امین بیات
در ارتباط با مسئله احتمال حمله نظامی توسط عربستان سعودی به ایران با پشتیبانی کشورهای عربی در حوزه خلیج فارس با حمایت دولت اسرائیل وایالت متحده آمریکا، البته با پیش فرضها و پیش داده های طرفین درگیر بسیار محتمل و متاسفانه به حقیقت نزدیک و خطرناک است.
از یک طرف خبرها حکایت از پایان جنگ با حکومت عراق و شام (داعش) را میشنویم، و از جانب دیگر دولت آمریکا
و رئیس جمهور تازه کار آن آقای ترامپ، علنا پیام تهدید جهت تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران را بدون هیچگونه واهمه ای از افکار عمومی جهان به همراه تحریمهای جدید ، ابراز میدارد.
روابط عربستان سعودی پس از اعدام شیخ ثمر و اعتراض خامنه ای و سپاه پاسداران به این اعدام، با حمله به سفارت عربستان در تهران و بر خوردهای لفظی، تهدید حکام عربستان، به بر خورهای متقابل گرائید، با پاسخ ولیعد سابق عربستان که ایران را تهدید به انتقام گرفتن کرد، همچنین علنا مدعی شد که جنگ را بداخل ایران خواهد کشاند
و نا امنی در ایران ایجاد خواهد کرد، و اقدام عملی با ائتلافی ضد ایرانی و حمایت کشورهای عرب حوزه خلیج فارس با پشتیبانی رسمی دولت آمریکا انجام گرفت .
در رابطه دیگر در خلیج فارس، عربستان با سه کشور دیگر عرب، کشور قطر را محاصره اقتصادی کردند و با این کشور قطع روابط دیپلماتیک انجام دادند، و در این میان جمهوری اسلامی دایه ی مهربانتراز مادر شده و به دفاع از قطر بر خواسته، با ارسال کمک به قطر، که کشوریست با بالاترین حمایت از طالبان، القاعده، داعش، مدافع حکومت اسد، پشتیبان حزب الله لبنان و با قرار دادن پایگاه در اختیار کشور قطر عملا ایران خود را وارد مداخلات اعراب نموده است.
خبر اعلان تشکیل سپاه آزادسازی بلندیهای جولان در سوریه، و عکس العمل دولت نژاد پرست دولت اسرائیل، که گفت “اجازه حضور نظامی به ایران در بلندیهای جولان را نخواهد داد”.
دولت ایران یا خامنه ای و سپاه هر روز به تهدید و شاخ و شانه کشیدن در منطقه، و اخیرا با راکت پراکنی، خود را بیشتر به شروع جنگ نزدیک میکنند.
سیاست های تجاوز کارانه و مداخله جویانه ی سپاه قدس در منطقه و خاور میانه بخصوص در سوریه، عراق، لبنان، قطر، یمن، فلسطین و…بیشتر توجه محافل دیپلماتیک جهان را به این مداخلات توسط ایران جلب کرده وآنها را به فکر و اندیشه واداشته، که جلوی قلدر منشی دولت جمهوری اسلامی ایران را بگیرند.
در ادامه اینگونه دخالتها و ارائه سناریوی تروریستی در مقبره خمینی، و مجلس ایران، توسط سپاه پاسداران ، و مانوردر فرودگاه مهرآباد تهران، داستان برنامه ریزی و وحشیگری روز قدس با حمله زبانی اوباش داعشی به رئیس جمهورشان، به پیام “آتش به اختیار ” خامنه ای جواب داده، همه و همه نشان از زور آزمائی و نا امنی جامعه دارد.
اما پس از پایان خلافت داعش توسط ارتش عراق و با کمک سپاه قدس ایران، مسئله مهم و اصلی موضوع جنگ در سوریه است.
تعیین و تکلیف حوزه های نفوذ و تسلط قدرتهای جهانی درگیر در جنگ داخلی سوریه، مابین آمریکا و روسیه میباشد، که از اول هم تنها بهانه جنگ افروزی و دامن زدن به جنگ داخلی برای کسب نفوذ و تسلط بر بخشی از خاک سوریه و در نهایت چپاول ثروتهای ملی این کشور بوده است.
در این شرایط هر اقدام تحریک آمیز از جانب ایران میتواند آتش جنگ را شعله ور تر کرده و خاور میانه با ایران و
عربستان در آن آتش بکلی خواهند سوخت، نابود و ویران خواهند شد، این خواست سرمایه داری جهانی در اروپا و آمریکا میباشد.
آمریکا آگاهانه ایران را به نقض عامدانه ی مکرر قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد در گذشته متهم کرده و میکند، و به این بهانه پشت سر هم ایران و ملاها را تهدید به جنگ و تحریم مینماید.
دولت ایران نیز برای فرار از بحرانهای بیشمار داخلی که گریبانش را گرفته به تهدید های آمریکا آگاهانه دامن میزند.
قدرتهای امپریالیستی آمریکا و غرب با روسیه با بی ثبات کردن منطقه جای پای خود را که همان پایگاههای نظامی باشد، محکم کرده اند و سر تقسیم غنائم تنها با هم اختلاف دارند و ایران در این میان بدون شک بازنده اصلی میباشد که باید سپاه قدس را از سوریه بیرون بیاورد.
قدرتهای امپریالیستی و روسیه برای مهار منطقه نفت خیز جهان در خاور میانه از هیچ جنایتی فرو گذار نخواهند کرد، ترامپ در اجلاس ۲۰ در شهر هامبورگ آلمان از پوتین خواست که دست از حمایت ایران بر دارد.
مسئله کلیدی دیگر در منطقه بر پائی” دولت کردستان بزرگ” است، یعنی کردهای مقیم در چهار کشور(ترکیه، عراق، ایران و سوریه) که با پشتیبانی امپریالیسم و اسرائیل قصد تشکیل دولت کردستان بزرگ را دارند، که به وسعت و پیچیدگی جنگ در این منطقه دامن میزند، و عملا چهار کشور مزبور را در مقابل کردها قرار خواهند داد.
در این شرایط بغرنج و با این اوضاع خطرناک در منطقه، داستان بگو مگوی فیمابین خامنه ای و روحانی هم چاشنی این تراتژی شده است.
ادامه بازیهای مسخره و به تمسخر گرفتن مردمی که رای به روحانی دادند تا به نماینده بهتر خامنه ای نه بگویند، و چاره ای جز این هم نداشتند، آقای روحانی را سر بهوا کرده و به “۲۴ میلیون “رای خود می نازد و تکیه به آن میکند، فارغ از اینکه اگر یک فرد منفرد و مخالف رژیم کاندید ریاست جمهوری در این انتخابات میشد آیا همین تناسب رای پای بر جا میماند، به گمان من سه تا چهار میلیون رای روحانی و سه تا چهار ملیون رای رئیسی بیشتر نبود، یعنی اکثریت مطلق صاحبان رای در ایران به کاندیدی مستقل رای میدادند و عملا با یک انتخابا ت حتا نیمه دمکرات بساط جمهوری اسلامی ایران با ۴۵ ملیون رای مخالف به کاندیداهای رژیم بصورت مسالمت آمیز بر چیده میشد.
حاکمیت مذهبی به رهبری خامنه ای و ریاست جمهوری روحانی در ایران با از هم گسیختگی عریان وبخصوص پس از انتخابات ضد دمکراتیک اخیر آشکار تر شده است، بحران پشت بحران ، و عمدتا توسط خود عوامل
دو جناح هیئت حاکمه، ساخته و پرداخته میشود، هر روز به دامنه ی تسویه حسابها، دزدیها افزوده میشود. با شکست مفتضحانه ی نماینده اصلی خامنه ای در این انتخابات و تلاش دسته جمعی برای نگهداری کلیت نظام چه از جانب روحانی یا خامنه ای و سپاه، گر چه تهدید با تعویض مقامهای سپاه و غیره در دستور کار است ، اما کار از ریشه خراب است و هر دو جناح همزاد و همراهند، و نگرانی اصلی بعد از مرگ خامنه ای برای جانشینی او میباشد.
اگر از طرف مردم حرکتی اعتراضی و میلیونی علیه عملکردهای رژیم صورت نگیرد که پایه های پوسیده ی این رژیم را در بیاورند، در کل در چهار سال آینده اتفاق عجیبی که منافع مردم را در بر داشته باشد ، نخواهد افتاد، و درب به همین پاشنه که هست خواهد چرخید.
سپاه پاسداران که نیروی اصلی حامی و نگهدارنده رژیم جمهوری اسلامی ایران است، بعد از مرگ خامنه ای باید کاری انجام بدهد، از طرفی میدانیم که خود سپاه تحت فشار داخلی و بین المللی میباشد.
روحانی خود در مکتب ریا و تزویر امنیتی رژیم تربیت شده و مرد روز نیست و نمیتواند باشد و اما سخت در شرایط
چه کنم گرفتار شده ، اما بیشک بی پروا عقب نشینی خواهد کرد، او آگاه به شرایط امروز ایران ، خامنه ای و خود میباشد، او میداند رهبرش در حال مرگ قرار دارد، با آینده نامعلوم برای طرفداران خامنه ای که سر گرم جدالی ناشی از عصبانیت سر در گمی رهبر با روحانی میباشد، او میداند قدرت اصلی در دست خامنه ای است، و خودش هیچکاره است، اما دوست دارد جوابگوی خواستهای رای مردم هم باشد، ولی سه قوه ی قانونگذاری، قضائیه، و اجرائیه که سه پایه اصلی ارکان رژیم میباشند، در دست خامنه ای است، و متصدیان امور باید طبق قانون بفرمان او عمل کنند ،که بتوانند بگفته خودشان جلوی هرج و مرج و از هم گسیختگی جامعه را بگیرند، اما هر دو جناح خود در بوجود آوردن این شرایط اسفناک و ناامن شریک و دخیل بوده اند، چطورمیتواند رئیس جمهور که از طرفی نوکر و دست به سینه مطیع اوامررهبر وقوانین ارتجاعی اسلامی میباشد، جلوی خامنه ای به ایستد، خامنه ای قادر است مسئولین هر سه نهاد جمهوریت را بر کنار کرده و فرد مورد اعتماد خود را جایگزین کند.
بنا بر این نباید بر کسی پوشیده باشد که در ایرا ن پست ریاست جمهوری بر مبنای امیال “ولایت فقیه”و ” شورای نگهبان ” سازماندهی میشود، و از جانب دیگر میدانیم که رای مردم هم تا بحال برای آنها پشیزی ارزش نداشته است.
اگر روحانی در قبال رای مردم خود را پاسخگو بداند، که نمیداند، بنظر من کوچکترین عملی که منافع حد اقل، مردمی که به ناچار به روحانی رای دادند را نمیتواند بر آورده کند.
رئیس جمهورمشروعیت واعتبارش را از “۲۴ میلیون “رای مردم میگیرد واین بخودی خودازاو قدرت بزرگی ساخته است ، اما کیست که نداند اساس سیستم و الیگارشی جمهوری اسلامی جلوی او را گرفته و خواهد گرفت، می بینیم که حتا او را تهدید به مرگ، استیضاء هم کرده اند، مجلس خبره گان به روحانی هشدار میدهد، جامعه مدرسین قم سخنان روحانی را بر خلاف شرع اسلام ارزیابی میکند، روحانی از طرف وزارت اطلاعات متهم میشود که “رئیس جمهور به دنبال نفرت زدائی از آمریکا در ایران است”. و این در حالیست که خطر بالقوه ی تحریم های تازه ی آمریکا علیه دولت ایران مطرح است، و با این حال عامدانه سپاه پاسداران اقدام به موشک پرانی میکند، و حاضر نیست دست از نقش مخرب خود دراقتصاد و دخالت در سیاست بر دارد، و از طرفی”ولایت فقیه”و سپاه به دامنه ی مقابله با آمریکا و عربستان ادامه میدهند. روحانی میداند که “ولی فقیه” بالای جامعه است، وهیچ قدرت دیگری را تامل نخواهد، تا به میرد.
اکثریت مردم ایران بر این واقعیت واقفند که بار دیگر رژیم با ترفند صحنه سازی تروریسم قصد فریب افکار عمومی را داشت و تا حدودی هم موفق شد، سران رژیم معتقد به این هستند که در سایه ی ترور و خفقان و نا امنی قادر خواهند بود مبارزات زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان ، اعتراضات مردم علیه بانکها و دزدیدن ثروت و پس انداز مردم،را منحرف کرده واعتراضات را اقدام علیه امنیت ملی دانسته وآنرا سرکوب کرده و جو خفقان را در سراسر جامعه گسترش دهند.
منظور از تروریست بازی ایجاد رعب و وحشت و ایجاد فضای سرکوب بعد از باخت انتخابات بود.
جمهوری اسلامی ایران مرکز تروریسم جهانی و پدر خوانده تروریسم داخلی است.
همه ی مردم آزاده جهان بر این امر واقفند، بخصوص دولتهای سرمایه داری در جهان، که جمهوری اسلامی ایران ۳۸ سالست با بحران زاده شده و با شکست به پایان خواهد رسید.
پاسداران بیخرد و خامنه ای منفور و مستبد و خودکامه ، بدست خود پروژه ی بی ثباتی ایران را به جهانیان اعلان کردند، با اجرای سناریو و مسخره ترور خواستند ابزار تبلیغاتی در افکار عمومی جهان کسب کنند، و هر گونه واقعه ی غیر منتظره را وانمود کنند که هدیه ی آسمانی برای نجاتشان است تا بتوانند مزدوران آدم کش خود را در خیابانها بجان مردم بیندازند و سرکوب های وحشیانه را در جامعه افزایش دهند، تا بر دامنه ی خرافات، تحجر، فقر عریان آنهم در سایه ی اقدامات تروریستی کل جامعه را در وحشت نگهدارند، و جنگ روانی را در جامعه ترویج کنند.
نزدیک به دو ماه از واقعه تروریست بازی در جمهوری اسلامی میگذرد، سپاه پاسداران با بیت رهبری به پرت و پلا گوئی و پخش اخبار غیر واقعی و از آنجمله انهدام تیمهای تروریستی داعش ادامه میدهند.
در پخش اینگونه اخبار ضد و نقیض هیچوقت هویت واقعی و نام و مشخصات این افراد تروریست برای مردم مشخص نشده است.
نا امنی سرمایه به اوج خود در ایران رسیده و بجای سرمایه گذاری در ایران فرار سرمایه در دستور کار سرمایه داران داخلی قرار گرفته است، علائم سقوط در اقتصاد بازار ایران آشکارا دیده میشود، ورشکستگی بانکها مردم را به اعتراض به خیابانها کشانده است.
کدام نیروی خارجی میتواند تا این حد ایران را نا امن کند، مگر نه اینکه خود دستگاه سر دسته ی و ایجاد کننده ی نا امنی در جامعه است، نمونه های زیادی میشودمثال آورد، از جمله حمله به سفارت آمریکا، حمله به سفارت انگلیس، حمله به سفارت عربستان سعودی و شعار مرگ بر آمریکا ، آتش زدن پرچم آمریکا، مرگ بر انگلیس و حتا مرگ بر روسیه و… نتیجه ی این رفتار ها تهدید جامعه جهانی نسبت به ایران است.
جمهوری اسلامی ایران از درون پوسیده است هیچ موقعی چنین شرایطی بر جامعه حکم فرما نبوده که امروز است.
سخنان تحریک آمیز خامنه ای پس از باخت در انتخابات که نشان از عصبی بودن و نداشتن منطق برای قبول باخت به بهانه سند ۲۰۳۰ و کنار گذاشتن دروغین آن، و پشتیبانی از قتل عام دهه ی شصت ، و ادعای تعویض جای جلاد با قربانی، و عاقبت دستور قتل مخالفان بصورت “آتش به اختیار” اوج وحشیگری و وقاحت مخصوص خامنه ای بود که مجبور میشود آنرا بصورت مزورانه پس بگیرد.
خامنه ای بخوبی میداند ودریافته است که در میان مردم آن جایگاه ویژه ای که تصور میکرد را دیگر ندارد، موقعیت او و جناحش در برابر مردم بسیار ضعیف و وزنه ی رهبریش زیر سئوال رفته و کسی او را بجز مشتی قاتل امنیتی
و مزدور، قبول ندارد.
خامنه آگاهانه جامعه را به بی نظمی وآدم کشی سوق میدهد، با بی ثبات کردن جامعه چطورمیتوانند بحرانهای لاینحل را حل و فصل کنند ، مردم ایران دنبال آرامش، صلح با همسایگان و جهان میباشند و با نا امنی و جنگ مخالفند.
یکی از دلائل سناریو نوشتن برنامه تروریستی تهران ، نشان دادن مقابله با تحریم و سرمایه گذاری خارجی در ایران بود، که سرمایه گذاران دیگر بفکر سرمایه گذاری در تهران و ایران نباشند.
بانکهای جهانی بشدت نسبت به ایران احساس نا امنی سرمایه را میکنند و رویهمرفته افزایش بروز ورشکستگی بانکها و موسسات تولیدی مالی ، رکود، افزایش نرخ بیکاری و بالا کشیدن پس انداز مردم ، اعتماد اکثریت مردم را از دست داده اند.
اخبار و احادیث حکایت از این دارد که اکثریت مردم ایران نسبت به کل سیستم بطور چشمگیر نظر منفی دارند، خامنه ای وجناح وابسته به اواحساس خطر برای بقای خود کرده اند، و دوران بسیار سخت و آشفته ای را درحال گذران هستند، بهمین دلیل برای سپری کردن یا از سر گذراندن بحرانها در تلاشند که با گسیل افراد مسلح و چاقوکشان خود به خیابانها و تهیج آنها علیه مردم و در نهایت برای ادامه حکومت سراسر ننگین خود چاره ای ندارند جز تن در دادن به یک جنگ در منطقه تا بتوانند افکار ضد رژیمی مردم را منحرف کنند.
بلوکه شدن دارائیهای افراد موثر رژیم موجب شده که از سرمایه هایشان نتوانند در خارج استفاده و سرمایه گذاری
کنند. هنر سردمداران رژیم بر پایی آشوب ، بهم زدن نظم عمومی، ایجاد ترس و وحشت است، هراس افکنی، دادن شعار، و وقیحانه ادعا میکردند که ایران جزیره ثبات و امنیت بود. جزیره امنیت و ثبات به جائی میگویند که آزادی و امنیت بر قرار باشد ،کار، نان، و مسکن برای مردم مهیا باشد، نه هر روزمردم توسط مشتی حزب الهی مورد اذیت و آزار قرار بگیرند.
بنظر من ولایت فقیه امروز به یک معضل اساسی درایران تبدیل شده است، درایران حاکمیت تفنگ و زور، زندان حرف آخر را میزند، با بعضی حاشیه پراکنیها افکار عمومی مردم را از مسائل کلیدی واصلی به انحراف می کشانند، روحانی در شرایط امروز ایران به ابزاری در دست خامنه ای تبدیل شده است.
آشکار گوئی آمریکائیها ی سلطه گر و زورگو و طرح مقابله با اقدامات بی ثبات کردن بخشی از منطقه توسط سپاه پاسداران، و علیه اقدامات اخیر موشک پراکنی آنها و بهانه هائی از جمله نقض حقوق بشر، ۳۸ سال است حقوق بشری در ایران نیست که حالا نقض شود، از ایران میخواهند که اگر توجه به این مسائل نکند، به تمامیت ارضی ایران حمله نظامی خواهند کرد.
آمریکا امروز شده دزد سر گردنه ی جهانی، هر کس و یا هر کشوری فرمان آنها را اطاعت نکند یا باید به کشور او حمله نظامی صورت گیرد یا به عنوان باج چند میلیاردی اسلحه از آمریکا بخرد.
البته سپاه قدس که یک نیروی تروریستی و آلت دست اسرائیل و روسیه است، و همه شرکاء در گیر در جنگ منطقه میدانند که سپاه قدس کشور عراق را به ویرانی کشید، در مجلس آخوند ها هم اخیرا تصویب کردند که میلیاردها اسلحه بخرند و التماس هم میکنند که آمریکائیها بجای تنبیه ایران به آنها اسلحه بفروشد، سپاه تحت فشار منطقه ای، اروپا و آمریکاست ، مردم امنیت خاطر ندارند و به سپاه و اهل بیت “ولایت فقیه” هیچگونه اعتمادی ندارند و در درون سپاه هم جناح بندی فاحشی وجود دارد و سرداران سپاه از روزی میترسند که خامنه ای بمیرد، آنوقت است که روسیه و اسرائیل با آمریکا تعیین میکنند در ایران حرف آخر را کی میزند، بهمین جهت خامنه ای بهراس افتاده و از افزایش روز افزون موج نا رضایتی مردم و اعتراضات آنها، که دیوانه وار دستور “آتش به اختیار ” یعنی دستور کشتن صادر میکند، سخنرانی خامنه ای بعد از این دستور که میگوید پس گرفته است نیز درست نیست و بکار فرهنگی تمیز آنرا تشبیه میکند.
مردم هستند که در این مرحله حرف آخر را باید بزنند، نه شرکاء آمریکائی و روسی، در حقیقت خامنه ای در قبال مداخلات و تحریکات کشور های امپریالیستی و حامیان منطقه ای میخواهد ایستادکی کند و هم میخواهد در داخل کشور در برابرخواست مطالبات بحق مردم مقابله کند.
دولت روحانی حد اقل با سه امر مهم روبروست، خصوصی سازی و محدود کردن دست سپاه از اقتصاد و سیاست –تغییر نظام بانکی که همان پیاده کردن سیاست نئو لیبرالی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است- جوابگوئی به مطالبات بحق مردم. روحانی و خامنه ای بر سر چگونگی پیشبرد سیاستهای داخلی و خارجی نظام اختلاف سلیقه دارند.
بانک مرکزی ایران که میبایست مسئول پولی کشور باشد و از نشر تا حفظ ارزش آن ، ناظر بر عملکرد سایر بانکها در کشور، و در قبال عملکرد همه ی بانکها و موسسات مالی باید جوابگو باشد، و تورم را کنترل کند، اما تن به تبلیغات عوامفریبانه بانکهائی که ۲۸% بهره بانکی را بمردم وعده دادند تا ثروت و اندوخته مردم را یک جا به چاپند،داده است ، با پخش اخبار دروغ به مردم که سپرده هایشان را طلب میکنند، بازی میکند، و وعده ی سر خرمن به مردم بجای پولشان میدهد، در صورتیکه پولی در بساط نیست، و وقیحانه اعلان میکند که این بانک باز پرداخت سپرده ی مردم را تضمین نمیکند.
اعتماد مردم از بانک مرکزی نیز سلب شده ، واین درحالیست که مردم براین امرآگاهند که بانک مرکزی میلیاردها
تومان ازسهامداران بانکها دریافت کرده است، وبرای اعتراضات مردم جهت دریافت سپرده هایشان بهانه تراشی
میکند و این در حالیست که بدرستی در شهرهای مختلف مردم صدای اعتراضشان در خیابانها طنین انداز است.
دعوای دو جناح تنها دعوای کسب بیشتر قدرت است، ولی در اساس سر چگونگی رسیدگی نکردن به مشگلات مردم هم عقیده اند.
سپاه پاسداران توانسته خود را در مسیر نزدیک شدن به دریای مدیترانه با هدف مشخص نزدیک کند ، و این مسئله خود باعث میشود که اسرائیل و عربستان احساس نا امنی کرده و بدنبال جستجوی منافع مشترک باشند و عملا هر دو متحد در مقابل ایران قرار گرفته اند.
بهر حال داده ها حکایت از این دارد که جمهوری اسلامی ایران در سراشیب سقوط قرار گرفته است، و در تلاش بحران آفرینی آنهم جنگ که بتواند خود را نجات دهد، که سخت اینبار در اشتباه بسر میبرد، بنظرمن اینگونه فکر
میکنند، حالا که باید صحنه را بالجبار ترک کند چرا کشور را سالم بدست مردم بسپارد، پس همه چیز را میسوزاند عملا و دقیقا از رفتار داعشی پیروی میکند.
اینجا تعیین کننده تنها و تنها مردم ایران هستند که با اعتراضات میلیونی بتوانند جلوی وقوع جنگ و نابودی کل کشور را بگیرند.
روحانی و خامنه ای اگر بتوانند کژ دارو مریض به حکومت ننگین خود ادامه دهند، باید قوانین دیکته شده ی بانک
جهانی و صندوق بین المللی پول راکه در کنار قرار داد اتمی امضاء کرده اند، انجام دهند، و چون خامنه ای در حال مرگ است، مسئله را بعقب می اندازند تا بمیرد، وقتی مرد اراده ی آمریکا که خواهان سمت و سو دادن به روند سیاسی دیگری در ایران است، مفتضحانه عملی خواهد شد و تا بیست و پنج سال حد اقل بانکهای بین المللی برایران
حکومت خواهند کرد.
Bayat.a@freenet.de
https://www.facebook.com/amin.bayat9
آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟