امین بیات
اپوزیسیون ایرانی بسیار پراکنده و گاها 180 درجه با هم تفاوت و اختلاف نظر سیاسی و اجتماعی دارند، بخشی از اپوزیسیون در خارج از کشور بالجبار سکونت دارند و بقیه یعنی اصل اپوزیسیون در داخل ایران است.
درطول چهل و چهار سال گذشته حکومتی سرکوبگر، با ایجاد ترور و خفقان مذهبی درجامعه، با دستگیری ، زندانی کردن، شکنجه و اعدام مبارزین و مخالفین حاکم بوده و اپوزیسیون چپ و سایرین را مجبور به ترک وطن کرده اند، و البته نسل جدید خود در ایران به مرور زمان اقدام به تشکلهای مخفی چپ نموده اند.
در طول این سالها رژیم منفور اسلامی تا توانسته از افراد وابسته به اپوزیسون فعال جلو گبری ، بازداشت ،شکنجه و اعدام کرده است و نیروهائیکه زخم عمیق این رژیم را در بدن خود احساس کرده اند هر گز به راهی جز سرنگونی کلیت رژیم آخوندی فکر نمیکنند و خوشبختانه امروز نیز اکثریت قریب به اتفاق مردم با کسب آگاهی از ماهیت آخوندها و دستگاههای امنیتی وتروریستی آنها دست در دست هم برای سرنگونی تلاش میورزند،.نمونه بارزو آخر آن قتل عمد مهسا امینی و اعتراضات گسترده مردم درسقز و سایر شهرها در ایران.
چرا پس رژیم سرنگون نمیشود؟!
البته شرایط اسفبار و نا کار آمدی و ورشکستگی اقتصادی در کلیه زمینه ها و حتی در روابط بین المللی نشان از سقوط رژیم بدست مردم را دارد، اما سرمایه داری جهانی سلطه طلب از جمله اتحادیه اروپا و آ مریکا هنوز طمع به نفت،گاز و سایرمواد اولیه ایران را دارند،بخصوص با وقوع تجاوز نظامی روسیه به اکراین فاشیستی و در مظیقه قرار گرفتن کمبود گاز و نفت تلاش مزبوهانه در حفظ سیستم تروریستی اسلامی در ایران و افغانستان را دارند، واز جانب دیگرجناح دیگر امپریالیستی چین و روسیه هم بدنبال تصاحب ثروت مردمان ایران میباشند و رژیم منهوس آخوندها مانند پاندول سرگردان شده اند.
عوامل سرمایه داری جمهوری اسلامی از بدو بقدرت رسیدنشان توسط جناح امپریالیستی غرب و آمریکا به شدت همه ی نیروهای مبارز و آزدیخواه و طرفدار استقلال ایران از ملی و دمکرات گرفته، را سرکوب نمودند تا رژیمشان را یگدست کنندو یکنفر همه تصمیمات را دیکته کند،این شرایط با کشتار عظیم و خانه خرابی بخش بزرگی از مردم برایشان مهیا شده است، اما در برابر عوامل سرمایه داری جهانی آنقدر ذلیل و خوار هستند که در اثرنادانی و عقب ماندگی و بیسوادی بین المللی از یکطرف ترس و واهمه ازمردم، و از طرفی غرب امپریالیست ازموضع قدرت حرکت کرده و هنوز میخواهند مواضع خود را بصورت دیکته شده به جمهوری اسلامی به قبولاند، که رژیم تبهکار و ضد ایرانی آخوندها از یکطرف ترس از سرنگونی توسط مردم و از چشم به قدرت و ثروت داشتن آنها را کور کرده و واقعیت شرایط اسفبار زندگی مردم را درک نمیکنند و یا برایشان مهم نیست ، و البته امپریالیستها هم با امکانات جاسوسی که در ایران دارند از همه چیز با اطلاعند و تا قبولاندن مواضع خود پافشاری میکنند، رژیم آخوند های ضد ایرانی یا باید قبول کنند، و نوکری بیگانه آنهم جناح غرب و آمریکا را و در غیر اینصورت با یک قدرت نظامی، اقتصادی مواجه اند، اما نصایح و وعده وعید های” حزب کمونیست” چین و پوتین و با انعقاد قرار دادهای ننگین و استعماری باصطلاع در جهت تحکیم قدرت تروریستی، اقتصادی و امنیتی ، را در جهت نجات خود می بینند.
مسئله استقلال و پایبندی به حقوق مردم و پشتیبانی مردم هم بمرور زمان از بین رفته و امروز مورد لعن و نفرین حتی خودیهای رژیم از جمله بعضی آخوندهای شناخته شده علیه سیستم “ولایت فقیه”قرار گرفته اند،که کسی انتظارش را نداشت ، البته اینگونه اعتراضات توسط آخوندها که ابراز میشود را نباید جدی گرفت آنها از ترس و وحشتی که بعد ا سرنگونی و سرنوشتی که در انتظارشان هست ، اجبارا چنین مواضعی اتخاذ میکنند ولی ماهیتن
هیچگونه تفاوتی با هم ندارند، و مردم نباید گول این مزدوران عمامه بسر را همچون دوران 57 بخورند.
در دنیای “متمدن” دولتها و اپوزیسیون در کنار هم و در شرایط صلح به گفتگو و تبادل نظر با هم در جهت پیشبرد وضعیت اقتصادی و سیاسی عمل کرده و دریک انتخابات “آزاد” تعیین و تکلیف حکومت را میکنند، اما در ایران ما میان دستگاه حکومتی اسلامی یا عربی با اپوزیسیون ایرانی در کلیه زمینه ها دریائی ازخون فاصله انداخته و هیچ راه مسالمت آمیزی باقی نگذاشته اند، تنها راه ممکنه سرنگون کردن کلیت نظام جمهوری عربی و خلع سلاح پاسداران جنایتکار و وارد شدن به یک فاز انتخاباتی برای تعیین و تکلیف دولت بعدی است.
هر نیروئیکه بخواهد از این روش برای بر کناری رژیم امتناع ورزد و از صفوف متحد اپوزیسیون خارج شود ، ضد ایرانی و همدست آخوندهای عرب تبار عمل کرده که نمونه های آنرا در انقلاب 57 دیدیم ، البته این بدان معنا نیست که دو باره همه با هم متحد شویم نه، همه باهم در ایران میتوانیم باشیم ولی هرفرد و هر نیروئی سیاست خود و حرف خود را بزند و خود را بمعرض رای مردم قرار بدهد،نشست و بر خاست هم نداریم چون نمیشود با نیروئی که دارای استقلال نیست و دیروز هم استقلال نداشت ومواضعش در خدمت امیال ومنافع مردمان ایران نیست کنار هم نشست امامیشود در تظاهراتهای ملیونی همچون درایران در خیابانها ی شهرهای مختلف شرکت کردو کسی ازکسی نخواهد پرسید که با کدام دسته و گروه هستی، تا رسیدن به روز موعود آزادی، آنوقت تشکیل و تعیین احزاب در دستور کار همه قرار خواهد گرفت و همه باید بطور مساوی از حقوق شرکت در انتخابات بر خوردار و خود را به نتیجه رای مردم واگذار کنند، البته که این انتخابات باید کنترل شده و آزاد باشد.
اپوزیسیون مستقل ایرانی بهیچوجه نباید دو باره با نیروهائیکه خط و مشی مذهبی برای حکومت آینده را تجویز میکنند همکاری و همیاری کنند، لازم بیاد آوری و آوردن نام آنها نیست، زیرا ماهیتا با عوامل حکومت دینی کنونی تفاوتی ندارند،باید دست رد به سینه سازمان مجاهدی خلق زد و سلطنت طلبان در ایران آینده صف خود و کار خود را به پیش ببرند و خود را در برابر مردم به آزمایش رای بگذارند تا آن دوران با این دو نیرو نباید همکاری کرد زیرا هر دو وابسته اند.
از جناحهای دیگر اپوزیسیون بخش اقوام ایرانی، و نزدیکی مجدد دو جناح حزب دمکرات کردستان ایران با هم ما هم استقبال میکنیم ، اما آقای خالد وزیری در یک مصاحبه اخیرا ابراز داشته که” اگر زمینه فراهم باشد حاضر است با حکومت مرکزی گفتگوکند”.
این جناب فراموش کرده که چگونه وچطور بیرحمانه رهبران این حزب زنده یاد دکتر قاسملوو شرفکندی توسط تروریستهای اسلامی ترور شدند، خالد وزیری نکند از جان خود خسته شده که چنین پیشنهاد بی ربطی را دو باره تکرار میکند، احزاب دمکرات کردستان ایران در اولین مرحله باید در کنار مردمان ایران باشند و از خواستهای مردم که امروز سرنگونی این رژیم تبهکار است پشتیبانی کنند، و امید به بیگانه را از خود دور کنند.
جنبش سیاسی دمکراتیک چپ ایران،
جنبش سیاسی دمکراتیک ملی و چپ ایران درشرایط بسیار سختی بسر میبرد،ونیروهای این جنبش بصورت پراکنده و تجزیه شده دارای صف بندیهای کماکان ظاهری وصوری باهم میباشند،درحالیکه جنبش توده ای مردمان در ایران بصورت جمعی و متحد در مقابل رژیم منحوس جمهوری اسلامی ایستادگی میکنند، برایشان فرقی نمیکند که فردی که درخیابان در کنارهمدیگرعلیه کل سیستم فاشیستی اسلامی شعار میدهد و بمبارزه دامن میزند، هوادار چه گروهی و یا دسته ای میباشد، مهم برای آنها تفاهم و همبستگی ملی و میهنی است که با عزم راسخ قصد بر داشتن مانع سر راه آزادی و دمکراسی که کلیت سیستم جمهوری جهل و جنون اسلام باشد را دارند، و به این می اندیشند که پس از سرنگونی رژیم اسلامی آخوندی در یک انتخابات آزاد شکل حکومت آینده را انتخاب میکنند.
بر خورد با واقعیتهای جامعه:
ابواب جمعی جنبش در خارج از کشور گر چه مهم اما درحد نهائی نیروئی بعنوان پشت جبهه ی داخلی است که با کنکاشی از درون میتوان گفت انتظارداشتن ازاین اپوزیسیون که بخشی از آن مجاهد،و سلطنت طلب، بخشی توده ای وملی، و بخشی هم دمکرات وچپ مستقل و غیره میباشند انتظار داشته باشیم و بخواهیم که متحد شوند انتظاری بیمورد و کاری است بسیار ناشدنی ودشوار، چطور میشود نیروئی بغایت مذهبی رابا نیروهای چپ مستقل ودمکرات و چپهای وابسته و ضد دمکرات را کنار هم نشاند و انتظار همکاری از آنها را داشت ، چگونه میتوان سلطنت طلبان را که هنوز درآب و هوای قبل از انقلاب زندگی میکنند و بخش زیادی از آنها در توهم مذهب گرفتارند، و بند نافشان وابسته به سرمایه داری جهانی یعنی همان هائیکه در کنفرانس گوادالوپ شاهشان را بر داشتند و خمینی را بجایش گماردند انتظار دارند به آنها کمک کرده و در ایران آینده از دمکراسی وآزادیخواهی پشتیبانی کنند،هنوز خون جوانان افغان در کابل بدست طالبان گمارده بقدرت توسط آمریکا و سرمایه داری خشگ نشده است، درس عبرت نمیگیرند و نمیخواهند راه رسیدن به دمکراسی را که تنها در درون ایران و بوسیله مردم ایران قابل دستیابی میباشد بپذیرند،و همچنین سایر نیروها دارای همین وضعیت با هم هستند، پس هر اتفاقی بخواهد درمسیر تغییرات اساسی انجام بگیرد درایران ممکن است نه در خارج، نیروهای مستقر در خارج هم تا آنجائیکه در حرف وعمل گفته میشود مدافع مردم در سطوح مختلف میباشند.
آنچه که امروز در داخل و خارج ، و آنچه که خود رابصورت انواع ائتلاف سیاسی ما بین نیروها متبلور میسازد، در حقیقت چیزی است که در راستای کوششی فرهنگی-سیاسی-اجتماعی و حقوقی، در متن جامعه در مسیر راه یابی بر علیه کلیت سیستم اسلامی باید باشد است که مجموعه پیش شرطهای سیاسی و اجتماعی تغییرات درونی جامعه متناسب با قوای طبقاتی ، سیاسی را بجلو میبرد میباشد، تا موفق شود وضع موجود را در شکلی مشخص و مردمی سامان دهد، انقلاب پیش روی مردم که ادامه انقلاب 57 است نباید اشتباهات گذشته تکرار شود.
موقعیت بحرانی جامعه ایران امروز درنظام واپسگرای جمهوری اسلامی وابسته به آمریکا وغرب در تداوم الزامات گوادالوپ بسیار شدید تراز” بحران” اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دردوران حکومت وابسته بسرمایه داری جهانی میباشد،امروز بحرانهای اقتصادی لرزه بر اندام جامعه انداخته است وحتا دست اندرکاران متحجر بیت ولایت از پیامد های این لرزه شکننده، به التماس در درگاه اتحادیه اروپا و آمریکا در آمده اند و خود به بحران اقتصادی و شکسته شدن ستون فقرات اقتصاد کشورمعترفندوهرازگاهی اذعان به فروپاشی سیستم آخوندی متعهد به کنفرانس گوادالوپ، میکنند.
بزرگترین فشاراجتماعی برشانه های طبقه زحمتکش جامعه سنگینی میکند، این طبقه بر اثر فعالیت اجتماعی، صنفی و سیاسی خود از جانب استثمار زدگی به یک نیروی اجتماعی در آمده که میتواند تعیین کننده تاریخ نسل بعد از خود باشد، تاثیر مستقیم وغیر مستقیم، با مبارزه آشکار خود علیه سیستم استثمار گر و دزد و چپاولگر آخوندی مذهبی موجود، مصممانه فشار مبارزاتی خود را به دستگاه هیئت حاکمه آدمکش هر روز بیشتر میکند و نیروی خود را در برابر دشمنان طبقاتی خود هر روز آشکارتر بنمایش افکار عمومی جهان میگذارد، البته سرمایه داران استثمار گر جانی و داخلی ضد ایرانی وضد کارگر و ضد آزادی به این واکنشها های آشکار مردمان ایران از کلیه اقشار طبقاتی، که در شکل دهی مبارزاتی و دگرگونی آن موثرند، دخالت کرده و اقدام به سرکوب ، دستگیری، زندان و شکنجه کارگران و سایر معترضین ، شدیدا اقدام میکنند.
جبنش کارگری وبا حمایت جنبش عمومی تحت عنوان یک نیروی اجتماعی که دارای گذشته تاریخی ازلحاظ مبارزاتی میباشد و مهمترین طبقه ی جامعه ایرانی را تشکیل میدهند ، امروز متحد با هم آماده ی نبردند، شرایط امروز طبقه کارگر ،زحمتکشان و کشاورزان در سرتاسر ایران با گذشته تغییرات اساسی کرده و از آن جمله گروه های مزد بگیر روزانه،دانشجویان مزدبگیر روزانه، فارغ التحصیلان مزد بگبر روزانه جمعیت های مزد بگیر روزانه زنان و… که در سیستم سرمایه داری استثمار گر وابسته و عقب مانده مذهبی که خود عامل تضاد ها و فرسودگیها ی عمیق در جامعه بلا زده اسلامی میباشند، که موجب تبین و پیوستن این گروه ها به سیستم طبقه بندی کارگران صنعتی شده اند واکثریت جامعه را تشکیل داده اند، این اکثریت شکل گرفته دریافته که نباید تردید در مبارزه علیه سیستم ستمگر دستگاه استثمارگر سرمایه داری داخلی آخوندی و خارجی غرب و شرق بشوند.
مبارزه روزانه و خستگی ناپذیر کارگران در امور طبیعت کار از حد و حدود خود فراتر رفته و اقشار دیگر جامعه را نیز دربر گرفته است، دانشجویان ودستگاه آموزش و پرورش که وظیفه سنتی ترویج علم و صنعت و دانش را بعهده دارند، با مبارزه جمعیت بزرگ زنان بیکار و جوانان تحصیل کرده و بیکار ، احساس همدردی میکنند که در کنار زحمتکشان میتوانند مشترکا آینده خود را تضمین کنند.
مسئله متعهد بودن و آماده شدن برای بعهده گرفتن کارکرد همه جانبه اجتماعی و آمادگی برای اداره امور اجتماعی خود بعد از این پس از 44 سال تجربه مبارزه علیه سرمایه داران و عملکرد کشورهای سرمایه داری نسبت بمردم ایران و در داخل عوامل سر سپرده سرمایه و عقب مانده انترناسیونالیسم اسلامی نشان میدهد که تمایل به واگذاری امور به بخش خصوصی و ضعف اجتماعی و سیاسی بیشتر و عمیق تر در طبقه کارگر رسوخ یافته و سمت وسوی قبول مسئولیت مشترک بخود گرفته است.
امروز در ارتباط با عدم کلی مشارکت اقشار مختلف جامعه که مدتها ی زمانی فاصله طبقاتی با جنبش کارگری را حفظ میکردند شکسته شده و از درون متلاشی شده و در خیابان کارگر مزد بگیر که تنها نیروی کارش را برای فروش عرضه میکند دیگر تنها نیست در کنارش زنان بیکار،دانشجویان بیکار،فارغ التحصیلان بیکارقرارگرفته اند و اگر با دیدی منصفانه به آنچه اتفاق افتاده بنگریم و آنچه را که در واقعیت شکل گرفته اما هنوز شکل تشکیلاتی ندارد و اعتراضی عمل میکند که حاصل 44 سال مبارزه باید معترف شویم که این نتیجه گیری و این شکل طبقاتی نزدیک بهم میتواند نیروی عظیم ، فعال ،آگاه جامعه را در عالم نظر و عمل بهم گره بزند موجب دگرگونی بنیادین اجتماعی و تاریخ ساز آینده گردد.
جستجوی یک طرح که بتواند عامل تحقق و تشکل این افراد و طبقات در یک حزب سیاسی و با تدوین و تعیین یک تئوری که بتواند به مقتضیات آینده در امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به مردم کمک کند امری ضروریست
اگر مجموعه اکثریت زنان ،مردان کارگر وغیر کارگر که با سیستم استثمار اسلامی مخالفند موفق نشوند که تحققش بخشند وعهده دار تدوین این طرح نشوند وآنرا عملا از تجلی نیاز ها و آرزوها ی خود دور سازند، و واقعیت را نه پذیرند هیچ قشر و طبقه خاصی دیگر بخصوص غیر کارگری (طبقه خاص سرمایه دار یا سازمانهای بورژوازی) عهده دار سرنوشت نجات آنها نخواهند بود.
از آنجا که اکثریت مردم ایران را طبقات و قشرهای محروم و ستمدیده، استثمار شده توسط سیستم حکومتی اسلامی تشکیل میدهند ، تامین حاکمیت ملی تنها و تنها میتواند بمعنای استقرار سیستم اقتصادی،اجتماعی باشد که منافع و نیازهای این اکثریت عظیم را در مد نظر و در برنامه خود داشته باشد، خود را پاسخگوی آن بداند ، تامین عدالت اجتماعی ضمانتی است برای حفظ صلح و آزادی اجتماعی وحفظ استقلال کشور و حراست از آزادیهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی بعد از سقوط رژیم اسلامی ضد ایرانی است.
هیچ حزب بورژوازی بفرض محال اگر هم بخواهد نمیتواند در سیستم سرمایه داری که در آن شکل تشکیلاتی بخود داده و در ظاهر از دمکراسی دفاع میکند، درعمل ثابت شده که قادر به تامین آموزش و پرورش رایگان ، تامین کار و مسکن برای اکثریت مردم، تامین بیمه بیکاری، بیمه با زنشستگان ودر کل مدافع کارگر باشد، و با تقسیم عادلانه ثروت واخذ مالیات از سرمایه داران و رفع تبعیض طبقاتی باشند، پس سازمانهای رنگارنگ بورژوازی درخدمت سرمایه داری داخلی ودر نهایت عامل سرمایه داری جهانی ومجبوربه استثمار طبقه کارگر هستند.
در ایران بعد از انقلاب مشروطه و تجربه بعد از آن نشان داد که علیرغم وجود آزادیهای فردی واجتماعی وهمچنین علیرغم تقسیم سه قوه قانون گزاری-اجرایی و قضائی از یکدیگر و تعیین و تقسیم حدود اختیارات هریک از آنها در قانون اساسی ، دیدیم که با همه این تفاصیل دولتها با حفظ ظواهر قانون تبدیل به استبداد شدند و از جان و مال و نیروی کارگران و زحمتکشان بهره بردند و آنها را علاوه بر استثمار سرکوب هم نمودند.
نتیجه:
برای رسیدن بمقصود،تشکیل و ایجاد سازمان سیاسی یا حزب سیاسی درجامعه ایرانی یک ضرورت حیاتی و سیاسی است، نه یک شیوه تفنن و سرگرمی، زیرا فرد به تنهائی وبا تکیه بر دانستنیها و توانائیها ی علمی و عملی مبارزاتی نمیتواند منافع خصوصی و عمومی خود را تحقق بخشد، زیرا حفظ منافع مشترک با کار مشترک ارتباط مستقیم دارد، بنا بر این دلیل ایجاد هر اتحاد سیاسی یا ایجاد یک حزب سیاسی ارتباط مستقیم با منافع عموم دارد،عضویت در حزب یا سازمان تنها وسیله ای است که فرد در برابر خود می بیند، و برای فائق آمدن بر ضعف فردی روش متحد شدن با افراد همسو، یگانه وسیله ی امروزی برای تحقق خواستها میباشد، اتحاد جمعی ناتوانائیهای فرد را بر طرف میکند ، یک جمع دیالکتیکی زیر پوشش روابط دمکراتیک کیفیت مبارزه را بالا میبرد، انتقادات و انتظارات بیجا و واقعی درچنین جمعی به توهمات پایان میدهد ، البته انتظارات از جمع سازمانی و یا حزبی سیاسی باید با واقعیت خود فردی و جمعی خوانائی داشته باشد، اگر امروز فرد یا افرادی به اتحاد روی میآورند از روی اجبار است و نه بدلخواه،چون سیستمی در جامعه کنونی ایران حاکم بر جان و مال مردم شده که دارای زر و زور است ، بدین جهت باید تشکیلات مناسب و واقعی سازماندهی نمود که بتواند توازن نیرو را تضمین کند و قدرت بسیج و مبارزه رو در رو را داشته باشد، اگر هر فرد علاوه برتامین منافع وآرمانها و اراده خصوصی خود به منافع جمع نیز توجه مبذول دارد ، برای رسیدن به هدف تشکیلات یا همان حزب لازم و ضروریست ، هیچ معضلی قابل حل در جامعه اسلام زده ایران نخواهد شد مگر با کمک و همکاری یکدیگر.
در جوامع سرمایه داری شکل مالکیت بورژوازی بر وسایل تولید آن مرزی است که” اراده عمومی” از آن فراتر نمیرود، اما اگراکثریت جامعه بخواهد و اراده کند میتواند و قادر است با استفاده از اراده و داده های مدرن امروزی در اجماع ، این سد را بشکند، یعنی تنها راهی که میتواند به موفقیت تامین منافع عمومی برسد توازن نیرو و شدت بخشیدن با مبارزه طبقاتی است.
20.09.2022
amin.bayat@googlemail.com
https://Facebook.com/amin.bayat.9
https://ragin-kaman.net