ابوالحسن بنی صدر
با انجام «انتخابات»، پرسشهای بسیاری را از هموطنان خود، دریافت کرده ام. پیش از آوردن پرسشها و پاسخ دادن به آنها، بجا است یادآور شوم که کار انسان باورمند به آزادی اندیشه و بیان، دفاع از این آزادی است و نه اعتراض به کسانی که نظری دیگر اظهار کرده و روشی سوای روش او در پیش گرفته اند. باوجود این، آزادی اندیشه و بیان، نقد را نیز ایجاب می کند. بنا بر این، نقد حق است و این حق را می باید بکار برد.
و اما، از میان پرسشها، به پرسشهائی پاسخ می نویسم که گویا تر هستند و پاسخها می توانند بر وضعیت پرتو افکنند:
۱- آیا سیاست هنر استفاده از ممکن (امکان موجود) است و مردم از امکانی که رﮊیم در اختیارشان گذاشت استفاده کردند؟ ۲ – آیا مردم آنقدر باید در انتخابات رﮊیم شرکت کنند تا که ناگزیرش کنند به دموکراسی تن در دهد؟ ۳ – آیا اگر هم انتخاب میان بدتر و بدترین بود، باز هم باید رأی داد؟ ۴ – شما گفته و نوشته اید اگر مردم رأی بدهند، خطر حمله نظامی و تشدید مجازاتها بیشتر می شود و حالا مردم رأی داده اند آیا به ایران حمله نظامی می شود و مجازاتها تشدید می شوند؟ ۵ – آیا مردم، با شرکت در دادن رأی، به رﮊیم مشروعیت داده اند؟ ۶ – شرکت در دادن رأی کارسازتر شد و یا اگر مردم انتخابات را تحریم فعال می کردند؟
٭ پاسخ به پرسش اول (آیا سیاست هنر استفاده از امکان موجود است؟):
معنی «سیاست هنر استفاده از امکان موجود است» اینست که هدف هر فعالیت سیاسی رسیدن به قدرت و ماندن در قدرت و مدیریت قدرت است. حال آنکه، در استقلال و آزادی، هم، فراوان امکان در اختیار است و هم انسان با استفاده از استعداد ابتکار و ابداع و کشف و خلق، خود امکان می سازد. گوینده این سخن، هم خود را در دایره تنگ ممکنی زندانی می کند که رﮊیم، بنا بر هدفی که دارد، ایجاد می کند و هم عقل خویش را از استقلال و آزادی که دارد، غافل نگاه می دارد و هم ممکن های بسیار را وقتی عقل او مستقل و آزاد است نمی بیند و هم از حق انتخاب خویش غافل می ماند و هم استعداد هنر خویش را بی کار می گرداند و در ایجاد امکان بکار نمی اندازد. و
۱.۱. گوینده این سخن، «سیاست هنر ایجاد امکان است» را با «سیاست هنر استفاده از ممکن است» جانشین کرده است. اما جانشین کننده ندانسته است و یا زبان فریب بکار برده و نگفته است که امکان را نه او که رﮊیم ولایت مطلقه فقیه بوجود آورده است و هدف نیز نه از آن او که از آن رﮊیم است. پس وارد شدن در مدار بسته ممکنی که رﮊیم ایجاد کرده است، آلت فعل رﮊیم شدن است. آلت فعل شدن هنر نیست، بی هنری است. محروم کردن خویش از حقوق ذاتی و حقوق ملی است، اخلاق گریزی به حد افراط است، تحقیر خویشتن و تن دادن به ذلت بندگی قدرت است.
۱/ ۲. اما، آیا ممکن نیست از فرصتی که رﮊیم ایجاد می کند استفاده کرد و هدف خویش را جانشین هدف او گرداند؟ چرا ممکن است. هنر که گشودن فراخنا و امکان است، ستاندن فرصت از جبار و تبدیل کردن آن به فرصتی برای هدفی دیگر است. هر انسانی که از استقلال و آزادی خویش غافل نشود، تحریم فعال انتخابات فرمایشی را ستاندن فرصت از رﮊیم برای بیرون رفتن از مدار بسته او و متحقق کردن هدف خود، می گرداند. یادآور می شوم که شاه سابق، فضای سیاسی را بازکرد برای هدفی که داشت، اما مردم ایران امکانی را که او ایجاد کرده بود، بکار درآمدن به جنبش برد و هدف خویش را جانشین مورد نظر شاه سابق کرد. مردم روسیه همین روش را بکار بردند. بدین قرار، لازمه امکان را از آن خود کردن، بیرون از مدار بسته رﮊیم عمل کردن است. تحریم فعال، جامعه را فرا می خواند به از آن خود کردن فرصت انتخابات فرمایشی و بکار بردن آن در جانشین کردن ولایت فقیه با ولایت جمهور مردم.
۱/ ۳. آیا نمی توان تحریم فعال را با اعتراض از راه دادن رأی بر ضد نامزدی که معرف کامل ولایت مطلقه فقیه و سیاستهای او است، جانشین کرد؟ آیا مردم انتخابات فرمایشی را به همه پرسی برضد ولایت فقیه و سیاستهای او، بدل نکردند؟ دورتر، بهنگام پاسخ به پرسش پنجم به این پرسش با تفصیل، پاسخ می دهم. در این جا، خاطر نشان می کنم که تحریم فعال در خود پدید آوردن روحیه اعتراض و شجاعت اظهار حقیقت است. هرگاه فرض کنیم، رأی به آقای جلیلی، رأی به آقای خامنه ای و بحران سازیهای او بوده است، ۴.۴ درصد تهران و ۷ درصد نسبت به دارندگان حق انتخاب در کشور، گویای اجماعی ملی برضد ولایت مطلقه و سیاستهای او است. با وجود این، اعتراض از راه شرکت در دادن رأی، هم شفافیت بایسته را ندارد و هم کسی که به پای صندوق می رود حق انتخاب خود را به جا نمی آورد و هم، ابتکار عمل را از خود می ستاند و به رﮊیم ولایت مطلقه فقیه می سپارد.
۱/ ۴. «هنر استفاده از ممکن» در بیان قدرت و در زبان قدرت ساخته شده است و بقصد تنظیم رابطه با قدرت حاکم، جانشین «هنر ایجاد امکان» گشته است. در جمله که تأمل کنیم، می بینیم:
الف – بنا بر ماندن در مدار بسته بد و بدتر است. این مدار را جبار ایجاد می کند. جامعه می تواند خود را در آن زندانی نکند. عقل قدرتمدار از این توانائی غافل می شود و غافل می کند. در مدار بسته، انتخاب وجود ندارد. زیرا با «انتخاب» بد، بد و بدتر و بدترین، انتخاب ( بخوانید استسلام) شده است.
ب – طرفه این که در این جمله انسان نیست که امکان را ایجاد می کند، قدرت حاکم است که آن را ایجاد می کند. بدین سان، بنای جمله، بر تسلیم محض قدرت گشتن و در محدوده آن ماندن و «استفاده از ممکنی» است که مردم در ایجادش نقشی ندارند.
ج – بنای جمله بر غفلت از رشد و حق رشد جامعه است. رشد بازیافتن روز افزون خودانگیختگی است و «استفاده از ممکن» محکوم کردن خویش به جبر جبار، بنابراین، رشد نکردن است. بهوش باید بود که رشد، بازیافت خودانگیختگی و این بازیافت تحقق نمی یابد مگر با بکار انداختن استعداد هنر و ممکن کردن ناممکن ها، خصوص ناممکن های زور ساخته است.