واقعیت‌های عریان

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

635112980609973446

پرده یکم : طنزی از دوران اتحاد شوروی

خروشچف رهبر شوروی به شیوه‌ی شاه‌عباس بزرگ ، برای آشنایی با واقعیت‌های جامعه ، چهره‌پردازی کرد و جامه‌ی دگرگون پوشید و پس از پرسه‌زدن در خیابان‌ها ، بلیتی خرید و وارد سینما شد . در آغاز فیلم ، با پخش سرود انترناسیونال  هم‌راه با عکس بزرگ خروشچف که همه‌ی پرده را پوشانیده بود  ، همگان به پاخاستند ؛ ‌اما خروشچف که نقش خود را از یاد برده بود ، ازجایش تکان نخورد . پهلو‌دستی‌اش به وی گفت :

رفیق ماهم از این « فلان‌فلان‌شده » سخت متنفریم و بی‌زار ؛ اما برای این که ماموران این « فلان‌فلان‌شده » مارا به زندان نیاندازند و به سیبری نفرستند ، از روی ناچاری بلند می‌شویم و کف می‌زنیم .

پرده‌ی دوم : واقعیتی از جمهوری اسلامی

پریشب بر پایه‌ی عادت ، هنگام پخش خبرهای 20 و 20 و 30  با این‌که مهمان داشتم ، تلویزیون روشن بود . شخصی روایت می‌کرد : چند روز پیش که از جایی می‌گذشتم (‌شاید ایشان دقیق‌تر گفته‌اند که من در آغاز روایت ایشان ، دقت لازم را نداشتم ) پیرمردی در کنار خیابان گردو می‌فروخت . پیاده شدم و پرسیدم کیلویی چند است ، گفت :‌30 هزارتومان و من یک کیلو خریدم . دوستم مرا به وی معرفی کرد و گفت « ‌معاون رییس جمهور است » [ کثرالله امثالهم ] .

پیر مرد گردو‌فروش گفت : اگر می‌دانستم از او صد هزار تومن می‌گرفتم » .

شنبه 5 دی‌ماه 1394 ـ هوشنگ طالع

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.