محمود خادمی
در بخش نخست مقاله به قیام اعتراضی سال 88 بعنوان منشاء تشدید بحرانهای درونی نظام و از جمله جنگ و دعواهای باندها اشاره کردم و در ادامه در باره چگونگی ورود مجدد رفسنجانی به عرصه قدرت و شکل گیری تدریجی اپوزیسیون میانه به سردمداری وی نوشتم و همچنین درباره ماهیت دعوای درونی باندها گفتم که این جدالی است برای سهم بری بیشتر از قدرت و ثروت و در آخر به موقعیت لرزان و بشدت ضعیف شده ولی فقیه اشاره کردم و نوشتم که بعد از دستور سرکوب خونین مردم در جریان قیام 88 توسط ولی فقیه ؛ وی بشدت منفور و منزوی شد و بعدا” تمردها و بی اعتنائی های احمدی نژاد او را بیشتر بی اعتبار کرد . …….. ادامه مطلب
ج ــ هاشمی رفسنجانی معروف به ” پدر خوانده ” :
هاشمی رفسنجانی مرد قدرتمند و سهام دار اصل.ی قدرت در گذشته ؛ با حضور بی وقفه ای که در همه شبکه های سیاسی ؛ اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی در طول عمر نظام داشته است ؛ کسی نیست که به بتوان بسادگی او را از دایره قدرت حذف نموده و یا او را نادیده گرفت . او کسی است که خامنه ای را به عضویت ” شورای انقلاب ” در آورد ؛ پیشنهاد رئیس جمهور شدن او را به خمینی داد و بعد با توطئه و همراهی بخشی از روحانیت وی را به ولایت فقیهی رساند .
رفسنجانی معروف به ” مرد بحرانها ” ــ لقبی که وی دوست داشت باو داده شود ــ ؛ باعتبار میزان قدرت و نفوذش در عزل و نصب مقامات و کارگزاران نظام ؛ رابطه پیوسته و مداوم با نهادها و حوزه های دینی ؛ ارگانهای نظامی و امنیتی و فرماندهان سپاه و …… در گذشته ؛ موقعیت و نقش او در عرصه رقابت ها و کشمکش های درونی قدرت بعنوان وزنه ای سنگین برای حفاظت نظام دینی ؛ اجتناب ناپذیر شده است .
اما کارنامه رفسنجانیِ جانی ؛ مکار و دروغگو در طول 37 سال سیاست ورزی در این نظام ؛ مملو از توطئه و جنایت و خونریزی و قتل و کشتار جوانان میهن و مملو از تباهی و سیاهی است . وی سردمدار اصلی قتل و ترور مخالفین در داخل و خارج بوده است و در دادگاهی در برلین ــ آلمان ــ بهمین اتهام غیابا” محاکمه و محکوم شده است .
رفسنجانی گفته بود ؛ برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری 92 برقی به خاطرم زد که چقدر مستبد شده ام ؛ این همه انسان از هر جناح سیاسی و فکری به من میگویند ؛ ” تنها تو میتوانی این مملکت را از وضعیت فعلی نجات بدهی “ ؛ ولی من میگویم ” چنین نیست ” .
بعد از کاندید شدن رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری ؛ در حالی که بعد از چرخش ولی فقیه از سیاست های گذشته ــ تحت عنوان ” چرخش قهرمانانه ــ ؛ شدیدا” برای جا انداختن چهره ای جدید از نظام باو نیاز بود ؛ ولی فقیه که توان مقابله با رقیب استخوان دار و پر زوری چون او را نداشت ؛ او را توسط شورای نگهبان از سر راه خود برداشت .
شاید علت آنکه خامنه ای از طریق شوری نگهبان او را رد صلاحیت کرد ؛ ترس وی از قطب بندی شدن جامعه حول خامنه ای و ضد خامنه ای ــ رفسنجانی ــ و منزوی شدن بیشتر خودش بود . خامنه ای در سال 84 هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری با اشاره به رفسنجانی گفته بود مملکت را بدست ” شاه سلطان حسین ها “ نخواهیم داد .
رد صلاحیت شدن رفسنجانی توسط شورای نگهبان ؛ فتیله جنگ با خامنه ای را شعله ور تر کرد . در موقع ثبت نام رفسنجانی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری ؛ عفت مرعشی خانم وی که او را همراهی میکرد ؛ خطاب به افرادی که در محل ثبت نام حضور داشتند ؛ گفته بود ” در صورت مشاهده تقلب در انتخابات به خیابانها بریزید ” .
اما رفسنجانی بعد از رد صلاحیت کاندیداتوری اش در انتخابات ریاست جمهوری ؛ با تحمیل حسن روحانی بعنوان رئیس جمهور به ولی فقیه و همچنین وادار کردن ولی فقیه به صدور فرمان ” نرمش قهرمانانه ” او را وادار کرد 2 گام کیفی عقب نشینی نماید . رفسنجانی با حمایت از روحانی در جریان انتخابات ریاست جمهوری و به پیروزی رساندن او ؛ خود از پنجره روحانی وارد عرصه قدرت شد و باین ترتیب به خامنه ای پیام داد که بسادگی از میدان رویاروئی با وی کنار نمی رود . ورود رفسنجانی در جدال جدید با باند ولی فقیه بیانگر یک دهن کجی آشکار به خامنه ای است .
رفسنجانی در مسیر خلع ید از ولی فقیه در دوران کاندیداتوری ریاست جمهوری گفته بود ” بعد از دوازده امام شیعه که خدا حق حکومت کردن را به آنها داده است ؛ هر کس دیگر باید به رأی مردم برگزیده شود ” . و همچنین در 14 اردیبهشت 92 ؛ حرف 30 سال پیش خمینی را که گفته بود ” حفظ نظام از حفظ یک نفر ــ ولو امام معصوم ــ مهمتر است ” را تکرار کرد.
هاشمی رفسنجانی که در انتظار مرگ خامنه ای لحظه شماری میکند ؛ سال گذشته بعد از باخت به یزدی در انتخابات ریاست مجلس خبرگان ؛ به روزنامه شرق گفت ” برای آن لحظه حساس ــ مرگ خامنه ای ــ ؛ حتما” لازم نیست که رئیس باشم “ وی در توضیح این مسئله گفت ” فقط یک بار کار هیئت رئیسه خبرگان حساس میشود و آن موقعی است که بخواهد رهبری جدید انتخاب شود …… آن لحظه حساس مهم است . برای آن لحطه حساس هم حتما” لازم نیست رئیس باشم ؛ کافی است عضو خبرگان باشم ” .
آخوند علم الهدی امام جمعه مشهد و نماینده خامنه ای در این شهر با اشاره به خیز رفسنجانی برای قبضه کردن مجلس خبرگان و زدن زیر آب ولی فقیه ؛ قبل از انتخابات مجلس خبرگان گفته بود ” اقلیتی در صدد تغییر اوضاع خبرگان به نفع یک گروه اند و با استراتژی فتح سنگر به سنگر ؛ در اندیشه تصرف مجلس خبرگان هستند . این عده کارکرد مجلس خبرگان را متوجه نیستند و فکر میکنند ؛ میتوانند رهبری را مؤاخذه کنند ” .
رفسنجانی در یک کلیپ تصویری که در سایت خود گذاشته بود ؛ به خامنه ای بخاطر چسبیدن به قدرت ؛ حمله کرده و چنین نوشته است ” کسانی که حسرت قدرت دارند ؛ کسانی که دل از قدرت نمی کنند ؛ کسانی که قدرت را برای خودشان ابدی و مادر زادی و ارث حساب میکنند ” . او افراد باند خامنه ای را بعنوان ” اقلیتی محدود “ و ” ولایت مدار “ مورد حمله قرار داده و میگوید ؛ آنها میخواهند مخالفین خود را با ” دروغ ؛ تهمت ؛ توهین و تجسس “ از میدان بدر کنند .
رفسنجانی در جمع دانشجویان در دانشگاه امیر کبیر ؛ خود را ” امیر کبیر “ و خامنه ای را ” ناصر الدین شاه “ تصویر کرد و گفت ( سایت کلمه ) ” امیر کبیر ناصر الدینشاه را به قدرت رساند ؛ اما استبداد نمک نا شناسی کرد ” . بدین ترتیب رفسنجانی ؛ هم نقش خود در بقدرت رسیدن خامنه ای را علنی کرده و به رخ او کشید و هم خامنه ای و اطرافیان وی را به دربار استبداد مقایسه کرد . در مقابل حرفها و موضع گیری تحقیر آمیز رفسنجانی در دانشگاه ؛ خامنه ای سکوت کرد و چیزی نگفت . بهمین خاطر ؛ به نظر میرسد که ضعف و زبونی و بر خورد انفعالی خامنه ای با رفسنجانی نشانه آن است که دوران پسا خامنه ای در حال فرا رسیدن است .
اگر چه حملات متعدد دار و دسته ولی فقیه به رفسنجانی و خانواده اش و دستگیری و زندانی شدن فرزندش کمی به بهبود چهره سیاسی وی کمک کرده است ؛ ولی همه میدانند که رفسنجانی کسی است که باعث و بانی ورود خامنه ای به جایگاه ولایت فقیه و سپاه پاسداران به عرصه های سیاسی و اقتصادی کشور است .
اما رفسنجانی علیرغم سوابق ننگین گذشته و علیرغم اینکه به همه فسادها و جنایات این نظام آلوده است ؛ میخواهد به کمک بعضی از روحانیون کمتر آلوده به تباهی های نظام ــ اگر چنین چیزی وجود داشته باشد ــ اگر بتواند ولی فقیه را حذف ــ اگر نه مشروط و محدود کند ــ و نظام دینی ی را که سیاستهای ولی فقیه و باندش در معرض سقوط و فروپاشی قرار داده است را ؛ نجات دهد .
مهدی هاشمی پسر هاشمی رفسنجانی در گفتگوی با بیژن فرهودی از مجریان پیشین بخش فارسی صدای امریکا گفت ” اگر من ــ مهدی هاشمی ــ بگویم جمهوری اسلامی را قبول ندارم ؛ شما نباید باور کنید ؛ من جزو این سیستم هستم . من و پدرم جمهوری اسلامی را قبول داریم ؛ فقط مشکل ما ولایت فقیه مادام العمر است که اگر دوره ای شود ؛ همین قانون اساسی ما بسیار خوب خواهد بود ” .
بر خورد تحقیر آمیز رفسنجانی با علی خامنه ای و خود را یگانه وارث انقلاب معرفی کردن ــ رفسنجانی با نقل قول از همسر خمینی گفته بود ” امام انقلاب را به شما سپرده است “ ــ ؛ نشان از عرصه های جدی جنگ و نزاع دو باند است که اکنون با حمایت آشکار دولت حسن روحانی از رفسنجانی به پیش میرود . فرجام جدال و دعوای جناحها ؛ هم بدلیل سنگینی و اعتبار رفسنجانی و هم بخاطر اینکه ولی فقیه بسختی تن به عقب نشینی و تقسیم مسالمت آمیز قدرت با رفسنجانی را میدهد ؛ شدت گیری تنش و درگیری میان باندها ست ؛ که هر روز ابعاد تازه تری بخود میگیرد و بسمت درگیریهای خونین سوق می یابد .
د ــ روحانی و ریاست جمهوری :
مجموعه عوامل سیاسی ؛ اقتصادی ؛ اجتماعی بطور خاص خطر شورش و طغیان اجتماعی و همچنین بحرانهای بین المللی و در رأس آنها فشار تحریم منجر به شکل گیری جریان اعتدال و تدبیر ــ جریان حسن روحانی ــ در درون هرم قدرت گردید . هدف اصلی این جریان محدود و مشروط کردن قدرت ولی فقیه و مهار زیاده خواهی های وی و نیروهای نظامی و امنیتی و بویژه سپاه پاسداران ؛ برای سمت گیری نظام بسوی کاهش تنش با غرب و حل بحران اتمی است .
با شریک شدن در قدرت و قد علم کردن این جریان ؛ دیگر امکان بر گشت به گذشته و حفظ قدرت مطلقه برای ولی فقیه وجود ندارد . بعبارتی با سر بر آوردن این جریان ؛ تیشه به ریشه ولی فقیه نظام زده شده است و البته این تنها راه پیشرو برای ادامه سیاست وابسته سازی و نجات از تحریم ها توسط روحانی است . والا در شرایط قدر قدرتی ولی فقیه تمام برنامه ها و اقدامات وی در زمینه سیاست خارجی و بخصوص در زمینه اتمی در مجلس دست نشانده ولی فقیه و اصولگرایان به چالش کشیده میشود و یا مستقیما با وتوی ولی فقیه ناکام میماند .
از طرف دیگر ورود حسن روحانی به دایره قدرت و رئیس جمهور شدن وی در واقع ؛ پاسخ اجباری ولی فقیه بود به آتش زیر خاکستر خشم نهفته مردم و جوانان ایران که در جریان قیام اعتراضی خرداد 88 ؛ خود را آشکار ساخته بود . در این قیام اعتراضی زنگ خطر جدی برای ولی فقیه به صدا در آمد و سیاست پیشگیری از تکرار آن ؛ از فردای خروش و فریاد ” مرگ بر دیکتاتور ” در دستور کار ولی فقیه و نهادهای امنیتی او قرار گرفت .
مجموعه عوامل ذکر شده باعث شد که ؛ خامنه ای که از ترس ریاست جمهوری رفسنجانی دستور داده بود شورای نگهبان او را رد صلاحیت کند ؛ از آنجا که به چرخشی در سیاست های گذشته نیاز داشت ــ و شخص رفسنجانی مهره مناسب برای چنین چرخشی بود ــ ؛ با قبول رئیس جمهور شدن حسن روحانی ؛ روح و برنامه های رفسنجانی را در کالید نظام جاری کرد .
خامنه ای با پذیرش اجباری حسن روحانی بعنوان رئیس جمهور ؛ از قدر قدرتی و قدرت مطلقه ای که با جنایت و خونریزی آن را حفظ کرده بود ؛ یک گام عقب نشست و بپذیرش شریکانی در فدرت ــ باند رفسنجانی ؛ روحانی ــ تن داد و رژیمی که با سرکوب و کشتار در قیام اعتراضی 88 یکسره شده بود ؛ باز هم تسلیم دو سرگی شد .
رئیس جمهور شدن حسن روحانی قطب بندیِ درونی حاکمیت را تغییر داد و توازن قوا در ساختار قدرت ؛ یک گام بسود رفسنجانی چرخش نمود و بعد از آن هاشمی رفسنجانی به مرکز ثقلی برای گرد آمدن مطرود شدگان سالهای اخیر ــ اصلاح طلبان و سایر دل بستگان نظام که طرد شده بودند ــ تبدیل شد و بدین ترتیب با ریاست جمهوری روحانی ؛ دوره ای پر تحول و پر تنش و مملو از کشاکش در رأس نظام شروع شد که هر روز بر دامنه آن افزوده میشود .
اما در مورد ماهیت حسن روحانی ؛ وی بخشی از طبقه حاکم و نظام است . آخوند است و از حوزه های علمیه سر بر آورده و فردی است که خود را به مکتب و حوزه های دینی شیعه مدیون میداند و براحتی مناقع ملی را در پای حفظ و مصلحت های نظام قربانی میکند . وی سالها فرمانده ” قرارگاه خاتم الانبیاء ” بوده و بواسطه 16 سال دبیری ” شورای عالی امنیت ملی ” و نماینده ولی فقیه بودن در این شورا ؛ با محافل امنیتی و سپاه سر و سر داشته و دارد و در سرکوب و انجام جنایات با آنها همگام بوده است . بعلاوه وی یار غار رفسنجانی در ” مجمع تشخیص مصلحت نظام ” میباشد . یعنی در بیشتر جرائم و جنایات هر دو باند ــ کلیت نظام ــ نظام شریک است .
ه ــ جنگ قدرت باندها و مسیر آینده :
اساسا” نفس تبدیل شدن رفسنجانی ؛ روحانی و …. ــ که از ابتدای تأسیس این نظام ضد ملی و جنایتکار در همه تصمیم گیریها و جنایات آن مشارکت داشته اند ــ به نماد اعتراض و نارضایتی مردم ؛ خود یک تراژدی است . کسانی که در فردایی که یک حکومت ملی و دموکراتیک اداره کشور را بدست بگیرد ؛ در زمره کسانی هستند که باید محاکمه شده و در پیشگاه ملت شریف ایران ؛ جوابگوی اعمال خود و ویرانی کشور باشند .
واقعیت این است که صرفنظر از سهم بری بیشتر از قدرت ؛ عامل بسیار مهم در تشدید درگیری میان باندها و جناحهای درونی رژیم ؛ ترس از آینده تیره و تاری است که در چشم انداز رژیم قرار دارد . باند رفسنجانی ـ روحانی به نوعی در حال فرار از وضعیت رقت باری است که همه باندها و دستجات نظام و از جمله خود آنها در بوجود آمدنش سهیم بوده اند . هر کدام از باندها در حالیکه حریصانه و با ولع تمام برای کسب قدرت و تصاحب سهم بیشتر تلاش میکند ؛ با متهم کردن دیگری میخواهد برای خود فرجه بقاء بخرد .
علاوه بر آن باید گفت ؛ مخالفتهای خاتمی ؛ رفسنجانی ؛ روحانی و کلیه اصلاح طلبان با ولی فقیه و ساز و کارهای سیاسی او برای اینست که ؛ اپوزیسیون بر اندازِ رژیم میدان دار نشده و کلیت نظام را واژگون نسازد . بنابراین در جناح بندیهای درون حکومتی ؛ علیرغم تفاوت در روشها و سلیقه ها ؛ عملکرد همه نیروها و جناح ها در راستای منافع خدشه ناپذیر نظام دینی حاکم و پیشگیری از سرنگونی آن است . بهمین خاطر ؛ حفظ و برقراری حاکمیت ولی فقیه مرز سرخ همه اصلاح طلبان و دار و دسته رفسنجانی ؛ روحانی و ….. میباشد .
ضمن اینکه مردم ایران میدانند که محمد خاتمی ؛ رفسنجانی ؛ حسن روحانی و دیگر اصلاح طلبان ؛ نمی توانند در چارچوب یک حکومت دینی و ایدئولوژیک به تضاد دین سالاری ؛ تبعیض و بی عدالتی جنسیتی ؛ قومی و دینی و سایر معضلات گریبانگیر این نظام پاسخی جدی و واقعی داده و به تبعیض و بی عدالتی و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی پایان دهند . یعنی باید گفت ما را به خیر این جماعت رضا نیست ؛ شر نرسانند .
بنابراین همانطور که در بخش اول مقاله توضیح داده ام ؛ از دل جنگ و دعوای باند های دزد و غارتگر نظام دموکراسی ؛ آزادی ؛ عدالت و برابری بیرون نمی آید . اما به جنگ درونی باندها نباید بی توجه بود . چرا که ؛ این جنگ و درگیریها به تضعیف پایه قدرت نظام و تحلیل باندهای قدرت منجر میشود . بنابراین باید از شدت گیری آن استقبال نموده و آن را در راستای مبارزه با کلیت نظام ؛ مورد استفاده قرار داد ؛ بخصوص اگر بتوان جنگ باندها را بدرون خیمه ولایت فقیه هدایت کرد .
اما باید هوشیار باشیم و دقت کنیم ؛ به این دعوا که هیچ مضمونی جز غارت و سهم بری بیشتر از ثروت ملی و دست یابی به راههای حفظ بقای نظام ندارد ؛ وجهه ی عقیدتی و آرمانی ندهیم . باید بدون مشارکت و یاری رساندن به طرفین دعوا برای تشدید منازعات تلاش نمائیم و از آن بعنوان تاکتیکی برای سرنگونی کلیت نظام استفاده کنیم . یعنی مردم ؛ مخالفین و جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران بهیچوجه نباید خود را خرج جنگ و دعواهای درونی نظام نمایند و یا به نفع یکی از طرفین دعوا سمت گیری کنند .
همچنین نباید منتظر بنشینیم که شاید از دل بحرانهای متعدد و لاعلاجی که رژیم را احاطه کرده اند ــ از جمله جنگ و دعوای باندها ــ ؛ استبداد دینی کله پا شود و خود بخود زمین بخورد و یا در اثر شدت گیری جنگ و جدال جناحهای رژیم ؛ اوضاع بهم یخورد و رژیم سرنگون شود . باید بدانیم که جنگ درونی باندها بدون حضور فعال مردم به بارِ مفید نخواهد نشست .
در آخر اینکه ؛ تأکید میکنم که هر استحاله ای که رفسنجانی و روحانی طراح و پیش برنده آن باشند ؛ در برگیرنده هیچ سودی برای آزادی مردم ؛ رفاه و بهروزی آنان نمی باشد . هوشیار باشیم و گول شعارها و وعده و وعیدهای تو خالی رفسنجانی و روحانی را نخوریم . هیچ راه نجاتی جز اینکه ؛ مردم با غیرت ایران با نیرو و بازوان توانمند خود تغییرات را بوجود آورند ؛ برای رهایی از جهنم آخوندها وجود ندارد .
08.06.2015 ( 18 خرداد 1394 )