بیشتر از ۵۰۰ متهم مواد مخدر در یکسال گذشته به صورت مخفیانه اعدام شده اند

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

کمیته گزارشگران حقوق بشر – در پی انتشار اخبار اعدام های مخفیانه در زندان وکیل آباد مشهد یکی از زندانیان سیاسی این زندان، در نامه ای افشاگرانه که نسخه ای از آن در اختیار کمیته گزارشگران حقوق بشر قرار گرفته است روایت دیگری از این اعدام ها را بازگو کرده است:در زندان وکیل آباد مشهد فجایعی به وقوع می پیوندد که سبعیت آن توصیف ناپذیر است. اندرزگاه ۵ زندان وکیل آباد مشهد رمزآلودترین و مخفی ترین بند زندان وکیل آباد مشهد بوده که با چیدن پتو در ورودی اندرزگاه در هنگام بازرسیهای بین المللی به عنوان انبار پتو معرفی می گردد و کمتر کسی اطلاعاتی دقیق از وضعیت آن دارد. اندرزگاه ۵ زندان وکیل آباد مشهد شامل ۴ بند به ترتیب.

بند ۱۰۱: محکومین به اعدام به جرم فروش مواد مخدر بیش از ۵۰۰ نفر

بند ۱۰۲: اکثرا محکومین به قصاص، ۳۰۰ نفر و دیگر جرائم حدود ۲۵۰ نفر

بند ۱۰۳: بند جوانان ۱۸ تا ۲۵ سال با جرائم سرقت،زنا، فروش مواد مخدر، حدودا ۶۰۰ نفر

بند ۱۰۴: جرائم سرقت، مواد مخدر، زنا، ۲۵ ساله ها به بالا حدودا ۶۰۰ نفر

در هر یک از بندهای ۱۰۲، ۱۰۳ و ۱۰۴ حدودا ۲۰۰ نفر محکومین به اعدام هستند که با تایید حفاظت زندان از بند ۱۰۱ به آنجا منتقل شده اند.

بند ۱۰۱ زندان وکیل آباد مشهد حساس ترین بند زندان است. تدابیر شدید امنیتی بر آنجا حکمفرماست. برخلاف دیگر بندهای زندان بند ۱۰۱ با درب دوجداره ی آهنی که قابل رویت از بیرون به داخل بند نیست مسدود گشته و تردد افراد به ندرت و با هماهنگی حفاظت زندان صورت می گیرد. افراد حاضر در این بند برای تماس تلفنی تنها با شماره هایی می توانند تماس بگیرند که حفاظت زندان آن را قبلا تایید کند…آنهم هر یک روز در میان ۵ دقیقه. حکم اعدام به هیچ کدام از آنان حتی وکلا و خانواده هایشان ابلاغ کتبی نمی گردد و فقط شفاها به آنان در دادگاه انقلاب و یا توسط یکی از مامورین زندان به آنان ابلاغ می گردد.این در حالیست که هیچ کدام از آنان از زمان اجرای احکام خویش مطلع نیستند و در هر تاریخ نامشخص اجرای احکام اعدام، همه باید خود را مرده حساب کنند. یعنی افراد قبل از اعدام در ذهنشان بارها اعدام می شوند. در فاصله ی بین تیرماه ۸۸ الی فروردین ۸۹ نزدیک به ۲۵۰ نفر در زندان وکیل آباد مشهد اعدام گشته اند. مرداد ماه سال هشتاد وهشت ۶۸ نفر ،آبان ماه سال هشتاد وهشت ۴۰ نفر، دی ماه سال هشتاد وهشت ۳۰ نفر، اواخر بهمن ماه سال هشتاد وهشت ۸۸ تقریبا ۲۰ نفر و فروردین ۸۹ بیشتر از ۵۰ نفر.

این ارقام جدای زنانی است که در هر سری از بند نسوان اعدام می شوند ،که از رقم حقیقی آن اطلاعی در دست نیست و همچنین جدای از تعداد زندانیانی است که از شهرستان های اطراف مشهد خصوصا تربت حیدریه و فریمان که جهت اجرای حکم اعدام به زندان وکیل آباد مشهد در این مدت منتقل شده اند.

همچنین در مرداد سال ۸۹ هر هفته و در ۴ نوبت اعدام گروهی و دسته جمعی در رقمی حدود ۷۰ نفر در هر سری اعدام شده اند:در تاریخ چهارشنبه ۱۳ مرداد هشتاد و نه ۷۰ نفر و تاریخ چهرشنبه ۲۷ مرداد ۶۷ نفر اعدام شده اند. در دو تاریخ ۶ و ۱۹ مرداد نیز رقمی بین ۶۰ تا ۷۰ نفر اعدام شده اند که البته آمار دقیق همچنان نامشخص است.

شاید توصیف لحظه های اعدام ما را با گوشه ای از این رنج عظیم آشنا کند. هر دو یا سه ماه همه منتظرند که بار دیگر در روزی نامشخص اجرای احکام اعدام اتفاق افتد ناگهان در روزی ازهمین روزها در حدود ساعت ۴ عصر تلفن در کل زندان بر خلاف روال معمول قطع می گردد. هواخوری ها تخلیه می شوند، افراد به داخل بندها و سپس به داخل اتاق ها هدایت می گردند. تردد در تمام زندان متوقف می گرددو در این لحظه همه می دانند که اعدام دسته جمعی دیگری به وقوع می پیوندد. رنگ ها پریده، قلب ها پرتپش، محکومین به اعدام اکثرا بهت زده، عده ای در حال اشک ریختن آرام و بی صدا، و دیگرانی که با آنان همدردی می کنند. همگی آرامند و سکوت مطلق حکم فرماست. عده ای از محکومین به اعدام بی آنکه بدانند نامشان در لیست اعدامیان این سری از اعدام ها قرار دارد یا نه همچون دفعات گذشته با آرامشی از سر استیصال لباس های سفید اتو کشیده می پوشند و خود را آماده ی مرگ می کنند تا هنگام تحویل اجساد به خانواده هایشان نشان دهند که کاملا آرام بوده اند شاید کمی تصلی بخش دردهای آنان باشند و چهره هایی که نفرت نسبت به این همه زشتی و قساوت در وجودشان موج می زند چه محکومین اعدام و چه دیگر زندانیان.

آری محکومین به اعدام همه آماده اند اما نمی دانند این بار نوبت کیست. ناگهان با ورود رییس زندان، مسوول حفاظت زندان و دادستان مشهد نامها خوانده می شوند. چاره ای نیست جز خروج و روانه شدن به سوی سرنوشتی که قطعا ناعادلانه است اما سرنوشت است. عده ای بیرون می آیند مستاصل با نگاهی نگران از آینده ی همسر و فرزندانشان، عده ای حتی توان بلند شدن ندارند. گریه می کنند و ناخودآگاه از ترس ادرار می کنند بعد از جمع آوری افراد آنها را برای غسل به بند ۶/۱ ،بند مخصوص حفاظت(تحت نظر کامل حفاظت اطلاعات زندان)، منتقل می کنند.در آنجا در سوییت های تنبیهی کثیف، ۶ یا ۷ نفر وارد می شوند تا غسل کنند. و بعد آنها را در انبار بند ۶/۱ جمع می کنند تا وصیت نامه بنویسند. گریه ها به فریاد تبدیل می شود، عده ای هم ساکت اند و بی رمق و عده ای هم با فریاد خدا را صدا می کنند و از او می خواهند خانواده شان را نگهدار باشد. اگرچه از حق خویش برای ملاقات عزیزانشان برای آخرین بار محرومند اما عکس فرزندانشان را می بوسند و در لای کاغذ وصیت نامه می گذاردند تا از طریق دوستانشان یا مسوولین زندان هنگام تحویل وسایلشان به خانواده ها داده شود. حدودا ساعت ۶ به سمت محل اعدام که در راهرو ورودی ملاقات شرعی و حضوری است حرکت می کنند. راهرویی بدون سقف که طناب ها که با نام افراد مشخص شده به تیر آهن های خارج شده از سقف ساختمان کنار راهرو آویزان شده و همه اعدامی ها که از دسته های ۱۵ نفری تا ۷۰ نفری تا کنون بوده اند همزمان چهارپایه ها توسط گارد مخصوص زده می شود ، زیر پایشان خالی می شوند و با هم اعدام می گردند، اعدام دسته جمعی و پایان زندگی…تا چند روز بعد از این اتفاق زندان در سکوت، بی رمقی و غم فرو می رود. فردای آن روز از طرق مختلف خانواده ها مطلع می گردند و پس از پرداخت هزینه ی طناب دار، عزیزانشان را تحویل می گیرند.

این تنها گوشه ای از واقعیات تلخی بود که به تصویر کشیده شد

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.