کریم قصیم
«ازاکوسیستمهای آبی با پیچیدگیهای خاص خود بهتر است سخنی گفته نشودچون سازمان حفاظت محیط زیست آنها رابهکلی فراموش کرده است…»
(ازنامهٌ سرگشادهٌ گروهی از کارشناسان مجلهٌ شکار و طبیعت، شمارهٌ15)
دریاچهٌ هامون، با وسعت اولیه حدود 4هزار کیلومترمربع و عمق متوسط 5متر(در فصول پرآبی)، پهناورترین گسترهٌ آبشیرین فلات ایران بهشمار میرود. این دریاچه، درطول 60 تا 62درجهٌ شرقی و عرض 30 تا 32درجهٌ شمالی در دشت سیستان، از 3بخش نسبتاً مجزا تشکیل شده است که در مواقع پرآبی هر 3قسمت به یکدیگر وصل شده و دریاچهٌ یکدستی را بهوجود میآورند. حوضچههای سهگانهٌ هامون عبارتند از هامون پوزک (چالهٌ شرقی)، هامون صابری (چالهٌ شمالی) و هامون هیرمند (چالهٌ جنوبی). طول هامون، بهطور متوسط 30کیلومتر و عرضش 7کیلومتر است.
کل وسعت حوزهٌ آبریز سیستان که از کوههای بابایغما و سلیمان و ارتفاعات غرب و جنوب غربی کشور افغانستان، و بهنسبت کمتری از کوههای جنوب خراسان در اطراف نهبندان، تغذیه میشود، حدود 18200 کیلومتر است. البته 40درصد این عرصه در خاک ایران قرار گرفته و 60درصد بقیه بهکشور افغانستان تعلق دارد.
منبع عمدهٌ آبگیری دریاچهٌ هامون، رودخانهٌ هیرمند است و آورد آبی سالانهٌ آن حدود 7میلیارد مترمکعب میباشد. سرچشمهٌ این رود در کوههای جنوب غربی کابل (کوه بابایغما) است و پساز گذشتن از مناطق کوهستانی، شاخهٌ پرآب دیگری، بهنام ارغندرود، به آن میپیوندد. ارغندرود آب بلندیها و کوهسارهای قندهار را باخود به هیرمند میآورد. مسیر هیرمند از اینجا بهسمت جنوب غربی است و پساز طی مسافتی نزدیک به 1050 کیلومتر، در یک قوس بزرگی بهسمت شمال، سرانجام وارد خاک ایران میشود و نزدیک 120کیلومتر هم در ایرانزمین سفر میکند و به دریاچهٌ هامون میریزد. عرض رود هیرمند بین 200 تا 900متر و عمق آن از 2 تا 5متر تغییر میکند. هیرمند بهمرز ایران که میرسد به دوشاخه تقسیم میشود، یک شاخه در امتداد مرز جریان یافته، بهنام پریان مرزی، مرز مشترک ایران و افغانستان بهشمار رفته و از جنوب غربی روستای میلک دوباره بهسمت خاک افغانستان میرود. شاخهٌ دیگر هیرمند، از کوهک وارد دشت سیستان شده و رودخانهٌ سیستان نام گرفته است. افزون بر رود هیرمند، رودخانههای کوچکتری چون خاشرود، فراهرود، چخانرود، رودک و… از خاک افغانستان بهبخشهای مختلف هامون میریزند، ولی آبراه اصلی همان هیرمند است.
دریاچهٌ هامون نهتنها برای حیات اقتصادی و کشاورزی منطقهٌ سیستان نقشی تعیینکننده دارد، بلکه بهسبب قرار گرفتن در مرکز مناطق کویری و نیمهکویری، بین کشورهای افغانستان، پاکستان و ایران، موجب تعدیل شرایط اقلیمی منطقه بوده، وضع آب و هوای دشت سیستان را برای بقای گیاه و حیوان و زیست انسان مساعد کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اهمیت اکولوژیک هامون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناحیهٌ سیستان در اواخر دوران سوم زمینشناسی، دراثر جنبشهای کوهزایی از دریا جدا شده و ازآنپس ابتدا رسوبات رُسی و آهکی و بعد رسوباتی با مواد نسبتاً درشت و سپس نرم رویهم انباشته شده است. خاک سیستان درحقیقت از نوع خاک درهٌ فرات و دجله و نیل و سایر درههای حاصلخیز است، بهشرطی که آب بهموقع و بهاندازهٌ نیاز بهآن برسد.
با گذشت قرنها و پیدایش ضایعاتی که با ریگبادهای داغ از سمت کویر بر دشت سیستان وزیده، درجهٌ شوری و قلیایی بودن زمین بالا رفته است. برای همین است که وجود دریاچهٌ هامون بهلحاظ تعدیل جوّی در این سرزمین و ایجاد رطوبت و آب و هوای مساعد نقش کلیدی پیدا کرده است. در فصل تابستان که درجهحرارت به 50درجه میرسد و تبخیر شدید و رطوبت کمتر از 30درصد بر منطقه حاکم است و بادهای موسمی 120روزه از سمت شمال و شمالغربی میوزند، وجود دریاچهٌ هامون باعث میشود رطوبت کافی به منطقه برسد و دالانی از هوای مطبوع و خنک از شدت گرما و خشکی بکاهد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پوشش گیاهی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پوشش گیاهی درون و پیرامون دریاچهٌ هامون، که تا همین دههٌ گذشته بسیار انبوه بوده، از هم متمایزند.
ازنظر پوشش گیاهی درون دریاچه، دودسته از هم قابل تفکیکاند: گیاهانی که از سطح آب بالا هستند، مانند نی، توتک، قمیش (نیهندی)، هزارنی و جگن؛ و گیاهانی که شناورند، مانند اویارسلام، مرغ، بونی، بارهنگ آبی، علف بوریا؛ یا آبزی هستند و در ژرفا قرار دارند چون انواع جلبکها.
مردم بومی از برگ و شاخههای نازک نی بهمنظور تأمین علوفه برای گاوها، و از دیگر گیاهان درون دریاچه بهعنوان علوفه برای دیگر دامها استفاده میکنند. پوشش گیاهی درون دریاچه تنوع زیادی ندارد و بهطور عام غلبه با نی و توتک است.
پوشش گیاهی پیرامون دریاچه اغلب فقیر بوده و بهدلیل شرایط ویژه، آب و هوای صحرایی، ساختمان خاک، وجود شنهای روان و… فقط گونههای هالوفیت و گزروفیت در این عرصهها رشد میکنند. مهمترین اینها عبارتند از خارشتر، بونی، چندنوع گز و تاغ پاکوتاه بهنام ترات.
مراتع اطراف دریاچه، بهطور معمول، مورد استفادهٌ دامداران بومی بوده است که بیشتر بهگاوداری مشغولند. ولی دامداران بیرجند هم هستند که بهصورت قشلاق از این اراضی بهره میگیرند. همینطور دامداران افغانی هم از پوشش گیاهی این نواحی برداشت دارند.
گاوداران بیشتر از نی استفاده میکنند و برای تغذیهٌ دامها در فصل زمستان نیز آنها را جمع و ذخیره مینمایند، البته اگر نیزارها خشک نشوند و ازبین نروند.
اهالی بومی و حاشیهنشین دریاچه از درختچههای گز، ترات و سایر بوتههای اطراف هامون برای سوخت برداشت میکنند و به همین دلیل هم پوشش گیاهی حاشیهٌ هامون بهشدت در معرض تخریب قرار دارد. زمانی این منطقه از پوشش گیاهی و جنگلی بسیار گسترده و غنی برخوردار بوده، منتها دراثر خشکسالیهای پیدرپی و قطع مداوم درختان و احیا نکردن عرصههای جنگلی، پوشش سبز بهتدریج ازبین رفته و نابودی نباتی بهفرسودگی و فقر خاک منجر شده و بسیاری از عرصهها بهصورت شنزار و صحراهای خشک درآمده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حیات وحش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تالاب هامون بزرگترین عرصهٌ زیست حیوانات در شرق کشورمان میباشد و هرسال گونههای کمنظیر پرندگان مهاجر، همچون درنا، سارگپه، تنجه، سنقر و… بهمنطقههای پرندهگیر هامون سفر میکنند و ماهها در آنجا میمانند.
بهطور کلی عرصههای پرندهنشین دریاچهٌ هامون از 3بخش تشکیل شده است:
الف: منطقهٌ اطراف ده لطفالله تا کوه خواجه و شمالغرب دریاچه، بهنام چاهخرما.
ب: منطقهٌ مرکزی دریاچه، که از قریهٌ ادیمی شروع شده و بهنواحی اطراف دکهگز، پشت هامونک، ریگ علیالصوفی، ریگ عذرا، تیشهکنی، اطلاقکلان، درددل، میانکنگ، کنگ حیدر، بشدلبر و برینگ، در غرب دریاچه، ادامه مییابد.
ج: منطقهٌ شمال شرقی دریاچهٌ هامون، بهنام تختشاه، که از قریهٌ قرقری شروع میشود و به نیزارهای وسیع نزدیک تختشاه راه میبرد.
بسیاری از این عرصهها، بهصورت خشکیهای کمارتفاع و جزیرههای کوچک، در دریاچهٌ هامون قرار دارند، که بومیها به آنها تخت یا تختک نیز میگویند. کوه خواجه، تنها برجستگی بارز سرزمین سیستان (900متر ارتفاع) نیز در میان دریاچهٌ هامون واقع است.
وجود این تختکها، نیزارهای درون و پیرامونشان و آب آرام و صاف مابین این قطعه خشکیها و وجود گیاهان شناور و زیرآبی، رویهم ازنظر زیستگاهی تا همین دههٌ گذشته محیط مناسبی برای حیات وحش، بهویژه پرندگان مهاجر (آبزی و شکاری) فراهم کرده بود.
پرندگان زیستگاه هامون را میتوان در 30خانواده ردیف کرد:
ــ پلیکانها، شامل پلیکان سفید و خاکستری. تغذیهٌ این پرندگان ماهی بوده و در هرفصل جوجهآوری یک یا دوتخم میگذارند و بهصورت مهاجر بههامون رفتوآمد دارند. تعدادشان نسبتبه گذشته کاهش یافته است (فقط 850عدد در شمارش سال63).
ــ فلامینگو، گاه بهتعداد زیاد، بهصورت مهاجر.
ــ غاز خاکستری، بیشتر بهصورت مهاجر، ولی در بعضی سالها در دریاچه تولید مثل میکند و تمام سال میماند.
ــ قوها، بهرنگ سفید و شمار اندک. کوچک و نابالغ آن بهرنگ قهوهیی دیده میشود. در سالهای گذشته اصلاً دیده نشدهاند.
ــ اردکها و مرغابیها، انواع آنقوت، تنجه، سرسبز، خوتکا، گیلار، فیلوش، خوتکا پرسفید، اردک نوکپهن، اردک بلوطی، سرحنایی تاجدار، کاکلی، خوتکا هندی، سرسفید.
ــ باکلان، پرندهیی بهاندازهٌ غاز با زیرگلوی سفید.
ــ چنگر، شامل چنگر نوکسرخ و طاووسک.
ــ درنا، پرندهیی بزرگ بهرنگ خاکستری با پاهای بلند و زیرگلوی سیاه و کف سرقرمز.
ــ کشیمها: کشیم کوچک، کشیم بزرگ و کشیم گردنسیاه.
ــ حواصیلها، پرشمار و جوراجور شامل حواصیل خاکستری، اگرت بزرگ سفید و اگرت کوچک و بوتیمار، همگی دارای اندامهای بزرگ و پاهای بلند.
ــ کفچه نوک، به هر دورنگ سیاه و سفید.
ــ هوبره؛ ــ سنقرها؛ ــ خانوادهٌ کبک و تیهو؛ ــ کورکور سیاه.
ــ شاهینها، شامل بحری و دلیجه و لیل.
ــ لاشخورها، شامل دال و دال سیاه، که هردو جزء بزرگترین پرندهها هستند.
ــ سارگپهها، شامل سارگپهٌ پابلند، سارگپهٌ معمولی و سارگپهٌ پاپری.
ــ عقابها، انواعی از خانوادهٌ عقاب جنگلی، عقاب دشتی، عقاب خالدار، عقاب شاهی، عقاب طلایی و عقاب دریایی دُمسفید.
ــ جغدها، در دونوع کوچک و تالابی.
ــ انواع پرندگان کنار آبچر مانند خروس کولی، تلیلهٌ دُمسفید، آبچلیک شکیل یا سرخ و دودی، گیلانشاه بالسفید، سلیم، چوبپا، یلوه.
ــ کاکاییها، شامل سرسیاه، صورتی و نقرهیی.
ــ پرستوهای دریایی، گونهسفید و پرستوی کوچک.
ــ ماهی خورکها، انواع ابلق، معمولی و سینهسفید.
ــ سسکها؛ ــ چکچکها؛ ــ چکاوکها؛ ــ کلاغها.
هرسال که آب دریاچه پسرود، جمعیت پرندگان مهاجر و ماندگار هم کاهش مییابد.
در دریاچهٌ هامون و دلتای رود هیرمند چندگونه ماهی بومی و فوقالعاده مقاوم (دربرابر شرایط سخت و گرمای زیاد) زندگی میکنند. مهمترین آنها چندنوع ماهی کپور هستند که وزن آنها حداکثر به 250گرم میرسد. ماهی قرمز و کپور معمولی بومی محل نیستند و از خارج برای تکثیر و پرورش به دریاچهٌ هامون آورده شدهاند.
علاوه بر این ماهیان، آبزیان دیگری ازقبیل انواع پلانکتون، قورباغه، خرچنگ، مارآبی و… نیز در دریاچه زندگی میکنند.
از گروه پرشمار خزندگان، خانوادهٌ سوسمارها و مارمولکها (انواع جکو، آگاما، اسکینگ، لاسرتا، بزمچه)، مارها و افعیها نیز در اطراف دریاچهٌ هامون زیست دارند.
از پستانداران این منطقه میتوان شغال، روباه، کفتار راهراه، گراز، گرگ، خرگوش و آهو را نام برد. شمار گراز روبهافزایش و آهو شدیداً روبهکاهش است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اهمیت علمی ــ تحقیقاتی هامون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دربارهٌ ارزشهای اکولوژیک و زیستمحیطی دریاچهٌ هامون گفتنی زیاد است و ما علاوهبر محور پوشش گیاهی و حیاتوحش، در زیر به چندجنبهٌ مهم دیگر اشاره میکنیم:
باتوجه به سیلخیز بودن منطقه، دریاچهٌ هامون یکی از کارآمدترین ناحیههای کنترل سیلابها در کل دشت سیستان محسوب میشود. این دریاچه، چه در مواقع پرآبی و چه بههنگام افت حجم آب و جداشدن حوضچهها، قدرت پالایش بسیار زیادی دارد و بهمثابه یک تالاب عظیم، با پوشش گیاهی متنوع، به تهنشین شدن گلولای و رسوب املاح امکان گستردهیی میدهد و با تصفیهٌ آبشیرین کیفیت آن را بالا میبرد.
هامون از نقطهنظر تحقیقات علمی و آموزشی نیز واجد شرایط و ارزشهای فراوانی است. وجود انواع برجستهیی از دادههای گیاهی و گونههای حیوانی و ویژگیهای گفتهشدهٌ اکولوژیک باعث گردید که در سال51 تالاب هامون ازجانب کنوانسیون بینالمللی رامسر، بهعنوان هفتمین تالاب با اهمیت جهان انتخاب شود.
اما باوجود این توجه کنوانسیون رامسر، از بیشاز یکدهه پیش، یا بهتر بگوییم از زمان رسیدن جریان جاهل آخوندی به مسند حکومت، دریاچهٌ هامون به یک روند تخریب و آلودگی و زوال گرفتار آمده است. اکنون متأسفانه: «هامون مانند آهویی است گرفتار کمند، که هیچش یارای گریزی نیست و از همهسو به دریدن آن هجوم آوردهاند… هیرمند را سد کردهاند، آبراهههایش آلوده به سموم هستند، بوتههایش را بیمحابا بهغارت میبرند و آبزیانش را چنان صید میکنند که گویی هرموعد صید آخرین آن است» (روزنامهٌ همشهری، 30خرداد74).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اهمیت اقتصادی هامون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در کنارههای هیرمند و هامون، دهستانهای گستردهیی با صدها پارچه آبادی هستند که هست و نیست آنها بسته به وضعیت این رود و دریاچه است. دهستانهای پشتآب، حومه، شیبآب، شهرکی، میانکنگی و… با دههاهزار نفر روستایی و کپرنشین، همه به آب هیرمند و منابع تالاب هامون چشم دوختهاند و با بهرهیی که از آن میگیرند ـدر آبیاری اراضی، صید پرنده و ماهی، جمعآوری نی و علوفه برای تغذیهٌ دامها و حصیربافی از نیها و…ـ ارتزاق میکنند، یا بهتر است بگوییم میکردند! اگر این منابع حیاتبخش بخشکند، از معاش و حیات این کنارههای آباد هم چیزی باقی نمیماند. آنوقت، مثل دههٌ اخیر، مهاجرت به زابل و دیگر شهرها ناگزیر میشود. متأسفانه این وضعی است که از یک دهه و نیم گذشته روبهافزایش گذاشته است.
در دهههای 40 و 50 تعداد گاو و گوسفند این منطقه سالانه بهترتیب 120هزار و 500هزار رأس بوده که علاوهبر تأمین پروتئین و گوشت و لبنیات مورد نیاز مردم آنجا، بخش زیادی از آن نیز به سایر استانها صادر میشده است. باید درنظر داشت که خوراک بیشاز 90درصد این احشام از راهچرا در مراتع کنار هامون یا جمعآوری و ذخیرهٌ نی از نیزارهای دریاچه تأمین میشده و از اینبابت میلیاردها تومان سود خالص نصیب منطقهٌ سیستان میشده است. طبق محاسبات اساتید دانشگاهی در محل، «چیزی در حدود 300میلیون واحد علوفهیی در سال، از برکت وجود این دریاچه در سیستان، بهمصرف دامها میرسیده است» (کوچکی عوضی و پاپی یزدی، سهم مراتع در منابع دامی، 1366).
بهدلایل گوناگون، که در زیر بهاهمّ آنها اشاره خواهیم کرد، از اوایل دههٌ60 وضع دریاچهٌ هامون و بهویژه نیزارهای آن، روبهتحلیل و خرابی و خشکی میرود، طوری که تا سال65 دیگر بخش گستردهیی از نیزارها خشک شده و شمار دامها نیز بهشدت کاهش یافته و بهحدود 42هزار گاو و 35هزار گوسفند میرسند (مقالهٌ عیسی ابراهیمی، مدیرکل پژوهشی دانشگاه سیستان و بلوچستان، مجلهٌ آب و محیط زیست، شمارهٌ12و13).
متأسفانه وقتی اولین نشانههای خشکی نیزارها و تحلیل رفتن ظرفیت اکولوژیک دریاچهٌ هامون، بارز میشوند، ازجانب «مسئولان و دولت» کمترین رسیدگی و توجهی به این مسأله نمیشود، درنتیجه رفتهرفته روند کار به دور باطلی میافتد و تخریب و زوال هامون شدت میگیرد. دامداری که مهمترین منبع کار و معاش مردمان حاشیهٌ هامون بهشمار میرفته، با ادامهٌ نابودی نیزارها نقش اقتصادی خود را ازدست میدهد و صید ماهی و پرنده بیشاز پیش منبع ارتزاق اهالی میگردد. این وضع در شرایطی تشدید میشود که هیچ اقدامی هم جهت احیای منابع اکولوژیک و اقتصادی دریاچهٌ هامون صورت نمیگیرد. روشن است که نتیجهٌ چنین روندی چیزی جز افت فزایندهٌ شمار پرندهها و ماهیها و دیگر آبزیان نبوده است: «اگر در سال1356 حدود 700هزار قطعه از انواع پرندگان در دریاچهٌ هامون دیده شدهاند، در سال1369 این تعداد به 26061 پرنده رسیده… یعنی 96/3 درصد از تعداد پرندگان مهاجر به این دریاچه کاسته شده است» (مقالهٌ عیسی ابراهیمی، مجلهٌ آب و محیط زیست، شمارهٌ12و13). البته صید ماهی و بهخصوص شکار پرنده، یکی از منابع مهم تغذیه و معاش اهالی آن منطقه بوده است. بنابر آمار موجود، تنها در سال1362 حدود 140هزار پرنده از این دریاچه صید شده که درآمد حاصل از آن، بهقیمت وقت، چیزی درحدود 560 میلیون ریال بوده است. تازه در سالهای پرآبی تعداد پرندگان شکارشده بهمراتب بیشاز این بوده است. اما اکنون دور تسلسلی طولانی از فقر، بیاعتنایی حکومت، بهرهبرداری بیرویهٌ اهالی و سوءاستفادهٌ سازمانهای دولتی، کار هامون را یکسره کرده است: «بهرهبرداری بیرویه که ناشی از نیاز روزافزون اهالی حاشیهنشین بوده، بزرگترین عامل خالیشدن تدریجی هامون از گیاهان و جانوران بوده است… درحالی که سازمان حفاظت محیط زیست هرسال 22میلیون ریال ازطریق فروش پروانهٌ صید ماهی و شکار پرنده در هامون سود میبرد، اما هیچ اقدام مؤثری برای حفظ حیات در این دریاچه انجام نداده است» (همشهری، 30خرداد74).
این روند فاجعهبار تخریب و بیمسئولیتی سبب شده کل چرخهٌ اکولوژیک دریاچه ازهم بپاشد و درواقع «اهمیت اقتصادی هامون» بهزوال اقتصادی منجر گردد: «هماکنون امکان هیچگونه صید و شکاری هم از دریاچه وجود ندارد… صدهامیلیارد ریال عایدات نیزارها و دریاچه از دسترس منطقه خارج شده… درآمدهای ناشی از صید ماهیهای مختلف و همچنین درآمدهای ناشی از فروش حصیر و پردهٌ بافتهشده که بالغبر دههامیلیارد ریال بوده، هم اینک سیستان از آن محروم شده است… هزاران نفر بیکار شدهاند…» (مقالهٌ عیسی ابراهیمی، مجلهٌ آب و محیط زیست، شمارهٌ12و13).
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
علل تخریب هامون
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
دریاچهها و تالابهای بزرگی چون هامون، بهمثابه یک اکوسیستم غنی و بادوام، درصورت رسیدگیهای ابتدایی و مراقبتهای ساده و کمهزینهٌ سالانه و خلاصه اجرای سیاستهای شناختهشده در مدیریت تالابی، مانند معدن بیپایانی هستند از نعمت و ثروت طبیعی که باعث رشد و شکوفایی اقتصاد محل و بهبود شرایط اقلیمی و زیستمحیطی منطقه میشوند. پس چرا سرنوشت این «هفتمین تالاب بینالمللی» جهان بهجایی رسیده که حتی نشریات خود دستگاه حاکم هم اقرار دارند: «دیگر هیچ دُرنایی از سمت هامون نخواهد گذشت…» (روزنامهٌ همشهری، 30خرداد74). البته در مطبوعات رسمی رژیم تلاش زیادی میشود «فاجعهٌ هامون» را گردن کمآب شدن هیرمند و سدها و بندهایی بیندازند که از مدتها پیش در مسیر این رود در افغانستان ایجاد شده است. اما علاوهبر این واقعیت که یک دولت ملی و دوراندیش میبایست بهموقع وارد گفتگو و انعقاد قراردادهایی مرضیالطرفین دربارهٌ مسألهٌ آب و توسعهٌ مشترک منطقهٌ مرزی شود، و این حکومت بحرانزای ضدملی جز ایجاد تنش و درگیری در این موارد کاری صورت نداده است، علل مشخص این فاجعه چیز دیگری است. همانطور که در بالا اشاره کردیم، نابودی نیزارهای هامون باعث میگردد که دور باطل تخریب و زوال اکولوژیک و اقتصادی این دریاچه بهوجود آید. بررسیهای متعدد کارشناسان و استادان دانشگاهی نشان دادهاند که این روند وخیم، نه دراثر کمآب شدن هیرمند، بلکه بهطور مشخص پیامد و نتیجهٌ ناگزیر زیر میباشد که رویهم اثر گذاشته و فاجعه را کامل کردهاند:
ــ لایروبی نکردن دریاچهٌ هامون و رود هیرمند و شاخههای آن،
ــ عدم مرمت سالانه مسیر رود هیرمند/درهمکاری با افغانستان/ عدم تآمین حق آبه هامون از آب سدهائی که بر هیرمند زده شده،
ــ بیتوجهی به نگهداری تعادلهای اکولوژیک گیاهی و حیوانی تالاب،
ــ سرازیر کردن انواع ماهیهای گیاهخوار غیربومی بهدریاچه، بدون درنظر گرفتن عوارض آن در بههم خوردن توازن اکوسیستم.
براثر ورود میلیاردهاتن گلولای بهداخل رود و دریاچه در یکدهه و نیم اخیر(1360/1374)، بهویژه با سیلابهای پیدرپی، کف تالاب و رود هیرمند بالا آمده است. کارشناسان با بررسیهایشان، از بالا آمدن کف دریاچهٌ هامون بهاندازهٌ 2متر گزارش داده اند. نتیجهٌ طبیعی این وضع وخیم، مدفون شدن ریشههای نی و دیگر گیاهان، محدود شدن امکان آبگیری و مرگومیر ماهیان و پرندگان بوده است ولی:
«اقدام مؤثری برای شناسایی عامل اصلی مرگومیر پرندگان ازسوی سازمان حفاظت محیط زیست کشور انجام نشده است»
(روزنامهٌ همشهری، 30خرداد74).
ازطرف دیگر ثابت شده که نابودی بخش وسیعی از نیزارها دراثر سیاستهای نسنجیدهٌ «پرورش ماهی» خود دستگاه بوده است:
«چرا نی های دریاچهٌ هامون ازبین رفته است؟ …تنها تغییر طبیعی و اکولوژیکی که در این دوره در دریاچه صورت گرفته است ورود تخم ماهی کپور و آمور به هیرمند و هامون توسط مقامات مسئول بوده است… همزمانی ازبین رفتن نیزارها و ریختن تخم ماهیهای غیربومی در دریاچه قطعی است. علفخوار بودن اینگونه ماهیها تأثیر آنها را در ازبین بردن نیزارها بیشتر نمایان میسازد. در سالهای گذشته بعضاً شعاعی از دریاچه بهوسیلهٌ تورهای سیمی، که عبور ماهی از آن ممکن نیست، حصارکشی شده و در داخل این حصارهای توری نی روییده، درحالی که در اطراف آنها نی نروییده است.»
(مقالهٌ عیسی ابراهیمی، مجلهٌ آب و محیط زیست، شمارهٌ12و13)
زمانی که جهل مرکب و سودجویی سریع بههم آمیزد و این مجموعهٌ آخوندی از مسند حکومت و «مقامات مسئول» اعمال سیاست کند، گنج قارون را هم بهباد فنا میدهد. راستی که نبودن احساس مسئولیت نسبت به منابع طبیعی و اکولوژیک کشور و نبودن برنامهریزی علمی توسعه پایدار چهبلای مرگباری برسر هامون آورده است. با اینهمه بررسیهای گوناگون دانشگاهی گفته اند:
«دریاچهٌ هامون را میشود احیا کرد و توانهای اکولوژیک و اقتصادی آن را بازسازی و شکوفا نمود، اگر…» …
————————–
درج نخست نوشته فوق در شماره 108 نشریه ایرانزمین،شهریور1375
————————–
هامون در خطر مرگ دست و پا می زند
از منظر اکنون (1394) باید گفت طی 15 سال گذشته اوضا هامون رفته رفته وخیمتر شده ، به ورطه کمی آبی – خشکی و خطر مرگ و نیستی سقوط کرده است. حتی چند بار خبر خشکی کامل و عواقب آن توسط مسئولان گوناگون اعلام و به عواقب مهیب آن اشاره رفت:
« با خشک شدن دریاچه هامون این منطقه به یکی از عمده ترین کانون های طوفان شن و ماسه تبدیل می شود و مشکلات عدیده ای را برای روستاییان و حتی مردم شهرستان های اطراف ایجاد خواهد کرد.»
رییسپژوهشکده تالاب بین المللی هامون، در گفت و گو با خبرگزاری رسمیجمهوری اسلامی، ایرنا- 1387-
چند سال بعد هم هامون بین مرگ و زندگی بود.تابستان گذشته توجه ارگانهای بین المللی به وضع هامون جلب شد و ناگهان گزارشاتی مبنی بر ادامه حیات هامون در رسانه ها درج گردید.یک نمونه:
مدیر کل سازمان محیط زیست در گفت وگو با مهر🙁 27 مرداد 1393):
«هر چند با اقدامات علمی و عملی انجام شده توانستیم بخشی از آب تالاب را حفظ کنیم، اما با توجه به گرمای بالای منطقه و وجود باد، تالاب دوباره در مرز خشکی کامل قرار گرفته و بیشتر از همیشه نیازمند حقآبه است.
وی گفت: سازمان محیط زیست سال گذشته نسبت به حفر کانال در مسیرهای ورودی آب اقدام کرد تا با جریان یافتن آب در رودخانه هیرمند جریان آب به سمت هامون هدایت شود…برای سرعت بخشیدن به روند آبگیری هامون، این اداره کل به لایروبی برخی رودخانه ها از جمله نیاتک و ملکی اقدام کرد تا از انباشت رسوبات که به عنوان مانع مسیر جریان آب را سد می کرد جلوگیری کند…»
شاید قائل شدن اعتبارات در بودجه94 برای احیاء هامون در ارتباط با همان ارگانهای جهانی باشد. درهرحال آرزوی ما زنده ماندن هامون است.
تا همین جا خشکیدگی تالاب هامون موجب شده تا حجم زیادی از رسوبات به همراه باد به حرکت درآمده و موجب افزایش گرد و غبار و آلودگی هوا در منطقه شود که در بسیاری از موارد این آلودگی از ۵ برابر حد بحران نیز فرا رفته و موجب تهدید حیات انسانی و جانوری شده است.خشکیدگی این دریاچه و مشکلات زیست محیطی به وجود آمده تنها به منطقه سیستان ختم نمی شود بلکه تمامی شهرهای استان را تحت الشعاع خود قرار داده است و دامنه این بحران و گرد و غبار ناشی از آن تا دریای عمان نیز کشیده شده است.
/////////////////////