خودسوزی «یونس عساکره» و مرگ دلخراش وی!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بهرام رحمانی

 «یونس عساکره»، جوان خرمشهری، که در اعتراض به عملکرد غیرانسانی شهرداری این شهر در 23 اسفند 1393، خود را در محوطه ساختمان شهرداری به آتش کشیده بود، متاسفانه صبح روز دوم فروردین 1394، در بیمارستان مطهری تهران درگذشت. به دلیل هزینه‌ بالای انتقال یونس با هواپیما، خانواده وی مجبور شدند او را با ماشین آمبولانس به تهران اعزام کنند. بیمارستان‌های خوزستان از امکانات لازم برای درمان عساکره برخوردار نبودند.

با وجود تهدیدهای ارگان‌های امنیتی و آدم‌کش حکومت اسلامی، خاک‌‌سپاری جوان دست‌فروش خوزستانی با حضور جمع وسیعی برگزار شد.

تشییع جنازه «یونس عساکره»، روز دوشنبه سوم فروردین 1394، در حالی در خرمشهر برگزار شد، که به گفته برخی فعالان سیاسی، جو امنیتی در این شهر برقرار بود.

تشییع‌کنندگان از جمله به زبان عربی شعار می‌دادند: «آزادی، آزادی»، «نباید تن به خواری دهیم» و «ما همه یونس هستیم.» و…

 

 

در هنگام بازگشت تشییع‌کنندگان که از شهرهای اطراف به خرمشهر رفته بودند، تعدادی از آن‌ها در جاده به اتوبوس‌های کاروان‌های راهیان نور حمله کردند و شیشه‌های بعضی اتوبوس‌ها را شکستند.

این کاروان‌ها توسط نهادهای حکومتی از جمله سپاه پاسداران و بسیج سازماندهی می‌شود و هدف آن‌ها آشنا کردن جوانان با مناطقی است که جنگ هشت ساله ایران و عراق در آن جریان داشت.

گفته می‌شود دست‌کم هشت نفر از تشییع‌کنندگان به هنگام بازگشت به خانه‌های خود در اهواز، در یک ایست بازرسی جاده‌ای بازداشت شده‌اند.

گروهی از جوانان خوزستانی چند روز پس از خوسوزی یونس عساکره، در حاشیه مسابقه فوتبال تیم فولاد خوزستان و الهلال عربستان، 17مارس 2015 – 26 اسفند 1393، با پلیس درگیر شدند و یک خودروی پلیس را آتش زدند.

 

یونس عساکره، دست‌فروش خرمشهری، پس از سه بار جلوگیری ماموران از کسب و کارش،  «روز شنبه بیست و سوم اسفند 1393، وقتی برای کسب مجوز راه‌اندازی یک دکه به شهرداری خرمشهر مراجعه و با جواب منفی روبه‌رو شد، در وسط سالن ساختمان شهرداری اقدام به خودسوزی کرد.»

این دست‌فروش 32 ساله خرمشهری، در پی سوختگی شدید ابتدا به بیمارستان طالقانی اهواز منتقل شد. در اطلاعیه فعالان حقوق بشر اهواز تاکید شده است که در جریان تلاش خانواده‌اش برای انتقال این جوان به تهران «شرکت هواپیمایی مبلغ 50 میلیون تومان از خانواده وی درخواست کرده بود. خانواده عساکره به دلیل وضعیت سخت اقتصادی و ناتوانی در پرداخت هزینه هواپیما مجبور شدند تا فرزندشان را که از سوختگی 90 درصد رنج می‌برد به وسیله آمبولانس به تهران منتقل کنند..»

با وجود وعده‌های داده شده برای حمایت از این دست‌فروش جوان، فعالان حقوق بشر اهواز از قول خانواده یونس عساکره اعلام کردند که «آن‌ها هیچ کمکی از سوی هیچ‌کس دریافت نکرده‌اند و انتقال یونس به تهران به وسیله خودروی آمبولانس به دلیل عدم توانایی خانواده در پرداخت هزینه هواپیما بوده است.»

یونس عساکره، سرانجام یک هفته پس از خودسوزی اعتراضی در شهرداری خرمشهر به دلیل شدت سوختگی در بیمارستان مطهری تهران درگذشت.

برادر یونس عساکره هم در گفت‌و‌گو با بی بی سی، ضمن تایید این خبر، گفت که برادرش «ساعت شش صبح یک شنبه دوم فروردین 1394 بر اثر شدت جراحات، عفونت و سوختگی شدید اعضای داخلی درگذشته است.»

برادر یونس عساکره که همکار وی نیز بوده است پیش‌تر در خصوص دلیل خودسوزی وی به اهواز نیوز، گفته بود: «من و برادرم چند سال است که در بازار بساطی داریم و تنها امرار معاش مان از این طریق است. یونس سرپرست خانوار و صاحب دو کودک است که باید به معیشت آنان رسیدگی کند، مدتی قبل برای دریافت کانکس به شورای شهرمان درخواست دادیم که نمی دانم به چه علت اسم‌مان در لیست رد نشد.»

به گفته برادر یونس عساکره، ماموران شهرداری خرمشهر در هفته‌های گذشته دست‌کم «سه بار متوالی بساط میوه فروشی یونس» را از محلی که در عمل «ایجاد مزاحمت برای کسی نداشت، جمع کردند» و یونس که دیگر «نمی‌توانست جواب‌گوی شکم زن و بچه‌هایش باشد، حوالی ساعت 7:45 دقیقه صبح شنبه بیست و سوم اسفند 93، به منظور پیگیری اخذ مجوز به شهرداری خرمشهر مراجعه و باز هم با جواب منفی روبه‌رو شد» که «این موضوع چنان وی را برآشفت که با رفتن به جایگاه بنزین و تهیه یک بطری یک و نیم لیتری، زمانی که در جواب تهدیدش نسبت به خودسوزی، با بی‌تفاوتی کارمندان شهرداری مواجه شد، ناگهان خود را به آتش کشید.» برادر یونس عساکره گفته بود که «یونس بر اثر خودسوزی دچار 80 درصد سوختگی شده است.»

شاهدان عینی به سایت نسیم خرمشهر، گفته بودند که یونس عساکره متولد سال 1362 و «حدود 32 سال سن دارد و از چند ماه گذشته برای کسب مجوز راه‌اندازی غرفه به شهرداری خرمشهر مراجعه می‌کرد تا این که روز شنبه پس از مراجعه، در وسط سالن ساختمان شهرداری خرمشهر اقدام به خودسوزی» کرد. به گفته شاهدان عینی، یونس عساکره «سرپرست خانوار است، وضعیت معیشتی مناسبی» ندارد و یکی از دلایل اصلی «اقدام وی به خودسوزی، عدم موفقیت در کسب مجوز لازم و هم‌چنین عدم مساعدت پرسنل شهرداری با او بوده است.»

خودسوزی یونس عساکره موجی از نارضایتی را در میان اهوازی‌ها به همراه داشته است. در اعتراضات روز سه‌شنبه گذشته شهر اهواز، بعد از پایان بازی فولاد و الهلال هزاران تن از جوانان عرب با در دست داشتن عکس یونس عساکره و با سر دادن شعارهای، با نیروی انتظامی درگیر شدند.

نیروی انتظامی در هنگام بازی فولاد و الهلال جوانان عربی که دشداشه و عقال برتن بر تن و عکس «یونس عساکره» را در دست داشتند، بازداشت کردند.این بازی در ورزشگاه الغدیر اهواز امروز سه شنبه 17/03/2015، برگزار شد.

نیروی انتظامی در اطراف ورزشگاه مستقر و افرادی که دشداشه پوشیدن را بازداشت و با ماشین‌های خود حدود 1000 نفر از تماشاگران را بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل کردند.

طبق گزارش‌ها، هزاران  نفر از جوانان خشمگین نسبت به عکس‌العمل نیروی انتظامی و موضوع خودسوزی «یونس عساکره» تظاهرات کردند. نیروی انتظامی با حضور ده‌ها ماشین خود در اطراف ورزشگاه الغدیر سعی در کنترل وضعیت را داشت اما تظاهر کنندگان با نیروی انتظامی درگیر و دو ماشین نیروی انتظامی را آتش زدند و دو نفر از ماموران مجروح شدند.

نیروهای امنیتی اداره اطلاعات خرمشهر نیز روز دوشنبه 16 مارس 2015، سه تن از معترضان علیه خودسوزی «یونس عساکره» را بازداشت کردند. این بازداشت‌ها در حالی صورت گرفته است که ده‌ها تن از جوانان خرمشهری در برابر ساختمان شهرداری تجمعی اعتراضی برگزار کردند. 

به گزارش فعالین حقوق بشر محلی، جواد مطوری یکی از بازداشت‌شدگان اعتراض علیه سیاست‌های دولت و اقدامات غیرمسئولانه مدیران منطقه است که در پی حضور در تجمع اعتراضی علیه خودسوزی یونس عساکره و نوشتن نامه‌ای اعتراضی به مسئولان شهری، بازداشت شده است. 

در پی وحشت دولت از اعتراضات اخیر اهواز، وزیر اطلاعات دولت روحانی، یک روز پس از حوادث روز سه‌شنبه وارد اهواز شد و در نشستی با برخی از شخصیت‌های اهوازی، نیروهای انتظامی را مسئول اعتراض اخیر دانسته و قول داد تا تمامی بازداشت‌شدگان را آزاد کند. 

قابل ذکر است که بحران محیط زیست در هفته‌های اخیر، خودسوزی جوان اهل خرمشهر و اقدام نیروهای امنیتی در بازداشت جوانانی که لباس عربی برتن داشتند، همگی عواملی هستند که می‌تواند جرقه اعتراضی را در خوزستان را بزند.

به گزارش فعالان حقوق بشر اهوازی، در پی فوت یونس عساکره در ساعات اولیه بامداد روز یک‌شنبه 22 مارس جاری در نتیجه آسیب‌های وارده پس از خودسوزی، اداره اطلاعات پدر و بردار وی را به همراه یکی بزرگان عشیره عساکره، به مدت 8 ساعت بازداشت و توقیف کرد. این امر در حالی صورت گرفته است که خانواده عساکره به منظور گرفتن مجوز دریافت پیکر فرزندشان به بیمارستان مطهری تهران مراجعت کرده بودند که مسئولان بیمارستان به آن‌ها اطلاع دادند که اداره اطلاعات آن‌ها را از تحویل پیکر یونس عساکره منع کرده است.

پس از ممنوعیت تحویل پیکر یونس عساکره، اداره اطلاعات پدر و برادر یونس عساکره با نام‌های عبدالزهرا و عبدالرضا عساکره را به همراه شیخ عشیره عساکره با نام موسی عساکره بازداشت کرده و در اداره اطلاعات بمدت 8 ساعت نگهداشته است. طی بازداشت 8 ساعته این افراد، دستگاه اطلاعات به شدت آن‌ها را تحت فشار قرار داده تا شروط این اداره در برگزاری مراسم ختم را بپذیرند. اداره اطلاعات از خانواده عساکره خواسته است تا از تجمع جوانان عرب در مراسم عزا ممانعت کرده و آن‌ها اجازه ندارند مراسم ختم مزدحم برگزار کنند. هم‌چنین اطلاعات از خانواده عساکره خواسته است تا به هیچ‌وجه به جوانان عرب اجازه سرودن اشعار ملی در حمایت از یونس عساکره را نداده و مراسم یزله و پایکوبی صورت نگیرد. علاوه براین اطلاعات برگزاری مراسم ختم یونس عساکره را به برگزاری این مراسم در خارج از خرمشهر و در مکانی باز و بدور از کوچه ها و یا خیابان‌های کوچک مشروط کرده است.

 

شایان ذکر است که اتفاق مشابهی در تونس، به یک خیز رادیکال و انقلابی در این کشور منجر شد به طور که رییس جمهور مستبد این کشور مجبوب به فرار شد.

در تاریخ 17 دسامبر 2010، جوانی به نام «محمد بوعزیز»، در شهر سیدی بوزید غرب تونس در اعتراض به عمل پلیس خود را در مقابل استانداری این شهر به آتش کشید. این جوان که به تازگی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بود به دلیل بیکاری، به فروش میوه در کنار خیابان مشغول شده  بود. به دنبال ضبط میوه‌هایش توسط پلیس، وی به استانداری مراجعه کرده بود تا ضمن پس گرفتن اجناس خود از استانداری اجازه فروش میوه در خیابان را بگیرد. کارکنان استانداری وی را با توهین و خشونت بیرون انداخته بودند. این جوان در همان‌جا اقدام به خودسوزی کرد.

در تاریخ نوزدهم دسامبر 2010، تظاهرات بزرگی در شهر سیدی بوزید برگزار شد که پلیس با استفاده از گاز اشک‌آور به متفرق کردن تظاهرکنندگان پرداخت و ده‌ها نفر را دستگیر کرد.

در تاریخ 22 دسامبر جوانی 24 ساله  به نام «حسین نیجی» اقدام به خودکشی کرد و طی نامه‌ای که از خود به جای گذاشته بود، نوشته بود که دیگر حاضر نیست فقر و بیکاری را تحمل کند.

در تاریخ 27 دسامبر، جنبش اعتراضی شهر بوزیان، واقع در 240 کیلومتری جنوب شهر تونس را نیز فرا گرفت. پلیس به سوی تظاهرکنندگان که برای حق کار شعار می‌دادند، شلیک کرد، این تظاهرات دو نفر کشته برجای گذاشت.

در تاریخ 27 دسامبر، این جنبش اعتراضی به شهر تونس پایتخت این کشور کشیده شد. هزاران جوان تحصیل کرده بیکار، برای اولین‌بار در شهر تونس تظاهرات کردند. پلیس برای متفرق کردن آنان از باتون استفاده کرد. در این تظاهرات ده‌ها نفر زخمی شدند.

در تاریخ 28 دسامبر، بن‌علی رییس جمهوری وقت تونس، طی یک برنامه تلویزیونی به استفاده ابزاری از تظاهرکنندگان، توسط افراط‌ گرایان اشاره کرد.

در تاریخ 29 دسامبر، بن علی، برخی از وزیران خود را تعویض کرد و یک وزیر جدید که وزیر جوانان و ورزش بود، برگزید تا این که نیروی جوان را آرام کند.

در تاریخ پنجم ژانویه، محمد بوعزیز در اثر جراحات وارده از سوختگی در بیمارستان درگذشت.

در تاریخ ششم ژانویه، هزاران وکیل برای اعتراض به سرکوب پلیس، دست به اعتصاب زدند. این در حالی بود که در سراسر کشور تظاهراتی وسیع علیه بیکاری و سرکوب مخالفان در جریان بود. در این روز تعداد زیادی تظاهرکننده و هم‌چنین وبلاگ‌نویسان دستگیر شدند.

در تاریخ نهم ژانویه، دولت اعلام کرد که به دنبال درگیری‌های شدید میان تظاهرکنندگان و پلیس در شهرهای تالا، کاسرین و رقیب، 14 نفر کشته شده‌اند. سمیر لابیدی، اعلام کرد که دولت پیام مردم را شنیده است و دست به اصلاحاتی خواهد زد. او افزود که خشونت یک خط سرخ است.

در تاریخ دهم ژانویه، بن‌علی برای دومین بار در تلویزیون صحبت کرد و اعمال تروریستی توسط نیروهای خارجی را محکوم کرد. او در عین حال قول داد که طی دو سال آینده 300000 شغل ایجاد خواهد کرد. در همین تاریخ، دولت تونس دستور داد که مدارس و دانشگاه‌ها تا اطلاع ثانوی تعطیل شوند.

در تاریخ یازدهم ژانویه، چندین تظاهرات در حومه‌های شهر تونس برپا شد که خشونت نیروهای پلیس را به دنبال داشت. جوانان فریاد می‌زدند بن‌علی ما دیگر ترسی نداریم. «میشل آلیو ماری»، وزیر امور خارجه فرانسه، طی سخنانی در پارلمان فرانسه اعلام کرد که فرانسه حاضر است تکنولوژی امنیتی خود را در اختیارکشورهای(تونس و الجزایر) جهت برقراری امنیت قرار دهد.

در تاریخ سیزدهم ژانویه، بن‌علی در تلویزیون اعلام کرد که برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری در سال 2014 تلاش نخواهد کرد و به قوای انتظامی دستور خواهد داد که از سلاح‌هایشان علیه تظاهرکنندگان استفاده نکنند. او وعده آزادی مطبوعات را داد.

در تاریخ چهاردهم ژانویه، برای چندمین بار تظاهراتی گسترده در تونس برگزار شد که در آن مردم خواهان برکناری فوری بن‌علی شدند. بن‌علی، اعلام کرد که دولت را برکنار کرده و انتخابات، ظرف 6 ماه آینده برگزار خواهد شد. یک ساعت بعد، او دستور حکومت نظامی را صادر کرد. ساعاتی بعد، محمد غنوچی اعلام کرد که بن‌علی به اجرای وظایفش قادر نیست و اعلام کرد که خودش به طور موقت وظایف رییس جمهور را تا برگزاری انتخابات، انجام خواهد داد. در حقیقت بن‌علی مخفیانه به همراه خانواده‌اش تونس را به مقصد عربستان سعودی ترک کرده بود.

در تاریخ پانزدهم ژانویه، رییس پارلمان تونس، «فواد مبازاء»، توسط شورای قانون اساسی رییس جمهور موقت اعلام شد.

در تاریخ شانزدهم ژانویه، محمد غنوچی تشکیل دولت جدید موقت را اعلام کرد. سه نفر از اعضای رهبری سندیکای ث ژت ت، تنها سندیکایی که توسط دولت بن‌علی اجازه فعالیت داشت، به کابینه جدید معرفی شدند.

در تاریخ هفدهم ژانویه، سه عضو سندیکای ث ژت ت، به دنبال فشارهای بدنه سندیکا و خواست مردم مبنی بر استعفای غنوچی و کناره‌گیریش از دولت، مجبور به استعفا شدند.

به این ترتیب، خودسوزی محمد بوعزیز، خودکشی حسین نیجی و اعتراض هزاران جوان تحصیل کرده بیکار، همه سربرآوردن شعله‌های آتش زیر خاکستر بود. سه دهه پیش‌برد سیاست‌های فلاکت­بار بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و سرکوب مردم توسط دولت برای تحمیل این سیاست‌ها، انبار باروت انفجار این خشم توده‌ای بودند. افزایش نرخ قیمت‌های اجناس مایحتاج روزمره مردم، ابعاد گسترده بیکاری و سرکوب روزافزون  توسط دستگاه پلیسی بن‌علی، مردم تونس را به خیابان کشید. مردمی که عامل سه دهه گرسنگی، فقر و بیکاری را به درستی، متوجه حاکمیت کرده بودند و از رشوه‌خواری و اختلاس‌های مالی حاکمیت به تنگ آمده بودند. خانواده بن‌علی با یک و نیم تن طلا و میلیاردها دلار ثروت مردم، از تونس خارج شد و بانک‌های بین‌المللی و نهادهای مالی با انتقال این ثروت، با غارتگران اموال عمومی مردم و دسترنج مردم تونس همکاری کردند.

سرکوب آزادی‌های دمکراتیک، زندان و تبعید کردن فعالین جنبش‌های اجتماعی، ابتکار عمل آنان را در خیزش‌های اخیر محدود کرده بود. تمامی نهادها و سازمان‌های کارگری، سوسیالیستی و آزادی‌خواه و عدالت‌جو از طرف حکومت غیرقانونی اعلام شده بودند و هرگونه فعالیت آن ها با سرکوب شدید پلیسی رو‌به‌‍رو می‌شد. در این میان، تنها نیروی متشکل در این خیزش در مقابل گرایشات راست و مذهبی، سندیکای کارگران تونس بود. در این تحولات اعضای سندیکا خارج از اراده رهبریش، به سازماندهی تظاهرات و تشکیل کمیته‌های محلی پرداخت، چرا که رهبرانش تا روز چهاردهم ژانویه که بن‌علی از تونس خارج شد، زیر چتر حمایت او بودند.

 

این یک تجربه دیگر تاریخی و بسیاری تجارب دیگر سیاسی و مبارزاتی، در مقابل ماست. بخش آگاه جامعه ما، به ویژه نیروی پرانرژی جوان، اگر از این تجارب بهره گیرند و به مبارزه پیگیر و مداوم روی بیاورند بی‌تردید خواسته‌ها و مطالبات خود را به حکومت تحمیل خواهند کرد و در مدت کوتاهی حکومت جهل و جنایت و ترور و اعدام اسلامی را به زانو درخواهند آورد.

مردم خوزستان، روی دریای از نفت و گاز، این ثروت‌های عمومی جامعه نشسته‌اند اما مردم این منطقه، همواره در معرض فلاکت اقتصادی و سرکوب‌های پلیسی قرار دارند. در واقع استان‌های کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان، هم مناطق محروم کشور هستند و هم فضای پلیسی و امنیتی شدیدتری بر این استان‌ها حاکم است. بیکاری و فقر در این مناطق غوغا می‌کند و سرکوب و فشارهای پلیسی و امنیتی نیز غیرقابل تحمل است. به همین دلیل، کوچک‌ترین اعتراض مردمی در این استان‌ها، بلافاصله به وحشیانه‌ترین شکلی سرکوب می‌گردند.

اما متاسفانه در حال حاضر، در مقابل بربریت حکومت اسلامی، یک جنبش پیگیر و قوی مردمی شکل نگرفته است. دلیل اصلی این وضعیت، تنها اختناق و سرکوب‌های پلیسی و زندان و شکنجه و اعدام نیست. هرچند که اختناق و سرکوب لسیی مانع بزرگی در مقابل شکل‌گیری و پیشروی جنبش‌های اجتماعی است. اما همه ماجرا نیست. چون که اصولا جنبش‌های قوی مردمی در مقابل اختناق و سرکوب سیاسی، بیکاری و گرانی و فقر راه می‌افتد تا حق مردم را از حلقوم سرمایه‌داران و حاکمیت بیرون بکشند. در جوامع بسته و پلیسی، کوچک‌ترین اتفاقی به یک انفجار اجتماعی منجر می‌گردد که پیش‌بینی زمان و مکان آن‌هم آن چندان ساده نیست. اما سال‌هاست که اگر از اعتراضات موضعی و محدود، به ویژه اگر از اعتراض و اعتصاب موضعی و مقطعی ولی دایمی جنبش کارگری بگذریم به طور کلی در جامعه‌مان نوعی از خودبیگانگی و سیاست‌زدگی حاکم است. به اعدام‌های خیابانی اعتراض نمی‌شود. به اسید پاشی به صورت زنان در اصفهان، تنها با اعتراض موضعی و کوتاه در اصفهان و تهران خاتمه می‌یابد. کارگران بخش‌های مختلف، هنگامی که دست به اعتراض و اعتصاب می‌زنند مورد حمایت و پشتیبانی و همبستگی بخش‌های دیگر، به ویژه کارگران صنایع بزرگ قرار نمی‌گیرند. به نظر می‌رسد کودکان کار و خیابانی، کارتن خواب‌ها نیز در جامعه عادی شده‌اند و همه بی‌خیال از کنار آن‌ها می‌گذرند. کسی به مرگ روانه معتادان در گوشه و کنار خیابان‌ها و پارک‌ها و کوچه‌ها، توجه نمی‌کند. به تورم و بیکار، به گرانی و تورم و فقر و آسیب‌های اجتماعی ناشی از آن، توجهی نمی‌شود. در چنین فضایی، سرمایه‌دارن و حکومت در حفظ منافع طبقاتی خود و افزایش قدرت و سودهایشان هر کاری دوست دارند انجام می‌دهند. چرا که فعلا مطمئن هستند با اعتراض و اعتصاب عمومی مواجه نخواهند شد. چرا خودسوزی این جوان خوزستانی، با اعتراض میلیون‌ها جوان بیکار استان‌های دیگر کشور قرار نمی‌گیرد؟ نهایتا ادامه این فضا، مرگ‌بار و خطرناک است. از این‌رو، اگر این فضا، توسط فعالین جنبش‌های اجتماعی شکسته نشود فجایع زیاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی در کمین جامه‌مان است.

 

سئوال این است که چرا مردم شهرهای دیگر خوزستان و استان‌های دیگر کشور، در اعتراض به این جنایت‌های حکومت اسلامی و در همبستگی و هم‌دردی با خانواده یونس عساکره، دست به تظاهرات و اعتراض نزدند؟!

یاد یونس عساکره، گرامی باد!

سه‌شنبه چهارم فروردین 1394‌- بیست و چهارم مارس 2015

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.