محمود خادمی
نتیجه 37 سال حاکمیت سیاه این رژیم در کشور ما علاوه بر گسترش فقر ؛ بیکاری ؛ اعتیاد ؛ فحشاء و انواع مفاسد و ناهنجاریهای اجتماعی ؛ گرایش روز افزون جامعه ایران بویژه جوانان بیأس و دلمردگی است که در موارد بسیاری هم ؛ آنان را به سوی خودکشی و خود سوزی سوق داده است . وضعیت نابسامان اقتصادی ؛ ستم و تبعیض ؛ بیکاری و نبود امید به آینده ای بهتر ؛ نا امیدی و ناتوانی در تغییر وضع موجود و ….. باعث یآس و دلمردگی در میان مردم و بویژه جوانان شده و آمار خودکشی در کشور را روز به روز افزایش داده است .
تخریب زیر بنای اقتصادی کشور ؛ نابودی و اتلاف ثروتهای ملی ؛ فقر و عقب ماندگی ؛ گرانی و بیکاری ؛ تبعیض و بی عدالتی ؛ دزدی و جنایت و انواع مفاسد اخلاقی و اجتماعی و محدودیت ها و ممنوعیت های دینی آخوندها ؛ در کنار سرکوب و اختناق و …… باعث شده است نشاط ؛ شادابی و انگیزه مندی در میان مردم و بویژه جوانان رخت بر بندد و جامعه ایران به جامعه ایی افسرده و غمبار تبدیل شود . این وضعیت سبب ساز معضلات اجتماعی بسیاری از جمله خودکشی ؛ یأس ؛ بی انگیزگی در کار و تحصیل و مسئولیت ها و ….. شده است .
خودکشی در حالت عادی یک وضعیت پیشرفته از مشکلات روحی و روانی در فرد است ــ خودکشی های فردی ــ . اما زمانیکه در جامعه شاهد افزایش چشمگیر بی انگیزگی نسبت به ادامه زندگی و اقدام به خودکشی هستیم ؛ وقتی زنان و مردانِ جوان برای فرار از مشکلات حل ناشدنی زندگی به آن پناه می برند ؛ دیگر خودکشی از پدیده ای عادی و فردی به مسئله و معضلی اجتماعی تبدیل میشود . اساسا” اگر از موارد خاص و ویژه خودکشی بگذریم ؛ خودکشی امری اجتماعی است و تحت تأثیر عوامل محیطی و مناسبات اجتماعی اتفاق می افتد .
خودکشی می تواند ناشی از هم پاشیدگی نظام ارزشی جامعه و نظام زندگی افراد ؛ تحمیل ارزشها و هنجارهایِ فرهنگ دینی و تعارض آن با ارزشهای عرفی جامعه ؛ در هم ریختن قالبها ؛ گسستگی روابط اجتماعی و بوجود آمدنِ احساس تنهائی و بی کسی در فرد باشد . در اینصورت خودکشی انعکاس خشم و اعتراض فرد به عامل اصلی بوجود آمدن این وضعیت و فریاد کمک خواهیِ فردیِ ناتوان ــ ناتوان از نظر خود ــ به تغییر وضعیت است .
از دیگر عوامل مؤثر در خودکشی در جامعه و در میان جوانان بی عدالتی و ناهنجاریهای اجتماعی ؛ فقر و بیکاری ؛ نرسیدن به خواسته های معمولی و روزمره زندگی ــ که باعث سرخوردگی و افسردگی بخصوص در میان جوانان میشود ــ ؛ میباشد . بخصوص اینکه با فقر و بیکاری ارتباطات اجتماعی فرد با جامعه ؛ دوستان ؛ محیط کار و خانواده کم شده و فرصت با دیگران بودن از فرد گرفته میشود و فرد را به طرف نارضایتی از خود و بی ارزش دیدن جان و زندگی خود سوق میدهد .
جوانی که سالهای طولانی از عمرش را به تحصیل گذرانده و با هزار امید و آرزو برای کسب اشتغال و زندگی بهتر برای خود و خانواده اش وارد بازار کار میشود و به جای اشتغالی آسان ؛ با ابعاد گسترده ای از بیکاری در جامعه مواجه میشود ــ بویژه اینکه نه از درمان و تحصیل رایگان در جامعه خبری هست و نه امکانی برای تأمین رفاه اجتماعی و برخورداری از حقوق بیکاری و …. ــ ؛ تلاشهای خود برای تحصیل را بر باد رفته می بیند . یعنی فرد با هزاران امید و آرزوی خوب ؛ در بیحقوقی کامل و بدون هیچ تأمینی برای زندگی رها میشود و راهی جز پناه بردن به اعتیاد ــ خودکشی تدریجی ــ و یا خودکشی سریع برایش باقی نمی ماند.
علاوه بر موارد بالا ؛ به ممنوعیت ها و باید و نبایدهای نظام دینی ؛ محدودیت هایی که در ارتباط با دوجنس ــ زن و مرد ــ شکل گرفته و بر آورده نشدن نیاز به امکان و شرایطی برای برقراری رابطه میان جنسیتی ؛ تبعیض و بی عدالتی های دینی ؛ سرکوب و تحمیل احکام و قوانین قرون وسطایی آخوندها و فضای عزا و ماتم مراسم و مناسبات مذهبی ….. ؛ باید اشاره کرد که تماما” به یأس ؛ افسردگی و دلمردگی منجر شده و در پروسه به خودکشی منتهی میگردد .
بر اساس اعترافات مقامات و کار گزاران رژیم وضعیت فقر و بیکاری ؛ نگرانی نسبت به آینده ای نا معلوم همراه با سرکوب و تحقیر باعث گسترش انواع بیماریهای روانی بخصوص بیماری افسردگی و اضطراب ــ که در موارد زیادی به خودکشی منتهی میشود ــ در میان جوانان کشور شده است . ملک زاده وزیر بهداشت دولت روحانی ” 6 تا 7 در صد ایرانیها به افسردگی و در مجموع 20 در صد جمعیت کشور به انواع بیماریهای روانی دچار میباشند ” . بر اساس پژوهش های انجام شده هم ؛ از هر 20 نفر افسرده 12 نفر اقدام به خودکشی میکنند .
وقتی حیثیت و کرامت انسانی لگد مال میشود ؛ وقتی حق داشتن حیات و اندیشه آزاد ؛ حق تفکر و بیان ؛ حق فعالیت آزاد سیاسی و اجتماعی ؛ حق انتخاب و ….. زیر پا گذاشته میشود . وقتی حق داشتن مسکن و اشتغال ؛ حق درمان و آموزش رایگان و …. ــ ابتدائی ترین حقوق اساسی یک انسان که حکومت موظف است برای شهروندان تأمین نماید ــ نفی میشود . حس درماندگی و نا امیدی بر فرد غالب شده ؛ عرصه زندگی بر او تنگ میشود و از آنجا که راه نجاتی در جلوی خود نمی بیند ؛ چاره ای جز توسل به خودکشی ندارد .
بر اساس آمار ” اداره کل سلامت روان ” وزارت بهداشت ؛ سالانه بازای هر 100 هزار نفر ؛ 6 نفر اقدام به خودکشی میکنند که معادل 4200 نفراست ــ آمار خودکشی در سال 1384 ــ . بر اساس گفته های مقامات پزشک قانونی ؛ فقط در 9 ماه ابتدای سال 1392 ؛ تعداد 3125 مورد خودکشی ثبت شده است که 982 مورد آن زن و 2134 نفر مرد بوده است . و با بر اساس اظهارات مقامات همین نهاد ؛ از ابتدای سال 1393 تا پایان تیر ماه همین سال 1437 تن خودکشی منجر به قتل اتفاق افتاده که 985 مورد آن مربوط به مردان و 452 مورد آن ؛ زنان بوده اند .
بر اساس آمار ” سازمان بهداشت جهانی ” ؛ در سال 1391 ؛ از میان هر صد هزار نفر از زنان ایران سه نفر و هر 100 هزار مرد ایرانی یک نفر اقدام به خودکشی کرده است . و بر اساس آمار وزارت ” بهداشت کشور ” روزانه 13 مورد خودکشی با میانگین سنی 29 سال در ایران اتفاق میافتد ــ آمار مربوط به سال 83 میباشد و قطعا” اکنون آمار بیشتر است ــ .
خودکشی هم اعتراض است و هم فریاد کمک خواهی :
در کنار خودکشی در اثر اعتیاد به مواد مخدر که به خودکشیِ خاموش معروف است ــ اعتیاد نوعی مرگ تدریجی است ــ و فرد در اثر ناکامیهای اجتماعی بآن پناه می برد ــ خودکشی های علنی مانند پرتاب از پل هوائی ؛ خود سوزی و یا انداختن بروی ریل قطار ــ خودکشی در ایستگاههای مترو ــ وجود دارد . این نوع خودکشیها بیان نارضایتی و اعتراض به مظالم و بی عدالتی های اجتماعی و در واقع اعتراض به وضع موجود است .
دختری در ایستگاه های مترو ؛ خودش را جلوی قطار انداخت ؛ دو مرد در شیراز خود را از پل عابر پیاده حلق آویز کردند ؛ مردی در میدان انقلاب جلوی دیدگان همه ؛ خود را به آتش کشید و ….. این نوع خودکشیها که بکرات شنیده و یا اخبار آن در روزنامه ها خوانده میشود ؛ قبل از اینکه دلایل فردی داشته باشد ؛ دلایل اجتماعی دارد .
عرصه زندگی در حاکمیت سیاه آخوندها بر فرد تنگ میشود و از آنجا که راههای دادخواهی را بسته می بیند ؛ با کشتن خود اعتراض خود را به این وضعیت اعلام میکند . یعنی وقتی صدای شکستن استخوانهای مردم در زیر فشار فقر و تنگدستی و مشکلات زندگی در هیچ گوشی فرو نمیرود ؛ مردم با خود سوزی و خودکشی آشکار و علنی ؛ اعتراض خود را به گوش و اطلاع مستبدان حاکم و دیگران که به یاری اش بر نخاسته اند میرساند .
17 تیر 1393 مرد جوانی با بالا رفتن از دکل مخابراتی نزدیک پل هوائی ــ در میدان 7 تیر تهران ــ در اعتراض به فقر و اختناق قصد پرتاب خود از دکل را داشت که خوشبختانه توسط مأموران آتش نشانی نجات پیدا کرد . این فرد در بالای دکل روپوش زردی به تن داشت که روی آن در مورد علت خودکشی نوشته بود ؛ در اعتراض به ” فقر ؛ اختناق و دروغ “. البته بعد از نجات توسط مأموران آتش نشانی ؛ توسط نیروی انتظامی دستگیر و روانه زندان شد .
خودکشی با قطار ؛ یکی از انواع خودکشی های اعتراضیِ رایج است که به کرات در ایستگاههای مترو اتفاق افتاده است . رژیم برای سرپوش گذاشتن بر علت خودکشیها ؛ اخبار این نوع خودکشی را بدروغ مرگ در اثر ازدحام و فشار مسافرین اعلام میکند .
اولین خودکشی با قطار در فروردین 84 اتفاق افتاد . دختری 18 ساله بنام مریم در یکی از ایستگاههای مترو خود را به روی ریل قطار انداخت ؛ یکسال و نیم بعد در ایستگاه دیگری این اتفاق تکرار شد . در اردیبهشت سال 86 یک جوان 19 ساله بنام روح الله و چند روز بعد دختری 21 ساله با پرتاب خود به زیر قطار ؛ خودکشی نمودند .
در اواخر سال 1392 نیز یک جوان تهرانی بعد از جمع شدن بساطش دستفروشی اش در ایستگاه مترو ــ توسط مأموران شهرداری ــ ؛ خود را جلوی واگن قطار انداخت این نوع خود کشی ها در سالهای بعد هم همچنان ادامه داشته ؛ بطوریکه ” بهرام عبا بافی ” قائم مقام وقت شرکت بهره برداری مترو ؛ آمار خودکشی از طریق پرتاب زیر قطار در سال 91 را 6 نفر اعلام کرد . بیشتر این نوع خودکشیها در گروه سنی 18 تا 24 سال اتفاق افتاده است .
از دیگر شیوه های خودکشی اعتراضی ؛ خود سوزی است که فرد در مقابل دیدگان همه ؛ تلخ و آزار دهنده با به آتش کشیدن خود به زندگی رنجبار خود پایان میدهد . 5 دی 1393 جوانی در میدان انقلاب تهران اقدام بخود سوزی کرد ؛ در فاصله یک ماه در سال 1394 دو شهروند یکی در خرمشهر و دیگری در تبریز در ملاء عام خود را به آتش کشیدند . هر دو مورد خود سوزی در اعتراض به جمع آوری بساط دستفروشی آنان توسط مأموران شهرداری بود ؛ که بعد از بی نتیجه بودن مراجعات و پیگیریهای آنان در ادارات مربوطه ؛ روی داد .
حمید فرخی 43 ساله متأهل و پدر سه کودک روز 25 فروردین در بازار تبریز و مقابل شهرداری این شهر خود را به آتش کشید و در 23 اسفند 1394 یونس عساکره متأهل و پدر دو فرزند ؛ بدنبال ضبط 3 باره بساط میوه فروشی اش توسط شهرداری شهر خرمشهر در برابر شهرداری دست به خود سوزی زد . علت اکثر این خودکشی و خود سوزیها فقر گسترده و نبود چترهای حمایتی برای فقرا و بیکاران و زیر پا رفتن حرمت انسانی آنها ــ بعضا” بعنوان تنها نان آور یک خانواده ــ بوده است
قبل از آنها هم عبدالکریم احمدی ؛ یک کارگر محروم از اهالی دیواندره کردستان متأهل و پدر دو فرزند ؛ در روز اول فروردین در سن 60 سالگی خود را حلق آویز و به زندگی اش پایان داده بود . او که توانائی تأمین ابتدائی ترین نیازهای زندگی برای خود و خانواده اش را نداشت پس از تحمل درد و رنج فراوان ؛ سرانجام خود را به دار آویخت .
اما مهمتر از خبر خودکشیها ؛ واکنش منفعلانه و شرمگینانه مردم با این وقایع است . آنها در اعتراض به این وقایع تلخ و غمبار ــ که از دست آوردهای نظام جنایتکار آخوندی است ــ ؛ واکنشی مسئولانه ابراز نمی دارند و بعنوان امری عادی و روزمره از کنار آنها میگذرند . راستی چرا در حالی که جرقه قیام تونس با خود سوزی یک دستفروش تونسی زده شد ــ و کاخ حکومت گران مستبد تونسی را شعله ور و ویران ساخت ــ ؛ چرا اینهمه فجایع مرگبار ؛ خودکشی و خود سوزی در ایران بهیچ واکنش اعتراضی منجر نمی شود ؟!!
واقعیت این است که سرکوب روزانه و تکرار خشونت و خونریزی علنی ــ خشونت بیرحمانه و آدمکشی آشکار در خیابانها توسط نیروهای سرکوبِ رژیم ؛ مراسم اعدامها در میادین و خیابانها ؛ سنگسار و قصاص و مجازات های غیر انسانی و ….. در جلوی چشم مردم ــ مرگ و کشته شدن را بامری عادی و روزمره تبدیل کرده است . بخصوص تحمیل مراسم خشونت بار دینی ــ قمه زنی ؛ تشیع جنازه ها و حجله های خیابانی برای کشته شدگان جنگ و عملیات تروریستی و ….. ــ از حساسیت جامعه نسبت به جان انسان ؛ مرگ و خودکشی بشدت کاسته است . بعلاوه اینکه فقر و نداری گسترده مردم ؛ همبستگی ملی و اجتماعی گذشته و ارتباطات محکم خانوادگی ؛ فامیلی و دوستی های میان مردم را از میان برده است .
اما افرادی که دست به خودکشی زده و میزنند در واقع از قربانیان این نظام ضد ملی و ضد مردمی در این 37 سال بوده اند . در دوره رئیس جمهوری باصطلاح اعتدال گرا ــ حسن روحانی ــ از آمار خودکشی ها نه تنها کم نشده است بلکه افزایش قابل ملاحظه ای هم داشته است ؛ که نشان میدهد مهم نیست رئیس جمهور چه کسی باشد خاتمی یا رفسنجانی ؛ روحانی یا احمدی نژاد ؛ اصلاح طلب یا اصولگرا و ….. مشکلات اقتصادی ؛ اجتماعی و فرهنگی که باعث اضطراب و نگرانی مردم و جوانان کشور میشود و آنان را به سوی خودکشی سوق میدهد ؛ امری ساختاری است که با تعویض و جابجائی مهره های رژیم حل نمیشود . یعنی این بلای اجتماعی جز با سرنگونی این رژیم خونریز و جنایتکار ؛ ریشه کن نمیشود .
اما تا ریشه کنی علت العلل این خودکشی ها و دیگر معضلات اجتماعی باید برای مقابله با خودکشی ؛ با یأس و نا امیدی در میان مردم بخصوص جوانان مقابله نمائیم و در تحکیم همبستگی ملی و ارتباطات اجتماعی بکوشیم و سعی کنیم با پاشاندن بذر مقاومت و پایداری در جامعه ؛ شور حرکت و مبارزه برای فردائی بهتر را در دل مرد زنده نگهداریم ؛ تا دردهای مردم و بلاهای موجود با سرنگون کردن این رژیم , التیام بیابد .
04.05.2015
24 اردیبهشت 1394
arezo1953@yahoo.de