مصطفی دانش
…این کتاب، همچنین پیوندهای جالب و شیوههای گوناگون نفوذ در سطوح مختلفی را معرفی و بازتاب می دهد: به عنوان نمونه، بسیاری از روحانیون شیعۀ ایران بر منبرِ موعظات مذهبی خود، آدولف هیتلر را امام دوازدهم یا همان امام غایب شیعیان معرفی و او را منجی جهان از زیر یوغ استعمار بریتانیا قلمداد می کردند…
تاریخ گذشته و معاصر یک دوستی بدفرجام» به قلم دکتر مصطفی دانشDr.Mostafa Danesch،کارشناس علوم سیاسی، پژوهشگر، نویسنده، خبرنگار و متخصص دادگاههای اداری آلمان، اتریش و هلند:
کتاب«آلمانیها و ایران- تاریخ گذشته و معاصر یک دوستی بدفرجام» اثر دکتر ماتیاس کونتزل Dr.Matthias Küntzel، متفکر، پژوهشگر، نویسنده و کارشناس ارشد رشتۀ علوم سیاسی در دانشگاه فنی هامبورگTechnical College of Hamburg، به توضیح تاریخ روابط ایران و آلمان از آغاز قرن بیستم و ادامۀ آن تا زمان معاصر می پردازد. نسخۀ پارسی این کتاب به ترجمۀ آقای مایکل مبشریMichael Mobasheri در انتشارات فروغ – کلن- و خاوران – پاریس- انتشار یافته است
پس از مطالعۀ ترجمۀ پارسی این کتاب، می توانم بنیان و پایۀ علمیِ وسیع و عمیق این اثر را تأیید نمایم. اطلاعات و واقعیتهای بسیاری که این کتاب بازتاب می دهد، به ویژه مربوط به زمان قبل و بعد از جنگ جهانی اول، دورۀ حکومت آلمان نازی و هنگام جنگ جهانی دوم، حتا برای من ناآشنا و برایم جالب توجه بودند. این اثر نمایان می دارد چگونه یک قدرت خارجی از اسلام و جریانهای متعدد در ایران به سود خود و برای پیشبرد اهدافش سوءاستفاده و در ایران بیش و بیشتر نفوذ کرده است. نویسنده حتا به دوردست نگریسته و روابط دو کشور را از اوایل قرن بیستم تعقیب و تشریح می دارد. ناصرالدین شاه قاجار، سال ۱۸۷۳ میلادی به برلین سفر کرد و ایران اولین نمایندگی دیپلماتیک و کنسولگری خود را سال ۱۸۸۵ میلادی در برلین افتتاح نمود. روابط ایران و آلمان بقدری نزدیک و صمیمانه شد که سال ۱۹۰۶ میلادی نخستین مدرسۀ آلمانی در تهران تأسیس شد و فارغالتحصیلان آن سپس برای تحصیلات عالی باید به آلمان اعزام می شدند. آلمان به تربیت یک قشر ژِرمَنوفیلGermanophile و طرفدار آلمان در ایران به سود خود علاقمند بود، زیرا آن زمان ایران برای آلمان از دیدگاه استراتژیک حکم«دروازه ای به هندوستان» را داشت که در کوران رقابتها و جنگ قدرت با بریتانیا، رقیب بزرگ و دشمن دیرینۀ آلمان بود. بنابراین در طول جنگ جهانی اول، آلمان سعی داشت ایران را به عنوان متحدی در منطقه، به سوی جبهۀ آلمان و اتریش گرایش داده و به آن ملحق نماید
سال ۱۹۳۹ با آغاز جنگ جهانی دوم، آلمان نازی به تعبیۀ یک شبکۀ جاسوسی تقریباً یکصد نفره در ایران اقدام کرد تا ایران را بر علیه جبهۀ متفقین غربی به سود خود بسیج نماید و نفوذ خود بر اسلام را گسترش بخشد. در صفحۀ ۶۲ ترجمۀ پارسی، شرح داده شده است که سال ۱۹۳۶ هیالمار شاختHjalmar Schacht، رییس بانک مرکزی رایش سوم و وزیر اقتصاد هیتلر به تهران مسافرت کرد و از جانب رضاشاه، پادشاه مقتدر وقت ایران و محمدرضا پهلوی، ولیعد او مورد استقبالی گرم قرار گرفت. هنگام بدرقه، رضاشاه و محمدرضا پهلوی، ولیعهد وقت ایران با بلند کردن دست راست به شیوۀ«سلام هیتلر» به او ادای احترام و بدرود گفتند. پیش از وقوع جنگ جهانی دوم، دولتمردان بلندپایۀ سیاسی ایران همچون حسن اسفندیاری، رییس مجلس وقت ایران، بارها به آلمان سفر میکردند و از سوی آدولف هیتلر، هرمن گورینگHerman Göring، مشاور سیاسی ارشد هیتلر و فرماندۀ کل نیروی هوایی وقت ارتش نازی و همچنین هیالمار شاخت، وزیر اقتصاد و رییس بانک مرکزی وقت رژیم نازی مورد پیشواز و خوشآمدگویی قرار می گرفتند. سال ۱۹۳۷ رییس حزب«جوانان هیتلر- Hitlerjugend»، بالدور فون شیراخBaldur von Schirach، برای نشست و ملاقات به تهران سفر کرد و مورد استقبال صمیمانۀ رضاشاه قرار گرفت. آلمان نازی از سال ۱۹۳۸ میلادی مهمترین شریک اقتصادی ایران شد
این کتاب، همچنین پیوندهای جالب و شیوههای گوناگون نفوذ در سطوح مختلفی را معرفی و بازتاب می دهد: به عنوان نمونه، بسیاری از روحانیون شیعۀ ایران بر منبرِ موعظات مذهبی خود، آدولف هیتلر را امام دوازدهم یا همان امام غایب شیعیان معرفی و او را منجی جهان از زیر یوغ استعمار بریتانیا قلمداد می کردند. علاوه بر این، آلمان نازی سعی داشت بذر سیاستهای ضد سامی خود را در ایران بیفشاند و دامنۀ تبلیغات یهودستیزی را گسترش بخشد و قشر مذهبی و روحانیون اسلام را به این منظور تحریک و بسیج نماید
این کتاب اما، تنها خود را وقف تشریح و تفسیر روابط دو کشور از اوایل قرن بیستم تا پایان جنگ جهانی دوم نمی کند، بلکه روابط و مناسبات جمهوری اسلامی با دولت بُن و جمهوری فدرال آلمان را توضیح و جزییات این مراودات را بازتاب می دهد. بخش پنجم و آخر این کتاب به شرح و تفسیر سیاستگذاری خارجی آلمان و برخورد این کشور با برنامه های اتمی رژیم جمهوری اسلامی می پردازد. چنانکه این کتاب منتقدانه نمایان می دارد، روابط نزدیک و دوستانۀ ایران و آلمان با وجود همۀ تضاد، اختلافها و فراز و نشیبهای سیاسی مانند عدم رعایت حقوق بشر در ایران، بدون وقفه پابرجا بوده و همواره ادامۀ حیات داده است. بررسی عمق و نیروی این دوستی و استحکام آن در تاریخ هر دو کشور از دریچه ای جدید و متفاوت، موضوع اصلی این کتاب است که درک و دیدگاه تازه ای از روابط دوجانبه را برای خواننده ممکن می سازد. همانگونه که نویسنده در بخش پیشگفتار بیان داشته است، دقیقاً همین جنبه برای او دارای جذابیتی ویژه و دلیل انگیزش او برای تحقیق و پژوهش بیشتر بوده است
ترجمۀ پارسی مایکل مبشری ممتاز و حرفه ای است. ترجمۀ او، عینی است، دقیقاً در چارچوب موضوع و در راستای آهنگ جملات و کلمات زبان اصلی قرار دارد و همزمان فارسی روان و ادبیِ سرشار او در متن پارسی کتاب، برایم به عنوان یک خواننده بسیار جذاب بود و امکان مطالعۀ کتاب را برایم بیشتر لذتبخش نمود. همچنین باید خاطرنشان کرد که پانوشتهای متعدد مترجم و توضیح برخی وقایع، واژهها و عبارات تخصصی، آگاهی و روشنگری بیشتری در مورد معانی عِلمی و رخدادهای حقیقی تاریخی را در اختیار می گذارند و برای خوانندۀ پارسی بسیار سودمند و مفید هستند. به عنوان یک نویسنده و کارشناس حرفه ای که چهل سال سابقۀ فعالیت خبرنگاری، پژوهش و تدوین کتاب، گزارش و مقالات تخصصی در مورد مسایل مشابه را در کارنامۀ خود دارم، مطالعۀ این کتاب را به همۀ خوانندگان پارسی زبان که به تاریخ روابط ایران و آلمان علاقمند و مایل به کسب آگاهی در این زمینه هستند صمیمانه توصیه می کنم
با مهر فراوان
دکتر مصطفی دانش- کُلن، سپتامبر ۲۰۱۳