مایکل مبشری
آنچه برنامۀ اتمی ایران را تا این حد خطرناک می سازد، تکنولوژی اتمی نیست، بلکه مفاد و مفهومِ ایدئولوژی است که در ریشۀ آن وجود دارد. بینش بیمارگونۀ خرافی- مذهبی، تفکر آخر زمانی و همچنین جهان بینی انسان ستیزانه و یهودستیزانۀ موجود در ایدئولوژی اسلامی سران رژیم ایران و تلفیق آن با تکنولوژی! یکی از دلایل اصلی که در چگونگی پیشبرد برنامه های اتمی ایران تأثیر بسزایی داشته است، از یک سو به بطن پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ایNPT و نقصان های موجود در این پیمان و از سوی دیگر به نقش آلمان در این باره ارتباط مستقیم دارد.
از شکافهای موجود در پیکرۀ پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی NPTدر بحثها و تفسیرهای مربوط به بلندپروازیها و جسارت ملایان در پیشبرد برنامه های اتمی و قصد آنان در ساخت«بمب هسته ای اسلامی» به منظور برپایی یک امپراتوری مخوف اسلامی در رسانه های ایرانی در تبعید و نیز ازسوی «به قول معروف کارشناسان و تحلیل گران ایرانی» متأسفانه هیچگاه سخنی به میان نیامده است- ساختار این پیمان بین المللی آنگونه که پیدا است برای اذهان عمومی ناشناخته است.
این نوشتارتلاشی برای بازتاب دادن برخی از شکافهای موجود در پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی با استناد به منابع معتبر است که در انتهای این مقاله نام آنها ذکر شده اند.
در طول سالیان گذشته آمریکا همواره در تلاش بود تا دولت ملایان را که پشتیبان ترور و حامی تروریسم است، از دستیابی به تکنولوژی اتمی باز دارد؛ ولیبسیاری چالشها به این دلیل تشدید شد که برخی از کشورها و در رأس آنها آلمان تصمیم داشتند، ملایان را دقیقاً در این امر مورد پشتیبانی و دفاع قرار دهند. جمهوری اسلامی ایران برای آلمان کشوری بود که به عنوان یک کشورعضوِ پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ایNPT، دارای همان امتیازات و حقوقی بود که دیگر کشورهای امضاکنندۀ عضو نیز دارا بودند. بنابراین از برنامۀ اتمی ایران از جانب آلمان حمایت به عمل میآمد، زیرا از نظر حقوقی و از لحاظ قانونی، حمایت از آن برعلیه قوانین و مقررات اِن.پی.تی نبود! این بینش نحیفانه و غیرهوشمندانۀ آلمان، ریشه در سیاستهای اتمی این کشور در طول سالهای دهۀ 60 میلادی دارد که بخشی از آن در دهۀ 90 میلادی بیشتر خودنمایی کرد. در دهۀ 60 میلادی آلمان دارای یک برنامۀ اتمی بسیار منظم، سیستماتیک و پیشرفته بود و کاندید احراز «مقام اتمی» به شمار می رفت. آن زمان اختلافهای گسترده ای بین آلمان فدرال و ایالات متحده آمریکا بر سر برنامه های اتمی این کشور وجود داشت. “در میدان دیپلماسی اتمی، ایران و آلمان در ردۀ دولتهای بدون سلاح اتمی، ولی آمریکا به گروه قدرتهای دارای حق وِتو در شورای امنیتِ سازمان ملل و دارندۀ سلاح اتمی تعلق دارند.”[1] دارندگان سلاح اتمی طبیعتاً در برابر دیگر کشورها به حفظ مقام ومنزلت و موقعیت خود علاقمند هستند، در حالی که برخی کشورهای فاقد سلاحهای اتمی به کاهش این تفاوت تمایل دارند.
دکتر ماتیاس کونتزل Matthias Kuentzel که بین سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۸ به عنوان پژوهشگر علمی، کارشناس و مشاور ارشد حزب سبزهای آلمان در مسایل اتمی در پارلمان آلمان Der Bundestag شاغل بود و نیز رسالۀ دکترای خود را در مورد « تاریخچۀ پیدایش و نقصانهای پیمان NPT» نگاشته است، اظهار می دارد: “برای این امر تنها دو راه وجود دارد: یا کشورهای دارای سلاح اتمی باید خود را از راه خلع سلاح کردن با کشورهای فاقد سلاح اتمی برابر سازند، یا این که کشورهای فاقد سلاحهای اتمی به برپایی و انجام«برنامه های اتمی» ادامه دهند تا وقتی که سرانجام آنان نیز «دارای گزینۀ تولید سلاح اتمی» گردند و به اصطلاح «قدرت اتمی» شوند.”[2] کشورهایی چون آلمان و ژاپن دارای تکنولوژی اتمی هستند و گزینۀ تولید سلاحهای اتمی را نیز در اختیار دارند و بدینسان به کشورهای دارای سلاح اتمی مقداری نزدیکتر هستند.[3] بنابراین نه تنها ایران بلکه کشورهایی چون آلمان نیز به قایل شدن استثنا در برخی مدارج حقوقی و قانونی در مورد کشورهای فاقد سلاحهای اتمی علاقمند هستند. هنگامی که از پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای صحبت می شود، گمان می رود که این قرارداد، گزینۀ دستیابی به سلاحهای اتمی، و به بیان دیگر امکان و توان تشکیل«قدرتهای اتمی جدید» را ممنوع میکند. اما چنین نیست! آلمان غربی در طول سالیان دراز، با مذاکرات خود موجب شد که گزینۀ دستیابی به سلاحهای اتمی برای کشورهای امضاکنندۀ این پیمان همچنان باز بماند.[4] آلمان از این موقعیت حساس و کلیدی خود استفاده نمود تا چشمپوشی خود از سلاحهای اتمی را با تدارک شرایط مناسب حقوقی برای توجیه و اجازۀ داشتن برنامههای اتمی در بخش غیرنظامی، به سود خود متوازن نماید. به این ترتیب پس از مذاکرات طولانی و فشرده، وظیفه و تعهد به چشمپوشی از سلاحهای اتمی بنا بر بند دوم قرارداد اِن.پی.تی با ذکر اختیار و امکان دیگری در بند چهارمِ این قرارداد تلافی گردیده است که اظهار می دارد:“برای همه کشورهای عضو این قرارداد، حق انجام تبادلات اجناس، ابزارآلات و اطلاعات علمـی و تکنولـوژیکی برای استفادۀ صلح آمیز از انرژی اتمی در تمام وسعت ممکن آن مقدور و مجاز می باشد.“ به این ترتیب، کشورهای فاقد سلاح اتمی، مستقیماً و مؤکداً با کشورهای دارندۀ سلاح اتمی و مشروط به نظارت اجباری از سوی آژانس بین المللی انرژی هسته ای IAEAدر«پژوهش، تولید و استفادۀ صلحآمیز از انرژی اتمی» همپایه و مساوی گشتهاند.[5] این راه گریز که حتا امروز نیز نیّت و مقصود اصلی وضع قوانین موجود در پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را کم رنگ، سست و تضعیف می کند، طبق مادۀ دهم پیمان اِن.پی.تی حتا فراختر نیز می گردد: این ماده به هر کشورعضو اجازۀ انصراف و خروج از قرارداد را می دهد، البته به شرطی که اقدام به انصراف و خروج از قرارداد به خاطر«رویدادهای فوق العاده»، قابل پذیرش و توجیهپذیر بوده و اعلام آن سه ماه پیش تر به شورای امنیت سازمان ملل همراه باشد. بنابراین یک کشور عضو قرارداد این امکان را در اختیار دارد«بدون زیر پا گذاشتن مفاد قرارداد و در سایهی شرایط آن به تولید و فراهمسازی تمامی شرایط و لازمههای تولید بمب بپردازد و آنگاه پس از خروج مجاز و قانونی از قرارداد، خود را یک قدرت اتمی اعلام کند.»[6]
لازم به ذکر است که هدف اصلیِ این پیمان، طبق پارگراف یازدهم دیباچۀ اساسنامۀ پیمان اِن.پی.تی«فرو نشاندن چالش و تنشهای بینالمللی… و استحکام بخشیدن به… حُسن اعتماد و همکاری بین دولتها» است.[7]
ملایان اما، دقیقاً به دنبال نقطۀ مقابل این هدف هستند و همانطور که همیشه آشکارا اعلام واعلان کرده اند، برپایی یک امپراتوری اسلامی و برقراری قوانین قرون وسطایی شریعۀ اسلامی را که ریشه در بربریت و فرهنگ توحش راهزنان و دزدان بیابانهای بی آب و علف شبه جزیرۀ عربستان دارد را به عنوان تنها نسخۀ رهایی بشر معرفی می کنند همانطور که احمدی نژاد نیز آگوست ۲۰۰۷ گفت:” اتمی شدن ایران آغاز یک تغییر بزرگ و بنیادین در جهان است… و در خدمت و اختیار کسانی قرار خواهد گرفت که مصمم هستند با قدرتهای ظالم و متجاوز مقابله کنند.”[8]هر نظم، پیمان و قانون دیگری که خواستگاه آن شریعۀ اسلام نباشد از دید آنان مردود،«شیطانی» و فاسد است. مادهی 151 قانون اساسی ملایان برگرفته از آیۀ ۶۰ سورۀ ۸ قرآن[الانفـال] است که« رهنمودهای پرخاشگرانه، جنگ طلبانه و جنون آمیز» آن را به عنوان یک خط مشی برای روند وعملکرد اجباری دولت ایران تعیین کرده و به آن استناد میکند که میگوید:” خود را مسلح کنید و در برابر آنها تا می توانید نیرو و اسبان سواری آماده کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود ـ و جز آنها که شما نمی شناسید و خدا می شناسد ـ را بترسانید. و آنچه را که در راه خدا هزینه می کنید، به تمامی به شما بازگردانده شود و به شما ستم نشود.”[9]
با یک چنین دیدگاه و هدفگذاری در سیاست خارجی و داخلی، کاملاً روشن است که پیوستن حکومت مستبد ولیِ فقیه و سردمداران حکومتِ اسلامیِ ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ به پیمان اِن.پی.تی، نمی توانست از روی حُسن نیّت بوده باشد. این امر که ملایان از عضویت خود در قرارداد اِن.پی.تی چشم پوشی نمی کنند، بر حسب محاسبات تاکتیکی و فرصت طلبی آنها است: چرا نباید از امتیازاتی که این پیمان در اختیار کشورهای امضاکننده و طرف قرارداد میگذارد، تا حد ممکن (سؤ-)استفاده نمود؟!
اگر تجهیز و مسلح ساختن را به زبان قرآنی آن ترجمه کرد، می توان به سهولت دریافت که سلاحهای کشتار جمعی و به ویژه سلاحهای اتمی در دست یک رژیم ایدئولوژیکِ مستبد و مرتجع چون حکومت ملایان ایران به چه سمت و سویی پیش می رود و چه هدفی را دنبال می کند.[10]
دکتر ماتیاس کونتزل در اثر پژوهشی خود بنام« آلمانی ها و ایران- تاریخ گذشته و معاصر یک دوستی بدفرجام» که من ترجمۀ پارسی آن را در سال ۲۰۱۲ توسط انتشارات فروغ- کلن و خاوران-پاریس منتشر کردم به درستی بیان می دارد: “اتمی شدن ایران برای رهبران رژیم در تهران بیش تر یک رؤیا است؛ اما برای دیگر افراد در عصر حاضر کابوسی هولناک و دهشتناک است که در آن تروریستهای مسلح به سلاحهای اتمی «مصمم هستند با قدرتهای ظالم و متجاوز» مقابله کنند. در این کابوس تعداد قدرتهای اتمی سر به فلک میکشد، زیرا جهان عَرَب از جَدّه تا اُردن، برای دفاع از خود و ترس از شیعیانِ نامحبوب و منفور، برنامه های اتمی بر پا کرده اند. در این کابوس همچنین شش میلیون یهودیِ ساکنِ اسراییل در هولوکاستِ دومی نابود می گردند، و این بار البته با کمک موشکهای اتمی![11]
پس از تحقق یافتن چنین کابوسی، ایران و ایرانیان در کنار آلمان و«برادران آریایی تبار شمالی و ژرمن خود» در تاریخ ثبت خواهند شد؛ البته نه به عنوان ابرقدرت و قهرمانان تاریخ، بلکه به عنوان قاتلان و ملت تبهکار دوم! همان عنوانی که خانمها و آقایان ژرمنِ آریایی نژاد در پس انجام جنایتات جنگی هولناک و به ویژه جنایت هولوکاست برای خود احرازکردند و به زباله دان تاریخ منتقل شدند…
آیا ایرانیان چنین هدفی دارند و ما به دنبال چنین سرنوشت شومی هستیم؟
لیست منابع مرجع
[1] ماتیاس کونتزل، آلمانی ها و ایران- تاریخ گذشته و معاصر یک دوستی بدفرجام. ترجمۀ مایکل مبشری. انتشارات فروغ-کلن و انتشارات خاوران- پاریس. ۲۰۱۲ صفحۀ ۳۲۷
[2]همان کتاب صفحۀ ۳۲۸
[3]همان کتاب صفحۀ ۳۲۸
[4] Matthias Küntzel(1992) Bonn und die Bombe. Deutsche Atomwaffenpolitik von Adenauer bis Brandt“.Campus, Frankfurt/M. a.a.O.,Page315 ff.
[5]ماتیاس کونتزل، آلمانی ها و ایران- تاریخ گذشته و معاصر یک دوستی بدفرجام. ترجمۀ مایکل مبشری. انتشارات فروغ-کلن و انتشارات خاوران- پاریس. 2012، صفحۀ 329-330
[6]همان کتاب صفحۀ ۳۳۰
[7] اساسنامۀ پیمان N.P.T
[8] Y. Mansharof und A. Savyon, Escalation in the Positions of Iranian President Mahmoud Ahmadinejad – A Special Report, in: MEMRI, Inquiry & Analysis – Iran, Nr. 389, 17. September 2007, Page 1. f.
[9] قرآن، سورهی ۸ [الانفـال] آیهی ۶۰
[10] ماتیاس کونتزل، آلمانی ها و ایران- تاریخ گذشته و معاصر یک دوستی بدفرجام. ترجمۀ مایکل مبشری. انتشارات فروغ-کلن و انتشارات خاوران- پاریس. ۲۰۱۲، صفحۀ ۳۳۲
[11] همان کتاب صفحۀ ۳۲۳