« بگذار وجیه المله بمیرم»

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بقدر شغل خود باید زدن لاف – که زردوزی نداند بوریاباف «نظامی » راستش هر چه فکر کردم بهتر از صحبتهایی که در فیلم قیصر مابین قیصر و یک جاهل رد و بدل شده را نیافتم که واقعا حکایت حال ایران و ایرانی است و نتایج زیر عبای خمینی رفتن جبهه ملی و تنها گذاردن« بختیار» —— تو چرا این ریختی شدی؟ کی زدتت؟ قصه اش درازه ٬ کجا؟ هیچ بابا «من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامونم بود. (کریم آب‌منگل. می‌شناسیش.) آره، از ما نه، از اونا آره، که بریم دوا خوری. تو نمیری، به موت قسم اصلا ما تو نخش نبودیم. آره، نه، گاز، دنده، دم هتل کوهپایۀ دربند اومدیم پایین. یکی چپ، یکی راست، یکی بالا، یکی پایین، عرق و آبجو جور شد؛ رو تخت نشسته بودیم داشتیم می‌خوردیم. اولی‌ رو رفتیم بالا به سلامتی رفقا، لولِ لول شدیم. دومی رو رفتیم بالا به سلامتی جمع، پاتیل پاتیل شدیم. سومی رو، اومدیم بریم بالا، آشیخ علی نامرد ساقی شد. گفت: برین بالا؛ مام رفتیم بالا. گفت: به سلامتی میتی [مهدی]، تو نمیری، به موت قسم خیلی تو لب شدم. این جیب نه، اون جیب نه، تو جیب ساعتی، ضامن‌دار اومد بیرون. رفتم و اومدم، دیدم کسی نیس همه خوابیدن. پریدم تو اُتول. اومدم دم کوچه مهران، بغل این نُرقه‌فروشیه. [نقره‌فروشی] اومدم پایین، یه پسره هیکل میزونه ـ اینجوریه ـ زد به‌هم، افتادم تو جوب. گفتم: هته‌ته گفت: عفت. یکی گذاشت تو گوشم. گفتم نامردا. دومی‌شم زد؛ از اولیش قایم‌تر زد. دست کردم جیبم که برم و بیام؛ چشامو وا کردم دیدم ۳۴سال از انقلاب شکوهمند اسلامیمان گذشته و «جـبـهه مـلــی ایـــران» دلخوش به اتفاقی که ۶۱سال از عمرش میگذرد. حالا ما به همه گفتیم انقلاب درست بود. شومام بگین آره! خوبیت نداره؛ واردی که. . .« بگذار وجیه المله بمیرم»

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.