abolfazl ghassemi 03

مصاحبه “ابوالفضل قاسمی” عضو هیأت اجرایی جبهۀ ملی در۲۶ تیر ۱۳۵۸ا با مجلۀ “جمهوری”

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

abolfazl ghassemi 03

abolfazl ghassemi 03مصدق اگر زنده بود به دلیل شجاعت و قاطعیت و ابتکار عمل سیاسیش، در شرایط فعلی در برابر تمام جریان های ضد دموکراسی و روش های ارتجاعی که وجود دارد، قیام می کرد و مبارزاتش را ادامه می داد. کما اینکه در همان زمان گذشته هم در مقابل جریان ارتجاعی که آیت الله کاشانی راه انداخته بود، با پختگی عمل کرد و مبارزاتش را به ثمر رساند و اجازه نداد جریانات ارتجاعی بر جامعه حاکم باشد . … 

شک نیست که اکثریت مردم ایران مسلمان هستند، اما باید منصفانه پذیرفت که این اکثریت مسلمانان ناآگاه هستند…

اگر مردم امروز به حرف های بختیار علاقه نشان می دهند، برای این است که متأسفانه حرفی که او آن روز دربارۀ استبداد می زد امروز در جامعه از سوی برخی عوامل صورت تحقق به خود گرفته است و این ها همه ناشی از اشتباهات بعضی از افراد غیر مسئول و دولت است. روش انحصار طلبی کنونی جامعه را به طرف دیکتاتوری دینی ارتجاعی سوق می دهد و طبعاً مردم به سوی حرف های دکتر بختیار کشیده می شوند. دکتر بختیار شخصی بسیار وطن پرست، آزادیخواه و سوسیال دموکرات است. او شخص پاک و درستکاری بود و با تمام وجود به مصدق عشق می ورزید…

در آخرین روزهای تیر ماه قرار داریم ماهی که روز سی ام آن در تاریخ مبارزات حق طلبانه ملت ایران روزی بیاد ماندنی و حماسه آفرین است؛ روزی که اکنون نسل جوان زیر سی سال در جریان آن نبوده است و سال های طولانی اختناق و فشار مانع از این بود که بزرگترها واقعۀ سی ام تیر را آنگونه که اتفاق افتاده بود ـ نه آنگونه که در کتاب های درسی تاریخ به ذهنمان فرومی کردند ـ برای نسل جوانتر بازگو کنند . «ابوالفضل قاسمی» معاون دبیر کل حزب ایران و عضو شورا و هیأت اجراییه جبهۀ ملی و مدیر روزنامه جبهۀ آزادی ، از آن مردان سیاسی است که به دلیل حضور مؤثرش در وقایع و حوادث نیم قرن اخیر ایران به خوبی می تواند در مورد واقعۀ سی تیر صحبت کند . با ابوالفضل قاسمی در گوشه ای از سالن سوت و کور کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران به گفتگو نشستیم . بسیار آرام و متین صحبت می کرد. از روزهای گذشته گفت و به ویژه از ماجرای سی تیر و سپس مسائل امروز ما ….

ـ در آن موقع من مدیر مسئول روزنامۀ «جبهۀ آزادی» ارگان حزب ایران و عضو کمیته مرکزی حزب ایران و کاندیدای نمایندگی مجلس از خراسان بودم ، با توجه به اینکه مقداری از کارهای انتخابات انجام شده بود و بقیه کارهای انتخابات به دلیل اختلاف بین شاه و دکتر مصدق باقی مانده بود . دکتر مصدق می خواست کارها آزادانه ادامه پیدا کند و نمایندگان واقعی مردم انتخاب شوند و شاه هم با سلطه ای که بر ارتش داشت می خواست انتخابات به صورتی برگزار شود که تعدادی از عوامل شخصی خودش وارد مجلس شوند و به آن وسیله در مجلس علیه دکتر مصدق عمل کند .

به طور کلی سی تیر دو بعد داشت که این ابعاد در عین پیوستگی از هم جدا بود . یکی مسألۀ استبداد و شاه که میل داشت نفوذ خود را حفظ کند ، و دیگری توطئۀ سیاست های خارجی که مدتی با مصدق دست و پنجه نرم کرده بودند و هیچ فکر نمی کردند با پیرمردی برخورد کنند که تا این حد مقاوم و مبارز باشد، قصد داشتند با ایجاد واقعۀ سی تیر مصدق را به طور کلی از صحنۀ سیاست خارجی ایران خارج کنند . ظاهر ماجرا به این صورت بود که مجلس تشکیل شده بود و طبق معمول دولت باید به مجلس استعفا می داد و دوباره از طرف مجلس برای تشکیل کابینه مأمور می شد . اما اصل ماجرا به این صورت بود که شاه دلش نمی خواست مصدق به زمامداری خودش ادامه دهد . مصدق با تشکیل دوبارۀ کابینه قصد داشت دولت قوی تر و مسلط تر ی را پدید آورد . از طرفی باید توجه داشت که دولت ها در تمام مدت سلطنت پهلوی همیشه به عنوان عروسکی در دست شاه بودند. اما مصدق تنها کسی بود که با تشکیل دولت به روش صحیح دموکراسی عمل می کرد، یعنی وزرای کابینه را شخصاً تعیین کرد. اختلاف دیگر بین شاه و مصدق بر سر این مسأله بود که شاه همیشه وزیر جنگ را شخصاً تعیین می کرد در صورتی که مصدق این کار جزء وظایف رئیس دولت می دانست و معتقد بود که وزیر جنگ و امور دفاعی زیر نظر نخست وزیر باید باشد و ارتش که به عنوان حربه ای در دست دشمنان ملت قرار داشت ، آزاد شود و در اختیار ملت قرار باشد .

بعد از ملی شدن صنعت نفت ، انگلستان و آمریکا سعی داشتند مصدق را از موضع قاطعیت به زیر بکشند و اصل ملی شدن نفت را به هم بزنند و امتیازات قبلی را به دست آورند و به همین جهت شکایت انگلستان در دادگاه لاهه مطرح شده بود . همزمان با طرح این شکایت دکتر مصدق به عنوان اعتراض و به دلیل اختلافاتش با شاه از قبول پست نخست وزیری امتناع کرد. سیاست های خارجی از این اختلافات استفاده کردند و یکی از عوامل کهنه کار سیاست یعنی «قوام السلطنه» را روی کار آوردند . نخست وزیر شدن قوام السلطنه علاوه بر اینکه در ظاهر کنار رفتن دکتر مصدق را نشان می داد ، در اصل می توانست عاملی باشد برای پس گرفتن شکایت ایران از دادگاه لاهه و پایان دادن به ماجرای احقاق حقوق ملت ایران .

اصل حادثه سی تیر به چه شکل بود؟ و چگونه به انجام رسید؟

ـ قیام مردم به این صورت بود که وقتی قوام السلطنه از طرف شاه مأمور تشکیل کابینه شد ، مردم به عنوان اعتراض به این گزینش و به طرفداری از زمامداری دکتر مصدق شروع به تظاهرات کردند و فراکسیون نهضت مقاومت ملی مجلس به طرفداری از مصدق برخاست و از مردم کمک خواست که دولت قوام السلطنه را ساقط کنند. قوام السلطنه پس از گرفتن پست نخست وزیری و در حالیکه هنوز اعضای کابینه را تعیین نکرده بود ، اعلامیه ای مبنی بر تحدید کار روزنامه نگاران و احزاب و دستجات سیاسی صادر کرد که کاملاً نشان می داد توطئه ای در کار است. توطئه ای که استبداد و استعمار علیه قیام مردم در نظر گرفته بودند .

مردم به دنبال صدور این اعلامیه به خیابانها ریختند و دولت با تمام قدرت ارتش ، به جنگ مردم رفت. این واقعه حماسه ای بود در طول تاریخ بعد از مشروطیت که مردم علیه استبداد به پا خاسته بودند و دولت در برابر مردم مقاومت می کرد. در روز سی تیر حتی وابستگان نزدیک شاه مانند «شاهپور علیرضا» ، برادر شاه ،  شخصاً به روی مردم تیر اندازی می کرد و در سرکوبی نهضت شرکت داشت. با این حال مقاومت مردم به حدی بود که قوام السلطنه مجبور به استعفا شد و دوباره دکتر مصدق مأمور تشکیل کابینه شد ، اما با در اختیار قرار گرفتن قدرت بیشتر ی نسبت به گذشته .

شما به عنوان یک مرد سیاسی که در وقایع سی سال اخیر ایران شرکت داشته و شاهد و ناظر بوده است ، انقلاب اخیر ملت ایران را چگونه تفسیر و توجیه می کنید ؟

ـ در شرایط کنونی ایران، اگر واقع بینی وجود داشته باشد و افکار انحصار طلبی در سیاست دخالت داده نشود، می توان به آینده امیدوار بود. امروز نباید یک بعدی فکر کرد و تمام اتفاقات به وجود آمده را از یک زاویه نگاه کرد . اگر بخواهیم شرکت مردم را در انقلاب نفی کنیم و بگوییم فقط یک قشر و یک گروه یعنی روحانیت ابتکار عمل را به دست داشته و بقیه دنبال روحانیت بوده ، دموکراسی در ایران، آیندۀ خوبی نخواهد داشت . نیرویی که باعث شد انقلاب در میان تودهای مردم شکل بگیرد، نیروی روشنفکر متعهد بود که عوامل آن در میان همۀ قشرها از دانشگاهی و بازاری گرفته تا کارمند و فرهنگی و روحانی وجود داشت . توده های پایین مردم بدون آگاهی نمی توانستند حرکت کنند ، توده های پایین مردم همانها بودند که یکی دو سال پیش در مساجد می نشستند و عده ای روحانی نما آنها را وادار می کردند به جای این که مشت هایشان را در هوا رها کنند ، به سر و سینۀ خودشان بزنند . روحانیت به تنهایی نمی توانست توده های مردم را به حرکت درآورد ، برای مثال در اجتماعی که حدود دو سال پیش از سوی جبهۀ ملی در خیابان ری تهران ، به مناسبت یکی از اعیاد مذهبی برگزار شده بود ، جلسۀ جشن و سرور، به سبب در گذشت فرزند آیت الله خمینی، به جلسۀ سوگ تبدیل شد و در سخنرانی که انجام شد برای اولین بار از سوی جبهۀ ملی نام آیت الله خمینی برده شد . به طوری که بعد از آن حرکت جبهۀ ملی ، وقتی یک روحانی آمد و سخنرانی کرد جرأت نداشت نام آیت الله خمینی را به زبان بیاورد و از ایشان به عنوان مرجع تقلید تبعیدی نام برد. و به این ترتیب باید توجه داشت که انقلاب اخیر ایران ، انقلاب همه جانبۀ مردم بوده است ، در حالیکه نمی توان نقش رهبری شجاع و قاطع نهضت را هم منکر شد. وجود این رهبری و مردمی که با اندیشه های دینامیسمی اسلام شریعتی تکان خورده بودند باعث شد که انقلاب در بهمن ماه به ثمر برسد . به عقیدۀ من هیچ نیاز نیست به انقلاب جنبۀ انحصار طلبی داده شود و کوشش مردم در دو قطب جداگانه قرار گیرند و صریحاً گفته شود که یک جناح مارکسیستی وجود دارد و یک جناح اسلامی . بسیاری از دستجات سیاسی سوسیالیستی وجود دارند، ازجمله «حزب ایران» که تا حدودی به پایه های اقتصاد سوسیالیستی باور داریم. دستجات مختلف ناسیونالیستی هم وجود دارند که ملی فکر می کنند و طرز فکر اسلامی آنها نیز باهم متفاوت است، اسلام دکتر شریعتی با اسلامی که شخصی مانند فلسفی ازآن نام می برد بسیار با هم متفاوت هستند. به این ترتیب دو قطبی کردن جامعه باعث می شود که یک گروه ، همیشه محکوم بماند و گروه دیگر انحصار طلب ، که خطر آن جامعه را شدیداً تهدید می کند . تمام حوادث و وقایع دنیا نشان داده که گروهای انحصار طلب فقط تا مدت محدودی توانسته اند دوام داشته باشند و بعد به طور قطع شکست وحشتناکی گریبانشان را گرفته و آنها را از میدان خارج کرده است. خطر شکست ، گروه انحصار طلب کنونی ایران را هم تهدید می کند و در هر صورت چیزی که تاریخ هرگز نخواهد بخشید لطمه ای است که به اسلام وارد می شود .

با گذشت چند ماه از انقلاب ایران، خطر هایی که به آن اشاره کردید، کمتر شده یا بیشتر و به طور کلی آیندۀ کوتاه مدت کشور را با توجه به وقایعی حساس که در این روزها شاهد هستیم چطور پیش بینی می کنید؟

ـ شک نیست که اکثریت مردم ایران مسلمان هستند، اما باید منصفانه پذیرفت که این اکثریت مسلمانان ناآگاه هستند. … در چنین شرایطی اگر دولت و دستگاه رهبری بخواهد به روش های خود ادامه دهد، به طور قطع مملکت دارای یک دموکراسی ظاهری خواهد شد که اکثریت مردم به خاطر احترام به اسلام و غروری که از تشکیل یک «حکومت اسلامی» نظیر حکومت حضرت علی در آنها به وجود آمده ، اعتراضی نخواهند کرد و تمام کارهای رهبری را ناآگاهانه تأیید خواهند کرد. در صورتی که گروه آگاهی که در این جریانات کنار گذاشته می شوند، باید انقلاب و دست آوردهای آن را حفظ کنند، چرا که فشار رسالت انقلاب بر دوش آنها بوده است .

اگر این گروه اقلیت آگاه کنار گذاشته شوند، یقیناً انقلاب نمی تواند با اصالت و برنامه های اولیه که شعارش «استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی » بود جلو برود و به نتیجه برسد. در شرایط کنونی اگر به اظهار نظرهایی که از جانب برخی افراد تندرو مذهبی عنوان می شود، توجه کنیم، متوجه می شویم که این ها حتی جمهوری اسلامی را قبول ندارند و به نام جمهوری اسلامی قصد  به وجود آوردن جمهوری تشیع را دارند. با چنین اندیشه هایی خطرات بزرگی انقلاب و هدف های بزرگ آن را  تهدید می کند .

گروه اقلیت آگاه دچار این نگرانی شده است که روحیۀ انحصار طلبی حاکم بر جامعه ، ادامه خواهد داشت و اندک اندک دچار دموکراسی ظاهری و در واقع فشار و اختناق و استبداد خواهیم شد. به نظر شما نگرانی موجود، تا چه حد به جاست و اگر اختناق و استبدادی به وجود آید تا چه وقت ادامه خواهد داشت؟

ـ نگرانی کاملاً به جا و صحیح است. اما به وجود آمدن استبداد دینی یقیناً دوامی نخواهد داشت و اگر مردم به دلیل سرخوردگی و افسردگی ناشی از به ثمر نرسیدن هدف هایشان ، نتوانند دوباره حرکتی کنند ، و مسیر انقلاب را اصلاح کنند ، دست کم تا چندین سال جامعه ای ناپایدار و متزلزل خواهیم داشت .در آن شرایط ایدئولوژی ها بر خورد های سختی با هم خواهند داشت و مملکت دچار نابسامانی شدیدی خواهد شد و اگر دستجات سیاسی غیر وابسته بتوانند صحیح عمل کنند ، شاید دموکراسی ایده آل جامعۀ ایران را بتوانند جامۀ عمل بپوشانند .

حداقل انتظار گروه اقلیت آگاه از مردان سیاسی گذشته و گروه هایی که سابقۀ مبارزاتشان روشن است ، این است که در شرایط کنونی با نفوذ و استیلای روحیۀ انحصار طلبی، تشکل و همبستگی خودشان را بیش از گذشته محکم کنند و با روحیۀ انحصار طلبی قشر حاکم مبارزه کنند ، اما متأسفانه شاهد هستیم که این گروه ها و دستجات سیاسی مرتباً در حال از هم پاشیدن و تکروی هستند. به عنوان مثال شکافی که به طور مرتب در جبهۀ ملی ایران به وجود می آید ناشی از چه عواملی است؟ و آینده دستجات سیاسی چه خواهد شد ؟

ـ ظاهراً جبهۀ ملی را در مقابل جریانات اخیر مملکت مسئول می دانیم . اما با کمی دقت و تجزیه و تحلیل متوجه می شویم که جبهۀ ملی خود کمتر دچار عدم مسئولیت و کم کاری بوده است تا افراد و جریاناتی که ما با آنها همکاری می کردیم . در نظر بگیرید وقتی موافقت نامۀ پاریس امضإ شد ، هدف این بود که جناح های ملی و مذهبی در کنار یکدیگر، برای رسیدن به هدف هایی که با هم تفاوتی هم نداشتند بکوشند. امّا پس از مدت کوتاهی متوجه شدیم جناح های مذهبی که ما با آنها همکاری می کردیم ، نمی خواهند به عنوان نیروی همبسته در کنار جبهۀ ملی قرار داشته باشند. بلکه هدفشان به دنبال کشیدن جبهۀ ملی در راه هدف های انحصار طلبانۀ خودشان بود. ما بسیار کوشیدیم که این اختلافات و تضادها را نشان ندهیم و بکوشیم که دنباله رو نباشیم . به همین سبب تضادی در جبهۀ ملی پیدا شد و از خارج نیز تحریکاتی می شد تا این تضاد بیشتر شود و جبهۀ ملی  را در نهایت به جبهۀ اسلامی تبدیل کنند. اندیشۀ اسلامی کردن جبهۀ ملی با مخالفت روبرو شد، چرا که همه معتقد بوده و هستیم که جبهۀ ملی در اصل به دلیل اینکه اکثریت اعضایش مسلمان هستند، خود اسلامی است و نیازی ندارد این جنبه را بیشتر و شدیدتر کرد .

آنچه در اصل باعث شد تا جبهۀ ملی نتواند قدم های بلند تر و محکمتری را در جریانات اخیر بردارد، این بود که می خواستیم مانع از تفرقه و جدایی بشویم. امّا موضع جناحهای دیگر که نه تنها آرمان های ملی را نفی می کردند و نام ایران را به فراموشی می سپردند، بلکه لطمه هایی به جبهۀ ملی میزدند، موضع جبهۀ ملی را روشنتر کرد. در اتهاماتی که در زمینۀ کم کاری و دنباله روی به جبهۀ ملی وارد می شود، ما چوب اعتقاداتمان را به حفظ میثاق اتحاد و همبستگی می خوریم .

شرایط کنونی جبهۀ ملی را روشنتر بیان کنید که چه گروه هایی جدا شده اند و احتمالاً چه گروههایی جدا یا وابسته خواهند شد ؟

ـ جبهۀ ملی در شرایط فعلی بهترین وحدت نیروها را دارد و احتمال جدایی حتّی دسته ای کوچک هم از آن وجود ندارد و امید زیادی هست که در آینده، گام های مؤثری بردارد. در حال حاضر در جبهۀ ملی، از احزاب، فقط حزب ایران وجود دارد، امّا برطبق اساسنامۀ جبهۀ ملی، تمام گروها حق شرکت دارند و در شورای کنونی جبهۀ ملی، نمایندۀ اصناف بازاریان ، کارگران ، فرهنگیان و… وجود دارند .

در مورد آیندۀ احزاب و دستجات سیاسی در جامعۀ ایران هم باید بگویم، اگر کوشش شود ، از افکار انحصارطلبی جلوگیری شود و راه انداختن دسته های شبهه فاشیستی مانع طرز تفکر آزاد افراد نشوند، احزاب فرصت رشد خواهند داشت. از ویژگی های بعد از هر انقلاب این است که احزاب و دستجات زیادی متولد می شوند که پس از چند سال فقط چند تایی از آنها که ریشه و اساس محکمتری دارند باقی می مانند و فعالیّت می کنند .

این روزها در برخی از مطبوعات و محافل سیاسی شاهد مطرح کردن مسائل و حرف ها و شخصیت های اوج شکل گیری انقلاب هستیم و به ویژه از شخص دکتر شاپور بختیار صحبت های زیادی بر سر زبان هاست. با توجه به شناختی که شما از دکتر بختیار دارید و سال ها در یک سنگر مبارزه کرده اید، نظرتان راجع به این شخص چیست و آخرین اقدامات او را چگونه توجیه می کنید ؟

ـ یک واقعیت عینی است که آنچیزی که مردم متشکل انجام دادند دو چیز بود، یکی اعتقاد به ایجاد دموکراسی و آزادی و دیگری نفرت از دستگاه ستمشاهی که به هر قیمت باید ساقط می شد. اگر امروز دیده می شود که در محافل مختلف گروهای مردم به شخصی مانند دکتر بختیار اظهار علاقه می کنند، به خاطر این است که وقوع مسائلی را انتظار نداشتند، امّا در حال حاضر شاهد آن هستند. حرف هایی که دکتر بختیار در زمان نخست وزیری می زد و خود ما با زبان دراز و به تندی رد می کردیم، امروز جنبۀ عملی به خود گرفته است. چند روز پیش دانشجویی جلوی من را گرفت و گفت: “شما بزرگترین خیانت را به این ملت و مملکت انجام دادید” علت را پرسیدم گفت: “برای اینکه شما مانع کار کردن مردی شدید که بعد از امیر کبیر مصمم تر و قوی تر از او در این مملکت به وجود نیامده است.” در جواب این شخص گفتم: “بختیار کسی بود که قصد داشت در چلۀ زمستان آب یخ بخورد در حالی که هیچ مزاجی آمادۀ خوردن آب یخ در سرما نبود”.اگر مردم امروز به حرف های بختیار علاقه نشان می دهند، برای این است که متأسفانه حرفی که او آن روز دربارۀ استبداد می زد امروز در جامعه از سوی برخی عوامل صورت تحقق به خود گرفته است و این ها همه ناشی از اشتباهات بعضی از افراد غیر مسئول و دولت است. روش انحصار طلبی کنونی جامعه را به طرف دیکتاتوری دینی ارتجاعی سوق می دهد و طبعاً مردم به سوی حرف های دکتر بختیار کشیده می شوند. دکتر بختیار شخصی بسیار وطن پرست، آزادیخواه و سوسیال دموکرات است. او شخص پاک و درستکاری بود و با تمام وجود به مصدق عشق می ورزید. بختیار احساس خطر شدیدی از دنباله روی جبهۀ ملی از مذهبیون می کرد و معتقد بود جبهۀ ملی راه خود را گم خواهد کرد. بختیار اگر عجله نمی کرد، می توانست با موافقت رهبری انقلاب کارهایش را و هدف هایش را به ثمر برساند و یقیناً جامعه ایران در وضع بسیار مناسب تری نسبت به امروز قرار داشت .

اگر دکتر مصدق در حال حاضر زنده بود و شرایط امروز را می دید، چه می کرد؟

ـ مصدق اگر زنده بود به دلیل شجاعت و قاطعیت و ابتکار عمل سیاسیش، در شرایط فعلی در برابر تمام جریان های ضد دموکراسی و روش های ارتجاعی که وجود دارد، قیام می کرد و مبارزاتش را ادامه می داد. کما اینکه در همان زمان گذشته هم در مقابل جریان ارتجاعی که آیت الله کاشانی راه انداخته بود، با پختگی عمل کرد و مبارزاتش را به ثمر رساند و اجازه نداد جریانات ارتجاعی بر جامعه حاکم باشد .

به نقل از مجلۀ هفتگی « جمهوری » ، بخش گفتگو ، سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۵۸ ، شمارۀ ۷ ،

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.