ز کژگویی سخن را قدر کم گشت – کسی کو راستگو شد محتشم گشت «نظامی»

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

با درود خسرو سیف در اعتراض به تحریف روزانه تاریخ کشورمان و از جمله وقایعی که منتهی به قدرت گیری خمینی شد نکته مهمی را در مورد “بازرگان و دیگر رهبران نهضت ازادی” بیان کرده با عنوان زیر: توضیح پیرامون تحریفات صورت گرفته در نشریه مهر نامه «خسرو سیف» شوربختانه می بینیم پهلوان پنبه های(ملی مذهبی) شهامت نداشتند که حتا نامشان را پایین یک اعلامه بگذارند! انگاه در بزنگاهی تاریخی مدعیان پیرو دکترین«محمد مصدق» بجای پشتیبانی و همراهی«غلامحسین صدیقی و شاپور بختیار» کمر بخدمت شخصی می بندند که دشمنی با مصدق و اهداف او را پنهان نمی کرد. دوستانی که تحت عنوان«جبهه ملی» فعالیت می کنند نمی توانند تا ابد«با گوشه دهان صحبت» کنند٬هم چشمی به حاکمیت داشته باشند و هراز گاهی گله ای از چرخ گردون و طالع شوم خودشان همانطور که می دانید نامه سرگشاده «سنجابی٬بختیار٬فروهر» در ان زمان باعث بحرکت درامدن موجی شد که بدلیل خام اندیشی و اشتباه محاسبه سنجابی و دیگران جاده قدرت برای”خمینی” هموارتر شد. در حال حاضر بدلیل۳۵سال جنایت و فجایع گوناگون دیگری که بر مردم رفته نمی توان نصفه نیمه حرف زد و توقع یاری از مردم داشت. زمان حقیقت گویی و افشای رازهای مگو فرا رسیده است. مردم ایران دیگر به اینکه من وارث و رهرو مصدق و یا شاه هستم بها نمی دهند و پیرو مثل معروف *« پهلوان زنده را عشق است»* هستند من در زیر سندی از شاپور بختیار را می اورم لطفا بگویید اقدام عملی تشکیلات در مقابل این عهد شکنی و خلاف قول و قرار تشکیلاتی عمل کردن «کریم سنجابی» چه بود؟ اینگونه برخوردها با گذشته تشکیلات جبهه ملی در بزنگاه ۱۳۵۷ است که موجب می شود اقبال عمومی بجانب اقدامات جبهه و رهبران ان متمایل شود زیرا دیگر دوران اینگونه نقل قطره چکانی اطلاعات گذشته است. لطفا به سخنان بختیار توجه کنید: شاپور بختیار-اپوزیسون با عمامه می لاسید به طور خلاصه به سنجابی گفته بودیم: – شما میتوانید سر راه رفتن به کانادا با خمینی، که در پاریس است، ملاقاتی کنید وببینید چه میگوید ولی هیچ گونه تعهدی نسپرید. متنی را که برایتان حاضر کردهایم برایش بخوانید و نظرات ما را دربارهٌ حقوق مردم توضیح دهید. ما نه هیچ چیز فوق العادهای می خواهیم و نه در صدد انجام عملی انقلابی هستیم. حضرت سنجابی، وقتی به پاریس رسید با پادوهای امام، یعنی افرادی نظیرسلامتیان٬ یکی از این دانشجویان ابد مدتی که در کارتیه لاتن پلاسند – دوره شد. ما درآنجا دانشجویان 40 و 50 ساله ای داشتیم که مشغولیتی جز کافه نشینی و بحث در بارهٌ آزادی نداشتند. البته وقتی این آقایان همراه مرشدشان به ایران باز گشتند، دیدیم آزادیشان از چه قماش بود. این آقایان سنجابی را حسابی پختند. سنجابی، پس از گرفتن این تعلیمات، با خواری و خفت نزد خمینی رفت و نسبت به او سوگند وفاداری یاد کرد. در نوفل لوشاتو مدتها با گردن کج انتظار کشید تا بالأخره با تحقیر بسیار به حضور پذیرفته شد. امام او را وادار به نوشتن و امضای کاغذی کرد که میخواست و ورقه را از دستش قاپید و بعد هم گفت: به سلامت! مرخصید! حال پرسش اینجاست٬شما چه درسی از اقدامات فاجعه بار خودتان در ان زمان اموخته اید؟ چه برخوردی با اینگونه طرز فکر در تشکیلات کرده اید؟ لطفا مثال مشخص بزنید چه مقدار توانسته اید به اصول جدایی دین از دولت در تشکیلات باز گردید؟ زیرا طبق مثل معروفی که همه ما بارها شنیده ایم:«کبوتر با کبوتر باز با باز – کند هم جنس با هم جنس پرواز» بقول بختیار شما هنوز با یاران دیروزتان یعنی«مذهبی های ملی تا انجا که بر خلاف اسلام نباشد» می لاسید!؟! این اگر شیادی نیست چه نام دیگری بر ان می توان گذاشت؟ شفاف گویی راه نجاتمان است نه تقیه .

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.