خبر ندارد از کار شاعری چیزی / جز اینکه مرده ستائی کند نه جای و به جای . «سوزنی »

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

مدت مدیدی است که چند سوال ذهن من را بخود مشغول کرده است و ان سوالات عبارتند از : ۱- واقعا محمد مصدق که بود و چه میراثی برای کسانی که خود را «ملیون» مینامند بجا گذاشته است؟ ۲- دقیقآ ۴۶سال از مرگ مصدق میگذرد٬ دستاورد شیعیان او در عرض اینمدت چه بوده است؟ ۳- چه هنگامی اینها به بلوغ سیاسی میرسند و فهم پیدا میکنند که کار زندگان را باید به زندگان وا گذاشت؟ بناچار به فرهنگ دهخدا مراجعه کردم و جوابم را یافتم٬ جواب پرسشها را در اینجا میگذارم شاید همدرد باشیم. «مرده خور.[ م ُ دَ / دِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) مردارخور. مردارخوار. که لاشه ٔ مردگان خورد. لاشه خوار. مرده خوار. رجوع به مرده خوار شود. || آنکه از قبل مردگان ارتزاق کند. آنکه در ختم هاو عزاها برای خوردن حاضر آید. مرده شوی و نعش کش و قاری و قبرکن و ملقن و صلوهکش و دیگر عمله ٔ موتی که در مراسم کفن و دفن و ماتم حاضر آیند برای خوردن ولیمه های مآتم و شکم خواری . حلواخور. (از یادداشت دهخدا). || میراث خور. دشنام گونه ای است آن کس را که از مال مرده برد. (یادداشت دهخدا). مرده خوار. که در مرگ کسان شکمی سیر کند. که از طریق کفن و دفن اموات ارتزاق کند. رجوع به مرده خوار شود.» مرده پرست . [ م ُ دَ / دِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) که مرده را پرستد و به او اظهار علاقه کند و حرمت گذارد. که به دیگران تا زنده اند وقعی و ارجی ننهد اما پس از مرگشان سوگواری کند و در شرح فضیلت و مقامشان افراط کند : گهی خوشدل شوی از من که میرم / چرا مرده پرست و خصم جانیم . «مولوی» مرده ریگ [ م ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) میراث .آنچه از مرده باز ماند. باز مانده . وامانده . تراث . ارثیه . ترکه . متروکات . مرده ری : از خراج ار جمع آری زر چو ریگ / آخر آن از تو بماند مرده ریگ .«مولوی »

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.