bahram rahmani 01

«مذهب» و داستان «ظهور امام زمان»؟! (بخش هجدهم)

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

bahram rahmani 01

bahram rahmani_01بهرام رحمانی

نمونه همین حکومت محمد و عملکرد نیروهای نظامی او در عصر حاضر، حکومت اسلامی ایران و سپاه پاسداران، سربازان گمنام امام زمان، لباس شخصی ها، انصار حزب الله و… است. در ابتدای انقلاب ۵۷، گروه های خشونت طلب و جنگ طلب و متجاوز اسلامی که دست به غارت و چپاول و تجاوز اموال مردم می زدند در نیرویی به نام سپاه پاسداران متحد و متشکل شدند و تا به امروز این سپاه علاوه بر ترور مخالفین، سرکوب اعتراضات مردمی، به همه عرصه های مهم اقتصادی کشور نیز چنگ انداخته و در عرصه های قاچاق مواد مخدر، اسلحه و کالاهای دیگر نیز فعالیت دارد.

قرآن چگونه و توسط چه کسانی جمع آوری شد؟

جمع آوری قرآن و تنظیم آن به صورت کتاب، نه در زمان حیات محمد پیامبر مسلمانان، بلکه پس از مرگ او، به شکل های مختلفی توسط جانشینانش جمع آوری شدند.

جانشینانی که بلافاصله پس از مرگ محمد، جدل پایان ناپذیری را برای تقسیم قدرت و ثروت و ارثی که او از خود باقی گداشته بود، آغاز کردند. قرآن در واقع مجموعه سخنان و فتواها و قوانینی است که خود محمد بیان کرده است.

محمد، پس از این که خدا را در غار «حرا» کشف کرد و خود را پیغمبر نامید گروهی را دور خود جمع کرد که آن ها، با جنگ و غارت پیامبری و دین و خدای او را تبلیغ می کردند. آن ها در مکه به حدی جنایت کردند که دیگر، امکان زندگی در آن جا را نداشتند، راهی مدینه شدند. محمد در این شهر، کم کم با هدف تشکیل حکومت اسلامی، نیرویی را دور خود جمع کرد و با جنگ های مداوم، نخست قدرت را در مدینه و سپس مکه و شبه جزیره عربستان به دست گرفت.

یک دلیل عمده جمع شدن گروه های جنگجو در اطراف محمد، این بود که آن ها، فوق العاده خشونت طلب، قدرت طلب، مال دوست و متجاوز بودند. این گروه ها، به کاروان های تجاری و قبایل دیگر شبیخون می زدند؛ مردم را قتل عام می کردند و اموال آن ها را همراه با زن و بچه هایشان به غنمیت می بردند. محمد، این غنایم به ویژه کودکان و زنان را بین این گروه ها تقسیم می کرد و سهم خودش را هم برمی داشت. علاوه بر این ها، محمد همواره طرح های ترور روسای قبایل و افراد قدرت مند را می ریخت و تروریست هایش به مرحله اجرا درمی آورد. این مساله گروه های جنگجو و خشونت طلب را تشویق و وسوسه می کرد تا دور محمد حلقه بزنند. بر این اساس، دین و خدای محمد، همه گونه جنایات علیه بشریت را مجاز دانسته است.

نمونه همین حکومت محمد و عملکرد نیروهای نظامی او در عصر حاضر، حکومت اسلامی ایران و سپاه پاسداران، سربازان گمنام امام زمان، لباس شخصی ها، انصار حزب الله و… است. در ابتدای انقلاب ۵۷، گروه های خشونت طلب و جنگ طلب و متجاوز اسلامی که دست به غارت و چپاول و تجاوز اموال مردم می زدند در نیرویی به نام سپاه پاسداران متحد و متشکل شدند و تا به امروز این سپاه علاوه بر ترور مخالفین، سرکوب اعتراضات مردمی، به همه عرصه های مهم اقتصادی کشور نیز چنگ انداخته و در عرصه های قاچاق مواد مخدر، اسلحه و کالاهای دیگر نیز فعالیت دارد. حکومت اسلامی و رهبر آن نیز هرگونه جنایت و تجاوز علیه شهروندان و هم چنین ثروت اندوزی سران و مقامات را به رسمیت شناخته است در واقع الگوی حکومت اسلامی ایران و هم کیشان او در منطقه، از دین و خدا و قرآن محمد برای آن ها به ارث رسیده است.

محمد، بخش اعظم فتواها و فرمان ها و مواضع سیاسی و اجتماعی خود را به عنوان احکام آن خدایی بیان کرده است که خودش در غار حرا کشف کرده بود. بسیاری از انسان های ناآگاه آن دوره، این سخنان او را باور می کردند و فراتر از همه، همان طور که در بالا نیز تاکید کردیم خشونت طلبی و قدرت طلبی و جنگ طلبی و ثروت اندوزی مهم ترین عواملی بودند تا گروه هایی دور او حلقه بزنند. در نتیجه قدرت و اتوریته محمد، روزبروز بیش تر گردید.

پس از مرگ محمد، هر کدام از جانشیانش، آن بخش از سخنان و فرمان ها و مواضع محمد را جمع آوری و تبلیغ و ترویج کردند که با ادعاها و سیاست هایشان برای گرفتن قدرت، منطبق بود. بنابراین، پس از مرگ محمد، چندین نوع قرآن تهیه و تنظیم و منتشر شده است. تا به امروز نیز به اشکال گوناگون تغییراتی در آن صورت گرفته و به شکل امروزی در دسترس ما قرار گرفته است.

در مورد جمع آوری قرآن پس از مرگ محمد، داستان های زیادی بیان شده است. برخی از محققین اسلامی، بر این عقیده اند که جمع آوری و ترتیب سوره های قرآن پس از مرگ محمد، براى نخستین بار توسط على، امام اول شیعیان و سپس‏ عثمان و دیگر یاران محمد صورت گرفته است.

روحانیون شیعه گفته اند که على نخستین کسى بود که پس از وفات محمد، جمع آوری قرآن را آغاز کرد. حکایت شده که او، مدت شش ماه در منزل نشست و این کار را به انجام‏ رساند.

ابن ندیم، گفته است: «اولین مصحفى که گردآورى شد مصحف على بود و این‏ مصحف نزد آل جعفر بود.» او، سپس مى گوید: «مصحفى را دیدم نزد ابوعلى حمزه حسنى که با خط على بود و چند صفحه از آن افتاده بود و فرزندان حسن بن على‏ آن را به میراث گرفته بودند.»

محمد بن سیرین از عکرمه، نقل کرده است: «در ابتداى خلافت ابوبکر، على در خانه نشست و قرآن را جمع آورى کرد.» او، گفته: «از عکرمه پرسیدم: آیا ترتیب و نظم آن مانند دیگر مصاحف بود؟ آیا رعایت ترتیب نزول در آن شده بود؟ گفت: اگر جن و انس گرد آیند و بخواهند مانند على قرآن را گرد آورند، نخواهند توانست‏».

ابن جزى کلبى، گفته است: «اگر مصحف على یافت مى شد، هر آینه در آن علم فراوان یافت مى گردید.» برخی شیعان نیز بر این تصورند که این قرآن اکنون در دست امام زمان است و در این قرآن از محمد و آل او به کرات یاد شده است.

سلیم بن قیس هلالى که از یاران نزدیک علی بود، از سلمان فارسی نقل می کند که موقعى که على بى مهرى مردم را نسبت‏ به خود احساس کرد، در خانه نشست و از خانه بیرون نیامد تا آن که قرآن را کاملا جمع آورى کرد. پیش از جمع آورى حضرت، قرآن روى پاره هاى کاغذ و تخته هاى نازک شده و ورق ها نوشته شده و به صورت پراکنده بود. على پس از اتمام، طبق روایت ‏یعقوبى آن را بار شترى کرده به مسجد آورد. در حالى که مردم‏ پیرامون ابوبکر گرد آمده بودند، به آنان گفت: «بعد از مرگ پیامبر تاکنون به ‏جمع آورى قرآن مشغول بودم و در این پارچه آن را فراهم کرده، تمام آن چه بر پیامبر نازل شده است جمع کرده ‏ام. نبوده است آیه اى مگر آن که پیامبر،خود بر من ‏خوانده و تفسیر و تاویل آن را به من آموخته است. مبادا فردا بگویید: از آن غافل بوده ‏ایم‏.» آن گاه یکى از سران گروه، به پا خاست و با دیدن آن چه على در آن‏ نوشته ها فراهم کرده بود، بدو گفت: به آن چه آورده ‏اى نیازى نیست و آن چه نزد ما هست ما را کفایت مى کند. على، گفت: «دیگر هرگز آن را نخواهید دید.» آن گاه‏ داخل خانه خود شد و کسى آن را پس از آن ندید…

اما پس از جنگ «یمامه»، بسیاری از حافظان قرآن کشته می شوند. تعداد کشته شدگان افرادی که قرآن را حفظ بودند حداقل ۷۰ نفر ذکر شده است حتی در برخی کتب تاریخی این تعداد را تا ۴۰۰ نفر ذکر می کنند.

پس از این جنگ، خطر نابودی گفته های محمد به طور جدی احساس می شد؛ این موضوع باعث شد تا خلیفه وقت ابوبکر، از زید بن ثابت ‏خواست تا قرآن را جمع آورى کند. زید، مى گوید: «ابوبکر مرا فرا خواند، و پس از مشاوره با عمر -که در آن جا بود- گفت: بسیارى از قاریان و حافظان قرآن در حادثه یمامه کشته شده ‏اند و بیم آن مى‏ رود که در موارد دیگر نیز گروهى دیگر کشته شوند و قسمت عمده قرآن را از بین برود. آن گاه‏ جمع آورى قرآن را مطرح ساخت.

گفتیم: چگونه مى خواهید کارى کنید که محمد ‏آن را انجام نداد؟ گفتند: «این کار ضرورت دارد و باید انجام شود. و آن اندازه سخن‏ گفتند و به من اصرار ورزیدند تا آن را پذیرفتم. آن گاه ابوبکر به من گفت: مى‏ بینم که‏ جوان عاقلى هستى و هرگز ما به تو اندیشه ناروا نمى‏ داریم. تو کاتب وحى رسول‏ خدا بودى، این کار را دنبال کن و به خوبى انجام ده.

زید، به جمع آوری قرآن مشغول می گردد و در این کار روش خاص خود را پی می گیرد و در این کار از گروهی از یاران محمد کمک می گیرد. اولین اقدام او این بود که اعلام کرد: هر کس هر چه از قرآن نزد خود دارد، بیاورد. یعقوبى‏، نوشته است: «وى گروهى مرکب از ۲۵ نفر را تشکیل داد» و خود ریاست آن گروه را برعهده گرفت. این گروه هر روز در مسجد گردهم مى ‏آمدند و افرادى که آیه یا سوره‏ اى‏ از قرآن در اختیار داشتند به این گروه مراجعه مى‏ کردند. این گروه از هیچ کس، هیچ‏ چیز را به عنوان قرآن نمى ‏پذیرفتند، مگر آن که دو شاهد ارائه دهند که آن چه ‏آورده است جزء قرآن است. شاهد اول نسخه خطى، یعنى نوشته ‏اى که حکایت از وحى قرآنى داشته باشد. شاهد دوم شاهد حفظى، یعنى دیگران نیز شهادت دهند که آن را از زبان محمد شنیده ‏اند.

جالب است که از خزیمه بن ثابت انصارى، دو آیه آخر سوره برائت‏ بدون شاهد پذیرفته شد، زیرا محمد شهادت او را به جاى شهادت دو نفر قرار داده بود.

اما چرا شهادت خزیمه برابر شهادت دو نفر پذیرفته شده بود خود داستان جالبی دارد؟ محمد با یک عرب بر سر اسبی مشکل پیدا می کند و هر دو طرف مدعی بودند که آن اسب متعلق به او است اما خزیمه بن ثابت انصارى با آن که از ماجرا هیچ اطلاعی نداشت به دروغ به نفع محمد رای می دهد و محمد نیز برای این که دعوا را به نفع خود پایان دهد می گوید شهادت خزیمه برابر شهادت دو نفر ارزش دارد (هر چند می دانست که او به دروغ شهادت داده است) و بدین وسیله اسب آن عرب بیچاره را صاحب می شود و خزیمه نیز به‏ «ذو الشهادتین‏» لقب می یابد. (اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۱۴)

زید، قرآن را جمع آوری کرد ولی هیچ نظمی به آن نداد و دست نوشته های خود را که سوره‏ هاى قرآنى بر آن‏ نگاشته شده بود، پس از اتمام به ابوبکر داد. این مجموعه پس از ابوبکر به‏ عمر انتقال یافت و پس از وفات وى نزد دخترش حفصه نگهدارى شد و هنگام ‏یک سان کردن مصحف‏ ها،عثمان آن را به رعایت گرفت تا نسخه‏ هاى دیگر قرآن را با آن مقابل کند و سپس آن را به حفصه باز گردانید. چون حفصه در گذشت، مروان که ‏از جانب معاویه والى مدینه بود، آن را از ورثه حفصه گرفت و از بین برد.

پس از مرگ محمد، علاوه بر زید، عده دیگرى از بزرگان صحابه نیز به جمع قرآن پرداختند، از جمله: عبدالله بن مسعود، ابى بن کعب، مقداد بن اسود، س الم مولى ابى حذیفه، معاذ بن جبل و ابوموسى اشعرى. گویند: نخستین کسى که سوره‏ هاى قرآن را مرتب نمود، سالم مولى ابى حذیفه بود. وقتى قرآن جمع آورى و نوشته شد، آن گاه خود و هم فکرانش گرد هم آمدند و درباره نام آن به شور نشستند. برخى نام‏ «سفر» را پیش نهاد کردند، سالم و دیگران آن را نپسندیدند، زیرا نام کتاب‏ هاى یهود است.

حداقل هفت قرآن معتبر به نام محمد در تاریخ ثبت شده است. برخی قرآن های معروف عبارتند از:

۱- قرآن به روایت ابن مسعود: او معتقد به اصالت معنی بود و می گفت کلمات قرآن را برای راحت تر شدن می توان به مترادف آن تبدیل کرد. در قرآن او سوره حمد و سوره معوذتین نبود او این دو سوره آخر را جزئ قرآن نمی دانست و هر گاه قرآنی را با این دو سوره می دید آن ها را پاک می کرد و می گفت قرآن را با غیر قرآن خلط نکنید و خودش هرگز از این دو سوره در نماز استفاده نمی کرد و معتقد بود این دو سوره دعای چشم زخم می باشد.

۲- قرآن به روایت ابی ابن کعب. قرآن او هم با قرآن های امروزی تفاوت زیادی داشت که در نوشته های قبلی توضیح داده ام.

۳- قرآن به روایت ابوموسی اشعری.

۴- قران به روایت ابن سود.

۵- قرآن به روایت سالم مولی.

۶- قرآن به روایت ابی حدیقه.

۷- قران به روایت معاذ ابن جبل. در آن زمان نبود قرآن و نسخه صحیح آن آنقدر مشکل بود که برخی از صحابه محمد هم از داشتن قرآن محروم بودند و از کسانی که توانایی جمع آوری قرآن را داشتند کمک می خواستند تا برای خود قرآنی داشته باشند. قرآن های فوق هم با همدیگر اختلافات فاحشی داشتند و حتی جغرافیای آن ها هم متفاوت بود. مثلا در کوفه مردم قرآن ابن مسعود را صحیح می دانستند ولی در مدینه قرآن ابی ابن کعب معتبر بود و سایر قرآن ها اعتباری نداشت اما در بصره قرآن ابوموسی اشعری طرفدار داشت و قرآن ابن اسود در دمشق رایج بود.

اختلافات این قرآن ها به حدی بود که بین مسلمانان اختلاف و چند دستگی ایجاد کرده بود و هر گروه قرآن خود را صحیح و سایر قرآن ها را تحریف شده می دانست و این امر موجب نزاع های بسیار شدیدی در بین آن ها می گشت.

حذیقه ابن سعید ابن عاص، گفته است: زمانی که از جنگ ارمنستان باز می گشتم مردمی را از حمص دیدم که قرآن خود را صحیح می دانستند و آن ها قرآن را به روایت مقداد می خواندند اهل کوفه را دیدم که قرآن خود را به روایت ابن مسعود می خوانند و همین اعتقاد را در مورد قرآن خود دارند و نیز مردم کوفه حتی نام قرآن خود که به روایت از ابو موسی اشعری است را به نام الباب القلوب می خوانند و آن را صحیح می دانند.

در این زمان حتی در مورد نام قرآن نیز اتفاق نظر نبوده است و دیدیم که مثلا ابی حدطقه قرآن را به نام مصحف می خوانده است. این تفاوت بین قرآن های مختلف، اختلافات شدیدی بین مسلمانان به وجود آورد. عمق این اختلافات از حد درگیری های ساده و لفظی گذشته و هر گروه گروه دیگر را تکفیر می کرده است.

در تاریخ می خوانیم که زمانی که حدیقه به مدینه باز می گردد بلافاصله نزد عثمان می رود و می گوید: در جنگ ارمنستان شرکت داشتم در آن جا مردم شام قرآن را به روایت ابی ابن کعب می خواندند که مواردی از آن را مردم عراق نشنیده بودند و مردم عراق قرآنی را می خواندند که مردم شام از قسمت هایی از آن بی اطلاع بودند و هر گروه گروه دیگر را تکفیر می کرد.

این حکایت که در کتب مختلف تاریخی آمده است عمق اختلافات بین قرآن ها را نشان می دهد. عثمان، می دانست که اگر این موضوع سریعا حل نشود باعث از هم پاشیده شدن امپراطوری نو پای او خواهد شد. از این رو، تصمصم می گیرد که قران ها را یک سان سازد.

اما این کار چندان ساده نبود. اسلام در آن دوره، در دامنه وسیع جغرافیایی گسترش یافته بود و نسخه های متفاوتی از آن در سراسر سرزمین های به اصطلاح «اسلامی» منتشر شده بود که هر کدام با دیگری اختلافات زیادی داشت. این احتمال می رفت که هر کشوری برای حمایت از قرآن خود شورش کند و مانعی بر سر یک سان سازی به وجود آید. از این رو، عثمان تصمیم گرفت که با نهایت خشونت و سخت گیری این کار را به انجام برساند به طوری که کسی جرات مخالفت نداشته باشد. او برای این کار نیاز به حمایت بزرگان صحابه محمد داشت. عثمان همه یاران محمد را که در مدینه زندگی می کردند را در یک جلسه دعوت می کند و موضوع را با آن ها در میان می گذارد و همه آنان بر این نکته اتفاق نظر داشتند که قرآن ها باید یکی شود و بهای این کار هر چه هست می باید پرداخت گردد و در انجام این کار جای هیچ درنگ نیست. عثمان، بدون آن که درنگ کند در یک فراخوان عمومی از یاران محمد یاری می جوید و چهار نفر آنان که مورد اعتماد خودش بودند را برای هدایت این کار بر می گزیند و این چهار نفر عبارت بودند از: زید ابن ثابت؛ سعید ابن عاص؛ عبدالله ابن ابی زبیر؛ عبدالرحمن ابن حارث. این چهار نفر کمیته تالیف قرآن را بعهده می گیرند.

اما یک سان سازی قرآن در این مرحله، با تحریفات اساسی زیادی روبرو می گردد. اما این انتخاب عثمان، باعث اعتراضات شدیدی می گردد و عثمان ناگزیر می شود که دوازده نفر دیگر را به این جمع اضافه کند. گفته شده است که در نهایت این مساله، به قیمت جان عثمان تمام می شود.

ابی ابن کعب، یکی از آن دوازده نفری بود که به این کمیته اضافه شد و ریاست این گروه را به عهده گرفت. البته با توجه به این که او خود صاحب یکی از قرآن های معروف بود طبیعتا در بسیاری از موارد نظر خود را اعمال می کرد ولی در برخی موارد برای این که رضایت سایرین را هم جلب کند آیاتی را هم به قرآن اضافه کرده و یا از آن می کاهد. فشارهایی که بر او وارد می شده باعث می گردد او در نهایت بدسلیقگی قرآن را به رشته تحریر در آورد. کمیته اخیر برای یک سان سازی قرآن ها چهار مرحله اساسی در نظر می گیرد:

۱- جمع آوری مجدد منابع قرآن و نگارش مجدد قرآن با این سیاست که قرآن اخیر کاملا شبیه هیچ کدام از قرآن های رایج نباشد که سبب اختلاف گردد و ایجاد ارایش ریاضی خاصی در قرآن.

۲- نوشتن چند رونوشت از قران مرجع تهیه شده.

۳- تطبیق قرآن های آماده شده جهت رفع اختلافات احتمالی.

۴- جمع آوری قرآن های دیگر و محو و نابود کردن آن ها و ارسال قرآن جدید تالیف.

۵- اجبار همه مسلمانان به قبول قرآن جدید و منع آن ها از مطالعه قرآن ها دیگر.

پس از این واقعه و یک سازی قرآن ها، هم عثمان و هم سایر حاکمان پس از او در محو و نابودی قرآن های دیگر نهایت تلاش را نمودند. زیرا وجود قرآن های متفاوت اساس حکومت آن ها را متزلزل می کرد.

حتی قرآنی که در زمان ابوبکر توسط زید جمع آوری شده بود در زمان معاویه در مدینه نابود شد.

خلاصه عثمان قرآن های نوشته شده از روی قرآن «مرجع» (از نظر خودش) را به تمام سرزمین های اسلامی فرستاد و تمامی قرآن های دیگر را جمع آوری نموده و سوزانید.

می گویند حتی ابن مسعود را هم که با این کمیته مخالفت می نمود و از دادن قرآن خود امتناع داشت را از پا گرفته و چنان بر زمین کشیدند که استخوان هایش شکست.

علی، امام اول شیعیان، هم به شدت از عثمان و سیاست های او حمایت می کرد و بارها گفت اگر من هم جای عثمان بودم همان کاری می کردم که عثمان کرد. علی به خوبی می دانست که حفظ نظام حتی از حفظ قرآن هم مهم تر است. زیرا اگر اسلام از بین می رفت دیگر قرانی نمی ماند. این سیاست هم اکنون نیز توسط یاران و طرفداران او رعایت می شود. برای مثال، اگر در جایی که مصلحت حکومت اسلامی در میان باشد دیگر هیچ چیز دیگری مهم نیست و هر کاری مجاز است.

عثمان، از روی یک سان سازی نهایی قرآن، شش نسخه رونوشت تهیه نمود و به سایر مراکز مهم اسلامی فرستاد. برای آن که اختلافی پیش نیاید همراه هر قرآن، یک قاری هم فرستاد تا در خواندن قرآن هم اختلافی نباشد. البته تمامی این قرآن ها به خط میخی نوشته شده بودند و بعدها به رسم الخط عربی تغییر یافت. در این مرحله تغییر خط میخی به رسم الخط عربی نیز اشتباهات و اشکلات و دست کاری های دیگری وارد قرآن شد که آن هم بحث برانگیز گردید.

همین یک سان سازی قرآن در نهایت موجب مرگ عثمان شد که ماجرای آن، از جمله در کتاب «اطقان جلد هشت، بخش دو و صفحات ۲۳۵ و ۲۳۶» آمده است.

همان طور که دیدیم اختلاف بین قرآن ها باعث اختلاف درگیری شدیدی بین مسلمانان به وجود آورد. برخی از این درگیری ها عبارت بودند از:

یزید نخعى، نوشته است: «در زمان ولایت ولید بن عقبه که از جانب عثمان والى کوفه بود به مسجد کوفه رفتم. در آن جا گروهى جمع بودند. در آن وقت مسجد گماشته اى نداشت و کسى فریاد بر آورد: آنان که‏ پیرو قرائت ابوموسى اشعرى هستند به زاویه نزدیک باب کنده و آنان که پیرو قرائت ابن مسعودند به زاویه نزدیک خانه عبدالله بیایند. دو گروه درباره آیه ‏اى از سوره بقره‏ اختلاف داشتند. یکى مى گفت: «و اتموا الحج و العمره للبیت‏» و دیگرى مى گفت: و اتموا الحج و العمره لله (یوسف ۱۲:۳۲) و بین آن ها اختلاف و درگیری بود.

ابن اشته از انس بن مالک، روایت کرده است که مردم در زمان عثمان، در کوفه ‏نسبت‏ به قرآن اختلاف داشتند. معلمى قرآن را طبق قرائت‏ یکى از صاحبان ‏مصحف‏ ها تعلیم مى ‏کرد و معلمى دیگر طبق قرائت دیگر و این به اختلاف بین ‏جوانان کشیده مى ‏شد. این اختلافات به معلمان مى‏ رسید و هر یک از قرائت دیگرى را غلط مى‏ شمرد. (الاتقان،ج ۱، ص ۵۹. مصاحف سجستانى، ص ۲۱)

از محمد ابن سیرین، نقل شده است که برخی مسلمانان قرآن می خوانند و عده دیگر قرآن آن ها را مردود می شمارند (طبقات ابن سعد،ج ۳، ص ۶۲. مصاحف سجستانى، ص ۲۵) و این موضوع باعث درگیری بین آن ها می شده است.

از بکیر اشج، نقل شده است که در عراق هیچ کس قران دیگری را قبول ندارد و هر گاه کسی آیه را بخواند دیگری می گوید که آن را قبول ندارد. (فتح الباری، ج ۹، ص ۱۶)

سال آغاز یک سان سازی قرآن ها، ۱۵ سال بعد از مرگ محمد بود یعنی سال دوم یا سوم خلافت عثمان. بعد از ۱۵ سال همان طور که در بالا دیدیم بسیاری از گفته ها و مواضع محمد، مورد بحث و جدل مسلمانان بود. اما عثمان، تمام قدرت خود را برای یک سان سازی قرآن به کار انداخت؛ آیات بسیاری را از آن کم و یا به آن افزود. ولی قرآن هایی که او تهیه کرد باز هم با هم اختلاف داشتند به طوری که بعدها باز هم این اختلافات (نه به شدت قبل بین مسلمانان وجود داشت. به طور مثال، برخى از مردم شام مى گفتند (مصحف ما و مصحف‏ بصره صحیح ‏تر از مصحف کوفه است. (مصاحف سجستانى، ص ۳۵) و اختلاف بین قرآن های عثمانی، بعدها خود را بیش تر و بیش تر نشان می داد. (مصاحف سجستانى، ۳۹ الی ۴۹)

قرآن هایی که عثمان همراه با قاری قرآن، به مرکز مختلف اسلامی فرستاده شد برای آن مراکز حکم مرجع را داشت و از روی آن ها قرآن های دیگری نوشته می شد و به سایر نقاط آن مرکز ارسال می گردید. اگر در یک منطقه بین قرآن ها اختلافی به وجود می آمد قرآن مرکز حکم مرجع را داشت و اما مشکل از آن جا شروع شد که بین قرآن های مرکز اصلی هم اختلاف بود.

اما بعدها برای این اختلاف چاره ای اندیشیده شد. قرآن مدینه را به عنوان قران مرجع در نظر گرفتند و به آن لقب ام یا امام دادند و هر گاه اختلافی بین قرآن های مرکز اصلی دیده می شد و کار به جاهای باریک کشیده می شد به قرآن مدینه مراجعه می کردند و اختلاف را حل می کردند. البته هدف اصلی این تلاش ها برای رفع اختلافات، در واقع تلاشی برای حفظ حکومت خود حاکمان وقت بود و نه برای قرآن. از سوی دیگر، قرآن وسیله ای بود برای سرکوب مخالفان.

عثمان، قانونی وضع کرد و آن این بود که داشتن و خواندن هر قرآن دیگری غیر از قرآن او ممنوع شده و کسانی که از این دستور سرپیچی می کردند به سختی مجازات می شدند. حروف قرآن های عثمان، خالى از هرگونه نقطه و علایمى بوده است. این قرآن ها‏، به احزاب و اعشار و اخماس، تقسیم بندى نشده بود و مملو از غلط هاى املایى و تناقض هایى در رسم الخط بوده است. علت آن نیز ابتدایى بودن خط عرب در آن زمان و فرهنگ بدوی آن ها بوده است.

ابن ابى داوود، نقل کرده است: پس از تکمیل نسخه‏ هاى مصاحف، مصحفى را نزد عثمان بردند، وى پس از دیدن آن گفت: «چه نیکو و زیبا تهیه کرده ‏اید. ولى در آن ناهنجارى ‏هایى رخ داده که ‏اعراب خود مى‏ توانند آن را به نحو صحیح تلفظ کنند.» سپس گفت: «اگر املا کننده از قبیله هذیل و نویسنده از قبیله ثقیف بود، چنین اشتباهاتى در آن پیدا نمى‏ شد» (المصاحف – سجستانى ص ۳۳-۳۲)

به علت رواج اسلام در بین سر زمین های غیر عربی خواندن قرآن برای بسیاری از تازه مسلمانان غیر عرب مشکل بود. و در بین تلفظ کلمات آن ها اختلافاتی بود که این اختلافات باعث تغییر اساسی مفهوم قرآن می شد.

حتی پس از یک سان سازی قران ها توسط عثمان، سال ها بعد دوباره بین مسلمانان اختلاف پدید آمد. نگاهی به تاریخ مرگ کسانی که قرآن را جمع آوری کرده بودند نشان می دهد که نیمه دوم قرن اول هجرت، در حالی آغاز می گردد که بسیاری از راویان معتبر قرآن فوت کرده و نسلی نو با افکاری جدید جایگزین آن ها شده بود.

تاریخ مرگ جانشینان محمد: ابوبکر (۱۲ ق.)، عمر (۲۳ ق.)، ابى بن کعب (۲۹ یا ۳۳ ق.)، عبدالله بن مسعود (۳۲ ق.)، ابوالدرداء (۳۲ ق.)، معاذ بن جبل (۳۳ ق.)، حذیفه بن یمان (۳۵ ق.)، عثمان (۳۵ ق.)، على‏ بن ابى ‏طالب (۴۰ ق.)، ابوموسى اشعرى (۴۴ ق.)، زیدبن ثابت (۴۵ ق.)، ابوعبدالرحمن سلمى (۴۷ ق.) و ابن عباس (۶۸ ق.)

در واقع قرن دوم هجرت را قرن اختلافات شدید البته از نوعی دیگر در تاریخ قرآن می توان نامید و منشا اصلی این اختلافات دو شهر بصره و کوفه بودند. باز هم نگاهی به تاریخ مرگ صاحب نظران معتبر قرآن که هر کدام هم برای خود مدعی یک قرائت خاص بودند به روشن شدن موضوع کمک می کند.

مدینه، ابوجعفر یزید بن قعقاع از قراى عشره (م ۱۳۰ ق.)، شیبه بن نصاح (م ۱۳۰ ق.) و نافع بن ابى نعیم از قراى سبعه (م ۱۶۹ ق.).

مکه، عبدالله‏بن کثیر از قراى سبعه (م ۱۰۳ ق.)، حمیدبن قیس اعرج (م ۱۳۰ ق.) و محمد بن محیصن از قراى اربعه عشره (م ۱۲۳ ق.).

شام، عبدالله بن عامر از قراى سبعه (م ۱۱۸ ق.)، عطیه بن قیس کلابى (م ۱۲۱ ق.) ویحیى بن حارث ذمارى (م‏۱۴۵ ق.).

این اختلافات بر سر در قرآن، روز به روز بیش تر شد و هر کسی برای خود مدعی یک نوع خاص از خواندن قرآن بود. در شهرهای دیگر نیز مدعیانی ظهور کردند که صاحب نام های آن ها به شرح زیر است:

کوفه، یحیى‏ بن وثاب (م ۱۰۳ ق.)، عاصم‏ بن ابى النجود از قراى سبعه (م ۱۲۷ ق.)، سلیمان اعمش از قراى اربعه عشره (م ۱۴۸ ق.)، حمزه ‏بن حبیب زیات از قراى سبعه (م ۱۲۳ ق.) و کسائى از قراى سبعه (م ۱۸۹ ق.).

بصره

عبدالله‏ بن ابى اسحق (م ۱۲۹ ق.)، ابو عمرو بن علاء از قراى سبعه (م ۱۵۴ ق.)، حسن بصرى از قراى اربعه عشره (م ۱۱۰ ق.)، عاصم جحدرى (م ۱۲۸ ق.) و قتاده‏بن دعامه (م ۱۱۷ ق.).

همه این اختلافات نشان می دهند که هر کس در رابطه با دین و قرآن، دکانی برای خود باز کرده بود. مثلا وقتى بازار قرائت در قرن دوم و سوم رواج پیدا کرد و در این میان عده ‏اى از قاریان از دیگران سبقت گرفتند و آوازه و شهرت آنان همه جا را فرا گرفت، گروهى دیگر نیز که در طلب نام و نان و مقامى بودند، شهرت خویش را در انتخاب قرائت ‏هایى نادر و مخصوص به خود مى‏ جستند. اینان تمامی سعی خود را بر این قرار داده بودند که قرآن را به گونه ‏اى بخوانند که دیگران نمى‏ خوانند.

دامنه این اختلافات تا قرن چهارم کشیده شد و دیگر کسی را یارای آن نبود که مانند عثمان همه قرائت ها را از بین برده و یکی را جایگزین آن سازد. زیرا عثمان، هم خود از یاران بزرگ محمد بود و هم سایر یاران محمد، به ویژه علی به شدت از او حمایت می کردند. ولی در قرن چهارم، دیگر هر کسی برای خود مدعی بود و کسی هم نمی توانست ادعا کند که مثلا فلان قرائت را خود از زبان محمد شنیده است. اما در این میان، فردی به نام «ابن مجاهد» در اقدامى ضربتی، موضوع اختلاف در قرائت قرآن را براى همیشه بست و با انتخاب هفت قرائت از قاریان قرن دوم هجرى و تدوین آن ها در کتاب السبعه، همه مدعیان روزگار خویش را، که بلافاصله از خود عکس ‏العمل نشان مى ‏دادند را در مقابل عمل انجام شده ‏اى قرار مى‏ دهد. در واقع ابن مجاهد، مجبور به این کار بود. او نمی توانست یک قرائت را بپذیرد و دیگری را رد کند و به ناچار هفت قرائت را که هر کدام به نوعی مقبولیت بیش تری داشت را رسما پذیرفته و مابقی را مردود اعلام می کند.

جالب است که علمای اسلام نیز برای تشخیص یک قرائت صحیح شرایط زیر را قرار داده اند:

شرط اول: صحت ‏سند قرائت. باید قرائت ‏شناخته شده، داراى سند صحیح تا یکى از صحابه باشد.

شرط دوم: با رسم الخط قرآن توافق داشته باشد.

شرط سوم: با قواعد ادبى عرب توافق داشته باشد.

هرگاه قرائتى داراى این سه شرط باشد، صحیح و مورد قبول است. اگر یکى از این شروط را نداشته باشد غیرصحیح و مردود است.

نهایتا زبان و ساختمان نوشتاری قرآن با وجود این که در ۱۴۰۰ سال بارها تغییر یافته و روان نویسی شده است اما قرآن آن قدر متزلزل و دارای تناقضات است که برای قرائت آن هم شرط و شروطی گذاشته اند. یکی از آن ها، سازگاری با قواعد ادبی است.

همان طور که می بینیم حتی در میان اعراب هم درباره قرآن، حرف و حدیث فراوانی وجود دارد و از ابتدا بین مسلمانان هیچ گاه توافقی جامعی در این مورد وجود نداشته است. هم چنین حتی در میان چهاده نفر از قاریان قرآن، در نحوه خواندن قرآن های خود اختلاف نظر وجود داشت. این مساله نشان می دهد که حتی در مورد نحوه خواندن قرآن هم هیچ گاه توافق جامعی وجود نداشته و ندارد. اختلاف بین قرائت ها تا آن جاست که حتی برخی از علمای مسلمان معتقدند اگر کسی سوره ای از قرآن را در نمازش به قرائت رسمی نخواند نمازش باطل است و این اختلاف در زمان محمد نیز وجود داشته است. به نقل از زید بن ارقم، آمده است که شخصى نزد محمد آمد و گفت: آیه ‏اى را عبدالله بن مسعود و زید و ابى بن کعب براى من قرائت کردند و قرائت هر سه با یک دیگر اختلاف داشت. قرائت کدام یک را اختیار کنم. پیامبر ساکت ماند؟! البته شاید علت ساکت ماندن او، این باشد که بسیاری از این حدیث ها ساختگی بودند و به این منظور که محمد هر سه را تایید می کرده، خودش نیز آن ها را جعل کرده است. بنابراین، حتی در زمان حیات محمد نیز توافقی در مورد آن ها وجود نداشته است.

همان طور که دیدیم هیچ گاه کلمات قران ثابت نبوده و حتی در نوع کلمات و خواندن آن در بین مسلمانان توافقی نبوده است. اما بزرگ ترین «معجزه قرآن» این است که با این همه حرف ها و احادیث و روایات در مورد این کتاب، هنوز هم میلوین ها مسلمان طوطی وار به این موضوع اعتقاد دارند که قرآن در «شب قدر» از سوی خدا به محمد نازل شده است و تا اکنون و حتی یک حرف از آن نیز تغییر نکرده است؟

در واقع قرآن، در این ۱۴۰۰ سال، آن قدر دست به دست شده و تغییر یافته که، احتمالا خود سخنان اولیه محمد نیز تحریف شده اند. به این ترتیب، قرآن به عنوان کتاب «مقدس آسمانی» دروغی بزرگ برای فریب میلیون ها انسان و در جهل و خرافه نگه داشتن و تداوم استثمار شدید آنان در گذشته و حال است.

سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰ – سیزدهم سپتامبر ۲۰۱۱

منابع:

– الفهرست – طبقات ابن سعد، ج ۲؛

– محمد جواد بلاغى، آلاء الرحمان،ج ۱؛

– تفسیر برهان، ج ۱؛

– تاریخ یعقوبى،ج ۲؛

– تاریخ یعقوبى،ج ۲ – الاتقان، ج ۱؛

– الکشاف،ج ۱ – تفسیر طبرى، ج ۵؛

– مصاحف – سجستانى ص ۳۳-۳۲؛

– مصاحف سجستانى، ص ۳۵؛

– مصاحف سجستانى، ۳۹ الی ۴۹؛

– الاتقان،ج ۱، ص ۵۹. مصاحف سجستانى، ص ۲۱؛

– از محمد ابن سیرین، نقل شده است که برخی مسلمانان قرآن می خوانند و عده دیگر قرآن آن ها را مردود می شمارند (طبقات ابن سعد،ج ۳، ص ۶۲؛

– مصاحف سجستانى، ص ۲۵؛

– از بکیر اشج، نقل شده است که در عراق هیچ کس قران دیگری را قبول ندارد و هر گاه کسی آیه را بخواند دیگری می گوید که آن را قبول ندارد (فتح الباری، ج ۹، ص ۱۶)؛

– همین یک سان سازی قرآن در نهایت موجب مرگ عثمان می شود در کتاب اطقان جلد هشت بخش دو صفحه ۲۳۵ و ۲۳۶ آمده است؛

– اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۱۴.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.