در روز عاشورای 1330 قمری که سربازهای روسی در تبریز چوبه ی دار برپا کرده بودند و مشغول دار زدن آزادیخواهان بودند عده ای خیالشان هم نبود و برای کشتار آزادیخواهان که جلو چشمانشان کشته می شدند جشن گرفته بودند و برای امام حسینی که هزار سال قبل مرده بود عزا و علم و طبق راه انداخته بودن و سینه می زدند که: “داد از ظلم یزید..!”سخن از شادروان ثقه الاسلام و یارانش است مردانه سر بر دار نهادند تا عزت و شرف شان محفوظ باشد.در بحبوحه انقلاب مشروطیت و شکست نیروهای دولتی در تبریز ٬قوای متجاوز روس با نقشه قبلی به شهر حمله کرد اما مردم تبریز با دست خالی و با چوب و چماق و بیل و آهن آلات و . . به همراه روحانی مبارز میرزا علی ثقه الاسلام در روز اول محرم سال 1330 هجری قمری جهت حفظ ناموس و شهر و دیار خود موقع صبح به روس های اشغالگـر حمله کرده و آنهارا تار و مار کردند .روز پنجم محرم حدود 10000نفر از نیروهای تازه نفس روس از طرف شرق تبریز و سمت رود آجی چای به تبریز حمله و شهر را تصرف کردند. بنا بدستور فرمانده روس عده ای دستگیر و بعد به اعدام محکوم شدند و روز دهم محرم یعنی روز عاشورا ساعت 7 صبح و قبل از طلوع آفتاب قهرمان ثقه الاسلام و هفت نفر از بهترین ها را از باغشمال به میدان دانشسرا منتقل و به دار کشیدند ، این قهرمانان عبارتند از : میرزا علی ثقه الاسلام – شیخ سلیم خطیب – ضیاء العلماء – حاج محمد قلی خان – میرزا صادق الملک – آقا محمد قفقازچی و فرزندان 16 و 18 ساله کربلایی علی مسیو. آنها با سربلندی و افتخار جان دادند تا سرزمین پر افتخارشان زنده بماند . و در همان حال دسته های سینه زنی در شهر به حرکت در امده و شعار”داد از ظلم یزید..!”سر می داد. نوشته حسین جاودانی در یادمان عاشورای خونین تبریز-1330 با درود شوربختانه نااگاهی و بغض و کینه جمال درودی و همفکران ایشان با عناوین دهن پرکنی همچون «ملی٬ مذهبی٬ و پیروان اردوگاه شوروی سابق و چین و…» نسبت به حکومت پهلوی انچنان است که با وجود گذشت ۳۳سال از مرگ شاه و گذشت ۳۵ سال از عمر پر برکت«انقلاب شکوهمند اسلامی» و با وجود از هم پاشیدن توهم مردم کوچه و بازار نسبت به دروغهای رواج یافته منتهی به فاجعه۱۳۵۷ هنوز این جو فروشان گندم نما شهامت اعتراف به نااگاهی و الت دست دولتهای بیگانه بودن را ندارند. جمال درودی چه راحت پرونده خیانت جبهه ملی به بختیار را با جمله ای کوتاه می بندد٬ انجا که می گوید: “دیگر دیر شده بود و از بختیار کاری ساخته نبود”!!! برای تأیید مدعایم توجه کنید که این جماعت سرگردان چطور هنوز با سایه حکومت پهلوی در ستیزند و نمی خواهند و نمی توانند قبول کنند که جنایات ملایان و دست و پای بوسی و کیف کشی حقارت امیز حضرات باعث شده که تعداد زیادی از مردم و بخصوص جوانان ایرانی متمایل به رضا پهلوی اخرین«ولیعهد ایران» بشوند. سندم هم این اخرین خیمه شب بازی دلالان داخل و خارج ملایان از جمله جمال درودی و همکارانش است. لطفا توجه کنید که چه خطری بجز ترس سرنگونی”حکومت ملایان” مرده خوران ۲۸ امرداد و ۱۵ خرداد و ارقاداش های کمونیست فرقه ای و توده ای و اکثریتی و باقی ریزه خواران و سربازان امام زمان را در کنار هم قرار می دهد؟ اشاره من به نامه دوزیستانهای مداح انقلاب شکوهمند اسلامی است.کافیست نگاهی به متن اعلامیه زیر بیندازید. “نامه سرگشاده فعالان ایرانی به رئیس جمهور فرانسه در اعتراض به رویه پاریس در مذاکرات اتمی” که در سایت جرس بتاریخ ۲۹ آبان , ۱۳۹۲ بچاپ رسیده جمع اضداد خود اگاهی می دهد از ترس مشترک این جماعت. شوربختانه جمال درودی از میان تمام پیغمبرها جرجیس را پیدا کرده و پناهنده«نوری زاده» شده و تقاضایی عجیب از او دارد٬ البته نوری زاده احتیاجی به معرفی ندارد او طبق معمول قلم کشی می کند . توجه کنید “.اقای نوری زاده بیایید یکبار هم که شده برای آگاهی نسل جوان بدون جهت گیری تاریخ یکصد ساله اخیرایران را مورد تجزیه وتحلیل قراردهید وتشریح کنید که چگونه نهضت مشروطه ایران که درحال رشد وتکامل بود با کودتای ۱۲۹۹ رضاخان به تعطیلی کشانده شد ومدت بیست سال جو خفقان وارعاب برجامعه حاکم شد ،…….” بیچاره بما که پیر نجاتبخش ما هنوز فرق بین خبرنگار و تاریخ شناس را نمی داند زیرا از نوری زاده می خواهد که به زوایای تاریک تاریخ یکصد ساله ما نور بتاباند!!. من جهت اطلاع جمال درودی و دیگر علاقه مندان نگاهی می اندازیم به تحقیقات «ماشاءالله آجودانی» که از پژوهشگران و محققان تاریخ معاصر ایران است. اوتحصیل کرده دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی است و دکترای خود را نیز از همین دانشگاه دریافت کردهاست. نزدیک هفت سال عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان و مربی گروه زبان و ادبیات فارسی بودهاست. او می گوید: “دکتر ماشاءالله آجودانی: «درخشانترین صفحات تاریخ معاصر ایران متعلق به رضا شاه است باید بگویم بیشتر اسناد و مدارک اساسی تاریخی در دسترس ما بود و ما میتوانستیم با بررسی و تحلیل دقیق و بیطرفانه آن اسناد و مدارک تصویر واقعبینانهای از تاریخ ایران ارائه دهیم، اما چنین کاری را انجام ندادیم. و به اصطلاح زنجیره ایدئولوژیها، بدفهمیها، افسانه سازیهای خود را ادامه دادیم. این امر نه تنها در مورد رضاشاه روی داد، بلکه در مورد تاریخ مشروطه ایران که میتوان گفت اسنادش تقریباً بصورت کامل در اختیار ما بود هم روی داد، وقتی میگویم تقریباً، منظور این است که هر روز سند تازهای هم پیدا میشود، رساله تازهای پیدا میشود، اما بدنه اصلی اسناد مشروطه در دسترس ما بود، اما ما این اسناد را درست نخواندیم نه تنها درست نخواندیم، بلکه با بدخوانی و ناهمزمان خوانیهای مکرر خودمان تصویر بسیار اغراقآمیزی از تاریخ آن دوران خود ارائه دادیم. چرا اینگونه بوده است؟ فکر میکنم؛ تاریخاندیشی در ایران وجود نداشت، تفکر تاریخی به معنای جدید در ایران وجود نداشت. اگر بخواهیم منصفانه تاریخ این مجلسها را مطالعه نمائیم، میبینیم هیچ دولت قدرتمندی در ایرن تا مجلس پنجم وجود ندارد.حتی در مجلس چهارم هم دولتهایی که میآیند، اما تنها عنصر قدرتمند این دولتها رضاخان است.او تنها کسی است در همه این دوران، با اینکه یک قزاق است و دانشگاهی ندیده بود، در همه این دوران با یک شم تاریخی و علاقه ملی در جستجوی این است که به مملکت نظم بدهد. و مشکلات را بر طرف نماید. نخستین چیزی که به ذهنش می رسد، این است که یک ارتش قدرتمند بوجود آورد. اگر نگاهی به وضعیت مملکت بکنیم، شاید پاسخ بهتر و روشنتر پیدا کنیم. ببینید در همین دورهها، میرزاکوچکخان در گیلان فرمان میراند. روسها از نهضت اوحمایت میکنند و آنها بخشی از مملکت ما را در دست دارند. در مازندران مرکزی امیرموید سوادکوهی قدرت دارد.مازندران شرقی و بخشهایی از شمال خراسان تیول دو طایفه ترکمن است. شمال غربی خراسان در دست سردار معزز بجنوردی و ایل شادلو است. همین طور بیائید جلو، آذربایجان شمالی و نواحی هم مرز با روسیه در دست اقبال السلطنه ماکوئی است. غرب ارومیه تا مرکز ترکیه در دست اسماعیلآقا سمیتقو است. آذربایجان در دست ایل شاهسون است، همدان در دست عشایر کرد است. هرگوشه مملکت در دست یک قلدری است که به حکومت مرکزی توجه نمیکند. و مهمتر از همه خوزستان ما در دست یک آدم سرسپردهای است بنام شیخخزعل که خود و خانوادهاش نوکر سرسپرده انگلیس بود. بلوچستان و سرزمینهای شرقی و بندرعباس قلمرو قبایل بلوچ بود. دوستمحمدخان سرکرده بلوچها سکه به نام خودش میزد (نگاه کنید به کتاب غنی) دقت کنید در چنین دورهای که در این مملکت بلبشوئی تسلط داشت، اصلاً نمیتوانستند مالیات بگیرند، همین شیخخزعل سالها مالیات به دولت مرکزی نداده بود. ما فقط مردمان شرمندهای بودیم که دولتهای ما در سفارت انگلیس تنظیم میشود. با پول دولت انگلیس اداره می شود. نه غرور ملی، نه گذشته و هویت داریم. اصلاً ساختار قدرت کلاسیک هم در ایران دیگر وجود ندارد. در یک چنین شرایطی، یک قزاق بلند می شود و مملکت ایران را زیروزبر می کند. مملکت ورشکستهای بود از نظر سیاسی تکه پاره بود. دولتهای خارجی این مملکت را زیر و رو میکردند. هر روز هرگوشهای را در اختیار میگرفتند. در بردن و آوردن دولتها نقش داشتند. در یک چنین شرایطی که واقعاً موجب سرافکندگی ایرانی میتواند باشد، قزاقی پیدا می شود و به دو خواست اساسی انقلاب مشروطه که خواستهای محوری این انقلاب بود و در مجلس اول هم زمزمههایش آغاز شده بود و طرح اساسی آن هم به لحاظ نظری ریخته شده بود، جامه عمل میپوشاند. ۱ ـ ایجاد حکومت مقتدر مرکزی که بتواند امنیت را به مملکت ما باز گرداند. ۲ ـ دومین خواست اساسی انقلاب مشروطه مدرنیزاسیون بود. ایجاد به اصطلاح تأسیسات مدنی در جامعه ایران بود. ایجاد راهها، تسیهلات حمل و نقل و ایجاد راهآهن یکی از خواستهای انقلاب مشروطه ایران بود. ایجاد نظام آموزشی جدید، نظامی که برنامه ترقی ایران را به پیش ببرد، نیز ایجاد یک ارتش مقتدر در ایران، از خواستهای مهم دیگر بود.ایجاد دادگستری یعنی همان چیزی که در حقیقت در مجلس اول خواستند قانون عرفی را در ایران جایگزین قانون شرعی کنند. در زیر نام تجدد ایرانی، خواستهای دیگر هم بود که روز به روز کمرنگ و کمرنگتر می شد، خواست آزادی ـ آزادی بیان، مطبوعات، احزاب ـ مسئله قانونمند شدن جامعه ایران. این خواستها هم در انقلاب مشروطه ایران وجود داشت. اما خواست آزادی به اعتقاد من سرانجام پای درخت استقلال ایران قربانی گردید. برای این که دیگر مملکت تکه پاره شده بود و دیگر چیزی از آن باقی نمانده بود. روس و انگلیس مرتب در امور مملکت ما دخالت میکردند. بنابراین شما وقتی مملکتی نداشته باشید، امنیت نداشته باشید، بحث آزادی در مملکت هم امر ثانوی تلقی میشود. به همین جهت هم خواست آزادی در انقلاب مشروطه روز به روز کم رنگتر شد. سجل احوال به شکل مدرن بوجود میآید. باور کنید اینها کار سادهای نبـود. همین سجل احوال، مـن در مشروطه ایرانی اسناد آن را آوردهام. بسیاری از روحانیون با سجل احوال مخالف بودند. اصلاً معتقد بودند، اینها کفر است و کار درستی نیست و نباید صورت گیرد. البته وقتی میگویم رضاخان یا رضاشاه بعدی این کارها را کرد، باید بدانیم که روشنفکری ایران هم در کنار او پا به پای او در این کار سهم دارد. نقش کسانی مثل فروغی، مخبرالسلطنههدایت، داور، تقیزاده و… کم نیست. یکی از بدیهای ما در تاریخنگاری این است که همه چیز را متوجه یک فرد میکنیم یا از او سلب میکنیم. رضاخان دست تنها نبود. نیروی نسل جوانی وارد آن مملکت شده بود. اینها را نمیتوان نادیده گرفت. اما در مورد رضاشاه و نقش او و همدلی او با پروژه مدرنیزاسیون ایران بارها این را گفتهام که از قزاقی که ۸ ثانیه در یک حکومت دمکراتیک زندگی نکرده بود، نمیشد انتظار داشت برای ملت آزادی بیاورد. او لااقل آنچه را که در توان داشت برای مردم ایران آورد و انجام داد. بنابراین اگر ما نتوانستیم به دمکراسی دست پیدا کنیم، این مشکل یک فرد نبود، که تمامش را پای رضاشاه بنویسیم. این مشکل دسته جمعی ما بود. مشکل اندیشیدن ما بود. مشکل عمل کردن ما بود و مشکل تاریخ ما بود. فراموش نکنیم مهمترین نکتهای که در حکومت پهلوی اول شکل عملی به خود میگیرد، مفهوم جدید ملت است. مفهومی که با مشروطیت وارد ایران میشود، سالها طول دارد تا این مفهوم از مفهوم مذهبی ملت جدا شده و تمام مردم ایران را در بر گیرد. در دوره پهلوی اول است که این مفهوم، رشد نهایی خود را میکند و کم کم از بار مذهبی تهی میشود و همه مردم را با پیشینه مشترک تاریخی و فرهنگی در برمیگیرد. تا آنجا که به رضاشاه مربوط میشود، دفتر کارنامه او صفحات بسیار درخشانی دارد که میتوان با توجه به این صفحات از انتقادات بسیار اصولی و مهمی که براو و کارنامه او وارد است، نترسید. با نادانان تواضع کردن همچنان است که حنظل را آب دادن چندانکه آب بیشتر یابد بار تلخ تر دهد. (تاریخ گزیده ). در پایان لازم میدانم نکته ای را به علاقه مندان تاریخ مشروطه یاداور شوم . ایا میدانستید که از سال۱۲۸۵که فرمان مشروطه صادر شد تا کودتای۱۲۹۹یعنی یک دوره ۱۵ ساله برای چه مدتی مجلس شورا برقرار بود؟ کمتر از نیمه ان سالها یعنی چیزی حدود ۹سال ایران چیزی بنام مجلس شورا نداشت و این امدادهای غیبی روس و انگلیس بود که مملکت را هدایت می کرد.
میزگرد سیاسی چهار جریان جمهوری خواه و لائیک
خانم ها، آقایان ، هم میهنان عزیز دعوت به جلسه بحث آزاد فردا جمعه دوم ماه ژوئن 2023 چهار نهاد جمهوریخواه دموکرات و لائیک ایران