این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

گفتمان ناسیونالیسم ایرانی برای اثبات گزاره های خود و در حقیقت به منظور کسب هژمونی و اعمال قدرت فائقه علیه مخالفان خود درکی از مفاهیمی همچون “تمامیت ارضی ایران” و “ملت ایران” به دست می دهد که جایگاهی متافیزیکی و فراتاریخی به آنان می بخشد.در واقع با وجود ارجاع به تاریخ، روایتی از تاریخ عرضه می کنند که مفهوم ایران و واقعیت سرزمینی- سیاسی آنرا نه تنها حاصل پالایشی تاریخی نمی دانند بلکه جایگاهی فراتر از تاریخ برای آن قائل شده که یگانه و اصیل است و از دستبرد حوادت تاریخ برکنار مانده است. تأکید وودرو ویلسون بر حق تعیین سرنوشت ملت ها که مبتنی بر تبیین وی از علت روی دادن جنگ جهانی به دلیل همگن نبودن دولتها با ملت ها بود در عرصه عمل به دلیل ساختار متکثر اجزاء باقی مانده از امپراتوری های عثمانی و ایرانی و نیز منافع استعمارگران و نیروهای مسلط بین المللی با مشکلات عدیده ای مواجه شد.از این رو با چراغ سبز بریتانیا در منطقه خاورمیانه و با توجه به روی دادن انقلاب اکتبر در روسیه ،آتاترک در ترکیه و رضاشاه در ایران و دنباله روان آنها در “فرایند دولت-ملت سازی” همگام با کار مفهوم پردازی از مقولات “ترک” و “ایرانی” به وسیله روشنفکران ناسیونالیست،سرکوب خونین جنبش های ناسیونالیستی کردها،اعراب و دیگران را به صورت جدی در پیش گرفتند.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.