ایا “هنربندان”شریف ضد امپریالیست ما فقط مقیم ام القرا هستند؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

سکوت شرم اور “پهلوان پنبه های شامورتی باز” و حداکثر بسنده کردن به نوشتن مقالکی در دنیای مجازی برای اثبات زنده بودنشان مرا بیاد حکایت (بیله دیگ ، بیله چغندر) انداخت: روزی بود ، روزگاری بود . در یکی از روزها دو نفر که با هم هیچ دوستی و آشنایی نداشتند همسفر شدند راه بسیار طولانی بود . آنها به هم گفتند برای اینکه راهمان کوتاه شود بهتر است با هم حرف بزنیم تا سرمان گرم شود .اوّلی گفت : ببینیم اهل کجایی و چرا به سفر می روی ؟ دومی با خودش گفت : این بابا که مرا نمی شناسد بهتر است چیزهایی ببافم و برایش تعریف کنم تا مرا آدم مهمی به حساب آورد . انگاه گفت : من اهل شهری هستم که زمین های آبادی دارد و من کشاورزم و چغندر می کارم . در مزرعه ام چغندر عجیب و غریبی بوجود آمده که کسی قدرت خرید آن را ندارد ؟ دومی گفت : چرا کسی نمی تواند آن را بخرد اول گفت : چون آن قدر بزرگ است که بیست نفر کارگر به کمک هم توانستند آن را از خاک بیرون بیاورند چغندر من از گنبد یک مسجد هم بزرگتر است حالا به سفر می روم تا برای چغندرم در شهری دیگر مشتری پیدا کنم . دومی می دانست چنین چغندری هرگز وجود ندارد اما دلش نمی خواست که به همسفرش بگوید تو دروغ می گویی . اما تصمیم گرفت چیزی بگوید که به همسفرش بفهماند دروغش را فهمیده تا او را خیلی نادان و ابله نداند . سپس اولی به دومی گفت : حالا تو بگو چرا به سفر میروی و چکاره ای ؟ دوّمی گفت : من صنعتگرم . کارم ساختن دیگ و سینی و ظرف های مسی است اخیراً به کمک کارگرانم دیگ بسیار بزرگی ساخته ایم . این دیگ آنقدر بزرگ است که چهار تا مسجد با گنبدهای بزرگش را می توان در آن جای داد . من به سفر میروم که برای دیگ به آن بزرگی خریدار پیدا کنم . اولی فهمید که همسفرش دروغ چغندریش را فهمیده اما به روی او نیاورد و با اعتراض گفت : مرد حسابی ! این چه حرفی است که می زنی ؟ مرا نادان و ابله فرض کرده ای ؟ چرا دروغ می گویی ؟ دومی گفت : دروغم کجا بوده ؟(بیله دیگ ، بیله چغندر) چنان چغندرهایی که در مزرعه ی تو روییده٬ به چنین دیگ هایی هم احتیاج دارد . اولی از خجالت لب فرو بست و دیگر چیزی نگفت . از آن به بعد وقتی کسی حرف های نادرست بزند و به پاسخ نادرست دیگران اعتراضی کند می گویند: *(بیله دیگ ، بیله چغندر)* حال اگر قرار باشد که راجع به «شاه – فرقه استالین دمکرات – مصدق – ۲۸ امرداد – خرداد۱۳۴۲ تختی یا صمد بهرنگی و…چرایی عدم پشتیبانی از بختیار و استقرار انقلاب شکوهمند اسلامی» چیزی بگویند همین رفقای پهلوان پنبه وطنی مقیم *کشورهای سرمایه داری*!!! همدیگر را زیر دست و پا له میکنند که نشان دهند در رژیم شاه فعال سیاسی خیلی توانایی بوده اند٬ ولی امروز که سکوت کرده اند نه بدلیل منفعت طلبی شخصی یا گروهی بلکه بدلیل مطرح بودن مسائل پر اهمیتی است که مصلحت نیست راجع بدان حرفی بزنند!!! زیرا از قدیم گفته اند« تقیه واجب است».

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.