مبارزات سندیکائی در شرکت نفت درسال های بیست ونقش حزب توده و قوام

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

farhang ghassemi

از شهریور 1320 به بعد که مردم مختصر آزادی برای ابراز احساسات و اعتراضات خود داشتند شروع بانتقاد از عملیات شرکت نموده و درد دلهای خود را در جراید منتشر میکردند. قسمت عمده این اعتراضات وارد بود و جاداشت که شرکت به آنها توجه نموده و در صدد اصلاح آنها برآید یک قسمت هم مطالب اغراق آمیز و بی اساسی بود که مردم غیر مسئول یا کسانی که نظرهای بخصوصی داشتند تبلیغ میکردند.

بهرحال برای یک مؤسسه بزرگی که سالها در کشوری بوده و تمتع حاصل نموده و توقع این را داشت که باز هم کارخود را ادامه دهد از واجبات بشمار میآمد که حتی المقدور درصدد رفع سوء تفاهم برآید و روابط خود را با مردم اصلاح کند و اگر مطالب غیر واقعی به آن نسبت میدهند با دلیل و برهان تکذیب نماید و اگر انتقادات بجا از آن میکنند در صدد اصلاح برآید. لکن شرکت اعتنائی باین احساسات و اعتراضات نداشت و مردم ایران را بحساب نمی آورد و تصور می کرد که سازش با طبقه حاکمه و بهره مندی از پشتیبانی آن کافی خواهد بود.

تا رمانیکه ارتش انگلیس در ایران بود اعتراضات از حدود انتقاد تجاوز نمی کرد و همه ایرانیان ساعی بودند کاری نشود که به عملیات جنگی متفقین لطمه ای وارد آید ولی همینکه جنگ به پایان رسید اولین قدمی که برای اصلاح کار از طرف کارکنان شرکت برداشته شد همان اعتصاب 1325 بود که شرکت را بیدار کرد و به آن فهماند که تحمل ناملایمات برای مردم متحمل و صبور هم حدودی دارد و بالاخره یکروزی خواهد آمد که مردم درصدد استیفای حق خود برآیند.

از آن تاریخ به بعد شرکت ادارۀ اطلاعات و تبلیغاتی در تهران و آبادان ایجاد کرد و سعی نمود که سوء تفاهمات را تا حدی که مقدور باشد رفع نماید. ایجاد این دستگاه نتیجه دو عامل مهم بود:

اول اینکه بسیاری از کارمندان ایرانی شرکت سخت معترض بودند که تبلیغات دامنه داری که بر علیه شرکت جریان دارد متوجه آنها نیز میشود و هیچ دلیلی نیست که کارکنان ایرانی شرکت مسئولیت اعمال و راه و روش شرکت را قبول نمایند و از آتش آن بسوزند. دوم این بود که طبق خصلت دیرینه انگلیسی ها که بکندی متوجه لزوم اقدام میشوند بالاخره اولیای شرکت درک کردند و اعتصاب به آنها فهماند که باید باحساسات عمومی توجه داشته و درصدد اصلاح کار برآیند.

متأسفانه موقعی که شرکت ادارۀ اطلاعات خود را برپا کرد از یک اصل مسلم تبلیغات احتراز کرد و نتیجه خوبی از ادارۀ مزبور نگرفت. به شرکت تذکر داده شد که انتشارات و اطلاعات هر مؤسسه ای باید با روحیات مردم تطبیق نماید و متصدیان چنین دستگاهی باید ایرانی باشند که به روحیه هموطنان خود آشنا باشند و مطالب را با ذوق و سلیقه آنها وفق دهند. شرکت این تذکر را قبول نکرد و تصدی کار را بانگلیسی هائی واگذار کرد که شاید از روحیه اهالی کشور خود بخوبی آگاهی داشتند ولی از افکار و اخلاق و طرز فکر ایرانیان بی اطلاع بودند.

علاوه براین، تبلیغات در صورتی مؤثر است که تبلیغ کننده بتواند اعتمادی در شنونده ایجاد نماید و چنین کاری هم با دست خالی نمی شود. یعنی اگر شرکت میخواست رفع سوء تفاهم نماید بایستی اشتباهات گذشته را اعتراف کند و اصلاحات لازمه را برای آینده وعده و نمونه هائی هم از اصلاحات اجرا شده را نشان دهد تا جلب اطمینان مردم را بنماید. شرکت اساس تبلیغات خود را روی پایه ای قرار داده بود که تمامش مربوط به عظمت صنعت نفت ایران بود. مردم از عظمت صنعت مزبور کم و بیش اطلاع داشتند ولی میخواستند بدانند که این عظمت چه فایده ای برای آنها دارد و چه وقت درآمد آنها از نفت زیاد میشود و در چه مدتی خانه برای عموم کارکنان شرکت بنا میشود و چگونه رضایت خاطر آنها فراهم میگردد. متأسفانه دراین قسمت ادارۀ اطلاعات شرکت توفیقی حاصل نکرد و ادارۀ مزبور هم موقعی تشکیل شد که مردم با احساسات مخالف شرکت تقریباً اشباع شده بودند.

یکی از موارد مهمی که بی اعتنائی شرکت را باحساسات عمومی ظاهر میساخت تبعیضات متعددی بود که در مورد کارکنان خود قائل شده بود. تبعیضات مزبور موجب برانگیختن احساسات کارکنان ایرانی شرکت بود که بهروسیله ای که در دسترس آنها قرار میگرفت مقاومت منفی نشان داده و از تبلیغ بر علیه شرکت خودداری نمی کردند. چند مثال کوچک این نکته را واضح میسازد:

شرکت اتوبوسهائی در آبادان بکار انداخته بود که کارمندان را بطور رایگان از نقطه ای به نقطه دیگر می برد. این اتوبوس ها تا یکی دو سال پس از جنگ فقط اختصاص به کارمندان انگلیسی و معدودی از ایرانیان عالیرتبه شرکت داشت و روی آنها با خط درشت نوشته شده بود که تنها کارمندان عالیرتبه حق استفاده از آنرا دارند. این عمل به اندازه ای زشت و به حدی برای ایرانیان تحقیرآمیز بود که حد نداشت. پس از جنگ به شرکت تذکر داده شد که از چنین تبعیضی خودداری نماید و برای آنکه عذری در کار نباشد پیشنهاد شد که هر کارمندی حق داشته باشد بدون هیچگونه تبعیض نژادی از اتوبوسهای مزبور در مقابل کرایه مختصری استفاده نماید. پس از آنکه پیشنهاد مزبور اجرا گشت مشاهده شد که همه کارمندان با نهایت دوستی و مهربانی سوار اتوبوس شده و احترام زیادی برای یکدیگر قائل میشدند. همین تبعیض در مورد رستورانها و باشگاه ها و سینماها و حوضهای شنا و سایر تأسیسات اجتماعی معمول بود که نویسنده (بدون آنکه بخواهد خودستائی نماید) پس از انتقال به آبادان همه اش را موقوف نمود و تأثیر بسزائی در روابط بین کارمندان مختلف شرکت داشت.

موقعیکه خلع ید از شرکت شد عدۀ کارکنان خارجی شرکت در حدود 4530 نفر بود که قریب 1200 نفر آنها هندوستانی و پاکستانی بودند. ازین 1300 نفر نهصد نفرشان کارگر و قریب 300 نفر کارمند بودند که شرکت میتوانست با نهایت سهولت ایرانیان را بجای آنها بگمارد. بقیه 3300 نفر انگلیسی بودند که قریب هفتصد الی هشتصد نفرشان کارهای با مسئولیت داشتند ولی بقیه در واقع کارگران انگلیسی بودند که تحت عناوین مختلف به کارهائی که خبرگی و تخصص زیاد لازم نداشت مشغول بودند. اینها کسانی بودند که تحصیلات عالیه نداشته و معلومات خود را یا در مدارس حرفه ای و یا در کارخانه ها آموخته بودند ولی وقتی که به ایران میآمدند جزو کارمندان عالیرتبه بحساب آمده و به ایرانیانی که کارهای مشابه انجام میدادند رجحان می یآفتند. البته برای شرکت ارزان تر و باصرفه تر بود اگر این عده کارمندان خارجی غیرمتخصص خود را جواب می گفت و جای آنها نقش به ایرانیان می داد و اگر هم تصور میکرد عدۀ کافی ایرانی برای جانشین شدن آنها یافت نمی شود می توانست در مدت کوتاهی ایرانیان را تربیت کرده و بجای آنها بگمارد ولی با سرسختی غریبی ازین کار خودداری میکرد. علتش این بود که شرکت میخواست کارهای عمده بدست انگلیسی ها باشد و اختیار از دست آنها خارج نشود و این سبب میشد که ایرانیان رنجیده و آزرده گردند و برای خود آتیه ای در خدمت شرکت ندیده و ناراضی باشند.

شرط اول ادارۀ کردن هر مؤسسه ای این است که وجه اشتراکی بین کارکنان آن مؤسسه برقرار باشد و همه اعضای آن خود را سهیم و شریک در توفیق آن بدانند شرکت نفت برخلاف این اصل کلی با استخدام کارکنان خود از نژادهای مختلف و شناختن حق اولویت برای انگلیسی ها چنان نفاق و شقاقی بین کارکنان خود ایجاد کرده بود که در تمام شئون کارش مؤثر بود و غالب باعث عدم پیشرفت کار آن میشد.

آنچه دراین فصل گفته شد شمه ای از خبط های شرکت بود که موجب رنجش ایرانیان گشت و نکات فوق را خود انگلیسی ها پس از آنکه کار بخلع ید از شرکت منتهی شد اعتراف نموده و در جراید و مجلات خود متذکر شدند.

تبعیض نژادی

 

از حیث حقوق ماهیانه و حقوق بازنشستگی و مسکن و تسهیلات اجتماعی تفاوت محسو بین کارمندان ایرانی و خارجی برقرار بود که عدم رضایت شدیدی ایجاد میکرد. تمام کارمندان انگلیسی شرکت حتی آنهائی هم که کارهای دفتری میکردند جزو کارمندان عالیرتبه بحساب آمده و قسمت عمدۀ کارمندان ایرانی عنوان کارمند جزو را داشتند. عضویت باشگاههای عمدۀ شرکت حق رفتن به سینمای درجه اول آبادان، سوارشدن در اتوبوسهای مخصوص، استفاده از مغازه های شرکت که کالاهای اروپایی داشت، استفاده از بعضی از زمینهای ورزشی و استخرهای شنا فقط اختصاص بانگلیسها و ممدوی از ایرانیان عالیرتبه داشت که شاید عدۀ ایرانیانی که کارمندان عالیرتبۀ شرکت بودن از بیست الی سی نفر تجاوز نیمکرد. این تبعیضات ناروا عموم کارمنان ایرانی شرکت عصبانی و رنجیده میساخت. عده ای از ایرانیان که بخرج شرکت تحصیلات عالیۀ خود را در دانشگاه های انگلیسی باتمام رسانده و پس از مراجعه استخدام شرکت را قبول کرده بودند. بواسطۀ اینگونه تبعیضات خدمت شرکت را ترک گفته و در شمال کاری برای خود تهیه کرده بودند. سیاست شرکت این بود که خارجیان را در زندگی اجتماعی از ایرانیان جدا نگاهدارد وامتزاج آنها را تشویق نکند و تفوق نژاد برای انگلیسها قائل شود و حتی در بیمارستان اطاقهای مخصوص برای انگلیس ها اختصاص داده شده بود که کارمندان ایرانی بآنها راه نداشتند.

درهمان هنگام جبهه موتلف احزاب آزادیخواه در نامه ای سرگشاد به قوام السطنه نوشت، شروع انتخابات از طرف دولت هرروز به بهانه ای به تاًخیر افتاد و فقط به صدور اعلامیه ها و بخشنامه ها و سخنرانی ها در رادیو تهران اکتفا گردید و بعدها معلوم شد که این تاًخیرها عمدی و برای استفاده از زمان به منظور انجام نظریات خاصی بوده است. 3

شرکت حزب توده در دولت قوام باعث می شد تا از حرکتهای اعتراضی کارگران برای احقاق حقوق آنها جلوگیری شود زیرا هر اقدامی از سوی شورای متحده مرکزی می گفت در کار دولتی می بود که خودش عضو آن شده بود. بعداز کناره گیری حزب توده از دولت عده ای از رهبران سعی کردند این همکاری با ارتجاع را توصیه کرده و گاهی آنرا به نفع مبارزات کارگران جلوه دهند. برای اینکار به تقلب های بزرگی دست زدنده که امروز دربرابر چشمان بیدار تاریخ قابل کتمان نیست و هرروز بیش از پیش روشن تر می شود.

قلب تاریخی

 

کامبخش معتقد است شرکت حزب توده در کابینه توام دارای دستآوردهائی بودند از آغجله موردی که به کارمند یک می خورد و می تواند در بحث ما بررسی شود اینست که سندیکای نفت جنوب که تا قبل از ورود حزب توده در دولت در خفا بود سازمان خود را علنی ساخت. کامبخش می نویسد:

“اتحادیه های دموکراتیک در بنگاههای نفت جنوب و کرمانشاه که در خفا فعالیت میکردند، سازمانهای خود را علنی کردد و به مبارزه وسیع علیه دخالتهای شرکت نفت در امور سیاسی و انتظامی دست زدند.”  4 اگر قرار باشد تبدیل فعالیت مخفی به علنی یکی از دستآوردهای حزب در دوران مشارکت دوره حکومت قوام محسوب گردد. نادرست و با واقعیت مطابقت ندارد. سندیکای کارگران نفت جنوب از مدتی پیش در فعالیت علنی بودند، نمایندگان حزب توده مثل علی امید و نجفی علماً اتحادیه را می گردانند در دوره اعتصاب 23 تیر این رهبران بعنوان رهبران سندیکاها که در جنوب توده عضویت داشتند و یکی از آنها مثل علی امید سابقه همکاری با توسیسن حزب توده را از زندان داشته است دستگیر شده بودند. در زمان اعتصاب سندیکا مقر علنی خود را در آبادان دارا می بود و کارگران در آن مجمع بودند و از همان حوالی مبارزه و زد و خورد علیه «اتحادیه عشایر جنوب» شروع میشود. برای اینکه این اشتباه یا غرض ورزی که هدفی جز بزرگ نائی و توجیه اشتباه شرکت در دولت    قوام را ندارد روشن شود رجوع میکنم به کتاب کانجشم زیرا او خود بهتراز هرکس این غرض ورزی و دروغ پردازی را آشکار می سازد. تبلد باید در صورت کسایه را یکبار دیگر یادآور شود نامبرده معتقد است: بعداز شرکت حزب توده در دولت قوان که به تاریخ 10/5/1325 یعنی 19 روز بعداز شروع اعتصاب و 16 روز بعداز اتمام اعتصاب 23 تیر انجام گرفت بطور دقیق تر در فلدل 10/5/1325 تا 15/10/1325 که حزب توده از کابینه کنار رفت سندیکای نحفی جنوب علنی شد، حال بینم درهمان کتاب وقتی گفتگو از اعتصاب تیرماه 1324 می کند چه می نویسد:

“نخستین گام برای تبدیل مبارزه مخفی به مبارزه ای علنی در این بنگاهها اعتصاب کارگران آبادان بود. روزنامه «رهبر» در شاره ی 3 تیر 1324 خود تحت عنوان «یک موقعیت بزرگ» در این باره چنین خبر داده است:

بقرار اطلاع واصعه اخیراً اعتصابی با موفقیت کامل از طرف کارگران قسمتی از پالایشگاه آبادان بعمل آمده است. توضیح اینکه قریب 150 نفر از کارگران متشکل قسمت نامبرده بعداز تقاضای کتبی قبلی، که بدون ترتیب اثرماند (29 اردیبهشت 1324) جمعاً به اعتصاب متوسل شدند. مقامات شرکت به اسرع وقت به اصلاحات تقاضا شده تسلیم شدند. مزد کارگران از 24 ریال به 30 ریال و از 30 ریال به 35 ریال و از 36 ریال به 38 ریال بالا رفت. تأثیر مستقیم این عمل در سایر قسمتهای پالایشگاه آناً مشهود گشت به نحویکه در حدود 5000 کارگر در اثر این جنبش ذینفع واقع گشتند” 5 کانجش در ادامه همین بحث چنین ادامه میدهد.

“شتابزدگی شرکت نفت (که از اردیبهشت تا تیرماه توجهی به تقاضاهای کارگران نکرده بود) برای پذیرش این تقاضاها مفهوم بود: فرونشاندن سریع جرقه هایی که ناگهان می توانست مشعله ایجاد کند. ولی کار از کار گذشته بود اتجادیه ی کارگران شرکت نفت دامنه اش به همه بنگاههای شرکت کشیده شد و حق علنی بودن را بدست آورد.”6

چنانکه ملاحظه می کنید نوشته شخص کامجش نیز بر این است که سندیکای کارگران نفت با اعتصاب تیرماه 1324 علنی شده است در خلاسه 10/5/1325 تا 15/10/1325 یعنی دورانی که حزب توده در حکومت قوام شرکت داشت. نظر کانجش از ارائه چنین مطلبی این می باشد که علنی شدن را بدست آورد شرکت حزب توده در کابینه قلمداد کند، که البّته پایه و اساس درستی ندارد. سیاست حزب توده در همکاری با قوام یک سیاست ایورتونیستی بود و خواباندن اعتصاب 23 تیر 1325 بدون اینکه مطالبات اعتصاب برآورده شود بدست عوامل حزب توده و رهبری شورای متحده مرکزی انجام گرفت و در خلاف جهت مبارزات سندیکائی و کارگری ایران بود.

ادامه دارد

فرهنگ قاسمی

 

3 – روزنامه «ایران ما» به تاریخ 10/9/1325 به نقل از همانجا

4 – کانجش عبدالعهد، نظری به جنبش… ص 160

– کانجش عبدالعهد، نظری به جنبش… ص 80

6 – کانجش عبدالعهد، نظری به جنبش… ص 81

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.