مسعود نقره کار
در خارج از کشور دور تازه ای از توجیه و تطهیر حکومت اسلامی و کوک ِ ساز ِ سازش با جهالت و جنایت آغاز شده است. قرار این است که با نقاب جمهوری خواهی تلاش شود ترس حکومت از اپوزیسیون بریزد تا شاید شرایط برای هم سفره شدن با ترسناک ترین هیولا فراهم گردد …
بیش از سه دهه تلاش ِبی وقفه ی اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور برای دستیابی به اکسیر اتحاد بی نتیجه مانده است. در این بیش از سه دهه این تلاش ها در اشکال و ابعاد گونه گون و متنوع ِسیاسی و تشکیلاتی، بلافاصله پس از ارائه به افکار عمومی جوانمرگ شده اند، و اگر چیزی از آن ها باقی مانده باشند زیرغباری از توهم و هیاهو و آوازه گری، جز پوسته و ردپائی بیش نیستند. سوال این بوده و هست که چرا علیرغم این تلاش های پرشور، اپوزیسیون به هدفی که در نظر داشت حتی نزدیک هم نشده است؟
برای پاسخگوئی به چرائی ِ این ناکامی و شکست بسیار نوشته و گفته اند و اهل اش به سراغ چندین عامل رفته اند. از نقش عوامل فردی، یعنی شخصیت ها و چهره ها و رهبران و کادرهای سیاسی، و پدیده هایی مثل خودخواهی ها و خود پسندی های بیمارگونه و نارسیستیک گرفته تا خود حق پنداری ها و فرقه گرائی ها به وفور سخن گفته شده است. درباره ی نقش عوامل اجتماعی (محیطی) نیز همچون عوامل فرهنگی و سیاسی و اخلاقی و سازمانی (یا تشکیلاتی) و… نیز انبوهی از نوشتار و گفتار تولید شده است. به عواملی از این دست نیز که نقش طرح ها و راهکارهای نادرست و غیرواقعی و عدم انطباق شان با واقعیت ها و مولفه های عینی، از عوامل بروز بی اعتمادی به اپوزیسیون و بی اعتمادی در اپوزیسیون هستند نیز پرداخته شده است.
من در این یادداشت کوتاه روی یکی از عوامل این ناکامی و شکست مکثی گذرا می کنم، عاملی که ترکیب هر دو عامل فردی و محیطی در بروزاش نقش مهمی داشته و دارند، و آن بحران اعتماد است، و در رابطه با یکی از عوامل تداوم این “چشم اسفندیار اپوزیسیون” نیز نمونه ای ارائه می دهم.
***
بحران اعتماد را پدیده ای حاصل فرایندهای سوداگرانه، غیراخلاقی و غیرفرهنگی نیز دانسته اند، فرایندهائی که مانع تعاون و همکاری و پیوستگی و اقدام های مشترک در سطح مناسبات فردی و اجتماعی می شود. این تعریف مصداق ِ شبه پدیده ای ست که در زندگی سی و سه ساله ی اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور بارها تجربه شده است.
طی هفته های گذشته حضور عناصری که اپوزیسیون حکومت اسلامی نیستند اما خود را اپوزیسیون حکومت اسلامی جا زده اند، و با استفاده از امکانات اپوزیسیون به حمایت از “پوزیسیون”ای ویرانگر و جنایت کار مبادرت می ورزند را در همایش تازه ی یک اتحاد سیاسی در خارج کشور شاهد بودیم. “اتحاد جمهوری خواهان ایران” برای چندمین بار سبب ساز این جدیدترین فرایند اعتمادزدائی از اپوزیسون خارج از کشور شده است، اتحادی که ستون های اصلی اش سازمان فدائیان اکثریت، جناح هائی از حزب توده، حزب دموکراتیک مردم ایران و… هستند، (و تعدادی از شخصیت های مستقل که حضورشان در این جمع و سکوت شان در قبال این نوع اعتمادزدائی ها از اپوزیسیون ناباورانه است). در این نمایش افراد و ناصحان شناحته شده ی حامی ِ حکومت اسلامی عریان تر از نمایش های پیشین این اتحاد، سیاست توجیه و تطهیر حکومت اسلامی به تماشا گذاشتند. این عناصر بار دیگر از بی توجهی اپوزیسیون به در هم آمیختگی اش با حامیان “پوزیسیون” و فقدان صف بندی ای روشن میان این دو جریان در خارج از کشور به سود حکومت اسلامی بهره برداری کردند و به صراحت و روشنی (همانگونه که پیش تر در حمایت فکری و عملی از آیت الله خمینی نیز نشان دادند) اپوزیسون حکومت اسلامی را نصیحت فرمودند که: “ما به سمت دموکراسی و انتخابات آزاد نخواهیم رفت اگر نتوانیم فهم حکومت و اپوزیسیون را از یکدیگر تغییر دهیم… باید ترس حکومت از اپوزیسیون بریزد تا ما گذار مسالمت آمیز به سمت دموکراسی داشته باشیم. …. وقتی من اینها را دیدم به آقای خامنهای نوشتم که در فجایعی که در مملکت اتفاق میافتد ما همه مسئولیم، و….” (نگاه کنید به سخنرانی آقای فرخ نگهدار و مشابهین ایشان در همایش پنجم اتحاد جمهوریخواهان ایران).
سوال و نگرانی در قبال حضور این افراد در میان اپوزیسیون حکومت اسلامی این است که اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور تا کی می خواهد در قبال این سوداگری ها سکوت و مماشات کند و بر یکی از عوامل تداوم بی اعتمادی به اپوزیسیون حکومت اسلامی چشم بندد؟ تا کی قرار است دمکراسی طلبان و آزادیخواهان سرزمینمان از یک سوراخ چند بار نیش بخورند، و یا با مار در آستین و خصم در خانه، برای تحقق خواست های انسانی و دموکراتیک مردم میهنمان مبارزه کنند؟ تا کی؟