نه، طرفهای دعوا در کودتا در شوروی که ۲۵ سال پیش تقریبا در چنین روزهایی روی داد زیاد شباهتی با طرفهای دعوا در کودتای دیشب ترکیه نداشتند، ولی به لحاظ تدارک کودتا و اشتباه در محاسبه لحظه و شرایط کودتاچیان هر دو کشور شبیه بودند.
گورباچف هم مثل اردوغان در تعطیلات تابستانی بود. ولی ارتش در صدد نابودی او برنیامد. در ترکیه چنین تلاشی شد، ولی اردوغان جان سالم به در برد. هنوز هم این شایعه تکذیب نشده که اردوغان بعد از فرار از هتل به تهران رفته و از آنجا دوباره به آنکارا بازگشته است.
در مسکو هم کودتاچیان یلتسین و قدرت بسیج او از طریق اتکا به رسانههای تصویری غربی را دستکم گرفته بودند، در ترکیه نقش این رسانهها را رسانههای خصوصی و شبکههای اجتماعی بازی کردند.
القصه کودتای شوروی یکی از بیبرنامهترین کودتاهای معاصر شد و شکست خورد. کودتا در ترکیه هم مختصاتی از آن کودتا را داشت و با هزینهای حدودا بیشتر سرنوشتی جز شکست نیافت.
در مجموع به جز مواردی مانند تایلند و پاراگوئه و برخی از کشورهای آفریقایی… در سالهای اخیر کودتاها به دلیل فعالبودن اقشار اجتماعی وارد شده در عرصه سیاسی، به دلیل تنوع رسانهها و نقش متفاوتشده آنها که از تیول قدرت اصلی در کشور کم و بیش به درآمدهاند، به دلیل تعلل و تردید غرب در حمایت از آنها و … کمتر با موفقیت توام بودهاند و همین باعث شده که در برخی کشورها اصولا ارتش اگر پسذهنش هم وسوسه کودتا بوده قبل از عمل دوباره فکر کند.
ورای نقش رسانهها در شکست کودتا در ترکیه، این نیز هست که این کشور صحنه سیاسی فعالی داشته. حزب اردوغان در انتخابات نوامبر دوباره ۵۰ درصد آرا را حائز شد. سیاستهای اشتباه حزب حاکم در عرصه منطقهای پس از شروع بهار عربی هم در هفتههای اخیر رو به تصحیح و اصلاح رفت و وجهه اردوغان هم در جهان غرب و در منطقه در مسیر بهبود افتاد. حتی رابطه اردوغان با ارتش از جمله به دلیل اعاده بخشی از اختیاراتی که از آن گرفته (ولو که در مقابله با کردها) ظاهرا رو به بهبود مینمود.
در چنین شرایطی کودتاکردن،آن هم با عدم همراهی بخشی از رهبری ارتش و بدنه آن و آن هم به رغم مطمئننبودن از حمایت احزاب داخلی و طرفهای غربی ریسک بزرگی کردند که ضریب شکستش از همان ابتدا بیشتر از امکان موفقیتش مینمود.
نگرانیها در باره رویهای که حالا اردوغان و حزب او در پیش بگیرند، نسبی است. کودتای بخشی از ارتش برای اردوغان باید روشن کرده باشد که بخشی از جامعه در مجموع با سیاستهای او کم و بیش همراهی ندارد و بیاعتنایی به خواست این بخش همچنان فضای قطبی جامعه را بدتر خواهد کرد، ولو که بحران خطیر شوروی پس از کودتا و واگراییهای پس از آن را در ترکیه چندان نمیتوان محتمل شمرد.
تضعیفشدن ارتش تبعا باید اردوغان را به این نتیجه برساند که در حل مسائل داخلی اتکای به قهر و نیروهای مسلح مثل به همان میزان تا کنونی هم کمتر ممکن است و چالشهای جامعه، از جمله مسئله کردها را باید از طریق سیاسی حل کرد. لزوم چنین رویکردی در حل مسائل منطقهای هم نیازی به تاکید ندارد. حالا دیگر متحدان غربی هم باور نخواهند کرد که ترکیه بتواند با توجه با مخالفتها در سطح اجتماعی و ارتش سهم عمدهای در ایجاد و حفظ فرضا منطقه پرواز ممنوع در سوریه که زمانی رویای اردوغان بود به عهده بگیرد.
صدالبته دست اردوغان در نگاه اول برای این که همه مخالفتهای سیاسی و اجتماعی را از این پس دنباله کودتا یا توطئه و محافلی مانند فتحالله گولان نسبت دهد و در صدد مقابله با آنها برآید بازتر شده است، ولی این دست باز میتواند بسته به رفتار و رویکرد سایر احزاب و نیروهای اجتماعی و فعل و انفعالات درون خود حزب عدالت و توسعه و نیز واکنش متحدان غربی به این یا آن میزان بسته شود.
هر چه که هست که تا اطلاع ثانوی کودتا از حیات سیاسی جامعه ترکیه و شاید منطقه رخت بربست. این که البته ثبات سیاسی و اجتماعی ترکیه تا چه حد بدتر یا بهتر شود هم تاثیر کمی بر منطقه در سطح کلی و در صحنه سیاسی کشورهای همجوار نخواهد داشت.