بگو در باب «روشنفکر دینی»
که مریخی است ایشان یا زمینی؟
طرفدار کدامین مکتب است او
فرویدی یا که زینالعابدینی؟
کدامین راه فکری را بپوید
حسینی یا بلانسبت لنینی؟
کدامین فلسفه را میپسندد
دکارتی یا امیرالمؤمنینی؟
چه گوید بابت آغاز انسان
کلیسا، مسجدی یا داروینی؟
بپرس از حجتالاسلام معروف
چو در اسکایپِ خود او را ببینی:
اگر پایش بیفتد، «صیغه»ها را
تکاتک میپسندد یا دوجینی؟
نویسد بهر زنها حکم اعدام
به جرم نقشهی سقط جنینی؟
جنابش هیچ کرده اعتراضی
به دسته دسته اعدام اوینی؟
از آن بوسه که زد بر دست آقا
چه بوئی آمدش بر طرف بینی؟
شترمرغ است ایشان یا که آدم
و یا درمانده در آنی و اینی؟
مسلمان است از روی صداقت
و یا از مؤمنان ویترینی؟
بگوئیدش تفکر با تدین
ندارد مردِ مؤمن همنشینی!
برایت فکر کرده دینت از پیش
نهاده روی میز و توی سینی
در آنچه مرجع تقلید گوید
نه شک جایز بود نه بازبینی
تعبّد حکم دین بوده است و باید
که تو باشی مطیعش با متینی
تو روشنفکر باشی؟ واقعا که!
عجب ساده است عنوانآفرینی
چه روشنفکر یونیفورمپوشی
سلاحش نیز کوتهآستینی!
هم از توبره هم از آخور؟ نه جانم
مشخص کن، یساری یا یمینی؟
و بعد از آن بخور تا میتوانی
شلهزرد لذیذ اربعینی
«تدارکچی» خودت را خوانده بودی
خوشم آمد از این سرراستبینی
به حق خویش قانع باش و راحت
بکن از خرمن دین خوشهچینی
ولی با ملت ایران دودوزه
هر آن کس کرد بازی شد رفوزه