– تجمع اعتراضی کارگران وخانواده های کارگران آسیب دیده کارخانه فولاد یاسوج مقابل استانداری کهگیلویه وبویراحمد
– سخنان کارگران فولاد بویراحمد درباره وضعیت ایمنی وبهداشتی کارخانه؟
– اسامی کارگران مصدوم حادثه انفجارکارخانه فولاد بویر احمد
– تجمع کارگران کارخانه آذر آب در میدان صنعت اراک درهفتمین روز اعتصاب!
– تجمع کارگران اخراجی سد چمشیردراعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان وبرای بازگشت بکار مقابل فرمانداری گچساران!
– اعتصاب وتجمع موتوریستهای شرکت حمل و نقل ریلی رجاء دراعتراض به عدم پرداخت حقوق وحق بیمه!
– تجمع اعتراضی کارگران کارخانه ذوب آهن اردبیل نسبت به عدم پرداخت ماه هاحقوق مقابل استانداری!
– شماره ای دیگر از سریال تجمعات اعتراضی معلمان حقالتدریس مقابل مجلس
– بیانیه ی پایانی کمپین آزادی اسماعیل عبدی
– سعید یوزی :چرا، مرا دستگیر، زندانی و محاکمه کردند!!!
– پای صحبت همسر یکی از جان باختگان حادثه معدن زمستان یورت آزادشهر
– مصدومیت شدید یک کارگربرقکار درپی سقوط
تجمع اعتراضی کارگران وخانواده های کارگران آسیب دیده کارخانه فولاد یاسوج مقابل استانداری کهگیلویه وبویراحمد
امروز۲خرداد یکروزپس از حادثه دلخراش کارخانه فولادیاسوج، جمعی از کارگران وخانواده های کارگران آسیب دیده این واحد تولیدی دراعتراض به وضعیت ایمنی وبهداشتی وعدم پرداخت مطالباتشان دست به تجمع مقابل استانداری کهگیلویه وبویراحمد زدند.
به گزارش منابع خبری محلی،تجمع کنندگان گفتند:علاوه بر عدم پرداخت مطالبات معوق توسط مدیرعامل و مسئولان کارخانه، حتی از کمترین امکانات و تجهیزات اولیه ایمنی هنگام بروز حوادث و یا آتش سوزی نیز محروم هستند.
آنها درادامه افزودند،مسئولان کارخانه فولاد بویراحمد تا روز گذشته و تا پیش از این حادثه دلخراش از پرداخت مطالبات و بیمه کارگران خودداری میکردند ولی امروز بیمه آنها پرداخت شده است.
سخنان کارگران فولاد بویراحمد درباره وضعیت ایمنی وبهداشتی کارخانه؟
یکی از کارگران این کارخانه فولاد یاسوج: چرا ما باید در کوره آهن با دمپایی کار کنیم و لباس و کفش مناسب و ایمن نداشته باشیم.
یکی دیگر از کارگران این کارخانه: اگر لباس نسوز و ایمنی داشتیم هیچ مشکلی برای کارگران این کوره که منفجر شد، پیش نمیآمد.
یکی از کارگران کارخانه فولاد بویراحمد در این زمینه به ایسنا گفت: اگر ما لباس ایمن و نسوز داشتیم، همکارانمان مصدوم نمیشدند و یا اگر مصدوم می شدند خیلی جزئی بود.
وی افزود: کارگران این کارخانه از ایمنی و بهداشت لازم برخوردار نبودند و مسئولان متولی باید نظارتهای جدی و بیشتری در این زمینه انجام می دادند تا دچار این چنین حوادث و خسارت نمی شدیم. جنس کلاه ایمنی که در کارخانه فولاد بویراحمد استفاده میشود بی کیفیت و از نوع کلاه ایمنی در ساخت و ساز هاست.
این کارگر کارخانه فولاد بویراحمد خاطرنشان کرد: چرا باید کارگری که در کارخانه ذوب آهن و فولاد و در کنار کوره آهن کار میکند از لباس، کفش، ماسک، عینک و دستکش مناسب و ایمن برخوردار نباشد.
یکی دیگر از کارگران این کارخانه نیز گفت: چرا ما باید در کوره آهن با دمپایی کار کنیم و لباس و کفش مناسب و ایمن نداشته باشیم.
یکی دیگر از کارگران این کارخانه نیز گفت: کارخانه فولاد بویراحمد روزانه مسئول ایمنی دارد اما در شیفت شب مسئول ایمنی ندارد و در این کارخانه جعبه کمکهای اولیه وجود ندارد.
وی افزود: کارگرانی که در کارخانه ذوبآهن و فولاد فعالیت میکنند باید جزء مشاغل سخت و زیان آور محسوب شوند اما قراردادهای کارگران فولاد بویراحمد قرارداد یک کارگر عادی است.
این کارگر کارخانه فولاد بویراحمد با اشاره به فیلم منتشر شده در برخی رسانهها و فضای مجازی در خصوص انفجار کوره فولاد بویراحمد خاطرنشان کرد: فیلم منتشر شده مربوط به یکی از انفجارهای کوره در اسفندماه سال ۹۵ است و یکی از کارگرانی که هم اکنون بیش از ۸۵درصد سوختگی دارد در فیلم منتشره از صحنه دور میشود که مشخص است این فیلم واقعیت ندارد.
یکی دیگر از کارگران کارخانه فولاد بویراحمد نیز گفت: اگر لباس نسوز و ایمنی داشتیم هیچ مشکلی برای کارگران این کوره که منفجر شد، پیش نمیآمد.
وی اضافه کرد: باید برای کارگرانی که تازه مشغول به کار میشوند کلاسها و دورههای آموزشی برگزار شود.
اسامی کارگران مصدوم حادثه انفجارکارخانه فولاد بویر احمد
اسامی ۶ نفر از کارگران مصدوم کارخانه فولاد بویر احمد که هماکنون دربیمارستانهای امیر المومنین شیراز وامام موسی کاظم اصفهان بستری هستند ، مشخص شد.
به گزارش۲خردادایلنا،« قاسم خوش چمن» ، «زریر حاج بارانی »،«رسول اکرمی » ،«حامد قاسمی»،«کاووس عباسی» و «کریم بیگدلی» ۶ کارگری هستند که براثر حادثه انفجار روز گذشته کارخانه فولاد بویر احمد دچار مصدومیت سوختگی شدند و از روز گذشته تاکنون در در بیمارستانهای امیر المومنین شیراز وامام موسی کاطم اصفهان بستری هستند.
از مجموع این مصدومان آقایان «زریز حاج بارانی »،«قاسم خوش چمن» و« رسول اکرمی» به دلیل داشتن شرایط ویژه در بخش مراقیت های ویژه بیمارستان امیر الموئمنین شیراز بستری هستند.
درهمین رابطه:
آخرین اخبار درباره وضعیت کارگران زخمی حادثه انفجارکارخانه فولاد یاسوج؟
اخباروگزارشات کارگری:۳ کارگر درحادثه انفجار کارخانه فولاد یاسوج دچار سوختگی ۱۰۰ درصدی،یک کارگر۷۵درصدی و۲کارگردیگر۴۵درصدی شده ودربیمارستان های شیراز واصفهان بستری هستند.۳کارگردیگرهم بدلیل سوختگی جزئی به بیمارستانی در یاسوج منتقل شده بودند،ظهرامروزمرخص شدند.
براساس گزارشات منتشره،کارخانه فولاد یاسوج واقع در روستای فیروزآباد ،کیلومتر پانزده جاده یاسوج- نقارهخانه حدود ساعت ۲:۴۴ بامداد امروز دچار انفجار شد.
۴کارگرزخمی این حادثه به بیمارستان امیرالمومنین شیراز منتقل شدند و در بخش مراقبتهای ویژه بستری هستند، اما حال سه نفر از آنها به دلیل سوختگی صددرصد، به شدت وخیم است.
بنا به آخرین گزارشات منتشره،این سه کارگرمصدوم هنوز زنده اند ولی حالشان به هیچ وجه خوب نیست.
همچنین۲نفر دیگرازکارگران که دچار سوختگی ۴۵ درصدی شده اند به بیمارستان امام موسی کاظم اصفهان انتقال یافتهاند.
۳کارگرمصدوم نیز به دلیل موجگرفتگی ناشی از انفجار دچار مقداری سوختگی شدهاند که به بیمارستان بهشتی یاسوج انتقال یافته وظهر امروز از بیمارستان مرخص شدند.
تجمع کارگران کارخانه آذر آب در میدان صنعت اراک درهفتمین روز اعتصاب!
روزگذشته(۱خرداد)،جمعی از کارگران کارخانه آذر آب درهفتمین روزاعتصابشان دراعتراض به عدم پرداخت۳ماه حقوق ومطالبات دیگرشان،به مرکز شهر اراک آمده ودر میدان صنعت تجمع کردند.
یکی از کارگران حاضر در تجمع امروز به ایلنا گفت: از روز سه شنبه/ ۲۶ اردیبهشت ماه برای معوقات مزدیمان در محوطه کارخانه تجمع کردهایم اما هربار به جز وعده، سخن دیگری از زبان کارفرما و مسئولان مربوطه نشنیدیم.
او ادامه داد: در نتیجه ادامه همین وضعیت به ناچار روز گذشته در محدوده میدان صنعت اراک که در حوالی محل استقرار کارخانه قرار دارد، جمع شدیم تا بلکه این بار وعدههایی تکراری رنگ اجرایی به خود بگیرد.
براساس اظهارات این کارگر آذرآب دلیل اعتراض او و همکارانش پرداخت نشدن دست کم ۳ماه مزد معوقه و۷ ماه حق بن از سوی کارفرماست.
کارگران این واحد سازنده پروژههای نیروگاهی، در ادامه گفتند: هر یک از ما کارگران دستکم دارای سه سر عائله هستیم و تامین مخارج زندگی بسیار برایمان سخت شده است.
درهمین رابطه:
ششمین روز اعتصاب کارگران کارخانه آذرآب دراعترض به عدم پرداخت ۳ماه حقوق ومطالبات دیگر!
جمعی از کارگران کارخانه آذر آب واقع در شهر اراک در استان مرکزی از روز سه شنبه( ۲۶ اردیبهشت ماه ) در اعتراض به عدم پرداخت۳ماه حقوق ومطالبات دیگرشان، دست از کار کشیده ودر محوطه کارخانه تجمع کردند.
کارگران کارخانه آذر آب اراک که در زمینه اجرای پروژههای نیروگاهی و پالایشگاهی فعالیت دارند، با اعلام این خبر به ایلنا گفتند: ما حدود ۱۵۰۰کارگر هستیم که جدا از ۳ماه مزد معوقه بابت ۷ ماه حق بن نیز طلبکاریم.
این کارگران افزودند: ۳ ماه است مزد پرداخت نشده طلبکاریم و تا این لحظه با وجود برپایی چند نوبت اجتماع اعتراضی و مراجعه به مسئولان مربوطه هنوز هیچ تغییری در شرایط ما ایجاد نشده است.
به گفته آنها در نتیجه همین وضعیت از روز سه شنبه/۲۶ اردیبهشتماه در محل این واحد صنعتی برپایی تجمعات اعتراضی آغاز میشود و برای روزهای چهارشنبه و شنبه نیز ادامه مییابد.
طبق اظهارات کارگران آذر آب ، در پی این اتفاق، کارفرمای آنها برای روز چهارشنبه/۲۷ اردیبهشت ماه به صورت علیالحساب مبلغ یک میلیون تومان به حساب هر کارگر پرداخت می کند.
به گفته آنان مشکلات شرکت صنایع آذرآب اراک طی دو سال گذشته به مرور بیشتر شده تا جایی که هر ماه حقوق کارگران با تاخیر ۱۵تا ۲۰ روزه پرداخت می شد و در حال حاضر نیز مطالبات مزدی پرداخت نشده کارگران به سه ماه رسیده است.
تجمع کارگران اخراجی سد چمشیردراعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان وبرای بازگشت بکار مقابل فرمانداری گچساران!
امروز۲خرداد،کارگران اخراجی سد چمشیردراعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان وبرای بازگشت بکار مقابل فرمانداری گچساران تجمع کردند.
بعد از تعطیلی موقت پروژه سد چمشیر در سال جاری،روز گذشته(۱خرداد) ۲۲۹کارگر این سد بدون اطلاع قبلی و بهدلیل آنچه تعدیل نیروهای پروژه خوانده شده است، اخراج شدند.
حدود ۱۲۱نفر از کارگران اخراج شده مربوط به شرکت سابیرسد چمشیر هستند و نیز ۱۰۸نفر کارگر شرکت لرزه نگاری امور حفاری زیرمجموعه این شرکت است که مجموعا ۲۲۹نفر هستند.
http://aftabejonoob.ir/sites/default/files/tn_aftb_jnwb_۴۲_۳.jpg
به گزارش منابع خبری محلی،یکی ازاین کارگران اخراج شده سدچمشیرمی گوید: بیشتر این کارگران اخراجی متاهل و دارای فزرند هستند و تامین مخارج زندگی بعد از اخراج بسیار برایمان سخت است و نمیتوانیم جواب زن و بچههایمان را بدهیم.
دیگری می گفت:بیش از ۳سال است که در این پروژه مشغول به کار بودم و حال که اخراج شده ام تامین مخارج زندگی برایم بسیار سخت و دشوار شده است.
اخراج شدگان خودشان را اغلب متاهل، مستاجر و سرپرست خانواده های چند نفره نامیده اند که باگذشت سال های سال کار و تلاش در سدچمشیر گچساران، اکنون نمی دانند ادامه راه زندگی شان را چگونه بگذرانند.
بیژن مهدی پور رئیس تعاون، کار و رفاه اجتماعی گچساران در خصوص اخراج کارگران سد چمشیر گچساران گرفت:تقریبا حدود ۱۲۱نفر از کارگران اخراج شده مربوط به شرکت سابیرسد چمشیر هستند و نیز ۱۰۸نفر کارگر شرکت لرزه نگاری امور حفاری زیرمجموعه این شرکت است که مجموعا ۲۲۹نفر هستند.
اعتصاب وتجمع موتوریستهای شرکت حمل و نقل ریلی رجاء دراعتراض به عدم پرداخت حقوق وحق بیمه!
صبح امروز۲خرداد، حدود صد نفر از موتوریست های پیمانکاری شرکت حمل و نقل ریلی رجاء دراعتراض به عدم پرداخت حقوق وحق بیمه دست از کار کشیدند و در محوطه راه آهن تجمع کردند.
این کارگران که طرف قرارداد به شرکت پیمانکاری «طاها» هستند، میگویند: مطالبات مزدی ما در سال جدید پرداخت نشدهاست و وعدههایی که شرکت پیمانکاری به ما داده، هیچ کدام محقق نشده.
یکی از این کارگران که در تجمع امروز صبح حضور داشته، به ایلنا گفت: برای تعویض دفترچه بیمه به تامین اجتماعی مراجعه کردم ولی نتوانستم دفترچه جدید بگیرم، چرا که شرکت پیمانکاری حق بیمه ما را در ماههای اخیر پرداخت نکردهاست.
این کارگران در روزهای گذشته نیز تجمعات اعتراضی برگزار کردند؛ با این وجود، مطالبات مزدی آنها پرداخت نشده است. این کارگران میگویند در سال جدید دستمزد نگرفتهایم.
درهمین رابطه:
تجمعات اعتراضی کارگران پیمانکاری راه آهن جمهوری اسلامی نسبت به عدم پرداخت حقوق فروردین ماه مقابل شرکت حمل و نقل ریلی رجاء!
کارگران پیمانکاری موتوریست، فنی و برق شرکت حمل و نقل ریلی رجاء دراعتراض به عدم پرداخت حقوق فروردین ماه شان طی روزهای گذشته مقابل ساختمان این شرکت واقع در خیابان کریم خان زند نبش سنایی تجمع کردند.
یکی از این کارگران که در روزهای گذشته همراه بیش از دویست کارگر موتوریست دیگر مقابل ساختمان سنایی شرکت رجاء تجمع کرده بود، به ایلنا گفت: شرکتهای پیمانکاری رجاء قادر به برآورده کردن تعهدات خود نیستند و در این بین دستمزدهای کارگران با تاخیر پرداخت میشود.
در عین حال روابط عمومی رجا اعلام کرد: حقوق، مزایا، عیدی و سنوات کلیه کارگران شاغل در شرکت رجا تا پایان اسفند ۹۵ پرداخت شده است.
تجمع اعتراضی کارگران کارخانه ذوب آهن اردبیل نسبت به عدم پرداخت ماه هاحقوق مقابل استانداری!
امروز۲خرداد،جمعی از کارگران کارخانه ذوب آهن اردبیل برای باردیگردر اعتراض به عدم پرداخت ماه ها حقوق مقابل استانداری تجمع کردند.
http://www.azarsalam.ir/sites/default/files/styles/large/public/images/photo_۲۰۱۷-۰۵-۲۳_۱۲-۵۰-۲۰.jpg?itok=GpiAcubr
به گزارش منابع خبری محلی،کارگران با بنر نوشته هایی همچون:«مبارزه با فساد با شعار محقق نمی شود اقدام و عمل لازم است»، «معوقه ۱۷ ماهه»، « عزا عزاست امروز روز عزاست امروز- کارگر ذوب آهن رو به فناست امروز» و…اعتراضشان را بنمایش گذاشتند.
شماره ای دیگر از سریال تجمعات اعتراضی معلمان حقالتدریس مقابل مجلس
امروز۲خرداد،جمعی از زنان معلم حقالتدریس دراعتراض به بلاتکیفی استخدامیشان برای باردیگرمقابل مجلس اجتماع کردند.
برپایه گزارشات منتشره،معلمان حقالتدرس زن با سر دادن شعارهایی خواستار تعیین تکلیف وضعیت شغلی، سنواتی و حقوقیشان از وزارت آموزش و پرورش شدند.
بیانیه ی پایانی کمپین آزادی اسماعیل عبدی
به ساعات پایانیِ کمپینی نزدیک می شویم که مطالبه ی اصلی آن، آزادی اسماعیل عبدی، فعال صنفی معلمان و عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران است و متأسفانه هم اکنون به جرم دفاع از حقوق معلمان در حبس به سر می برد.
اگرچه این کمپین پیش از شروع اعتصاب غذای اسماعیل عبدی آغاز شد و با تصمیم مدیران آن قرار بود تا هفته معلم به پایان برسد؛ اما نامه سرگشاده اسماعیل عبدی به دستگاه قضایی و عدم توجه این نهاد به خواسته ی حداقلی ایشان مبنی بر خروج روند پرونده اش از حالت امنیتی به حالت عادی و در پی آن، تصمیم به شروع اعتصاب غذا باعث شد تا این کمپین به درخواست جمعی از معلمان و فعالان صنفی همچنان ادامه یابد.
کمپینی که امیدوارانه و با وجود تمام بی مهری ها و کم توجهی هایی که از برخی افراد و تشکل های صنفی دید، اما در هیاهوی انتخابات، کمرنگ نشد و رنگ عدالتخواهی خود را حفظ کرد.
اکنون کمپین حمایت از آزادی اسماعیل عبدی گویی به دادگاهی با هیئت منصفه ای به وسعت بیش از ۱۴۰۰۰ تن از جامعه معلمان کشور تبدیل شده است؛ دادگاهی که متهم اصلی آن دستگاه قضایی است!
هرچند دلیل و انگیزه اصلی اسماعیل عبدی از اعتصاب غذا بیش از آنکه صرفاً مطالبه آزادی خود باشد، مطالبه یک حق شهروندی و اعتراض به رویکرد ناعادلانه ای است که نه تنها این حق شهروندی را نقض و از وی سلب کرده است بلکه او را ناگزیر ساخته تا برای دومین بار و علیرغم اینکه هنوز جسمش به عوارض ناگوارِ اعتصاب غذای سالِ قبل دچار است، با در دست گرفتن جان خود، پرهزینه ترین و خطرناکترین راه ممکن را برگزیند تا بدین وسیله بلندترین اعتراض ممکن به این بی عدالتی را بیان کند و این در حالیست که ما – جمعی از فعالان صنفی – برای اعتراض به این بی عدالتی، مسالمت آمیزترین و کم هزینه ترین راه یعنی ثبت امضاء حمایتیِ خود در یک فرم نگار در فضای مجازی را برگزیدیم تا فریاد اعتراض او شویم.
امید آنکه صدای بلند این کمپین به گوش مسئولان ارشد کشور خصوصاً مسئولان قوه قضائیه رسیده باشد و هر چه سریعتر و پیش از آنکه فاجعه ی ناگوار و غیرقابل جبرانی رخ دهد، تمهیدات آزادیِ همیشگیِ اسماعیل عبدی را فراهم نمایند.
جمعی از اعضای کمپین حمایت از آزادی اسماعیل عبدی
دوم خرداد ۱۳۹۶
منبع:سایت تلگرامی فعالان صنفی معلمان کشور
سعید یوزی :چرا، مرا دستگیر، زندانی و محاکمه کردند!!!
پلیس سیاسی طبق سابقه ی تاریخی ش، نسبت به هر چیزی حساس و تا حد کنکاش و دخالت در خصوصی ترین روابط محفلی و خانوادگی را جز وظایف خود تعریف می کند. پیش پا افتاده ترین بحث و تبادل را از طریق شنود و کاشتن افراد در روابط فردی و اجتماعی ،را به عنوان جرم سیاسی قلمداد می کنند. شرایط و اعمال پیچیده ی تعقیب و مراقبتی که برای دستگیری من در چهار شهر در استانهای تهران ،البرز ،کرمانشاه و کردستان به کار برده بودند، و پس از دستگیری خودشان برام تعریف کردند ، به خود شک کردم و ترسیدم، شاید کار مهم و خلاف بزرگی ،علیه امنیت انجام داده ام. اما براستی طی روند باز جویی متوجه شدم که اصلا اگر تلفنی با من تماس می گرفتند، دیگر نیازی به این همه تلاش اداره اطلاعات و این همه هزینه و پرداخت حقوق و وقت گذاشتن نبود، نمی دانم چرا دوست دارند بی خودی موضوع را بزرگ جلوه بدهند و این همه مثلا” بیت المال را حرام کنند. تردد به عراق ، دنبال روابط کاری و مسئله ی انجمن کارگران مهاجر ، همچنین فعالیت در انجمنهای صنفی قانونی و غیر دولتی شهر های غرب ،از جمله کامیاران سنندج ،مریوان ،دیواندره ،سقز وسایر ،مجموعه ای از اتهاماتی بودند ،که به نام جاسوسی ، اقدام علیه امنیت و تبلیغات سیاسی علیه نظام در کیفر خواست، تنظیم شده بود. نحوه ی دستگیری ،خیلی پیچیده و برام غیر قابل باور بود. مدت پنج روز در اداره اطلاعات سنندج بودم. بعد از بازجویی فشرده و تکراری ،تحویل زندان مرکزی دادند. مدت سی و چند روز هم ،طی سه بار مرا به دادگاه انقلاب شعبه چهار باز پرسی جهت تفهیم اتهام بردند، برایم تعیین وثیقه صد میلیونی کردند، من شدیدا” با چنین ظلمی مخالفت کردم، و آنها مرا روانه زندان کردند، در نهایت بعد از حدود ده روز جهت محاکمه به دادگاه فرا خواندند. دادگاه علنی بوده و مانعی برای حضور خانواده وجود نداشت. بعد از قرائت کیفر خواست، خواستند که، دفاع کنم. ضمن اینکه کلیه ی اتهامات وارده را قبول نداشتم و در بازجوییهای اداره ی اطلاعات هیچ موردی از آنها را نپذیرفته بودم. در دفاعیه ی جامع و شفاف اعلام کردم هر گونه فعالیت صنفی و اجتماعی باید آزاد باشد و هیچ کدام از فعالیت های صنفی و اجتماعی نباید به عنوان اقدام علیه امنیت قلمداد شود. و تمام مسائل و مشکلات کارگران و خانواده های آنان را تشریح و بیکاری بیش از ده میلیون کارگر و پائین بودن سطح دست مزد ها را، بانی تمام مشاغل کاذب، مانند، سرقتهای مسلحانه، قتلهای وسیع ، گسترش خرید وفروش مواد مخدر، اعتیاد و همچنین بالارفتن آمار خشونت و خود کشی و خود سوزی، تن فروشی به شکل سازمان یافته ، کودکان و کار و خیابان، فروش و کرایه دادن کودکان و نوزادان ، فروش و کرایه دادن اعضای بدن ، کول بری و دیگر مسائل اعلام کرده و از حقوق خود و دیگر هم طبقه هایم دفاع کردم. بر مبنای آن دفاعیه که در حکم رای صادره در شعبه ی یک دادگاه انقلاب ، تبرئه شدیم.
بهیم گفتند تا روزی بر قراری دادگاه که برایت کیفر خواست تنظیم می شود، باید سند جهت وثیقه بگذاری.
به قاضی پاسخ دادم: هیچ اعتبار مالی ندارم، قاضی با تعجب و نگاه غضبناکی پرسید: با این همه پر حرفی طی این همه سال چکار کردی..؟ ملک و ثروتی نداری..؟!
گفتم: آقای قاضی من کارگرم از کجا بیارم، با این دستمزدهای کلان کارگری که به ما کارگران می دهید؟ یا با امنیت شغلی و کار مستمر به ما دادید؟ یا به اعتبار وبه امید شرایط و امکانات و تسهیلات و ایمنی محیطهای کار برایمان مهیا کردید؟ امروز ما گرفتار و مشغول دست و پنجه نرم کردن با موج اخراج سازیهای میلیونی، و شرایط طاقت فرسای دوازده و شانزده ساعت کاری هستیم که شما ها لطف کرده، ما کارگران را گرفتار کردید ، و البته اگر از لطف و مرحمت شما کاری پیدا شود، با ۱۲ تا ۱۶ ساعت آن هم تازه با عدم پرداخت همان چندر قاز تا بیش از یک سال، حالا شما لطفا” بفرمائید با این شرایط ثروت مورد نظر شما جمع میشود….؟
ناخودآگاه دور برداشتم ودر دفاع از واقعیتهای زندگی کارگریم برای خودم هم کنترل نشدم ودر همین حال قاضی هم در سکوت کامل خیره شده بود،و منتظر وقفه ای برای بیرون کردن من از جلسه دادگاه….
و بالاخره پس از فورجه ای که ایجاد شد بهم گفت: تا وثیقه نزاری بیرون نمی روی. بعد به ماموران دستور داد؛ ببرینش بیرون. قبل از دست بند زدن اجازه خواستم و به ش گفتم: آخه من تنها جز نیروی کارم در زندگیم هیچ انباشتی ندارم، تنها سر مایه ام همین نیروی کارم هست که به مرور زمان مستهلک شده و دیگه خریداری هم نداره، مگه دوباره جوان شوم….
از دفتر بیدادگاه بیرون اومدم و راهی زندان شدم، و این بار با صراحت تمام گفتم: بیرون نخواهم رفت، زندان امن تر از محیط کاره…
با خودم گفتم: امروز تمام ثروت و سرمایه دست مالک است و تجار و کاسب حبیب خدا و صاحب کاره-
اما من نیز صاحب این افتخارم که دارای نیروی خلاقه کارم-
در تولید و خلق ثروت جامعه تاثیر گذارم
به همین خاطر نه کاسب شدم نه تاجر و نه پیمانکارم
تا یک ماه مشغول شش ماه بیکارم
هرچند برای نان شب محتاج نیروی کارم
در تمام زندگی خوشبختی انسان است شعارم
این است تنها افتخارم
خالق تمامی ثروتهای جامعه منم، با وصف خصلت اجتماعیم انسان دوستم گر چه چهره ام در معدن، صنعت و باغ و مزارع تبدیل به کالا شده، به گفته مارکس: جوهره ی تمام زیبایی های من کارگر نقش بر الماس و طلاست. دگر وگوهر میبارد از دستم، میدرخشد از نقشم خورشید و جاودانگی. بهره ی کارم به یغما میرود، استثمارم میکند دیو سرمایه، محتاج نان روز میشوم به دلیل از خود بیگانگی…
بگذار بهم بخندند قماش محتکر و انگل و بهره کشان که به گمان آنان چون مال و ثروت ندارم، از سر ندانم کاری است….. اما این همان نگین و نگار زندگی است، که علیه بورژوازی زالو صفتان داریم. در دنیایی که دست بردن برای نقد و تغییر و شرکت همگان در تولید و سازندگی، زندان و شکنجه و اعدام دارد، قشر بازاری، پادوهای خورده بورژوا و انگل و بیکاره از طلا فروش تا پیمانکار و ولگردان مخبر جیره خوار و دلال خود را صاحب ارزش کالای خلق شده ی کارگر میدانند!
بگذار بورژوازی و همه اقشار جیره خوارش، بازاری و دلالش بر خود زوزه بکشند.
طبقه کارگر و مزد بگیران با اتحاد وهمبستگی طبقاتی خود دنیایی انسانی بر پا خواهند کرد……..
زنده باد انقلاب….
زنده باد انسانیت…..
سعید یوزی ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری
عضو انجمن صنفی کارگران و استاد کاران ساختمانی شهرستان کامیاران
پای صحبت همسر یکی از جان باختگان حادثه معدن زمستان یورت آزادشهر
معصومه خانم می گوید: قبل از این حاثه هر بار که همسرم و همکارانش به خاطر حقوق های پرداخت نشده اعتراض می کردند کسی به انها توجه نمی کرد، اما درست بعد از این اتفاق مطالبات ۸ ماهی که پرداخت نشده بود به حسابمان واریز شد، وقتی همسرانمان را از دست داده بودیم پول چه دردی را دوا می کرد؟ از طرفی روزهای مراسم و تشیع همزمان بود با انتخابات، بعضی کاندیدهای شهر به جای همدردی با ما، جای اینکه مرهم باشند در مراسم از شلوغی ها برای تبلیغ خود استفاده می کردند و تحمل این برای ما خیلی سخت بود.
معصومه جاهدی همسر یکی از جان باختگان این حادثه به مهر گفت:اردیبهشت بود که پیمان بستیم برای رسیدن به آرزوهایمان، ۲۳اردیبهشت ۹۱، بهرام لیسانس جغرافیا داشت، من هم مربی پرورشی بودم، زندگی مان را ساده و عاشقانه شروع کردیم، آنقدر خوشبخت بودیم که می توانم تا پایان عمرم بنشینم و خاطرات شیرینمان را مرور کنم.یک سال و نیم از زندگیمان گذشته بود که با آمدن امیرعباس دلخوشیمان بیشتر شد، یک پسر ریزجثه و دوست داشتنی که قد می کشید و به بهرام وابسته تر می شد.همسرم بعد از اتمام دانشگاه چون کار نبود به عنوان کارگر در معدن زغال سنگ البرز شرقی مشغول بکار شد،بهرام با وجود سختی کار و حقوق پایینی که نه رضایت بخش بود و نه سر موعد پرداخت می شد راضی بود و قانع، انگیزه اش برای کار کردن بی نظیر بود.سالهای اول ازدواج یک روز در میان شانزده ساعته سرکار می رفت، اما بعد از آن ساعت کارش تغییر کرد، هر روز یک ربع به شش صبح از خانه بیرون می رفت و حوالی ساعت سه ظهر بر می گشت. سختی کار معدن فقط به خاطر مشکلات جسمی و ریوی نیست چون همیشه احتمال خطر و انفجار و خفگی وجود دارد اضطراب و ترس جزء جدایی ناپذیر زندگی کارگران معدن و خانواده هایشان است، مثل من که همیشه تا برگشت بهرام به خانه استرس داشتم، آخر کارگران معدن وقتی وارد تونل می شوند ارتباطشان با دنیا قطع می شود.همسرم در سال ۹۳ به دلیل تعدیل نیرو یک سال بیکار شد و در سال ۹۴ در معدن زمستان یورت به عنوان نقشه بردار قرارداد بست.
خوشی های زندگی کم نبوده اما مشکلات را نمی شود نادیده گرفت، کم بودن حقوقی که کفاف زندگی را نمی داد، حقوقهای که دیر پرداخت می شد و گاها مجبور می شدند دست دراز کنند پیش این و آن، نگرانی های که تمام شدنی نبود، معصومه خانم اما همه ی مشکلات را پیوند می زند به قناعت و صبوری، چیزهای که این روزها کمتر پیدا می شود، اساس زندگی خانم و آقای هدایتی بر سازش و محبت بوده، از همان روز اول تا همین چند روز پیش.
خانم جاهدی می گوید: دو ماه و نیم پیش خدا ریحانه را به زندگیمان بخشید، از روزهای اول تولد ریحانه به خاطر کولیک نوزادان شبها نمی خوابید و تا صبح گریه می کرد، بهرام آدم بی خیالی نبود، در تمام این پنج سال زندگی در خوشی و ناخوشی سنگ صبورم بود، شبها همپای من بیدار می ماند و ریحانه را آرام می کرد، خستگی از چشم هایش می بارید اما لبخند می زد، شب آخر، شبی که قرار بود فردایش بهرامم را برای همیشه از دست بدهم ریحانه خیلی زود خوابش برد، بهرام هم در کسری از ثانیه خوابید، دلتنگ بودم، در تب و تاب به دنیا آمدن ریحانه و مریضی اش فرصت نکرده بودیم یک دل سیر حرف بزنیم، دلم برای آرامش صدای بهرام تنگ شده بود، می خواستم زل بزنم به چشمانش از این چند وقت بگویم،صدایش زدم و گفتم:”بیدارشو یکم با هم حرف بزنیم خیلی وقته درست حسابی حرف نزدیم” توی خواب و بیداری گفت: “معصومه جان بذار بخوابم، صبح خواب می مونم” من هم اصراری نکردم، صبح هم بخاطر اینکه من بیدار نشوم آرام و بی صدا از خانه رفته بود، رفته بود تا من همیشه حسرت به دل بنمانم، کاش آن شب بیدارش می کردم، کاش یک دل سیر با او حرف می زدم.
آقای هدایتی در هنگام حادثه از تونل خارج شده بود اما حس نوع دوستی و فداکاری او را برای کمک به مصدومان به داخل تونل کشید، خانم جاهدی از آن روز می گوید:چهارشنبه تقریبا ساعت دوازده توی کانال خبری شهرستان دیدم که در معدن زمستان یورت انفجار رخ داده، تمام بدنم می لرزید اما به خودم دلداری می دادم که حتما همسرم از تونل بیرون آمده،اما گوشی بهرام در دسترس نبود، قرار شد برادر شوهرم برود معدن و خبری از همسرم بیاورد،اما زمانی که دیگر ایشان هم جواب تلفن من را نداد یقین کردم برای بهرام اتفاقی افتاده، مثل مرغ سرکنده بودم، خواهر بهرام زنگ زد و گفت کسی بهرام را در بیمارستان دیده، انگار دنیا را به من داده بودند، از خوشحالی گریه می کردم اما وقتی با آن فرد تماس گرفتم گفت:”خبری از بهرام ندارد” دنیا رو سرم خراب شد، نمی توانستم باور کنم که بهرام متین و دلسوزم را دیگر نبینم،خبرهای ضد و نقیض دیوانه ام کرده بود.وقتی ساعت یک شب شماره بهرام را گرفتم، بوق خورد اما کسی جواب نداد، فهمیدم همسرم را از معدن بیرون آورده اند، تا نزدیک صبح شماره اش را گرفتم و گریه کردم اما کسی جواب نمی داد، صبح دیگر مطمئن شدم برای همیشه تنها شده ام.شاید باور نکنید اما بهرام این اواخر خیلی مهربان تر از قبل بود، به دنبال بهانه ای بود که فامیل را دور هم جمع کند، از احساس خوشبختی زیادی که کنارش داشتم می ترسیدم همیشه با خودم می گفتم”نکنه اتفاقی براش بیفته”
همه چیز آنقدر سریع و غیرمنظره اتفاق افتاد که باورش سخت بود، خانواده ی آقای هدایتی با اینکه سعی می کنند صبور باشند اما هنوز نبودن بهرام را نپذیرفته اند، خواهر ها و برادر هایی که همیشه حس می کردند تکیه گاهی به نام بهرام هست حالا تنها شده اند، مثل معصومه خانم و امیرعباس و ریحانه، همشهری ها اما برای کم شدن غم خانواده هدایتی کم نگذاشتند، حتی مردم از شهرهای دیگر برای دلداری و شریک شدن با آنها به خانه شان می آمدند، همپایشان اشک می ریختند و تنهایشان نمی گذاشتند.اما گله ها کم نیست، معصومه خانم می گوید: قبل از این حاثه هر بار که همسرم و همکارانش به خاطر حقوق های پرداخت نشده اعتراض می کردند کسی به انها توجه نمی کرد، اما درست بعد از این اتفاق مطالبات ۸ ماهی که پرداخت نشده بود به حسابمان واریز شد، وقتی همسرانمان را از دست داده بودیم پول چه دردی را دوا می کرد؟ از طرفی روزهای مراسم و تشیع همزمان بود با انتخابات، بعضی کاندیدهای شهر به جای همدردی با ما، جای اینکه مرهم باشند در مراسم از شلوغی ها برای تبلیغ خود استفاده می کردند و تحمل این برای ما خیلی سخت بود.”
حالا این روزها معصومه خانم سالگرد ازدواجشان را بدون بهرام می گذراند و امیرعباس بی قرار تر از همیشه است، خانه که از رفت و آمد فامیل ها خالی می شود دلتنگی های امیرعباس اوج می گیرد، به آسمان اشاره می کند و می پرسد:بابا اونجاست؟ مادر سر تکان می دهد و امیر عباس می گوید: کاش در رو قفل می کردیم تا بابا نره، بابا الان داره گریه می کنه چون اونجا تنهاست و پسر نداره”بعد هم قاب عکس بابا را بغل می گیرد و بغض می کند و می خوابد، معصومه خانم می ماند و سکوت خانه، خیره می شود به ریحانه ای که وقتی بزرگ شود هیچ خاطره ای از بابایش ندارد و به فردا فکر می کند، به آرزوهای مشترکی که برای زندگی و آینده بچه هایشان داشتند، صبوری های بهرام رابه یاد می آورد سعی می کند مثل او باشد، دلتنگی ها و بغض ها و گله های روزهای بعد از فوت بهرام را ورق می زند، به زن دایی اش فکر می کند که همسر و دو پسرش را در همین حادثه از دست داده، به زن یکی از همکاران بهرام فکر می کند که دو دختر دارد و چندماهه باردار است، به همشهری های فکر می کند که دورشان را خالی نکردند، معصومه خانم این روزها در تنهایی و سکوت شب خیره می شود به قاب عکس مردِ خانه اش، تصمیم می گیرد بچه هایش را بدون هیچ کمبودی بزرگ کند، نمی خواهد کسی به فرزندانش ترحم کند چون آنها تا همیشه پدر دارند، او می خواهد امیرعباس را مرد و ریحانه را شیرزن بار بیاورد که تا همیشه نام بهرام هدایتی را زنده نگهدارند.
مصدومیت شدید یک کارگربرقکار درپی سقوط
روزگذشته(۱خرداد)،سقوط کارگر برقکار به داخل چاهک آسانسور در ساختمان در حال احداث واقع در محله تهرانپارس، خیابان مهرنامی ، مصدومیت شدید وی را به دنبال داشت.
به گزارش۲خرداد پایگاه خبری ۱۲۵، به گفته عباس قاسمی افسر آماده منطقه شش عملیات آتش نشانی، در یک ساختمان ۷ طبقه در حال احداث، یک کارگر برق کار سرگرم کار در طبقه سوم بود که ناگهان به داخل چاهک آسانسور افتاد و تا انتهای چاهک در طبقه منفی یک سقوط کرد.
وی ادامه داد: نیروهای آتش نشانی بی درنگ خود را به طبقه منفی یک رساندند و با رعایت اصول ایمنی این مرد ۳۲ ساله را با استفاده از تجهیزات مخصوص و برانکارد از چاهک آسانسور خارج کردند و تحویل امدادگران اورژانس دادند.
این افسر آماده آتش نشانی با اشاره به این که علت بروز این حادثه توسط کارشناسان آتش نشانی در دست بررسی است، اضافه کرد: این کارگر که از ناحیه دست و کمر به شدت دچار مصدومیت شده بود بلافاصله توسط کادر پزشکی اورژانس به بیمارستان انتقال یافت.
دوم خردادماه۱۳۹۶
akhbarkargari۲۴۶۸@gmail.com
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو