کنکاشی در متون خاطرات زندان

کنکاشی در متون خاطرات زندان

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

کنکاشی در متون خاطرات زندان

گفتگوی بهرام رحمانی با عباس سماکار

میدانی که پرسشهای بسیاری را دربارۀ خاطرات زندانیان سیاسی مطرح است که پاسخ به آنها آسان نیست.

از آنجا که شما برنامه های تلویزیونی به‌ نام «دیدار با هنرمندان و نویسندگان ایران در تبعید» داری و با برخی از نویسندگان این نوع خاطرات گفتگو کرد های، من بر آن شدم تا در این راستا پرسش هایی با شما مطرح کنم تا اگر مایل باشی به‌ آنها پاسخ بدهی و نتیجه را برای نامه کانون بفرستیم.

عباس سماکار: با کمال میل، بفرمائید.

پرسش 1: شما چه ارزیابی کلی از خاطرات زندان و نگارش آنها توسط نویسندگان گوناگون داری و نوشتن در این باره را تا چه حد لازم میدانی؟

من فکر میکنم یکی از ضروریترین مسائل در رابطه با موضوع زندان سیاسی و جنایتهائی که جمهوری اسلامی در این زمینه مرتکب شده، همین نوشتن در باره سرکوب و دستگیری و شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی ست. البته مسئلۀ این جنایتها در همین حد خاتمه نمیپذیرد و تاثیرات آن در روحیۀ اعضای خانوادۀ زندانیان سیاسی، به ویژه کودکان، آسیبهای جسمی و روحی دراز مدت در خود زندانیان حتی پس از آزادی، محرومیتها و دشواریهای گوناگون شغلی و اجتماعی برای آنها و خانوادهشان و همچنین آسیبهای روانشناسی اجتماعی در مردم ایران و سرنوشت سیاسی و اقتصادی جامعه و بسیاری از مسائل دیگر را هم در برمیگیرد.

پرسش 2: آیا شما میتوانی به عنوان مقدمه، همان بخش اول؛ یعنی مسائل مربوط به دستگیری و شکنجه و زندان را، در این خاطرات دسته بندی کنی تا دربارهشان یک نگاه و بررسی کلی و کوتاه داشته باشیم و پس از آن به مسائل دیگر بپردازیم؟

البته این امر دشواری ست. به ویژه که من در لحظه حاضر در این گفتگو فاکتها و یادداشتهای ویژه این کار را در دسترس ندارم و بررسی در این باره نیازمند استناد به خاطرات مشخص است. اما میتوانم به طور کلی و از روی حافظه، دستهبندیهای زیر را انجام دهم: (اینرا هم اشاره کنم که یک بررسی دیگر هم میشود برنوع نگارش و ساختار زیبائیشناسانه این گونه نوشتهها داشت و دید که هریک از این نویسندگان و یا گروه هایی از آنان، بر چه نوع نگارش و زیبائی شناسی نگارشی متمرکزند که، کار دقیق و بسیار دشواری است و نیاز به صرف وقت فراوان دارد.

اما درباره دسته بندی کلی، بگویم که آنچه را در اینجا بیان میکنم در واقع سرفصلهای موضوع و مسئلۀ زندان و خاطرات زندانیان سیاسی ست که فهرستی برای مطالعه و تحقیق بعدی بهشمارمیآید.

من تا کنون خاطرات فراوانی از زندانیان سیاسی خواندهام و دیدهام که بیش‌تر نویسندگان این خاطرات در درجه نخست بر موضوع دستگیری، شکنجه، توهین و تحقیر و تجاوز جنسی، شرح دوران زندان، مبارزات زندانیان سیاسی در زندان، بهداشت، تغذیه، ملاقات با خانواده ها، مسئله توابان و جاسوسان، و اعدام و و نحوه آزادی تمرکز داشته اند.

اما مسائل دیگری هم ماننده وجود کودکان در کنار مادران زندانی، مسئله دشواری های زنان زندان سیاسی هست که جای ویژهای در این خاطرات دارند و یکی از حساس ترین بخشهای این خاطرات را شامل میشوند و تاثیر آنها بخصوص بر جسم و جان زنان زندانی و کودکان بسیار ناگوار و شدید است و گاهی آثار آنها را میشود تا چند دهه پس از آزادی زندانیان سیاسی و رها شدن کودکان از شرایط زندگی در زندان مشاهده کرد و نتایج رنجآور آنها را دید.

برخی مسائل هم به نام فعالیتهای فرهنگی و هنری و کارهای دستی و نامهها و وصیتنامههای زندانیان هست که بخش دیگری از این مجموعه به شمار میآید.

پرسش 3: اجازه بده در بخش اول یعنی مسئلۀ دستگیری، شکنجه و غیره چند پرسش داشته باشم؛ چند نوع دستگیری در این مجموعه ها به چشم میخورد؟

پرسش جالبی ست؛ زیرا در ابتدا چنین به نظر میرسد که «دستگیری» عمدتاً باید یک نوع باشد؛ ولی این طور نیست. جمهوری اسلامی تابع هیچ گونه حقوق شناخته شده بینالمللی در برخورد با زندانیان سیاسی نیست و حتی قوانین موضوعه خود را نیز رعایت نمیکند؛ به این ترتیب که اکثرا، زندانیان سیاسی را در یک حالت عافلگیرانه و به شکلی بسیار غیرانسانی و همراه با کتک و توهین‌(حتی در حضور اعضای خانواده و کودکان) و چه بسا به شکل دستگیری گروهی اعضای خانواده و کودکان آنها انجام میدهد و در موارد بسیار هم متهمان را بدون اطلاع دراز مدت اعضای خانواده و کسانشان، دستگیر و زندانی میکند و زندانیانعملا از داشتن وکیل و یک بازجوئی منطبق با قوانین حقوق بشر محرومند.

این مجموعه البته تازه آغاز فشار بر زندانی به شمار میآید و آنچه پس از آن رخ میدهد به مراتب دهشتبارتر و رنجآورتر است.

پرسش 4: مسئله شکنجه چگونه است؟

دستهبندی مسائل مربوط به شکنجه مفصلتر است؛ به این معنی که با شکنجه، یک فراگرد تغییر جسمی و روانی در زندانی آغاز میشود که انتهای آن به راستی برای هیچکس روشن نیست و آدم نمیداند این امر چه زمانی به پایان خواهد رسید و کجا میتوان از تاثیرات دردآور و کشنده شکنجه در آمان بود. بارها و بارها دیده شده است که یک زندانی تا لحظه اعدام مدام و برای درازمدت زیر شکنجه بوده و از آن رهائی نداشته است و باز بسیار پیش آمده است که پس از یک دور شکنجه، با روشن شدن بخش دیگری از پرونده، زندانی زیر دور تازهای از شکنجه قرارگرفته و یا در موارد بسیار، زندانیان را به طور کلی زیر شکنحه و فشارهای طاقت‌فرسا مانند ضرب و شتم همگانی و محدودیت استفاده از هواخوری، محل خواب و خوراک و دارو و درمان مناسب و یا محدودیت ملاقات و یا حتی شکنجه دادنشان در حضور اعضای خانواده برای اعتراف و یا شکنجه اعضای خانواده در حضور آنان و جنایتهای دیگری از این دست قرارداهاند. داستان تابوتها ویا جعبههائی که زندانی را برای چندین ماه طولانی، بدون داشتنِ اجازۀ کوچکترین حرکتی در آن قرارمیدهند، برای همه آشنا ست و موضوع تجاوز جنسی، چه هنگام بازجوئی و یا در شب اعدام دختران باکره نیز، یکی دیگر از این شکنجههای و جنایتها ست. بسیاری بودهاند پاسدارانی که روز پس از اعدام دختران باکره با یک جعبه شیرینی به نشانه تبریک دامادی خود به خانه خانوادۀ زندانی رجوع کردهاند و به آنان اطلاع دادهاند که دخترشان پس از تجاوز توسط وی اعدام شده است و بعد هم پول گلولههائی که فرزندشان را با آنها کشتهاند از خانواده مطالبه کردهاند. در واقع جمهوری اسلامی خانوادههای زندانیان سیاسی را هم به این وسیله شکنجه میکند.

پرسش 5: به‌ طور مشخص چه نوع شکنجه هائی برای اعترافگیری وجود دارد؟

انواع شکنجه جسمی وجود دارد؛ ساده ترین و درد آورترین و طولانی ترین آنها شکنجه به صورت زدن کابل به بدن؛ به ویژه به کف پا ست که زندانی را وادار به اعتراف میکند و یا او را از شدت درد بیهوش میسازد و یا میکشد. زدن شلاق با نقاط مختلف بدن، شکنجه به صورت آویزان کردن از یک دستبند به مچ دست و یا پا، کشیدن ناخن، سوزاندن نقاط مختلف بدن، خیس کردن بدن و دادن شوک برقی، ایستاده نگهداشتنهای درازمدت، بیخوابی دادن طولانی، شکنجه با صدای شبانه روزی بلنگوها، شکنجه به صورت شنیدن صدای زندانیان دیگر که شکنجه میشوند، عدم درمان زخمهای حاصل از شکنجه و بیماریهای گوناگون ناشی از آلودگی محیط زندان، بدغذائی،  کهولت، بیماریهای واگیر و یا بیماریهای زنانه و بیماریهای کودکان و غیره. به راستی حتی فهرست این شکنجه های جسمی بسیار بیش از اینها ست و نیاز به وقت زیادی برای توضیح دارد.

پرسش 6: شکنجه‌های روانی چگونه است؟

بله به این مجموعه باید شکنجه های روانی را هم افزود که شرح آنها پیچیدگی بسیار دارد و نیز مستلزم دقت و وقت است. تحقیر، توهین، ناامید کردن، فشار از طریق توابان، آزار اعضای خانواده در بیرون از زندان، کشاندن زندانیان به حسینهها و جلسات سخنرانی و تهدید و تحقیرهای غیرمستقیم و جلسات توبه و ندامتهای دسته جمعی و ابراز انزجار از گذشته مبارزاتی، کشاندن زندانیان به توابیت و جاسوسی علیه رفقا و هموندهای پیشین، محدودیت ملاقات، اجرای نمایشی اعدام، اعدام دیگران در حضور جمع، واداشتن زندانی به شلیک به زندانیان به هنگام اعدام، و انبوهی از جنایتها و شکنجههای دیگر که شرح هرکدام، خود دردآور است.

پرسش 7: وضعیت زنان در زندانها چگونه است؟

وضعیت زنان و زجری که آنان در زندانهای جمهوری اسلامی میکشند به مراتب دشوارتر و سنگینتر از هر آنچیزی ست که نصیب مردان میشود. جمهوری اسلامی ضمن این که حق زنان را از مواهب انسانی و اجتماعی نصف سهم مردان میداند، اما در زمینه شکنجه و ایجاد دشواریهای بزرگ و طاقتفرسا برای آنان در زندان، سهمشان را اگر نگوئیم چند برابر، نسبت به مردان حداقل دوبرابر کرده است. زنان زندان سیاسی، هم توهین و تحقیر بیش‌تری میشنوند و هم به شدت بیشتری مورد شکنجه قرارمیگیرند. کم نیسنتد زنانی که به‌خاطر شکنجه دچار خونریزیهای درونی میشوند و یا به خاطر عادات و خونریزی ماهانه از دارو و مواد بهداشتی محرومند و بیماریهای زنانه به‌شدت رنجورشان میکند و توان و قوه بدنیشان را میگیرد و همین امر، آنان را در زمان شکنجه شدن آسیبپذیرتر میکند. و یکی دیگر از شکنجههای جسمی و روانی آنان، تجاوز جنسی ست که عمدتا شامل حال آنان میشود تا مردان. توجه کنید که تجاوزجنسی، امر و تابوئی ست که بسیاری از زنان جرئت ابراز آن را به خانواده و حتی به دوستان خود ندارند. و چه بسا به همین خاطر از طرف خانواده طرد نیز میشوند. و کم نیسنتد زنانی که به همین خاطر دست به خودکشی میزنند.

پرسش 8: و بچه ها؟

بله به این مسئله باید موضوع بچه ها در زندان به همراه مادرانشان را هم اضافه کرد.

محیط زندان به راستی برای بچه ها کشنده و مخرب است. بچه ها در زندان نه از تغذیه و بهداشت و محل استراحت مناسبی برخور دارند و نه وسیله بازی و فضای باز تنفسی و محل دویدن و ورزش و غیره دارند و نه میتوانند با همسنهای خود به مبادله تجربه و فراگیری و آموزش بپردازند و نه حتی اجازه دارند به صدای بلند بخندند و یا گریه کنند. بچه ها در زندانهای جمهوری اسلامی روحیهای افسرده و بیمار دارند و از همه چیز میترسند و در خیال و فانتزی خود به جای بازی کودکانه، پاسداربازی و شلاق بازی و بازیهای مخرب دیگری را پیش میگیرند که در محیط زندان دیدهاند. آنان همگی از پاسدارها و داد و فریادشان میترسند و از رفتن مادرانشان به بازجوئی و یا به هنگام توهین و تحقیرها دچار وحشت میشوند. آنا محیط زندان را یک جامعۀ خشن و ناسازگار میبینند که روحیهشان را میکشد. و طبعا همراه زجر آنان، مادران، یعنی زنان زندان سیاسی نیز به شدت زجر میکشند و این نیز یکی دیگر از تاثیرات مخرب زندان بر جسم و جان زنان است.

پرسش 9: مسئله توابان تا چه حد برای زندانیان سیاسی سر موضع قابل تحمل است؟

توابین انسانهای مفلوک در هم شکستهای هستند که زیر فشار تاقت‌بُر خشونت و شکنجۀ زندانبانان خود، به قعر یک جهنم روحی و رفتاری سقوط کردهاند و میکوشند دیگران را هم با خود به این جهنم بکشانند. آنان برای رهائی از محیط رعبآورزندان به هر خباثت و جنایتی تن میدهند و از فداکردن عزیزترین رفقای پیشین و کسان خود ابائی ندارند. به راستی که برخورد با توابین در زندانهای جمهوری اسلامی یکی از دشوارترین مسائلهای زندانیان سیاسی ست و گزارش بسیاری از زندانیان حکایت از آن دارد که این توابین، در پارهای مواقع قادر شدهاند فضای زندان سیاسی را به یک جهنم فرساینده بدل سازند و مرتب همگان را آزار دهند و با دادن گزارشات تحریک کنندۀ به زندانبان، دیگران را به شکنجه شدن دچار کنند. از این رو، برخورد با توابان، چه در سطح زندان و چه در ارزیابی نظری از حرکت آنان در خاطرات گوناگون، بر پایه طرد و نفی آنان متکی ست و نمیتوان اجازه داد که این افراد عرصه را قبضه کنند و چنین نمایش دهند که مقاومتی در زندانهای سیاسی جمهوری اسلامی در برابر بیدادها و سیاستهای سرکوب رژیم وجود ندارد و همه زندانیان انسانهای درمانده و پشیمانی هستند که سلطه نابکارانۀ رژیم را پذیرفتهاند.

پرسش 10: وضعیت کارهای فرهنگی و هنری زندانیان سیاسی و نامه نگاری های آنان چگونه است؟

کار دستی و هنری، فرضا درست کردن گردنبند، النگو، بافتن کیف و ساخان وسائل دیگر و یا نقاشی و مجسمه سازی و یا سرودن شعر و غیره همگی مسائلی ست که به شدت ذهن زنانیان را به خود مشغول می کند و راهی ست برای به کار انداختن خلاقیت، داشتن امید، یادآوری کسان و دوستان و در کل نوعی مبارزه و تلاش برای بودن و زنده ماندن و مبارزه است. اما زندابان نیز همواره در پی از بین بردن وسائل خلق و ساخته و نوشته شده است و به شدت هرگونه سرگرمی و تلاشی در این زمینه را ممنوع میکند و مورد بازخواست و سرکوب قرارمیدهد. در بیاری از موارد کشف آثار هنری و کارهای دستی و یا سرودن شعد و غیره به شکنجه و تبیه بدنی و روانی شدید زندایان منجر شده است. حتی درس خواندن در زندان سیاسی به شدت محدود است و رابطه زندانیان در این باره نیز زیر بازخواست قرارمیگیرد. نوشتن نامه به اعضای خانواده نیز به شدت کنترل میشود تا هیچ خبر ویژهای از زندان بیرون نرود و خانوادهها از آنچه در زندان میگذرد خبردار نشوند.

پرسش 11: از وصیت نامه ها چه می گوئید؟

پاسخ- وصیتنامهها یکی از مسائلی ست که بازگوی روحیه و تلاش زندانیان برای ابراز آخرین خواستهای مبارزاتی و انسانی است. بسیاری از وصیتنامهها شجاعت و توان و مقاومت زندانیان سیاسی را به بهترین شکل نشان میدهد و بیان عمق آرزوها و آمال انسانی آنها ست که حتی تا لحظههای پایانی زندگی نیز خاموش نشده و هم‌چون پرچمی در ذهنیت همگانی، به ویژه اعضای خانواده و رفقا و همرزمان زندانیان برافراشته میماند است و آیندهای درخشان و انسانی را نوید میدهد. و نمایش این آثار در بسیاری از سیمنارهای یادبود زندانیان سیاسی، نشانه اهمیتی ست که همگان برای این یادگارهای انسانی قائلاند.

پرسش 12: آیا موارد دیگر در باره این خاطرات دارید که ذکرشان برای روشن شدن کلی این بررسی ضرورت داشته باشد؟

مطالب بسیاری در باره دستهبندی مسائل زندان و خاطراتی که به شرح این مسائل پرداختهاند وجود دارد که به راستی اگر بخواهیم به همه آنها بپردازیم به درازا خواهد کشید و صفحات محدود «نامه کانون» اجازه آن را نخواهد داد.

اما نکته مهمی که میتوانم در پایان این گفتگوی کوتاه در این باره بگویم این است که؛ نوشتن خاطرات زندان، و گردآوری اسناد جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی نمونههائی از ثبت یک رویداد تاریخی‌ست که می‌تواند زمینه بررسی همهجانبه این موضوع را در آینده ممکن سازد و مدارکی برای محاکمه عامران این جنایتها و مجریان درجه یکشان فراهم آورد.

شعار «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم» شعاری نیست که هدفش انتقام گرفتن باشد؛ بلکه رهنمودی ست که میکوشد، با گردآوری اسناد این جنایتها و به محاکمه کشیدن عامران و مجریان آن، زمینه تداوم شکنجه و پایمالی حقوق شهروندی انسانِ جامعۀ امروز را از میان بردارد و در راه بنای دنیائی حرکت کند که برپرچمش احترام به حقوق انسان و تلاش برای سازندگی و رفاه یک جامع انسانی نقش بسته باشد.

بهرام رحمانی: عباس سماکار عزیز از وقتی که برای این گفتگو گذاشتی سپاسگزارم.

عباس سماکار: من هم سپاسگزارم.

* منبع: دفتر شماره 21 کانون نویسندگان ایران در تبعید، بهار 1396

کنکاشی در متون خاطرات زندان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.