حسن بهگر
… این شهامت اخلاقی آقای دکتر یزدی ستودنی است که درهمان زمان که سران نهضت آزادی با سولیوان سفیر آمریکا بر سر حکومت مذهبی نظامی به توافق رسیده بودند به بختیار تهمت آمریکایی بودن می زند. دلم می خواست برای حسن ختام این فیلم مستند آقای یزدی آیاتی چند درمورد دروغگویی با همان لهجه ی شیرین انگلیسی فارسی شان می خواندند تا موجب سرگرمی بینندگان شود و دستکم پاسپورت آمریکایی شان را هم نشان می دادند که بی طرفی شان در دعوای بین دو ملت برهمگان آشکار شود.
انقلاب 57 زلزله سهمگینی بود که ایران را تکان داد و در اوضاع سیاسی بسیاری از کشورهای دیگر منطقه تاثیر گذاشت. برای بررسی این انقلاب و چگونگی رخداد آن هرچه کار شود کم است . تلویزیون « من و تو» با دستیابی به یک سری فیلم های خاص که در اختیار ساواک و نیروهای اطلاعاتی بوده و یا در آرشیو تلویزیون ایران بجا مانده بود مستندی از انقلاب 57 ساخته که گرچه تماشایی است و برخی صحنه ها در نوع خود منحصر بفرد هستند ولی با تحریف هایی که صورت گرفته است نمی توان صاحب سندیت شمردش .
صحنه هایی ازاین فیلم رابطه ی برخی وقایع انقلاب را روشن می کند مانند درگیری همافران در نیروی هوایی و یا حمله به ژاندارمری در میدان انقلاب (24 اسفند سابق) . اما افسوس بجای رعایت بی طرفی این مستند بطرز ناشیانه ای کوشیده وقایع مهم تاریخی را تحریف و یا با بازی کلمات کم اهمیت نشان بدهد. دیدگاه اصلی حاکم بر مستند کوشش در عرضه ی چهره ای مثبت از محمد رضا شاه است.دراینجا ما شاهد مونتاژهای گزینشی هستیم که با استفاده از سودجویی های که غربیان و شرکت های نفتی در ایران می کردند به افسانه ی « توطئه غرب برای سرنگونی شاه » که ستون فقرات گفتار سلطنت طلبان بوده است صحه بگذارد سپس عرضه ی چهره ی اصلاحگر سیاسی از محمدرضاشاه که یک دروغ محض است و سرانجام بستن این دروغ وقیحانه به مصدق و قوام که «می خواستند سلطنت پهلوی را ساقط کنند» ؛ در صورتی که این دو ، هرکدام ، به ترتیبی و در زمانی ، خواستار محدود شدن اختیارات شاه درچارچوب قانونی اساسی بوده اند؛ با این همه جسارتشان آنجا نرسیده که این دروغ گویی و تاریخ تراشی را به بختیار نیز نسبت دهند؛ چهره ی درخشان بختیار از میان هیاهو و ترفندها و حقه بازی های رایج آن زمان هویداست. با این وجود این تنها صدای بختیار است که در مقابل تهاجم ملایان و آن توفان عظیمی که برپا شده صحبت از عقلانیت و آزادی و دموکراسی می کند و این را نمی شود انکار و یا لاپوشانی کرد. اما از جانب دیگر انتخاب بختیار توسط شاه انتخابی هوشمندانه تلقی می شود تا در ردیف کارهای مثبت شاه قلمداد گرددغافل از اینکه این انتخاب نبود بلکه شاه مستبد در آخرین لحظات به بختیار متوسل شد همچنانکه در آخرین لحظات ناچار به صحبت از مبارزه با فساد و بازگشت حکومت ملی و احترام به قانون اساسی مشروطیت کرد و این توسل دیرهنگام پس از انتخاب سه نخست وزیر نالایق و ناکارآمد و پس ازشکست حکومت نظامی بود؛ زمانی که دیگر دیر شده بود وبالاخره هم در جلوگیری از به قدرت رسیدن خمینی موثر نیافتاد.
اگر جای جای گفتار این فیلم را بخواهیم بشکافیم مثنوی سدمن می شود و من بطور گذرا به اشاره ای بسنده می کنم .
در مقدمه فیلم گفته می شود که «در دهه 20 فضای سیاسی آزاد بود» بدون اینکه اشاره شود پس از فرار رضاشاه و برداشتن خفقان رضاشاهی این فضا بوجود آمد بعد هم می گویند که «در دهه 1330 فضای سیاسی بسته می شود.» گویی که باد دری را بسته است . این قلب آشکار تاریخ است. 1330 تا 32 دوران زمامداری دکتر مصدق بود و آزادی هم بود و با کودتای 28 مرداد این فضا بسته شد. بیجا نیست که بعد از سقوط دولت دکتر مصدق سخن می گوید وصحبت از کودتا نمی کند؛ این شاید گویاترین موضع تهیه کنندگان مستند «من و تو» باشد.
گزینش کلیپ ها می خواهد این را القاء کند که شاه مستقل و مخالف غرب بود که می دانیم واقعیت ندارد و همچنین به کمک مالی بازاریان و خمس و ذکات آنها اشاره می کند ولی از یاد می برد که خود شاه و حکومت و ساواک به ملایان کمک های مالی از طریق سازمان اوقاف و غیره کرده اند. در این مورد اسناد و شواهد کم نیستند. اتفاقا استدلال خود شاه هم در این مستند که معترف است که چون روحانیون تشکیلات منظمی ندارند و منزوی هستند خطری محسوب نمی شوند دلیل دیگری بر این مدعاست و می دانیم که این حسابشان هم مثل حساب های دیگر غلط از آب درآمد.
در این مستند هیچ اشاره ای به حمایت ساواک از حسینه ارشاد و شریعتی نمی شود که امروز برای همه روشن شده و بسیاری از جمله نصر و متینی و برخی دیگر از دست اندرکاران بدان معترف هستند.
در این مستند خروج قوای روس از آذربایجان را نتیجه تهدید ترومن می داند(دقیقه 54 بخش نخست ) و از کوشش احمد قوام چیزی نمی گوید. این هم باز امتیازی که جرات نکرده اند به شاه نسبت بدهند ولی از قوام گرفته اند که باز کمکی به ترویج گفتار سلطنت طلبان کرده باشند.
تجزیه بحرین از ایران را استقلال بحرین می نامد و همراه با استیلای ایران بر جزایر مطرح می کند که آن را بعنوان یک فتح و برتری سیاست شاه نشان دهد و می گوید ایران از خروج ارتش بریتانیا از خلیح فارس از فرصت استفاده می کند و جزایر تنب بزرگ و کوچک را تصاحب می کند! ( دقیقه 59 بخش نخست ) بدون آن که اشاره کند بریتانیا تاب هزینه مالی نگهداری ارتش خود را نداشت و ایران را جایگزین کرد ومحمد رضا شاه به خواست غربیان گردن نهاد و نتیجه ی رفراندوم قلابی بحرین را پذیرفت تا به تجزیه این بخش از ایران صحه بگذارد.
در بازدید کارتر از ایران نطق های تشریفاتی شاه و کارتر مفصل نمایش داده می شود (شاید برای تاثیر گذاری محیط مجلل آن زمان که خواه ناخواه در ذهن با وضع حقارت آمیز فعلی مقایسه می شود ) اما از اینکه رئیس جمهور آمریکا مساله حقوق بشر را در ایران مطرح کردو اینکه دستگاه سانسور شاه حتا نطق سیروس ونس را سانسور نمود و اجازه نداد درجراید چاپ شود چیزی نمی شنویم .
در مورد مقاله ارتجاع سرخ و سیاه که بموجب اقرار صریح داریوش همایون ، شاه موجب چاپ آن شد این مستند مدعی است که هیچکس مسئولیت نپذیرفته و معلوم نیست بنابدرخواست چه کسی این مقاله تحریک آمیز چاپ شده است!؟ این اولین بار است که می بینیم شاه مجهول الهویه شده است!
فیلم مدعی می شود که آزادی حاج مهدی عراقی در راستای فضای باز سیاسی شاه بوده است در صورتیکه همه می دانند شاه عاملان ترور حسنعلی منصور نخست وزیر از قبیل حاج مهدی عراقی ، عسکر اولادی و حیدری و … را همان سال های نخستین دستگیری بخشیده بود و آنها به سبب شکایت شاکی خصوصی که همسر و خانواده حسنعلی منصور بودند در زندان بودند که سپس با توبه نامه و گفتن سپاس اعلیحضرتا و نشاندن آرم سپاس بر سینه از زندان آزاد شدند. شاه پیش تر از فداییان اسلام برای ترور رزم آرا استفاده کرده بود .
در آتش سوزی 14 آبان که تعدادی از بانک و اتوبوس و غیره آتش زده شد گوینده می پرسد چرا از آتش سوزی جلوگیری نشد؟ بعد استدلال می شود که شاه نخواست خشونت بخرج دهد و شاید هم اویسی خواست که شاه در برخورد با مخالفان تجدید نظر کند. مستند نمی تواند ناتوانی و ندانم کاری شاه راتوجیه کند ؛ گفتنی است همین بی تفاوتی حکومت موجب شد که این شایعه در بین مردم قوت بگیرد که این کار ساواک بود تا آتش سوزی ها را به گردن مردم بیندازد تا شاه را وادار به نشان دادن واکنش شدیدترسازد.همچنانکه رژیم نتوانست در برابر آتش سوزی سینما رکس نیزواکنش سریع و درستی نشان دهد و بانیان آن را افشا کند. همه به این دلیل بود که از بس به مردم در طی سال ها دروغ گفته بودند کوچکترین اعتباری بین مردم نداشتند.
مستند از نارضایتی مردم هیچ چیزی نمی گوید. گویی میلیون ها مردم هیپنوتیزم شده یا به بیماری روانی دچار شده اند که برای امری موهوم از خانه بیرون آمده و در مقابل گلوله سینه سپر کرده اند که این درست همان تصویری است که هواداران پهلوی از انقلاب کرده اند.
مستند که از دستگیری خادمان حکومت پهلوی سخن می گوید و اینکه برای مثال نیک پی شهردار، تهران را به یک شهر مدرن و آماده مسابقات المپیک تبدیل کرد . خوب این پرسش پیش می آید چرا شاه برای مبارزه با فساد خدمتگزاران و خادمانی چون نیک پی را به زندان می انداخت؟ ایا مردم به خاطر قابلیت و درستکاری حکومت و کارگزارانش بود که علیه آن اقدام کردند، یا دلیل دیگری داشت؟
واقعیت این بود که خمینی را بیشتر مردم نمی شناختند تا آخرین دقایق ساواک به سرکوب ملیون و که حقیقتا طرفدار اجرای قانون اساسی بودند همت گماشت. در دفتر و منزل سران جبهه ملی بمب کار گذاشت . با اعلام حکومت نظامی و آمدن ازهاری سران جبهه ملی مخفی بودند ولی خمینی در فرانسه آزاد بود و اعلامیه علیه حکومت می داد و مردم را به ایستادگی در برابر حکومت نظامی دعوت می کرد و تبلیغات بیگانه او را بعنوان رهبر جا انداختند. ( این نکته هم با مزه بود که گویند وقتی به نقش موثر بی بی سی اشاره می کند می افزاید که در بی بی سی انقلابیونی سرکار بودند که واسط و رابط با انقلابیون بودند!؟ خوب اگر اسمی دارید بفرمایید واگرنه این هم دنباله ی همان چاخان مربوط به توطئه خارجی است) در این سریال پنج قسمتی طوری وانمود می شود که جبهه ملی یک تشکیلات منظم و منسجمی داشت که از او بعنوان بزرگترین مخالف حکومت شاه نام می برد درحالیکه جبهه ملی گرچه به سبب مبارزات دکتر مصدق درمیان مردم محبوبیت داشت ولی سالیان درازی بود که غیر فعال بود و بارها رهبرانش به زندان افتاده بودند و اصلا دم و دستگاهی و دفتر دستکی نداشت. شاه سیاست متناقض و ریاکارانه ای داشت و مستند به رویداد کاروانسرا سنگی که در آن لباس شخصی های شاهی به یک گردهمایی جبهه ملی در یک باغ حمله کردند اشاره نمی کند که اعضا و رهبران جبهه ملی رابباد کتک گرفتند به نحوی که بسیاری مجروح شدند و از آن جمله دست دکتر بختیار و سر فروهر شکست. جبهه ملی مخالف شاه نبود مخالف حکومت کردن شاه بودولی همزمان چندین تشکیلات و سازمان ضد شاه رادیکال درایران بود که مخالف شاه بودند. البته از مدت ها پیش بازرگان سیاست رادیکالی پیشه کرده بود و او نیز به کمتر از رفتن شاه رضایت نمی داد. این تفاوت اساسی بازرگان با بختیار و دیگر سران جبهه ملی بود. نهضت آزادی از سال ها قبل به جنگ مسلحانه هم تمایل نشان می داد وبرخی از اعضایش مثل چمران دوره ی چریکی می دیدند. بیهوده نبود که سازمان مجاهدین از شکم نهضت آزادی بیرون آمد.
در نهایت مستند هیچ کجا نمی تواند به پرسشی که در ذهن بیننده ایجاد شده پاسخ بگوید که پس این همه بغض نسبت به شاه و مخالفت با او برای چیست؟
گوینده در صحنه هایی که عکس شاه آتش زده می شود و شعارهای ضد شاه داده می شود می گوید ساواک و سایر نهادها در حاشیه قرار گرفته و انقلابیون خشمگین فقط شاه را هدف قرار داده بودند ولی علت را نمی گوید که چون مملکت استبدادی اداره می شد و همه می دانستند عامل اصلی و دستور دهنده شاه است چنین شده بود . مثل امروز که مردم می دانند در پس هر جنایتی خامنه ای پنهان است .
مستند طوری وانمود می کند که گویی شاه از خیلی پیش تر خواستار مشارکت جبهه ملی بود ولی آنها استنکاف می کردند که بازهم دروغ است. شاه پس از سه نخست وزیر ناکارآمد بختیار را سرکار آورد. مستندساز از ندانم کاری های ساواک و ثابتی هیچ نمی گوید؛ اگر کرامت دانشیان و گلسرخی هیچ دخالتی در امر ربودن ولیعهد نداشته اند به چه مناسبت باید در تلویزیون بیایند و آن نطق های اتشین را در دادگاه بکنند و از تلویزیون پخش بشود و بعد هم اعدام بشوند؟ اگر مدعی هستید مردم دیوانه شده بودند از استبداد و زورگویی و وقاحت دستگاهش بود، پس این را هم بگویید. شاه و ساواک اعوان و انصارش اولین هموارکنندگان راه انقلاب بودند.
از اینها گذشته در فهرست نام مخالفان ملاقات بختیار با خمینی نام دکتر یزدی (که در کتاب خودش با افتخار ازاینکار یاد کرده است ) از قلم افتاده است ولی جالب اینجاست که بازرگان نسبت به این امر معترض می شود و در فیلم هم می بینیم که به اطرافیان و مسببان اینکار انتقاد می کند ولی از جانب دیگر آقای دکتر یزدی با وقاحت تمام علیه بختیار موضع گیری می نماید که بختیار مهره آمریکایی است واگرنه چرا آمریکایی ها مرتب از او حمایت می کنند. گذشته از تفاوت نظر ایشان با رهبر نهضت آزادی این شهامت اخلاقی آقای دکتر یزدی ستودنی است که درهمان زمان که سران نهضت آزادی با سولیوان سفیر آمریکا بر سر حکومت مذهبی نظامی به توافق رسیده بودند به بختیار تهمت آمریکایی بودن می زند. دلم می خواست برای حسن ختام این فیلم مستند آقای یزدی آیاتی چند درمورد دروغگویی با همان لهجه ی شیرین انگلیسی فارسی شان می خواندند تا موجب سرگرمی بینندگان شود و دستکم پاسپورت آمریکایی شان را هم نشان می دادند که بی طرفی شان در دعوای بین دو ملت برهمگان آشکار شود.
درپایان سخنم را خلاصه کنم که این مستند با امکانات بسیار تهیه شده و از بابت تصویر بسیار غنی و گیراست ولی همه ی اینها درخدمت برداشتی از انقلاب است که همان برداشت یاوه ی سلطنت طلبان است. ظاهرا تهیه کنندگان مردم را نادان تصورکرده اند، این یادداشت یادآور آنست که چنین نیست ، بهتر است در آینده بیشتر احتیاط کنند و حرمت مردم را بیشتر پاس دارند .
30/10/2014 استکهلم