فرخ حیدری
با استقرار حاکمیت «فاشیسم مذهبی»، دوران تیره و تار و کابوس هولناکی گریبانگیر ملت ایران شد که هنوز پس از ۳۶ سال، جسم و جان و روح و روان شان را در وطن و در تبعید نیز رها نکرده است. فجایع بیشمار ناشی از سلطه جهل و جنون و جنایت، و سونامی بی پایانی از فساد و ویرانی و تباهی، میهن و مردم ایران زمین این «زیباترین وطن» را دچار چنان روزگار سیاه و تلخی کرده است که بی تردید هر روزش دریغ از دیروز!
در عرصه فرهنگ و هنر بطور خاص، با استیلای ابوداعش شیعی بر مام میهن، صدها تن از مفاخر و ادیبان و فرهنگ سازان کشور و هنرمندان خاطره آفرین مردم، یا «مفسد فی الارض» شدند و یا در کنج عزلت و «غریب در موطن خود» دق مرگ شدند. صدها و شاید هزاران هنرمند معروف و استعداد هنری نوشکفته نیز بناچار ترک دیار و خانه و خاک وطن کردند و تن به تبعید سپردند و زندگی سخت در غربت را در پیش گرفتند. چرا که نمیخواستند محکوم و مقهور حاکمان ظالم باشند و جانشان در دست مشتی ملّای بی فرهنگ قرار بگیرد و همواره تحقیر شوند.
در این میان برخی هنرمندان تبعیدی در اندوه دور افتادن از خاکی که ریشه در آن داشتند، همچون بوته گیاهی که بناگاه ریشه کن شده باشد، پژمردند و غریبانه رفتند. بسیاری دیگر اما در همین دیار غربت و سرزمین های ناشناخته حتی با آب و هوای فرهنگی متفاوت، بهر تقدیر ریشه کردند و جوانه زدند و دوباره به گل نشستند و هنوز هستند. در حالیکه بیشترشان همچنان غم وطن و مردم خوبشان را بدل دارند و در وصف حال خویش چنین میسرایند:
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست، این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
بهر روی تک تک افراد جامعه هنرمندان تبعیدی ایران، همچون میلیونها ایرانی آواره و تبعیدی و مهاجر دیگر در سراسر این کره خاکی، سرگذشت و سرنوشت خاص خودشان را داشته و دارند… برخی در اوج رفتند، برخی به سختی زیستند؛ بعضی ها سرنوشت آتی مردم و میهن خود را با مکنت و منزلت کنونی خود تاق زدند، و بعضی ها حتی حیثیت خودشان را هم فروختند و دست نیاز بسوی دشمنی که عامل اصلی دربدریشان بود دراز نمودند. اما بیشترشان بر روی پاهای خود ایستادند سختی های زندگی در تبعید را با تلاش و تحمل بسیار بر خود هموار کردند؛ از شرف و شخصیت انسانی خود حراست نمودند، فرونریختند و هنوز هم علیرغم گذر زمان و گرد و غبار روزگار، روی پاهای خود ایستاده اند.
هفته گذشته «آندرانیک آساطوریان» موسیقیدان و آهنگساز برجسته میهن مان بعد از پنجاه سال کار هنری خلاق و ماندگار به زندگی بدرود گفت و به سوی «دستان پر مهر و آغوش پر محبت خداوند» پرکشید. او موسیقی را از ۹ سالگی آغاز کرد، نت ها را شناخت و زیباترین نواها را خلق کرد و همراه و همدل با شادی و غم مردم وطنش شد چرا که به آنها عشق میورزید. او دردانه ی از گنجینه موزیک تاریخ معاصر و از گلهای سرسبد باغ هنر ایران بود.
کارنامه هنری او سرشار از آثار و ملودیهای جاودانی است که بسیاری از هنرمندان بنام کشور بخش مهمی از شهرت خود را مرهون و مدیون سرانگشتان جادویی او و نوآوریهای بکرش در تنظیم آهنگ و ترانه میدانند. او از پایه گزاران موسیقی مدرن و موزیک پاپ ایران بود….
با این همه اما خودش میگفت: « پیوستن به مقاومت و مبارزه علیه ستم، بزرگترین حرکت هنری یک هنرمند است…» و با همین دیدگاه بود که حدود بیست سال پیش در اوج کارهای هنریش، به سرسخت ترین دشمن ملاها یعنی مجاهدین خلق پیوست و سپس به عضویت شورای ملی مقاومت ایران درآمد. موضعگیری شجاعانه ی که علاوه بر تهدیدات جدی امنیتی از طرف رژیم تروریستی جمهوری اسلامی، بهرحال در آن دوران برای بخشی از محافل هنری ساکن لس آنجلس، خط قرمز محسوب میشد… او براستی معتقد بود : « هر هنرمند واقعی در مقابل جامعه خود متعهد و مسئول است و باید هدفش در مرحله اول آزاد کردن ملتش باشد»
آندرانیک که با صمیمیت خاصی همه او را «آندو» صدا میکردند یک مسیحی با ایمان و پاک دل و مردم دوست و میهن پرست بود. در تواضع و فروتنی، کوچک و بزرگ را شرمنده افتادگیش میکرد و در محبت و مهربانی براستی منادی پیام مسیح بود. همه انسانهای خوب و آزادیخواهان فداکار کشورش را «فرزندان خدا» میدانست. و در رویارویی عملی و علنی با آخوندهای دین فروش و فرومایه با افتخار خودش را «مجاهد اشرفی» مینامید.
حضور بیست ساله «آندو» با تمام ظرفیت والای هنری اش و کوله بار پربار تخصصی اش، در صفوف مقدم مقاومت علیه فاشیسم مذهبی، به گفته خودش نه بدلیل «سیاسی» بودنش به معنای رایج و مصطلح آن، بلکه بخاطر عشق عمیقش به آزادی و عدالت برای بشریت بود. او در آخرین پیام ویدئویش بالاترین رویا و آرزوی زمینی اش را در «کره آبی عشق و آزادی» تعریف و تعبیر میکرد.
بقول عیسی مسیح: « خوشا بهحال فروتنان، خوشا بهحال آنان که مهربان و با گذشتند، خوشا بهحال پاکدلان و خوشا بهحال تشنگان عدالت زیرا ایشان ملکوت آسمان را خواهند دید »
این چنین بود که آندرانیک، این آزادیخواه ایرانی و ارمنی، ساده و صمیمی مثل همه دوستیهای قدیمی، به جنبش مقاومت مردم ایران و مجاهدین خلق ایران پیوست و با تمام دار و ندار و عشق و ایمانش در این راه ماند، از تهدیدها نهراسید و جانزد، تطمیع های وسوسه انگیز در دل عاشقش هرگز رخنه ی ایجاد نکرد، جور زمانه و سختی روزگار و طولانی بودن راه و حتی بیماری و فرسودگی عمر نیز او را سست نکرد و تا آخرش ایستاد و بالاخره یگانه با خود و خدای خود به « ملکوت آسمان» پیوست.
داستان آمدن و این چنین رفتن او آن چنان زلال و بی شبهه و بی شکاف بود که برخی رفیقان پرمدعای نیمه راه و نارفیقان خودفروش هم جرئت نکردند حتی کلامی علیه او بگویند و در برابر بزرگی و آزادمنشی او فقط با سکوت ممتد در حقارت خود فرو رفتند.
یکشنبه گذشته ۱۰ اسفند مراسم بزرگداشت آندرانیک آساطوریان در لس آنجلس امریکا برگزار شد که علاوه بر خانواده و یاران و دوستدارانش، بسیاری از هنرمندان تبعیدی ساکن کالیفرنیا نیز برای ادای احترام به این هنرمند فقید و همدردی در سوگ او حضور یافتند. هنرمندانی همچون مرجان و ژورک، محمد شمس، ابی، داریوش، مرتضی، امیر آرام، حمید طاهرزاده، ستار، شهبال شب پره، شهره، هاتف، مارتیک، کوروس، مایکل، پویا، کوجی و…بی تردید در شب سیاه حاکمیت سی و چند ساله ارتجاع، آندرانیک یکی از ستارگان شبکوب و ظلمت سوز آسمان فرهنگ و هنر ایران زمین بود، در مجموعه و منظومه ی از اختران اپوزیسیون همچون سعید سلطانپور، مرضیه، غلامحسین ساعدی، ابوذر ورداسبی، عماد رام، منوچهر سخایی، محمدجعفر پوینده، محمد مختاری، غزاله علیزاده، رضا بیک ایمانوردی، تورج نگهبان… و دهها و صدها هموطن فرزانه و یا هنرمند دیگر که در منظومه های متفاوت طی این سالهای سیاهتر از شب، در داخل و خارج از کشور، دردمند و چشم انتظار و یا غربت نشین و آواره چشم از جهان فروبستند: زنده یادانی همچون شاملو، فرهاد، فردین، فرخزاد، طوفان، سیمین بهبهانی، سیمین دانشور، فریدون مشیری، مهدی اخوان ثالث، به آذین، هایده، مهستی، سوسن، دلکش، آغاسی….
بنا به وصیت و خواست «آندو» خاکستر پیکرش به ایران فرستاده میشود که البته برسم دوستی و هم پیمانی، بخشی از آنرا به یاران عزیزش در زندان لیبرتی تقدیم کرده بود. همچنان که خودش هم با جان و دل مقداری از خاک مزار شهدای اشرفی را تا آخرین روزها بر روی پیانو و میز کارش بیادگار محفوظ داشت. آری آندرانیک با ساز و سلاح هنرش با افتخار در کنار مردم ستمدیده و رزمندگان آزادی، و رو در روی ملاهای هنرکُش و «رژیم ستمگر و شیطانی حاکم بر ایران» ایستاد و سرانجام جاودانه شد.
با درود و بدرود
فرخ حیدری
۱۴ اسفند ۱۳۹۳
www.farrokh-heidari.blogspot.com
——————————————————-
پانویس:
1-ترانه «بدرود آندو» اجرا شده توسط یارانش در لیبرتی
2- گرامیداشت یاد هنرمند فقید رضا بیک ایمانوردی
http://farrokh-heidari.blogspot.com/p/blog-page_3259.html
3- این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
4- البته سرکوب و کشتار و تار و مار کردن بیرحمانه مخالفین سیاسی و دگراندیشان و آزادیخواهان مبارز، شاید کمترین جرم این حاکمان پلید باشد چرا که خیل بسا عظیم تری از اقشار اجتماعی و اکثریت مردمی هم که حتی بدنبال زندگی معمولی خود بودند و عملآ اراده رویارویی علنی با این نظام ظلم را نداشتند از حداقل آسایش و آرامش و امنیت در زندگی و حتی آب و هوای سالم نیز محروم گردیده اند… شیرازه زندگی میلیونهای خانواده ایرانی بخاطر فقر و فلاکت اقتصادی و فساد و فحشا و اعتیاد و بیکاری از هم گسیخته است. حتی حیات وحش و محیط زیست نیز از گزند این قوم وحشی در امان نمانده است…. شاید از همه فاجعه بارتر سقوط ارزشها و اصول اخلاقی و سلب هویت انسانی باشد که همچون امواج نامریی ولی مهلک، بخشهای وسیعی از جامعه را درنوردیده است.