الا ملی گرا رندی که خواهی – به جمهوری اسلام استحاله گچ دیوار ناهموار چون بست – دگر هموار کی گردد به ماله به مشتی خاک می خواهی پرش کرد – ببین چاه است این اوستا نه چاله در ان هرگز دور و گوهر نیابی – زباله است این زباله است این زباله بر ان تا چند خواهی پوزه چون سگ – تپاله است این تپاله است این تپاله مجیز شیخ گویی٬تا که شاید – زدیگ قدرتش یابی نواله از این اشت نبخشد یک ملاقه – نویسی ور برایش صد مقاله ز یک سو می گریزی زو به صد پا – ز دیگر سو٬ روی سویش کشاله شود جمهوری اسلام ملی : اگر خربزه می گردد چغاله تو ما را دشمنی٬ ای مرد٬ یا دوست؟! – علیه مردم مائی یا له؟ تو می گویی مصدق رهبر توست : کجا دم زد مصدق ز استحاله؟ که چی؟ خواهی رود از این چمن گاو – ولی ماند بجا از او تپاله؟! مصدق هم٬ اگر می بود٬ می گفت – خدا را بس کن این چسگوز ناله
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو