خاتمی درست می‌گوید

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

روزبه میرابراهیمی

نام سید محمد خاتمی برای بسیاری یادآور اشک ها و لبخندهاست. بخصوص برای هم نسلان من که با روی کار آمدنش فصلی دیگر در زندگی را تجربه کردیم. فصلی سرشار از «امید» برای یافتن زندگی بهتر.همین «امید» بود که ما را همراه سختی هایی کرد که شاید برای بدوش کشیدنش جوان بودیم و بی صبر. بازی روزگار ما و امید مان را به ورطه «اشک ها» کشاند و آن همه لبخند روزگاران آغازین به «اشک» های جانکاه انجامید.

بی تعارف بگویم! مسبب اصلی بسیاری از آن «اشک» ها و «ناامیدی» امیدها شما بودید! بله شما آقای خاتمی!

من این سیاهه را به عنوان یکی از آنهمه جوانه امید آن روزها که پس از مدتی «قربانی» شد می نویسم. یکی از آنها که با روزهای پیش از انتخابات دوم خرداد زندگی کرد و در شوق دستیابی به آرزوهایش – که خواست اندکی بود برای داشتن زندگی بهتر بدور از قیومیت این و آن – دلهره ها و شب بیداری های سال های پس از آن را به جان خرید و از اعماق وجود درک کرد.

اما با این همه، سال هاست که دیگر جنابعالی» آن نیستی که برای امثال من چراغ «امید» باشی. مدت هاست داستان من و امثال من با شما به پایان خود رسیده است.
چند روزی است که بیاناتی به نقل از شما در فضای مجازی منتشر شده که حاوی مواضعی علیه «جنبش سبز» است. چون برخلاف دفعات پیشین تا این لحظه از سوی شما «تکذیب» نشده و با پیگیری هایی هم که شخصا داشتم مواضع واقعی شما نیز حتی در صورت تکذیب ظاهری همین باورها است برخود لازم دیدم تا این یادداشت را به بهانه همین خبرها به رشته تحریر درآورم.

ابتدا بگذارید آنچه از شما نقل شده را مرور کنیم.

«سید محمد خاتمی اخیرا در جلسه ای با مشاوران خود تنها راه ادامه فعالیت و حیات اصلاح طلبان را پی گیری اهداف خود از مسیر اصلاحات عنوان کرده و اظهار داشته است:نمی شود با جنبش سبز به اهداف خود رسید.تنها راه زنده نگاه داشتن اصلاحات جدایی از این جریان است. وی با تاکید بر این که «جنبش سبز اصلاحات را به ورطه نابودی کشانده»،تصریح کرده است: مسیر اهداف ما فعلا از خیابان محقق نمی شود و ما در این زمینه باید و حتما فقط راه خودمان را پیش بگیریم.خاتمی در عین حال مسیر جداسازی از جنبش سبز را نیازمند دقت بالایی عنوان کرده و اظهارداشته است:ما دراین شیوه باید کاملا با احتیاط عمل کنیم.اگرمهندسی شده گام بر نداریم ممکن است بدنه اجتماعی موجود که مشترک با جریان سبز است دچار تفرقه و دو دستگی شود.»

بنده فرض می گیرم که این نقل ها به صورت کاملی منتقل نشده و شما دقیقا این جملات را نگفته اید اما با شناختی که از شما دارم و با پیگیری های هم که کردم شما در کل همین نوع باور را دارید. حالا شاید با کلمات با ادبیات دیگری بخواهید منظورتان را بیان کنید. بنا بر همین فرض ادعاهای شما حداقل این موارد است:

۱- جنبش سبز با «اصلاحات شما» متفاوت است.
۲-جنبش سبز، اصلاحات را از آن چارچوبی که «شما» مد نظر داشتید منحرف کرده است.
۳- راه جنبش سبز با «راه شما» متفاوت است و شما باید راه خودتان را بروید.

من کاملا با این سه ادعا موافق هستم و اصولا اگر این سه ادعا درست نبود ما پس از کوبیده شدن میخ بر تابوت اصلاحات (که بخشی از آن ناشی از عملکرد حضرتعالی بود) هرگز شاهد جنبش اجتماعی دیگری به این زودی ها نبودیم.

اول. بگذارید چند تفاوت عمده «جنبش اصلاحات» با «جنبش سبز» را برای تان فهرست کنم.

جنبش اصلاحاتی که شما را به قدرت رساند وعده های بسیاری ردیف کرده بود اما در عمل به وعده ها، ناکامی بزرگ بود. اما جنبش سبز بر حداقل وعده هایی که بر سر آن عهد بسته بود در عمل ایستاد.
جنبش اصلاحاتی که شما نماد آن بودید به نام «مصلحت» بارها به مردم پشت کرد. اما جنبش سبز «مصلحت» را تنها به اجابت خواست مردم منوط کرد.
جنبش اصلاحاتی که شما رییس جمهورش شدید برای تحقق ظرفیت های قانونی ملت و حقوق ملت تنها زمان را هدر داد و با سستی های بسیار در بزنگاه های حیاتی همان اندک حقوق ملت را نیز تضییع کرد. اما جنبش سبز برای بازپس گیری حق ملت (حتی همان حق محدود موجود در قانون اساسی فعلی) در عمل ایستاد و در بزنگاه های حیاتی «باور توانایی جمعی» ملتی را (حداقل) بازپس گرفت.
جنبش اصلاحاتی که شما چارچوب هایش را تببین کردید و می کنید خط قرمزش «نظام» است حتی اگر «نظام» سرشار از ظلم به مظلومان باشد. اما جنبش سبز خط قرمزش «حقوق ملت» است و حفظ «نظامی» که در آن مظلوم قادر به گرفتن حق از ظالم نیست را هرگز به عنوان «اصل» نپذیرفته و نخواهد پذیرفت.

دوم. بله! جنبش سبز چارچوب های اصلاحاتی که شما مدنظر داشتید را منحرف کرده است. چون اصولا اصلاحاتی که شما برایش چارچوب تعیین کرده اید کالای تاریخ مصرف گذشته است و دیگر خریداری ندارد. حتما این مثل معروف را شنیده اید «نو که بیاد به بازار. کهنه می شه دل آزار». اصلاحات مدنظر شما همان «کهنه دل آزار» این مثل معروف است.
ماه ها پیش از انتخابات درست زمانی که هر روز خبری از نامزدی شما برای انتخابات ریاست جمهوری به بیرون درز می کرد در یادداشتی نوشتم «اصلاحات نیازمند یک نقطه سر خط است. اگر قرار بر تکرار همان گذشته باشد هیچ ثمری جز صرف زمان نخواهد داشت.» (۱) بله! جنبش سبز دقیقا همان نطقه ای است که بر پایان «اصلاحات مد شما» زده شد و سرخطی نو را آغاز کرد.
ظاهرا همین سرخط جدید «شما» و برخی از نزدیکان تان را نگران کرده است. دیگر کسی نامی از «اصلاحات شما» نمی برد و شما «پرچمدار» چیزی هستید که «کهنه دل آزار» شده است.

سوم. ادعای دیگر شما این است که راه جنبش سبز با راه شما متفاوت است. حتما چنین است. اگر قرار بود همان راه تکراری شما باشد که حاصلش تکرار گذشته شاید به شکل کمدی اش می بود. اگر تا پیش از این انتخابات کسانی بودند که باور داشتند شما قادر به موج سازی هستید بعید است پس از انتخابات و حوادث پس از آن چنین باوری داشته باشند.
یادم هست در ماه های پیش از انتخابات یکی از همراهان سابق شما (بابک داد) در نامه یادداشت گونه ای به شما تاخته بود که «چرا دارید اعتبار خود را هزینه کسانی می کنید که دنبال چیزهای دیگری هستند» (نقل به مضمون).
همان موقع در یادداشتی به این دوست یادآور شدم «از کدام اعتبار سخن می گوید؟» (۲)

بله! آن دوست و من هر دو مخالف نامزدی شما بودیم. اما تفاوت در این بود که وی می پنداشت شما «اعتبارملی» دارید و «سرمایه امید ملت» هستید و نباید بیایید و من باور داشتم «آن خاتمی موجود» هیچ تغییری نکرده و نباید بیاید.
برایتان نوشتم که مخالف آمدن تان هستم.(۳) و توضیح دادم که تلاش برای ایجاد حرکت اجتماعی – برای تغییر- با توجه به تجربه دوران اصلاحات نیازمند یکی از این دو پیش زمینه است. یا باید نظام تغییری در زمینه نرمش برای پذیرش اصلاحات از خود نشان داده باشد و یا اصلاح طلبان در شیوه و اهداف خود تغییری داده باشند. چون نظام همان نظام با همه مشخصات و سیگنال های پیشین بود و شما هم همان خاتمی پیشین (حتی عقب تر) پس معنی نداشت امتحان دوباره راهی طی شده.
پس وقتی دیگرانی با مشی متفاوت و مشخصه هایی سودمندتر پا به میدان گذاشتند حتی با وجود اینکه در سوی دیگر (یعنی نظام) نشانه تغییری دیده نمی شد رفتن در مسیر تلاش برای ایجاد حرکتی اجتماعی قابل توجه شد.

بنده تردیدی ندارم که اگر شما نامزد انتخابات ریاست جمهوری بودید و همین کودتا علیه رای مردم روی می داد شما بر مبنای منش و روش خودساخته ای که دارید به این بازی «کثیف» تن می دادید و با توجیهات مختلف – که ما در دوران اصلاحات بارها از شما شاهد بودیم – باز هم به امید ملت و خود ملت پشت می کردید.

همیشه در طول این یکسال بارها خداوند را شکرگذار بودم که این بلیه از سر ملت ایران گذشت. منظورم از «بلا» شخص شما نیست بلکه منظورم «بلای» پشت کردن به ملت و ناامیدکردن امیدواران است که از صدها بلای دیگر غیرقابل جبران تر.

کارزار کنونی مبارزه برای بازپس گیری حق ملت مردان و زنانی را می طلبد که آفیت طلب نباشند. یادم هست دوستی نقل می کرد که در همان چند مدتی که نامزد انتخابات بودید و به چند شهر سفر کردید وقتی در میان جمعیت شعار «جمهوری اسلامی آزاد باید گردد» را شنیدید وحشت تمام وجودتان را در بر گرفت و اعتراف کردید که «مرد چنین میدانی نیستید». این شعار فرسنگ ها با خواسته های حقیقی ملت ایران فاصله دارد اما شما از همین هم فراری بودید. شخصیت های برجسته جنبش سبز یعنی آقایان موسوی و کروبی دقیقا در حال تلاش برای تحقق این شعار هستند. هر چند خواست های ملت عمیق تر است اما هر گامی در جهت استیفای حقوق ملت و تحقق واقعی حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش درخور تحسین است.

در روزهای پیش از انتخابات نقلی را شنیدم که مربوط به روزی بود که مهندس موسوی به شما پیغام داد که تصمیم به شرکت در انتخابات دارد و توصیه کرده بود «لزومی ندارد شما انصراف بدهید چون من با گفتمان خودم خواهم آمد و نه با گفتمان اصلاحات» که نمادش شما شده بودید. شما که تازه سفرهای استانی خود را آغاز کرده بودید این تصمیم برایتان غیرمنتظره بود. اما با توجه به گفته علنی پیشین خود که «یا من یا موسوی می آییم» از ادامه کاندیداتوری انصراف دادید.
من وقتی این نقل قول را شنیدم تا مدتها با خود فکر می کردم که این ادعای مهندس موسوی «که من با گفتمان خودم می آیم» یعنی چه؟ آیا منظور همان اصلاح طلب اصولگرا بود که می گفت؟

با نزدیک شدن به روزهای انتخابات منظورش را درک کردم. او هم مانند بخش وسیعی از جامعه می دانست که اصلاحات با گفتمان آن زمانش همان «کهنه دل آزار» است. البته بسیاری از دوستان شما همچنان در دنیای خود سیر می کردند و برخی هنوز در همان دنیایند اما چرخش روزگار نشان داد چی می توان کرد و چگونه می توان.
یادم هست دوستی در همان ایام نوشته بود «موسوی هندوانه قاچ نکرده است» و با این استدلال «هندوانه قاچ کرده پیشین» یعنی خاتمی را پیشنهاد می کرد. گذشت زمان ثابت کرد هندوانه قاچ نکرده شیرین تر از چیزی بود که هر کسی تصور می کرد.

اصلاحات با چارچوبی که شما مدنظر دارید مدت هاست تمام شده است اما راه اصلاح طلبی همچنان ادامه دارد.
جنبش سبز تداوم همان راه اصلاح طلبی است. هم ضد خشونت است و هم مسالمت جو.

اگر دل خوش پیغام و بده بستان های حاکمان هستید که مثلا امثال شما و شیوه های شما به نام اصلاحات مورد قبول قرار گیرد سخت در اشتباهید. از همان میانه های دوران اصلاحات مقامات عالی نظام با زبان های مختلف گفتند که اجازه هیچ عرض اندامی به امثال شما نخواهند داد و پله پله این حذف شان را اجرایی کردند. این بار نیز شما طعمه ای برای حذف دیگران خواهید شد. اصلاحات مد نظر شما حتی با التماس هم تا زمانی که موانع اصلی (انگونه که جنبش سبز دنبالش هست) برداشته یا تغییر بنیادین نکند قدرت تحقق نخواهد داشت. حاکمیت کنونی برای خود «اصلاح طلبانی» همانند قالیباف و لاریجانی را مهیا خواهد کرد تا «نمایش رقابت» را به صحنه ببرد.

پس امیدوارم دوباره در انتخاب بین «حقوق ملت» و «حقوق حاکمیت» به مردم پشت نکنید. اگر کردید هم آنکه در چشم مردم خوار خواهد شد شمایید.

سپتامبر۲۰۱۰- نیویورک

پی نوشت:
– اصلاحات نقطه سر خط
http://www.shabnameha.net/spip.php?article744

۲- کدام "ثروت ملی"؟ کدام" قمار"؟
http://www.shabnameha.net/spip.php?article619

۳- آقای خاتمی! یک پیشنهاد دارم
http://www.shabnameha.net/spip.php?article698

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.