ایرانی بمانم یا نمانم – جهان سومى بمانم یا نمانم – به “تاریخ” من دست نزن!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

با درود چیزهایى دارم که باید بنویسم : کار من فرهنگى ست و نه شهرآورى (بجاى واژه عربى سیاسى). پس اونچه دو روز پیش گفتم و اکنون میگم از دید فرهنگى ست. اساس سخن این هست که چندى ست هم در ایران هم در بیرون ایران (مانند تو همین تارنما) همه پادشاه هاى ایران از کوروش بزرگ زیر پرسش رفتند. “افتخار” من ایرانى این هست که “تاریخى” این اندازه بلند بالا دارم. سخن از 2500 سال امپراتورى هخامنشى نیست هم میهن سخن از بیش از 9000 سال پیشینه شهرینگى و شهرمندى (بجاى واژه عربى تمدن) ست. و “افتخار” من ایرانى ایران خوون و ایران کار این هست که ایران از بسى پیش از امپراتورى هخامنشى پادشاه داشته و این بیانگر این ارزش شناخته شده جهانى ست که نیاکان من نه تنها بیابانگرد نبودند که شهر نشین و “خط” دار و از همه بالاتر پادشاه دار بودند چون در سایه پادشاهى هست که هنر به شکوفایى میرسه. اونچه من و کسانى مانند من رو از شهرآورى دور که نه زده کرده همین آگاهى بسیار بسیار اندک “تاریخى” سیاسیون امروزى ست که اگر چپى باشند باید از نا آگاهیشون (نه کم آگاهى) سخن گفت اگر هم “ملى” باشند این آگاهى تاریخیشون از زمان مصدق آغاز میشه دیگه بسیار بدونند از زمان “انقلاب مشروطه” بیشتر نمیره. دیگه نامى از گروههاى دیگه “سیاسى” مانند “ملى-مذهبى” نمیارم که از شنیدن تنها نامش باید سر به بیابان گذاشت هرآینه بتونى خوددارى کنى و سر به دیوار نکوبى! این ناآگاهى “تاریخى” سیاسیون نه تنها به “هویت ملى” که به یکپاچگى “ملى” هم آسیبهاى زیانبار زده و میزنه. سیاسیون گرامى دست کم باید بدونند که ما در “جنوب” ایران (خوزستان) “عرب” نداریم که ‘خوزى’ یا به گفته داریوش بزرگ ‘هوج’ى داریم که شهرینگى و پادشاهى اى – ایلامیان – کهن تر از مادها و پارسها دارند. در اون زمان داریوش بزرگ همه اونچه که لبنان و اسراییل امروزى ست عربستان نامید. و “عرب” “یعنى” “قبیله” بیابانگرد … سیاسیون گرامى دست کم باید بدونند که ما در ایران ترک نداریم که آذرى داریم. چرا که زبانشان سراسر از واژه هاى پارسى ست و پایکوبى وسازشان ریشه در “هویت” باستانى ایران زمین دارد و هیچ پیوندى نه به زبان ترکیه اى دارد و نه به فرهنگ ترکیه اى … سیاسیون گرامى دست کم باید بدونند که براى دوباره زنده کردن زبان پارسى نیازمند همه زبانهاى ایران زمین به ویژه زبانهاى کردى و بلوچى و مازندرانى هستیم. من و دیگر هم اندیشانم همیشه در سر داریم بزرگى و شهامت و زیبایى پادشاهان پارت ایرانیمون که ایران رو از چنگ سلوکیان رها کردند و نام ایران زمین (پارس) رو در جهان دوباره زنده کردند. چگونه باید گفت از پادشاهان ساسانیمون که اوج شهرمندى پارسى و “هویت”مون هستند. و همینگونه سپاس از کارهاى بزرگ فرهنگى پادشاهان صفویمون پس از یورش باز دشمنانى دیگر … ما ایرانیها جهان سومى خواهیم موند تا زمانیکه اینجور بى “هویت”یم. چه دانشگاه رفتمون چه نرفتمون چه پولدارمون چه ندارمون چه سفرها کردمون چه نکردمون … براى همینم نخستین دشمن ایرانى خودشه ! این همه دشمنى با خودى با پیشینه با سرزمینمون ریشه در این داره که هنوز گرد چیزهایى که همه ازش اومدیم و همه با هم داریمشون “یعنى” “هویت”مون یکى نشدیم و نمى شناسیمشون ! جاى هزار و یک آیینه افسوس است که ایرانى هنوز “معنى” واژه ایران را نمیدونه. ایران = ایر (بزرگوار) + ان (نشان “جمع”). سخن بسیار است تنها به این گفته بسنده میکنم که هم میهن براى موندن یا رسیدن به زورمندى (بجاى واژه عربى قدرت) “تاریخ” من = “هویت” من رو دست نزن ! ایراندخت ایرانخواه پس نویس : هویت = خودشناسى

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.