در شرایطی که رفیق سابق پوتین کریمه را «پوتین خور» همان ملا خور خودمان کرده و این می تواند خطری بالقوه و بالفعل برای میهن ما باشد رفیق ما بجای محکوم کردن این تجاوز به صحرای کربلا می زند! بزن بزن که داری خوب می زنی رفیق توانای چه و چه . شما را دعوت می کنم به نوشته ای از مینا اسدی . ———— هموطنان عزیز من در هر دیدار و گفتار و نوشتار یک بند می نالند و از اوضاع کشور یک نفس حرف می زنند و شکایت دارند .کشور در دست نا بخردان است و سلاخان در حال کشی.خرفهای خوب می زنند و حق هم دارند و می خواهند که کسی به عمر این جکومت پایان دهد. ایران کشور عزیزشان است و ایرانیان محترم ترین و با استعداد ترین مردم جهانند و شایسته ی همه ی احترامات فاّیقه.خودم با همین چشمهای ریزم دیدم که حسن ختام هر مراسمی اعم از عروسی…وسوگواری و ختنه سوران و سفره ی حضرت رقیه و عاشورا و تا سو عا ، سرود بر خیز ای داغ لعنت خورده است و در پایان همه ی جشن ها هم ترانه ای پخش می کنندکه گویا اسمش الفبا ست و هم زینی ست هم پالانی .یعنی هم با این آهنگ می رقصند و و هم با صدایی رسا ،هم صدا با خواننده فریاد می زنند: ای یار ای یار٬ ای رفیقان٬ و خرسند از این مبارزه میهنی جلسه را ترک میکنند. تا اینجا خودشان می دانند که چه میکنند و چه میخواهند٬ زندگی حودشان است .مال دارند و اختیار. اما این هم میهنان که سالهاست در این کشور زندگی می کنند و در جامعه ی میزبان درس خوانده اند و کارهای خوب و در خور رشته های درسی شان دارند در هر جمله ای سه بار می گویند :خاک بر سر سویدی ها! این هم هواست که دارند؟ سرد است.یخ زدم…گرم است..خفه شدم .چه باد بدی …کلاهم را برد…چقدر سیاه پوست …حالم بد شد. چرا این ها نمیروند که ما برویم به کشور عزیزمان.البته اکثرا به کشور عزیزشان میروند …خانه می خرند عملیات آنچنانی را برای زیباشدن و جوان ماندن انجام می دهند و حاضر نیستند حتا یک قدم پیاده در شهر راه بروند و به بینند که مردم ایران عزیزشان در چه فقر و فلاکتی به سر می برند و وقتی من کلمه ای می گویم که به آنها بر می خورد با چشمهای پر از خشم می گویند: اصلن شما با رفقای … خوب نیستید.خیال میکنید سو یدیها از ما با لا ترند …آری ….هستند …ریشه ی درخت و علف خورده اند تا کشورشان را ساخته اند….از هیچ به همه چیز رسیده اند …برای خارج کردن محصولات کشورشان با یکدیگر مسابقه نگذاشته اند…از یک تبعیدی آواره سرگردان ، به یک دلال بی وطن بدل نشده اند کلاه برادر و خواهر و دوست دشمن را بر نداشته اند …به بچه هایشان دروغ نگفته اند و کشوری را که همیشه لگدکوب بیگانگان و راهزنان بوده است به دست یک مشت جلاد رها نکرده اند که در غرب بجای افشای جنایات رژیم اخوندی مبلغ تاریخ دروغین اردوگاه واقعا مفقود سوسیالیستی باشند. بله اینها برای آبادی و آزادی میهن شان به پای جان دویده اند و شما فقط باد هوا را می نویسید دل خوش به باد نوردی مینا اسدی….جمعه….ششم ماه دسامبر دوهزار و سیزده …استکهلم
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو