مازیارشکوری گیل چالان
با سلام و احترام
از اینکه مصدع اوقات شریف می شوم پیشا پیش عذر میطلبم. آنچه این جانب را بر آن داشت تا چند سطری را خطاب به حضرتعالی مرقوم داشته و متذکر شوم را باید در بخش دوم محتوای مقاله منتشره حضرتعالی با عنوان “توافق هستهای وین: شکست محور اپوزیسیون همسو، تل آویو، و دلواپسان تهران” جستجو نمود. مسلم شخص شما نیز همچون دیگر صاحب نظران در عرصه سیاست نه تنها حق نقد دیدگاه های غیر را دارا میباشید، بلکه میباید این حق را به نحو احسن اعمال نموده تا باشد که ناظران از آن بهره برده و دیدگاه های ناقص مورد مرمت واقع شوند. اما آنچه بسیار مهم و قابل ذکر است اینکه، محتوای ردیه ها میباید درون مایه نقد را دارا باشند تا محتوا سازنده و غیر از جرح قلمداد شود. با هزاران تأسف و تأثر باید به عرض شریف مکتوب دارم نوشته حضرتعالی در مقاله مذکور نه تنها از درون مایه های نقد تهی، بلکه بالعکس رویه جرح و تخریب را در خود جای داده بود. بنا بر این مهم از استاد بزرگوار رخصت طلبیده تا نکاتی چند را خدمت شان یاد آور شوم.
بنا بر اطلاع این جانب حضرتعالی از ارادتمندان به راه و رسم مرحوم مهندس بازرگان و معتقدان به شریعت اسلامی بوده و میباشید میباید محضر شریف تان معروض دارم، اگر نام و راه آن مرحوم همچنان در تارک آسمان سیاست ایران می درخشد نه به جهت مخالفت های بی امانش با سیاست های موجود رژیم بوده و میباشد. بازرگان از این حیث درتاریخ ماندگار و به اسوه بدل شد که مروج پایه ها و ضوابط اخلاق در سیاست و البته و صد البته مهم تر از آن عامل به عقیده اخلاق سیاسی در حوزه عمل سیاسی بود. شالوده گفتار و رفتار آن زنده یاد در این این عرصه همان کلام معروف بود که همواره میگفت: “جنگ ما جنگ حجت است، نه جنگ قدرت”. اگر اساس و زیر بنای نظر و عمل در سیاست و اجتماع بر حجت استوار گردد نه بر قدرت بی هیچ ظن و گمان طریق حق و حقیقت خواهیم پیمود نه صراط جرح و تخریب اغیار. طریق حق و حقیقت آن است که کلام وحی به عنوان نقشه راه پیش روی ما نهاده و ما را بدان فرا می خواند و میگوید:
«وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»
“سوره مبارکه زمر/ آیات شریفه هفدهم وهجدهم”
« و آنها که از طاغوت اجتناب می ورزند تا مبادا او را عبادت کنند و به سوى الله بازگشته اند، آنان را مژده باد پس بشارت ده به آن عباد من که آنها که به همه گفتارها گوش فرا میدهند و از بهترین آنها پیروى مىکنند، اینان کسانی میباشند که الله آنان را راه نموده و اینان همان خردمندان میباشند»
همانگونه که ملاحظه میفرمایید در آیه شریفه عباد الله و اجتناب کنندگان از طاغوت کسانی میباشند که همه اقوال را شنیده و احسن آن را پذیرفته و تبعیت مینمایند. اما نکته اساسی جناب سهیمی آن است که بدانیم و آگاه باشیم که چگونه همه اقوال باید مورد استماع قرار گیرد تا طریق تبعیت از احسن آن ها مقبول افتد. مسلم همه اقوال ابتدا میباید بر لسان جاری شوند تا فرایند استماع و تبعیت از قول احسن حاصل آید. مع الوصف جاری و ساری شدن همه اقوال بستری سالم و محیا می طلبد. یکی از شروط لازم برای تحقق این بستر آن است که از تمسخر اقوال غیر، حتی اگر باطل باشند بر حذر باشیم تا صاحبان اقوال توان جاری نمودن قول و اقوال خود را دارا باشند. استاد بزرگوار اما حضرتعالی در مرقومه اخیر خود چگونه قلم فرسایی نمودید؟؟؟ از عرش تا فرش، از خاک تا افلاک، از آدم تا خاتم همه را به سخره گرفته و شخصیتشان را هتک نمودید. آیا الحق و الانصاف حضرتعالی بستر مورد نظر کلام وحی را گسترانیدید یا طریق محو آن را پیمودید؟؟؟ اگر قصد و نیت بر همان گونه که مورد نظر کلام وحی است بر بستر گفتن و شنیدن و سپس تبعیت از قول احسن است پس لا جرم نقد علمی و ادله ها میباید در برابر ادله های مقابل قرار گرفته و طرح شوند نه حمله به طرح کنندگان دعاوی غیر. به گونه مثال حضرتعالی در نوشتار اخیر مرقوم داشته اید:
«برخی از آقایانی که در گذشته از تحریم های کمر شکن بر ضدّ مردم ایران حمایت میکردند و با جنگ طلبان مقالات مشترک منتشر میکردند، به دنبال تطهیر خود هستند، و مواضع خودرا که همگی ثبت شده هستند را یا انکار کرده، یا تحریف میکنند، و یا تفسیر دیگری از آنها ارائه میدهند. یکی از اینها طلبه سابق قم ، که حال خودرا بعنوان متخصص الهیات شیعه معرفی میکند، با کدام آموزش دانشگاهی؟ با کدام پژوهش؟ و سال هاست در وینپ مشغول کار است، میباشد . . . متخصص الهیات شیعه آنقدر اسلام شناس است که پای منبر آقای محمد رضا نیکفر، “فیلسوف” اسلامستیز، می نشیند و با او مصاحبه همدلانه می کند تا ایشان ادعا کنند که اسلام الهیات شکنجه است»
مسلم راقم این سطور در مقام مسلمانی احساس تعلق لطیف حضرتعالی به اسلام حقانی و رحمانی را درک و فهم میکند اما روش صحیح در مواجهه با آرا و عقاید حمله به شخصیت اربابان عقاید نیست بلکه، روش صحیح نقد و رد ادله های ارائه شده از سوی آنان با ارائه ادله های صواب و صحیح بوده و میباشد. مثل گویا و در دست اینکه در همین مورد نویسنده مرقومه به جای حمله و جرح شخصیت معتقدان به شکنجه در اسلام با انتشار مقاله ای تحت عنوان ” شکنجه و اقرار به اکراه سیره دیکتاتوری فقیه” با استناد به آیات، روایات و پایه های مکتب حقوقی اسلام به نقض ادعای آنان پرداخته است. با ابراز هزاران تأسف حضرتعالی مقام و مرتبه علمی خود را ارج ننهاده و به جای اینکه به نقد علمی دوستان ما همت گمارید همه را از خود رهانیده و از علم و دانش خود محروم داشته اید. مجدد لازم می دانم حضرتعالی را به کلام وحی رهنمون باشم. قرآن در این مورد رسول عظیم الشأن اسلام را مخاطب قرار داده و میفرماید:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»
« پس به رحمت الهى با آنان نرمخو شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مىشدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش طلب نما و در کار ها با آنان مشورت و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را محبوب می دارد»
جناب سهیمی بزرگوار آیه شریفه تبیین نموده است نرمخویی از رحمت های الهی و پسندیده است و اگر رسول رحمت و آزادی تند خو و سخت دل بود جماعت هر آن لحظه از گرد او پراکنده و پیامش را بر زمین و هوا رها می نمودند. حال با این رویه که حضرتعالی در پی گرفته اید و جرح و تخریب را بر جای نقد و ادله نشانده اید حتی اگر سخن حسن هم بگویید چگونه میتوان منتظر بود تا بر دل نشیند؟؟؟
متأسفانه حضرتعالی به ما و دوستان ما نیز جفا نموده و ما و مواضعمان را از نقد علمی خود بی بهره نهاده اید و فقط به تخریب شخصیت دوستان صاحب نظرمان حمله برده اید. به عنوان مثال باید محضر شریف معروض دارم مرقوم داشته اید:
«بعد از این جناب، گروه سه تفنگدار مقیم اروپا را داریم که به ناگهان فوق ملی گرا شدهاند. اعضای این گروه مانند سیارات بدور خورشید خود میگردند، و هرچه که ایشان میگویند کلمه به کلمه تکرار میکنند. رشته تحصیلی یکی از آنها نه مهندسی هسته ای و رشته های مهندسی مربوط دیگر است، نه رشته پژوهشی ایشان انرژی، به خصوص انرژی هسته ای است، نه حتی یک مقاله به زبان انگلیسی و یا فرانسه در یک مجله و یا وبسایت معتبر در باره این موضوع دارد، و نه حتی اعداد و بزرگی آنها را میشناسد و مانند آب خوردن ادعا میکند که جمهوری اسلامی هفتصد میلیارد دلار هزینه مستقیم برنامه هستهای داشته است، که البته بخاطر عدم عمیق دانش است. ایشان تا قبل از توافق موقت ژنو در نوامبر دو هزار و سیزده همیشه میگفت که احتیاجی به مذاکره نیست. جمهوری اسلامی باید تمام برنامه هسته ای را بطور داوطلبی بر چیند، که البته اینکار، همانند آنچه که مرحوم معمر قذافی انجام داد، تسلیم محض میبود. ولی در همان شب اعلام توافق وین با عجله مقاله ای منتشر کرد و ادعا نمود که ایران تسلیم کامل شده است، و این در حالی است که دشمنان ایران، نه فقط جمهوری اسلامی، دائماً به پرزیدنت اوباما حمله میکنند که تسلیم ایران شده است و شدید ترین حملات را نیز به کشور ما انجام میدهند تا از آن چهره ای کاملا سیاه بسازند، که نگارنده آنرا در یک مقاله انگلیسی اخیر به تفصیل مورد بحث قرار داد. همین جناب که با آن عجله مقاله در محکومیت توافق وین منتشر کرد، حالا دیگران را متهّم میکند که متن قرارداد را مطالعه نکرده اند، گویا ایشان نسخه ویژه توافق وین را حتی قبل از اعلام آن دریافت کرده و مطالعه کرده بود»
از حضرتعالی خواهش دارم باری دیگر این فراز از مرقومه خود را مورد مطالعه قرار داده و در معرض قضاوت در دادگاه وجدانتان قرار دهید. به جای اینکه به تحلیل و نقد مواضع ما همت گمارید فقط با متلک هایی که در شأن و شخصیت شما نبوده تمسخر و تخریب را به حد اعلی رسانده اید. مسلم است که ما با توافق وین یا بهتر بگوییم تسلیمنامه وین سر سازش نداشته و مهر تأیید بر آن نمی نهیم. چرا که به این مهم باور مندیم که تسلیمنامه وین منجر به نقض استقلال ایران شده است. به عنوان نمونه حقوقی ترین استدلال را خدمت استاد بزرگوار ارائه مینمایم. این تسلیمنامه تا بدانجا خاص بوده و حاکمیت ملی را مخدوش نموده که در مقدمه و مفاد عمومی آن مندرج است که:
« کلیه مفاد و اقدامات مندرج در این برجام صرفاً برای اجرای آن بین گروه پنج بعلاوه یک و ایران می باشد و نمی بایست به منزله ی ایجاد رویه برای هیچ دولت دیگری، یا برای اصول بنیادین حقوق بین الملل و حقوق و تعهدات وفق معاهده ی عدم اشاعه هسته ای و سایر اسناد مربوطه، و همچنین اصول و رویه های شناخته شده ی بین المللی تلقی گردد»
همین عبارات البته بی کم و کاست در ماده بیست و هفتم قطعنامه اخیر هم مرقوم گردیده است اما چرا؟ چرا که به جهت حقوقی معاهدات و کنوانسیون های بین المللی به گونه عام چه مقاوله نامه باشند چه تفاهم نامه و . . . میتوانند همچون آرای قضات به مثابه آرای وحدت رویه مورد استناد قرار گرفته و به عنوان مبنا برای صدور آرایی دیگر از این دست به مدد آیند. اما از آنجا که بر مبنای اصول حقوقی منشور سازمان ملل استقلال ملل و دول را به رسمیت شناخته است تسلیمنامه ژنو و قطعنامه اخیر با علم به این مهم که تسلیمنامه کنونی استقلال ایران را نقض نموده است متذکر شده است این تسلیمنامه اخص بوده و نمیباید به منزله ی ایجاد رویه برای هیچ دولت دیگری، یا برای اصول بنیادین حقوق بین الملل و حقوق و تعهدات وفق معاهده ی عدم اشاعه هسته ای و سایر اسناد مربوطه، و همچنین اصول و رویه های شناخته شده ی بین المللی تلقی گردد. چرا که اگر غیر این باشد با تکرار و صدور چنین تسلیمنامه ها و قطعنامه هایی اصل حقوقی استقلال ملل و دول باید در هم شکسته و مخدوش گردد. موضع ما و دوستانمان را میباید از این زاویه مورد مطالعه و سپس نقد قرار دهید نه از زاویه دید و منافع جمهوری خواهان تگزاس نشین و شخص نتانیاهو. حرف ما در یک کلام این است که جمهوری اسلامی در موضع ضعف کامل به پای میز مذاکره قدم نهاده و ایران را به قیمومت غرب در آورده است. چرا باید رژیمی اینچنین نابخردی به خرج دهد که عاقبت در زیر بار ترکمانچایی دیگر کمر ملت را خم نماید؟؟؟ ما از همین زاویه به بحث ورود نموده ایم که صواب ترین گزینه مقدور جهت پیش گیری از اجرای چنین تسلیمنامه خفت باری برچیدن داوطلبانه تأسیسات هسته ای از سوی رژیم بوده و میباشد تا هم ایران به قیمومت غرب در نیاید و از طوق دول غربی رها شود و هم خطر جنگ بلا موضوع شود. این مهم را اخیرا در نوشتاری تحت عنوان ” تسلیمنامه هسته ای و وارونه نگاری اصلاح طلبانه” توضیح داده و تحلیل نموده ام.
حضرتعالی شمشیر تیز تهدید و تخریب را به سوی دکتر مصطفوی کشیده و در مورد ایشان مرقوم داشته اید که رشته تحصیلی ایشان نه مهندسی هسته ای و رشته های مهندسی مربوط دیگر است، نه رشته پژوهشی ایشان انرژی، به خصوص انرژی هسته ای است، نه حتی یک مقاله به زبان انگلیسی و یا فرانسه در یک مجله و یا وبسایت معتبر در باره این موضوع دارد، و نه حتی اعداد و بزرگی آنها را میشناسد و مانند آب خوردن ادعا میکند که جمهوری اسلامی هفتصد میلیارد دلار هزینه مستقیم برنامه هستهای داشته است، که البته بخاطر عدم عمیق دانش است. باید خدمت شریف عارض شوم که به جای اینکه رشته ایشان چه هست و چه نیست لازم بود به نقد بنیادین مواضع ایشان همت می گماردید. یاد آور شوم تحصیلات ایشان فوق لیسانس و دکترا و فوق دکترای شیمی فیزیک بوده و اکنون استاد دانشگاه با آخرین درجه آن در فرانسه میباشند. قابل ذکر است بخشی از کار ایشان در مرکز ملی تحقیقات علمی در فرانسه رسیدگی به چند راکتور هسته ای است که به دلایل واضح در باره آنها چیزی نمی نویسند و در بطور ممتد در جلسات و سمینارهای مختلف در باره سبد انرژی لازم برای کشورها شرکت می کنند. به پیشنهاد اکول مهندسی هسته ای دانشگاه توکیو نیز بعنوان استاد افتخاری دانشگاه توکیو شناخته شده و چون در تحقیقاتی که با آنها داشته اند چندین مقاله مهم در باره اثر تشعشعات هسته ای بروی محلولها و واکنشهای شیمیایی آنها منتشر کرده اند. واقعا دانشگاه های پاریس و توکیو این حد و اندازه بی بهره از محک زدن سطح علمی افراد هستند که ایشان را در این جایگاه قرار داده اند؟؟؟ حال با نظر به اینکه سر و کار جناب دکتر مهران مصطفوی از بام تا شام با رآکتور های هسته ای است آیا واقعا ایشان در جهل گرفتار آمده و نمیتواند هزینه های بر باد رفته توهم هسته ای رژیم را محاسبه نماید؟؟؟ واقعا از ادعای حضرتعالی در باتلاقی از شگفتی و تعجب در مانده ام. چه کسی به حضرتعالی خبر رسانده که ایشان فرموده اند جز ایشان هیچ بنی بشری این حقایق را عنوان نکرده اند؟ اتفاقا ایشان بارها و بارها نام دکتر شیرزاد را به عنوان پیشتاز در این مقوله بر زبان جاری کرده اند.
در فرازی دیگر در مورد عزیز ما آقای ابوالحسن بنی صدر مرقوم داشته اید:
«بعد نوبت خورشید این گروه است که دهها سال است در امنیت کامل در غرب زندگی میکند، امنیتی که به او بخاطر مقام سابق ایشان در ایران به ایشان داده شده است، ولی ادعا میکند که ایران تسلیم کامل غرب شده است، همان غربی که برای ایشان امنیت را فراهم میکند. ایشان از پیش از انقلاب گرفتار توهم خود بزرگ بینی بود. زمانی که ایشان اقتصاد توحیدی ؟! را نوشت، اگر منتقدان این اصطلاح بی معنا را به سخره نگرفته بودند، احتمالا حال هم در باره انرژی هسته ای توحیدی می نوشت»
متأسفانه نسبت به اولین رئیس جمهور هم کم لطفی روا داشته و زبان به تمسخر چرخانده اید. فرموده اید ایشان در غرب در امنیت کامل به حیات خود ادامه می دهند. حضرتعالی را ارجاع می دهم به بیانیه دادستانی فدرال آلمان در زمان جنایت میکنوس و دیگر قتل های خارج کشور که یکی از آمران آن “اکبر هاشمی رفسنجانی” بود. کسی که شما و همفکرانتان چند سالی ست دل به او داده اید و از او چهره خورشیدی تابان به نمایش نهاده اید. بیانیه دادستانی فدرال اعلام داشته بود که بنی صدر در لیست ترور ایادی دژخیمان رژیم قرار داشته است. حد اقل میتوانید برای صحت و سقم این بیانیه به کمیته ضد ترور ایرانیان در برلین و یا عزیز ما جناب آقای “پرویز دستمالچی” مراجعه نمایید. اما راجع به اندیشه توحیدی اولین رئیس جمهور و کتاب اقتصاد توحیدی باید عرض کنم حضرتعالی میتوانید کتاب و اندیشه ایشان را پیرامون دوگانه تضاد و توحید مورد نقد قرار دهید اما در این راستا یک مورد را برجسته نموده اید و آن اینکه، بنی صدر به جهت ارائه این برداشت در نظم عالم مورد تمسخر قرار گرفته است. در این جا میباید باری دیگر استاد بزرگوار را به آموزه های وحی رهنمون باشم. پدیده تمسخر بارها در قرآن به کار رفته و از آن به عنوان پدیده ای نکوهیده یاد شده است که شاخصه رفتار و گفتار کفار در قبال انبیاء الهی و رهروان حق و حقیقت بوده است. به عنوان شاهد مدعا قرآن خطاب به رسول رحمت می فرماید:
«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»
“سوره مبارکه حجر/ آیات شریفه نود و چهارم و نود و پنجم”
«پس آنچه را بدان مامورى آشکار کن و از مشرکان روى برتاب که ما تو را از تمسخر کنندگان کفایت میکنیم»
پر واضح است تمسخر سلاح دم دست کفار و مشرکین بوده است و الله باری تعالی رسول رحمت را امر مینماید در برابر استهزا کنندگان به بیان حقی که مأمور شده است ممارست ورزد. حال آنان که تمسخر را حربه نموده و به جان آرا و عقاید دیگران می افتند برای شما مهم میباشند یا آنان که پیامبر گونه در برابر تمسخر ها عقیده خود را با براهین عرضه می دارند؟؟؟ مضاف بر این حضرتعالی وقوف به این مهم دارید که بنی صدر در شرایط آزادی های سال اول پس از انقلاب از سوی ملت ایران به ریاست جمهوری برگزیده شد و در آن مقطع زمانی جو مطالعه و گفتمان در کشور همه جا را فرا گرفته بود. آیا ملت ایران جاهلانه به شخصی به نام بنی صدر رأی داده بودند؟ آیا جمهور را جاهل می خوانید؟ یقین دارم میباید در ادعای خود تجدید نظر جدی روا دارید.به هر روی مواضع ما پیرامون تسلیمنامه هسته ای آشکار در برابر دیدگان ناظر ملت قرار گرفته است. اما جناب سهیمی یک سئوال. حضرتعالی و دوستانتان که خود را رهرو مرحوم بازرگان میدانید چگونه هاشمی رفسنجانی را به بنی صدر رجحان میدهید. نگاهی به تاریخ و عملکرد این دو در قبال شما و همفکرانتان بسیار راه گشا میباشد.
با نام هاشمی رفسنجانی آنچه به ذهن متبادر شده و میشود خنده شیطانی او در هنگام ضرب و جرح مهندس علی اکبر معین فر در هنگام نطق پیش از دستور مجلس اول میباشد. مهندس علی اکبر معین فر، مردی که بی گمان ایران میباید به او ببالد. آزاد مردی نخبه، پدر مهندس زلزله ایران و نماینده ای دلیر در بحبوحه خرداد سخت و سنگین سال شصت. نام هاشمی رفسنجانی را چه نزدیک با ستم به زنده یاد بازرگان می شناسیم. خرداد ماه سال شصت و نه، پس از دستگیری بیست تن از امضا زنندگان نامه نود امضایی، زمانی که شادروان بازرگان به هاشمی پیام داد:
« سردسته و نویسنده نامه من هستم،دیگرانی که بازداشت کردید،گناهی ندارند»
هاشمی شیطان صفت پاسخ داد:
« قلمهایتان را میشکنیم»
رفسنجانی بعدها در سال هفتاد و هشت در بحبوحه انتخابات مجلس ششم بار دیگر همان قصه را از سر گرفت و گفت:
« بازداشت شدگان نامه نود امضایی، مسئله جاسوسی دارند»
البته بازداشت شدگان به اتهامات طرح شده توسط رفسنجانی در بیانیه ای مستدلل پاسخ گفتند.
جناب سهیمی عزیز اما اولین رئیس جمهور در قبال جفایی که به مرحوم بازرگان شد چه میراثی از خود بر جای نهاد؟
به یاد داریم که تعطیلی غیرقانونی روزنامه میزان ارگان نهضت آزادی ایران به مدیرمسئولی مرحوم مهندس بازرگان جوضد آزادی رخداد. ایضا به یاد داریم که رئیس جمهوروقت، سید ابوالحسن بنی صدرچگونه یک تنه دردفاع ازانتشارروزنامه میزان برخواست ودرفضای سیاسی جامعه بارها وبارها به تعطیل کنندگان وچماق به دستان مهاجم به دفترروزنامه تاخت. رئیس جمهور ظلم را بر نتافت و گفت:
«دفاع ازروزنامه میزان دفاع ازیک گروه سیاسی نیست. گرچه این دفاع نیزمقدس است ووظیفه رئیس جمهور. بلکه دفاع ازخود انقلاب است . . . کسی که امروزبه روزنامه اومیریزید اولین نخست وزیرجمهوری اسلامی است. وقتی یک انقلابی به آنجا رسید وکوشید که تسویه حساب های سیاسی ورقابت ها رابرسرقدرت پیش برد، این انقلاب به جاهلیت بازگشته، به طرف خلافت اموی میرود . . . چگونه نا سزا گفتن به رئیس جمهوروحمله نقابداران به روزنامه میزان تشویق دارد؟؟؟»
” روزنامه انقلاب اسلامی/ بیست وهشتم آبان پنجاه ونه”
ابوالحسن بنی صدردرمورخه بیست ودوم فروردین سال شصت درنامه ای سید عبدالکریم موسوی اردبیلی را به عنوان دادستان کل کشورمخاطب قرارداده ودراعتراض به توقیف روزنامه میزان نهضت آزادی ومحدود نمودن آزادی بیان مینویسد:
« روزنامه میزان توقیف ومدیرآن زندانی می شود وپرونده آن را به هیئت نمی فرستید . . . با کمال تأسف بسیاراعتماد مردم به دستگاه قضایی به حداقل رسیده است . . . دستگاه قضایی که به حکم قانون اساسی باید دامنه آزادی ها را توسعه بدهد، برخلاف قانون دستورتوقیف مدیرروزنامه وخود روزنامه را می دهد»
حال ناظران از ارجحیت هاشمی رفسنجانی بر بنی صدر نزد شما و دوستانتان در شک و شبهه فرو رفته اند. بیش از این مصدع اوقات نمیشوم. امید است همچون مرحوم بازرگان جنگتان را بر حجت بنا نهید نه بر قدرت. همچنان خاضعانه از حضرتعالی خواستارم با نقد های عالمانه خود به جریان همفکران بنی صدر ما را بهره مند ساخته تا همواره در جهت ترمیم نقصان ها گام نهیم.
ایام عزت برقرار
مازیارشکوری گیل چالان
مرداد ماه نود و چهار/ دنیزلی
یک پاسخ
این اقای سهیمی دنبال سهم میگردد ایشان را چه به این حرفها مال این حرفها نیست تالاب محل مناسبی برای رشر گیاهان انگل است مثل اقای سهمی