غلامحسین حسینی
برای رهبران عملی و پیشروان کارگران کاملا” عیان است که اگر نگرش و آگاهی کارگران از موانع ؛ سدهای ؛ تضادها و اختلافات صوری و ظاهری قومی ؛ ملی ، مذهبی ؛ جنسیتی گذر کند , همچنین امیتازات فریبکارانه مقطعی ( امثال یارانه ها ؛ پاداش ها و بهره وری ها ) و رقابت های شخصی و بطور خلاصه از کلیه تمایزاتی که طبقه حاکم و وابستگان آنها برای ایجاد مشغولیت ؛ سرگرمی و درگیر شدن در این زندگی اسارت بار و تحمیل شرایط موجود ایجاد می نماید ؛ توسط کارگران بکنار گذاشته شود و کارگران بتوانند ضمن گذر از آنها ؛ به سد ؛ مانع و خاکریز اصلی برخورد کنند که همان سد استثمار ؛ به یغما بردن حاصل دستریج و کار کارگران و خلع ید از تولید کننده گان از تولید خود و غارت آن بنفع طبقه انگل و استثمارگر حاکم است می رسند .
اگر کارگران از همه موانعی ساختگی عبور کنند و به سطحی از آگاهی دست یابند ؛ سرمایه دار با غمض عین با آنها برخورد می کند اما مقوله حاکمیت کارگری بر تولید و نفی استثمار مقوله دیگری است و هیچ گذشتی از آن متصور نیست . یعنی اگر کارگران به حدی از آگاهی طبقاتی و تاریخی برسند که در پشت سد و خاکریز اصلی یعنی استثمار و سلب مالکیت از به یغمابرنده گان هستی کارگران سنگر بگیرند آنگاه حتی بورژوازی رئوف ؛ دمکرات ؛ لیبرال در بکار گرفتن آخرین سلاح های کشتار جمعی بر علیه کارگران لحظه ای درنگ نخواهند کرد . طبقه سرمایه دار در این راستا کلیه مرزهای دروغینی که برای فریب کارگران ساخته خود بکنار می گذارد ؛ مثلا ملیت و غرور ملی در اینجا مفهومی نداشته و طبقه سرمایه دار بومی از طبقه سرمایه دار دیگر کشورها برای سرکوب کارگران و زحمتکشان کشور خودی کمک خواهد گرفت و این پدیده در طول تاریخ مبارزات کارگران بکرات اتفاق افتاده و دهها هزار و بلکه میلیون ها نفر جان خود را در راستای منافع انحصاری آنان از دست داده اند . طبقه سرمایه دار در موارد بحرانی که موجودیتش در خطر قرار می گیرد برای حفظ تداوم سلطه خود حاضر است به قیمت تخریب تمامی زیر ساخت ها ی کشور به جنگ بی حاصل با کشور دیگر پرداخته و جنگ را نعمت بنامد تا در پناه آن مقاومت متشکل و بروز کارگران کشور خودی را تحت لوای شرایط جنگی سرکوب نماید .
نگاه به تاریخ مبارات کارگران در ایران نیز خود گویای همین روند می باشد . پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ اولین اقدام رژیم شاه سرکوب اتحادیه های سراسری کارگران و صنعت نفت بود . سرکوب خونین اعتراضات کارگران جهان چیت کرج تا سرکوب مبارزات کارگران در صنایع بزرگ و جلوگیری از هرگونه تشکل مسبقل کارگری اعم از سندیکاها ؛ اتحادیه ها و شوراها خط قرمز رژیم پهلوی بود و همین وضعیت و شرایط یعنی فقدان تشکل های مستقل و با تجربه طبقه کارگر ایران و فقدان سوابق مبارزاتی و تشکیلاتی و مطالبات فرموله شده سراسری ؛ تحویل حکومت جمهوری اسلامی گردید و طبقه کارگر به لحاظ نداشتن آگاهی تاریخی و طبقاتی دنباله رو بخش دیگری از بورژوازی گردید و تا خواست اولین تشکل های خود را تجربه کند با تمهیدات مختلف اعم از جنگ و غیرو ؛ تشکل های مستقل کارگری وکارگران آگاه و مبارز ؛ اولین آماج سرکوب قرار گرفتند . در جمهوری اسلامی نیز سیاست ممانعت از سازمانیابی تشکل های مستقل کارگری بهمان شدت گذشته دنبال شد و هر گاه جنبش کارگری از مرزهای موجود گذر کرد سرکوب آنان در دستور کار قرار گرفت از سرکوب کلیه تشکل های کارگری پس از شرایط جنگی تا کشتار کارگران درود ؛ شهر بابک ؛ شهر صنعتی البرز و خاتون آباد و غیرو نمایش سیاست های طبقه سرمایه دار است .
در سال های اخیر کارگران توانستند در دو سندیکای مستقل در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و سندیکاری نیشکر هفت تپه به سطحی از تشکل و سازماندهی در جهت مطالبات صنفی و اجتماعی خود اقدام کنند و تشکیل این دو ؛ خود گامی بس سترگ بود . این تشکل ها توانستند بعنوان یک پدیده نو اثر اجتماعی وسیع و مانده گاری در جامعه ایران بگذرانند و تمامی ارکان دولت سرمایه داری برای مهار آنها از تمامی اقدامات و تمهیدات خود استفاده کرده و از هیچ تلاشی فروگذار نکردند .
مجموعه اقدامات از مذاکره و دادن وعده وعید تا دادن بخشی از امتیازات مورد مطالبه این تشکل ها برای بی انگیزه کردن بدنه کارگران از حمایت از شورای مرکزی یا هیأت مدیره آن تا سرکوب و زندان و تبعید و …..بکار گرفته شد تا این تشکل های نو نهال را به شکست کشانده و مهار کنند
این تمهیدات از روش های جدا کردن فیزیکی (زندان ) اعضای شورای مرکزی و افراد کلیدی و تفرقه انداختن در صفوف یکپارچه و متحد آنان و جذب توسط جریانات و گرایش های متفاوت و ایجاد اختلاف و چند دستگی را شامل شد اما علیرغم کلیه این تمهیدات و موفقیت دولت سرمایه دار در ضربه زدن به سر و جدا کردن آن از بدنه تا کنون نتوانستند اثر اجتماعی این تشکل ها را محو کنند هر چند به میزان زیادی آنها را تضعیف نمودند .
در مورد جایگاه و نقش اجتماعی رهبران عملی و این سندیکاها می بایست گفت که نسبت به دیگر مبارزات بسیار ویژه بوده و ابعاد اجتماعی آن از دوران ایجاد ؛ تا شکل گیری و رشد این تشکل ها و تا اوج مبارزات آنها و سپس سرکوب و زندان و مقاومت قهرمانه در زندان و کمپین های داخلی و جهانی از آنان وضعیت نوینی از مبارزات کارگری را تثبیت کرد .
مخالفت سازش ناپذیر دولت سرمایه دار و کارفرما با تشکل های مستقل کارگری در حالی است که حق تشکل کارگران در سطح جهانی به رسمیت شناخته شده و مقاوله نامه های سازمان جهانی کار که جمهوری اسلامی نیز آنرا تأیید و متعهد به انجام آنها شده است .
رهبران عملی سندیکاها و کارگران در واقعیت موجود توانستند جنبش کارگری – اجتماعی بزرگی را سازماندهی کنند و این پس از پشت سر گذاشتن مراحل بسیار سخت و طاقت فرسا و مرارت ها و همچنین داشتن یک اندیشه تئوریک سازگار با زمانه و در تطابق با واقعیت های موجود اجتماعی حاصل گردید و در صورت گسترش این نظریات و غنای آن در متن مبارزات ؛ خود به یک سنگر تئوریک کارگری و تشکل های مستقل تبدیل می گردید امری که بسیاری از مدعیان در عرصه تشکل ها و جنبش های کارگری فاقد این ویژگی هستند یعنی نظریات و تئوری های آنان نه از جنبش اجتماعی و واقعیت های موجود بلکه بلکه از چارچوب های نظری و ذهنی و کلیشه ها و مشابهت سازی های تاریخی شکل می گیرد ؛ بهمین دلیل علیرغم مطالعات گسترده در مورد جنبش های تاریخی کارگری فاقد اثر اجتماعی هستند و لذا بجای تغیر شرایط اجتماعی به مبارزات ایدئولوژیک کلامی با مدعیان رقیب هستند ؛ اما اشکال آنجاست که نظریات آنان فاقد ریشه های اجتماعی و از متن واقعیات می باشند ؛ هر چند بخش هایی از این فعالان تلاش های بسیار ارزشمندی نموده و در این مسیر از زندگی خود گذشته و با سختی ها و مصائب زیادی مواجه شده اند .
اگر صحت و آزمون هر تئوری و نظریه را در عمل بسنجیم که معیار صحیحی نیز هست و با توجه به اینکه اثر اجتماعی رهبران عملی و سندیکاها بسیار گسترده تر و عمیق تر از برخی مدعیان است که قاقد اثر اجتماعی هستند می توان نتیجه گیری کرد که نظریات رهبران عملی با واقعیات اجنماعی موجود سازگار تر است . بهر رو دولت و کارفرما با تجهیز کلیه امکانات تاکنون توانسته اند از رشد تشکل های مستقل جلوگیری کرده و دو سندیکای فوق را با نوعی رکود مواجه کنند .
اما منطق تکامل و پیچیده شدن پدیده ها و منطق دیالکتیک و تاریخ می گوید که در عرصه واقعیات و جنبش ها سکون و توقف مفهومی ندارد و یا ادامه بجلو است و یا در دراز مدت برگشت به عقب تر از جایگاهی که از لحظه ابتدا شروع شد و این یعنی از دست دادن نتایج تمامی تلاش ها و مبارزات عظیم و زحمات و مسلما رهبران جنبش های کارگری ظهور خواهند کرد که جنبش را از جا و مکان دیگر به پیش خواهند برد .
لذا تداوم جنبش های کارگری کنونی نیاز به بازنگری و طرح ریزی مجدد دارند و باید سئوال کرد که در تداوم این تلاش ها و کسب نتایج ؛ چه طرحی می بایست ریخت ؟ چه اقداماتی نیاز است ؟ کدام راهکارها و راهبردها را در پیش گرفت بخصوص که ویژگی تحمیل شده فعلی ؛ پراکنده گی و گسیختگی است – هر چند بجهت موضع گیری های صحیح و مقاومت رهبران عملی سندیکایی روی مواضع خود ؛ دولت سرمایه داری نتوانست پروژه فروپاشی را اجرا کرده و برای همیشه خیال خود را راحت کند .- اما تداوم وضع پراکندگی و سکون در دراز مدت به فروپاشی می انجامد و این همه زحمت و تلاش و مقاومت و خلاقیت بی اثر خواهد شد . برای تعیین راهکارهای برون رفت از این دوران رکود می بایست شرایط کنونی این تشکل ها و همچنین شرایط عمومی جامعه ما را تجزیه و تحلیل نمود .
شرایط کنونی
-پراکنده گی و گسیختگی در رأس سندیکا از طریق زندانی کردن برخی افراد مژثر ؛ بیکار سازی ؛ فشار و تحمیل سکوت در برخی دیگر از افراد
– ایجاد اختلاف و تفرقه در رأس سندیکا از طریق ایجاد سوء ظن و گرفتن برخی اعترافات از برخی افراد ضعیف تر در زندان و استفاده این اعترافات بر علیه عناصر و افراد مقاوم
– جذب بخش هایی از فعالان توسط جریانات مختلف ؛ بطوریکه برخی ؛ منافع جناحی و فردی خود را به منافع کلیت سندیکا ؛ وحدت منافع و تشکل و هماهنگی سندیکا ترجیح دادند
– فقدان یک تشکیلات هماهنگ کننده مابین سندیکاها و جنبش های کارگری . در این رابطه می بایست گفت که هر چند مشکلات ؛ معضلات و درد و رنج جنبش های کارگری در صنایع ؛ مراکز صنعتی و یا بخش های وسیع کارگران خدمات و تشکل های معلمان ؛ پرستاران ؛ دانشجویان و …….یکسان است و همه مشکلات و معضلات مشترک دارند اما فاقد یک مرکز هماهنگ و رهبری کننده هستند تا بموقع از جنبش و اعتراضات یکدیگر حمایت کرده ؛ تجربیات را منتقل کنند و حامی یکدیگر در کسب مطالبات باشند
– دولت و کارفرما با بالا نگهداشتن شمشیر داموکلس و زندان در بالای سر رهبران عملی ؛ تلاش می کند وضعیت کنونی را
حفظ کند و با تداوم وضعیت سکون صورت مسئله را که همان اثر اجتماعی مبارزات است را پاک کند . و از اثر گذاری در جنبش اجتماعی کارگری ایران جلوگیری کند .و بدین منظور از تکرار وضعیت گذشته جلوگیری خواهد کرد و لذا به سطح بالاتر و پیچیده تری از مبارزه در راه ایجاد سندیکاها و تشکل های کارگری می بایست دست زد .
کلیات شرایط اجتماعی ایران را می توان بصورت زیر بیان نمود :
-اول آنکه شرایط اجتماعی امروزه ایران وقطبی شدن شدید جامعه و وضعیت یارگیری در جامعه ایران از طرف قدرت های بین المللی و یا داخلی به سر منزل نهایی خود نزدیک می شود و مردم ایران در شرایط بسیار حادی بسر می برند و لذا ظهور و حضور چهره هایی که ریشه در درون جنبش های ملی ؛ کارگری و مردمی دارند بسیار بسیار حیاتی و مبرم است . در این شرایط بجای آنکه پتانسیل موجود به صفوف متراکم و تشکیلات و سازماندهی منجر شود نابسامانی های اجتماعی افزایش یافته است و لذا وجود الگو ها و مدل هایی که باعث سازمان یابی تشکل های کارگری و مردمی و از پایین و با تکیه بر خود شود بسیار ضروری است و در اینجا نقش رهبران عملی سندیکایی و جنبش های کارگری بسیار حیاتی است چون یک نمونه والگوی عمل موفق و پایدار را ارائه دادند
دوم : شرایط اقتصادی – اجتماعی جامعه ما امروزه بشدت قطبی شده ؛ در یکطرف تمرکز بسیار وحشتناک ثروت و امکانات بهمراه غارت منابع نفتی و ثروت ملی در دست عده ای خاص و در سطح دیگر فقر و تنگدستی و بی حقوقی گسترده بهمراه تورم دهشتناک و کاهش سطح واقعی دستمزدها نسبت به تورم شده است طبقه کارگر بجهت نداشتن چراغ راهنما ؛ الگو و مطالبات منسجم و سراسری زمینگیر شده است و در این شرایط بجای آنکه پنایسیل موجود به صورت متراکم و به تشکیلات و سازماندهی منجر شود ؛ نابسامانیهای اجتماعی ؛ منازعات و قتل و مواد مخدر و درگیری های شخصی گسترش یافته است و گاهی که خیزش عصیان بر علیه وضع موجود می شود بسیار مقطعی و فروکش می کند التبه اسنثناهایی نیز وجود دارد که می توان حرکت اعتراضی پتروشیمی در تبریز و گسترش آن تا پتروشیمی منطقه ویژه بندر ماهشهر و امام را بدنبال داشت .
سوم : شرایط جهانی مناسبات سرمایه داری ایران و سرمایه جهانی بسمتی می رود که هر کدام برای تحکیم منافع خود نیاز به راه اندازی جنگی منطقه ای دارند و این به فروپاشی جامعه ایران و تخریب زیر ساخت های آن منجر خواهد شد و لذا بسیار ضروری است که وزنه مردم آگاه و متشکل و بخصوص کارگران بصورت سازمان یافته افزایش یافته و معادلات موجود را بهم بزنند . بدین منظور که اگر تشکل ها و سندیکاها و شوراهای مردمی و کارگری شکل نگیرد و بعنوان یک نیروی قدرتمند وارد عرصه اجتماعی نشوند امکان جنگ ؛ نابودی کلیه زیر ساخت ها و فروپاشی جامعه ایران وجود دارد .
راهکارهای برون رفت از وضعیت کنونی :
از مجموع شرایط حاکم بر شرایط زیست سندیکا و همچنین شرایط کنونی جامعه راهکاری برون رفت بدست می آید
در درجه اول نیاز به یک بازنگری و بازسازی در شورای مرکزی (هیأت مدیره) این تشکل ها می باشد و با رویکرد “تشکل و سندیکا محور” به بازسازی آن اقدام نمود . یعنی در درجه اول منافع کلیت سندیکا را مد نظر قرار داده و از منافع جناحی و
بخشی برحذر بود و لذا با درک این ضرورت اختلافات حاشیه ای و ذهنیت های منفی ایجاد شده یکسره بکنار گذاشته شود و به بازسازی و انسجام سندیکا و برگزاری مجمع عمومی اقدام نمود
دوم : با توجه به اقدامات حاکمیت در جهت جلوگیری از تشکل یابی فعالیت کارگران اینکه تنها و بطور انحصاری بر رویکردهای گذشته تمرکز نماییم و انتظار داشته باشیم تا سندیکاها مجددا به یک فعالیت اوج در گذشته دست یابند چنین امری تحقق نخواهد یافت بلکه برای تداوم و دست یابی به سطح بالاتری از مبارزه نیاز به رویکرد های نوین و جدیدی از مبارزه نیز دارد بدین منظور که رهبران عملی پس از بازسازی سندیکا به تشکیل “فدراسیون سندیکاها و شوراهای کارگران ایران ” اقدام نمایند و بعنوان فانوس و چراغ راهنما باعث جوانه زدن و شکفتن تشکل های اجتماعی و کارگری و مردمی خواهتد شد و این تشکل ها با یک مرکز واحد و متحد سازمان یابند. .
تهیه اساسنامه و روش های اجرایی و تدوین سیاست ها و خط مشی بسیار حیاتی است. اصول کلی آن فقط گسترش اتحادیه ها و سندیکاها و ضرورت مشارکت کارگران و کارکنان در سطوح تصمیم گیری مملکتی است . هر تشکل کارگری در هر سطحی در داخل می تواند با اتصال به فدراسیون سراسری به قوام و استحکام دست یافته و بطور سازماندهی شده از حمایت کارگران سراسر ایران بهره مند شود ؛ البته نقش سازماندهان سندیکاها و شوراها در داخل بسیار اهمیت خواهد یافت و می تواند بخشی از رهبری فدراسیون را بخارج منتقل نماید .
رویکرد فعالیت فدراسیون سندیکاها و شوراها تا می بایست مشابه سندیکاها بوده بدین منظور که اصالت را نه برای قدرت سیاسی بلکه برای قدرت اجتماعی قائل باشند . قدرت اجتماعی یعنی قدرت سازماندهی شده مردم و با محور خود آگاهی و خود سازماندهی لایه های مختلف کارگران ؛ پرستاران ؛ معلمان و ………. تا نیرو و قدرت آنان بتواند در بهبود سطح معیشت ؛ ارتقاء جایگاه اجتماعی ؛ عمومی کردن آموزش و بهداشت اثر بخش بوده و بتواند مشارکت اکثریت مردم را که در این طبقه قرار دارند را در سرنوشت خود تحقق بخشد . فدراسیون در این راستا از حمایت سراسری تشکل های مردمی و کارگری داخلی و جهانی هم برخوردار می گردد . در این رابطه سندیکا در عین حال که می تواند رابطه مثبت و اثر گذار و اثر پذیر با همه تشکل ها داشته باشد اما از صف بندی و در یک طرف قرار گرفتن با هر تشکلی اجتناب کرده و بشدت از اینکه بصورت زائده و دنباله رو یک تشکل خاص در آید ممانعت نماید زیرا جانبداری از یک جریان خاص مساوی است با از دست دادن اثرات اجتماعی و سراسری و این خود نقض غرض خواهد بود . بنظر من اشکال تمامی جریانات ؛ گروهها و محافل داخل و خارج همانطور که گقته شد آنستکه آنها از چارچوب های نظری و ذهنی شروع می کنند بجای آنکه از جنبش اجتماعی شروع کنند و لذا به فرقه گرایی و بی اثری در جنبش اجتماعی ختم شده و در خود می مانند .
با توجه به کارکرد و نقش رهبران عملی سندیکایی در اولین جنبش اعتراضی و پایدار تشکل یابی ؛ که باعث شناخته شدن در داخل و خارج گردید قابل اعتماد جنبش های سندیکایی و شوراهای کارگری خواهد بود و با گسترش و رشد چنین جنبش هایی آزادی عملی رهبران عملی ( امثال علی نجاتی ها ) در داخل بسیار گسترده خواهد شد زیرا بجای یک علی نجاتی صدها تن در بخش
های مختلف سر بلند خواهند کرد . تشکیلات داخل می تواند به تبلیغ و گسترش خط مشی فدراسیون و ایجاد اتحادیه ها ؛ سندیکاها و شوراها در ارتباط با فدرسیون سراسری بپردازد .
باید برای آموزش و سازماندهی لایه های مختلف کارگران برنامه ریزی کرد که عموما سه لایه را شامل می شوند :
الف) لایه ای که فاقد آگاهی در مورد مبانی حقوقی و ضرورت سازماندهی و تشکیلات می باشند می بایست آموزش گیرند که چگونه و طی چه پروسه ای به خود آگاهی دست یابند ب) لایه ای دارای آگاهی نسبی بوده اما بی اعتقاد به کنش گری و فعالیت برای اثرگذاری در سرنوشت خویش می باشند و لذا آنها را به مسیر سازماندهی و کنشگری و فعالیت هدایت نمود و اینکه چگونه به خود سازماندهی بپردازند ج) لایه ای که دارای خودآگاهی فردی و طبقاتی بوده و به ضرورت سازماندهی برای بهبود وضعیت زندگی خود آگاه است و لذا شیوه ها و روش های سازماندهی و چگونگی گسترش خودآگاهی به دیگر لایه ها آموزش داد
در مجموع می بایست برای برون رفت از وضعیتی فعلی که جنبش مردمی و کارگری دارد طرحی جامع ریخت و از اینکه بصورت خود بخودی به مسیری که برای کارگران توسط سرمایه داران طراحی شده کاملا بر حذر بود و زمان را از دست نداد و تداوم جنبش سندیکایی و شورایی در شرایط استبدادی و سرکوب فعلی تنها از طریق تداوم و تکامل آن که تشکیل جنبش سراسری سندیکایی و شورایی در سراسر ایران است ؛. رقم می خورد
نتیجه گیری و جمع بندی : با توجه به تحمیل شرایط کنونی توسط دولت سرمایه داری ؛ تداوم وضع موجود و پذیرش شرایط تدافعی و در انتظار ماندن جریان خودبخودی و زمان جز به از دست رفتن دستاوردهای تا کنونی منجر نخواهد شد و حاصل کلیه تلاش ها و مبارزات در جهت تشکل یابی مستقل کارگران به نتیجه نخواهد رسید و با رویکرد رو بجلو که ضمن باز سازی نسبی سندیکای موجود ؛ گام گذاشتن به سطحی بالاتر از تشکل یابی رویکرد برون رفت از وضعیت فعلی است که با توجه به شناخته شدن و پایگاه داخلی و جهانی رهبران فعلی زمینه های آن مساعد بوده و با تقسیم کار امر سازمندهی و تشکل یابی مستقل کارگران را می توان به پیش برد .
غلامحسین حسینی