راستش را بخواهید برای مدتها این جمله ورد زبانم بود که لااقل یک مرد در محیط فرهگی ما بپا خواست و بی مهابا از بختیار پشتیبانی کرد و ان هم کسی نبود بجز “بانو مهشید امیرشاهی”. اما بعد از خواندن اظهار نظرتان راجع به کتاب “میر فطروس” تازه معلومم شد که چرا نوه شما که در محیط ازاد و دکراتیک خارج رشد و نما یافته در صف اش نذری ملایان قرار گرفته است. شمایی که با وجود نویسنده بودن حق ااظهار نظر و نگاه از منظری دیگر را برای یک محقق برسمیت نمی شناسید!؟! پس باید گفت وای بحال این جامعه با این مدعیان چسکی فسکی اش واقعا که لیاقتمان همین “رفسنجانی٬ خامنه ای و خاتمی ….”است . فقط جهت یاداوری مشکل امروز من و تو، دیگر نه شاه است و نه مصدق. آنان رفته اند. دیرزمانی ست رفته اند و نوشتن تاریخ بى تعصب در موردشان حداقل بدست شما میسر نیست. لزومى هم ندارد که قلم رنجه بفرمائید؛ آن هم امروز.واقعیت شرم آور کنونى آنکه شما، از خجالت این کنفتى و مصیبتى که به سر ایران آمده، باز می زنید به صحراى کربلا و این روضهء بدتر از روضهء آخوند در این ماه محرم بیست و هشت مردادى. بجاى این ذکر مصیبت ها بیاد آورید که در همین ماه مرداد، شاپور بختیار ایران پرست و معتقد به مصدق با کارد نان برى سلاخى شد و فریدون فرخزاد ایران پرست و شاه دوست نیز با چاقو تکه تکه شد٬ و کشندهء این دو فرزند ایران، نشسته بر صدر است و خیال اش آسود که تا این «روضه خوانى» برقرار است، خیال اش لااقل از بابت این جمع تخت است.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو