مازیار شکوری گیل چالان
دنیای کنونی دنیایی است بس متفاوت با دنیای پیشین. دنیایی که با پدیده های نوظهوری دست به گریبان بوده و میباشد. این نوظهوری نه بدان جهت که در سابق عینیت خارجی نداشته است، بلکه بدان معنی و مفهوم که مناسبات دنیای پیشین به گونه ای ترسیم شده بودند که به برخی از پدیده های عینی اجازه نشو و نما نمی دادند. به دیگر عبارت مناسبات دنیای پیشین به برخی پدیده های عینی اجازه طرح و بحث نمی داد. اما دنیای کنونی تفاوت هایی مبنایی با دنیای پیشین داشته و دارد. طرح بسیاری از پدیده های عینی در مناسبات دنیای امروزین امری نه تنها عادی بلکه به عنوان امری ضروری نگریسته و به رسمیت شناخته شده و میشود. آنگاه که مناسبات دنیای جدید طرح پدیده ها را ایجاب مینماید جامعه نیز به تبعیت از این مناسبات راهی نو و جدید را میپیماید. در این صورت با مجال طرح مباحث نوظهور جامعه کنونی میباید پیرامون چنین پدیده هایی تصمیم گیرنده باشد. تصمیم گیرندگی یکی از مهم ترین و شاخص ترین تفاوت های جوامع کنونی با جوامع پیشین میباشد. در چنین شرایطی ست که جوامع کنونی با چالش هایی بس سترگ و عمیق مواجه میگردند. چالش هایی که تا پیش از این هرگز بر سر راه جوامع قدیم رخ ننموده بود. یکی از پدیده های نو ظهور در دنیای کنونی که قابلیت طرح و بحث را یافته پدیده همجنسگرایی میباشد. با طرح چنین پدیده ای که در مناسبات دنیای قدیم پیشا پیش مردود و مذموم مینمود، جوامع کنونی بالاجبار میباید در به رسمیت شمردن و یا مردود خواندنش در مناسبات اجتماعی تصمیم گیری نمایند. به گونه مثال اخیرا “دیوان عالی” آمریکا به عنوان بلند پایه ترین نهاد قضایی این کشور ازدواج همجنسگرایان را در تمامی ایالات این کشور به رسمیت شناخت. پیش از این ازدواج همجنسگرایان فقط در سی و شش ایالت به رسمیت شناخته شده و از حمایت های قانونی برخوردار بود اما اکنون با حکم “دیوان عالی” این کشور چهارده ایالت دیگر نیز ملزم به برسمیت شناختن ازدواج همجنسگرایان شده اند. در چند روزه اخیر فرایند تصمیم گیری جوامع و فرهنگ ها و بینش های مختلف نسبت به رأی اخیر دیوان عالی امریکا و پدیده همجنسگرایی اظهار نظر کردند. شبکه اجتماعی فیسبوک شرایطی را برای کاربران خود فراهم کرد تا بتوانند پرچم رنگین کمان را که به عنوان سمبل همجنسگرایی به رسمیت شناخته شده است را بر روی عکس های پروفایلشان بیاندازند و بدین طریق حمایت خود را از حقوق همجنسگرایان اعلام دارند. در این راستا بحث هایی نیز در همین شبکه اجتماعی له و علیه پدیده همجنسگرایی در گرفت. به هر روی آنچه به وقوع پیوسته اینکه، جوامع کنونی دنیای جدید میل به این نموده اند تا همواره پدیده همجنسگرایی را موضوع بحث و گفت و گو قرار داده و در مورد آن تصمیم گیری نمایند. پیش از این نیز شهروندان ایرلندی با شرکت در رفراندومی سراسری رأی به رسمیت ازدواج همجنسگرایان داده بودند. اما پدیده همجنسگرایی و همجنسگرایان در جوامع مسلمان کما فی السابق غیر قابل طرح قلمداد شده است. غیر قابل طرح بدین معنی و مفهوم که روشنفکران و اندیشمندان این جوامع به جای پاسخگویی در قبال همجنسگرایی به فرار از موضوع و پاک نمودن صورت مسئله پرداخته و می پردازند. جوامع مسلمان خواهی نخواهی میباید در صدد پاسخ به پدیده همجنسگرایی بر آیند چرا که، مناسبات دنیای کنونی بیش از در خفا ماندن مسئله را جایز ندانسته و مسلمانان را به پاسخگویی صریح و بی قید و شرط وا میدارد. اما نکته اساسی اینکه، چرا جوامع مسلمان در مقام پاسخگویی به چنین سئوالی بر نیامده اند؟؟؟ بی شک ریشه را میباید در گزاره های دینی مسلمین جست و جو نمود. گزاره هایی که مسلمانان به عنوان حکم الهی بدان ها مینگرند. اما سئوال مبنایی اینکه، این گزاره ها تا کدامین حد و حدود مطابق با بیان و مقاصد کتاب و سنت اسلامی ست؟؟؟ آیا این گزاره ها مستقیم و بی واسطه حکم اسلام و خدای ما مسلمین میباشند و یا این گزاره ها برداشت و فهم صحیح و ناصحیح ما مسلمانان از مقاصد و مفاهیم اسلام؟؟؟ در این خصوص مسلمانان گزاره های خود، مبنی بر تحریم همجنسگرایی را به آیات قوم لوط در قرآن مجید مستند نموده و مینمایند. برای فهم این نکته و بازگشایی مقاصد و مفاهیم به کار گرفته شده در آیات مرتبط به قوم لوط ابتدا میباید تعریفی واضح و روشن از مقوله همجنسگرایی حاصل نمود. در فقدان حصول چنین تعریف آشکاری بازخوانی آیات مرتبط با قوم لوط هرگز راهگشا نبوده و مقبول نخواهد افتاد. چرا که ابتدا میباید بر مخاطبان وحی روشن آید که آیا داستان قوم لوط همان داستان همجنسگرایی ست یا این و آن هر یک حدیثی ست مجزا؟؟؟
همجنسگرایی ترکیبی از صفت مرکب همجنس و پسوند گرایی میباشد. اینگونه که از این ترکیب بر می آید واضح و آشکار است که دو نفر با یک جنسیت همگون به یک دیگر گرایش ذاتی داشته و دارند. واژه همجنسگرایی در برابر واژه دگر جنسگرایی قرار گرفته است. در دگر جنسگرایی دو فرد با دو جنسیت متفاوت مانند مذکر و مؤنث به گونه ای ذاتی به یکدیگر گرایش دارند. همانگونه اصل گرایش در دگر جنسگرایی اختیاری نبوده و پدیده ای ذاتی یا فطری میباشد، در همجنسگرایی نیز گرایش میان دو همجنس گرایشی خارج از اختیار و ذاتی میباشد. با این وصف در میابیم که آنچه در میان دو پدیده دگر جنسگرایی و همجنسگرایی به عنوان مخرج مشترک قرار گرفته است گرایش ذاتی و فطری میباشد. بر این اساس مخالفان حقوق همجنسگرایان میباید در صدد پاسخ به این پرسش بر آیند که چگونه دگر جنسگرایان به جهت گرایشات ذاتی و فطری نسبت به جنس مخالف سرزنش و نکوهش نشده و حقوق جنسیشان به رسمیت شناخته شده و میشود اما دو همجنسگرا که به جهت همان گرایشات ذاتی و فطری به یکدیگر گرایش میابند مورد سرزنش و نکوهش واقع میشوند؟؟؟
اما پر واضح است ادیان ابراهیمی همچون اسلام روابط جنسی دو همجنس با یکدیگر را منع نموده و به رسمیت نشناخته اند. تحریمی که بسیار شایسته و بایسته بوده و میباشد. اما آنچه مورد سئوال است اینکه، آیا این تحریم شامل تمامی انواع و اقسام روابط جنسی میان دو همجنس بوده و عمومیت داشته یا منظور نظر اخصی از این روابط را در نظر داشته است؟؟؟ آیا پدیده همجنسگرایی مصداق همان میل و رفتاری است که در کلام الله با قوم لوط بیان و تقبیح شده است؟؟؟
بازخوانی آیات وحی بر ما معلوم خواهد کرد که آیا قوم لوط در قرآن از همجنسگرایان بوده اند یا خیر.
از ویژگی های بارز و آشکار همجنسگرایان آن است که فاقد میل و گرایش جنسی و عاطفی به جنس مخالف خود میباشند. آیا کلام وحی قوم لوط را متصف به چنین ویژگی بارزی نموده است.
آیات قرآن در این باب:
«أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ * وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ * قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ»
“شعراء / صد و شصت وپنجم الی صد و شصت و هفتم”
« آیا از میان عالمیان با مردها در مى آمیزید * و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفریده وامى گذارید بلکه شما قومی تعدی کننده میباشید * گفتند اى لوط اگر دست برندارى قطعا از اخراج شدگان خواهى بود»
«وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَهَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ * أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَهً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ * فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ »
“نمل / پنجاه و چهارم الی پنجاه و ششم”
«و لوط را که چون به قوم خود گفت: آیا دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست مىشوید؟ * آیا شما به جاى زنان از روى شهوت با مردها در مى آمیزید بلکه شما مردمى جهالت پیشهاید * پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها مردمى هستند که به پاکى تظاهر مىنمایند»
«إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَهً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ * وَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ»
“اعراف / هشتاد و یکم و هشتاد و دوم”
« شما از روى شهوت به جاى زنان با مردان درمىآمیزید آرى شما گروهى تجاوزکارید * ولى پاسخ قومش جز این نبود که گفتند آنان را از شهرتان بیرون کنید زیرا آنان کسانىاند که به پاکى تظاهر مىکنند»
از سیاق آیات فوق بر ما معلوم می آید قوم فحشا کنندگان قوم لوط صاحب همسر یا همسرانی بوده اند اما با این همه به کامیابی جنسی از همسران خود اکتفا ننموده بلکه، مردان قوم از همجنسان خود نیز کامیابی مینمودند. همچنین هر سه دسته از آیات مذکور بر ما معلوم می دارند مردان قوم لوط به جهت جنسی از دگر جنسگرایان بوده اند چرا که خطاب حضرت لوط به آنان که میگوید: آیا شما از روی شهوت به جای زنان با مردان می آمیزید؟ گویای این مهم است که مردان قوم لوط میل جنسی و عاطفی به زنان داشته اند حال اینکه همجنسگرایان فاقد چنین میلی میباشند. از این نیز بگذریم مشخصه دیگر آیات استناد شده آن است که از کلمه قوم در هر سه دسته آیات استفاده شده است. مصطلح قوم در آیات فوق گویای آن است که مجرمین و فحشا کنندگان فقط تعدادی خاص و محدود نبوده اند بلکه کل قوم لوط بوده اند. مسلم مردان این قوم به جنس مخالف گرایش داشته اند که از آمیزش با آنها دارای فرزند شده و قومیت را حافظ شده اند. اینها همه و همه دلالت بر یک مهم دارد و آن اینکه مجرمین قوم لوط همجنسگرا نبوده اند و با استناد به آیات نازل شده در مورد قوم لوط در کلام الله نمیتوان جواز منع و تحریم همجنسگرایی را صادر نمود.
همچنین نگاه به آیات شریفه هفتاد و هفتم و هفتاد و هشتم سوره مبارکه هود بر ما مکشوف مینماید که علل دیگری نیز در آمیختن مردان قوم لولط با همجنسان خود عللی غیر از گرایش به جنس همگون داشته است. این آیات میفرمایند:
«وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا یَوْمٌ عَصِیبٌ * وَجَاءهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِن قَبْلُ کَانُواْ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَّشِیدٌ»
« و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند از آنان ناراحت و دستش از حمایت ایشان کوتاه شد و گفت: امروز روزى سخت است * و قوم او شتابان به سویش آمدند و پیش از آن کارهاى زشت مىکردند، گفت: اى قوم من اینان دختران منند آنان براى شما پاکیزه ترند پس از خدا بترسید و مرا در کار مهمانانم رسوا مکنید آیا در میان شما آدمى عاقل پیدا نمى شود»
این آیات با صراحت عیان می دارند که برخی اوقات نیت مردان قوم لوط از آمیخته شدن با جنس موافق اهداف سیاسی و عناد های شخصی بوده است. مثلا هدف آنان در این آیات تجاوز و تعدی به میهمانان حضرت لوط جهت تحقیر صاحب خانه نزد میهمانانش بوده است نه میل و گرایشات جنسی.
پس آنچه مشخص است و معلوم اینکه نه قوم لوط از همجنسگرایان بوده اند و نه افعال و اعمالشان از مصادیق افعال و اعمال همجنسگرایان. به نظر میرسد سهل و آسان نمیتوان احکام مجرمیت قوم لوط را بر همجنسگرایان بار نمود و اینان را به همان چوب راند و به انزوا کشاند.
اکنون سئوال دیگری نیز از پنهان سر باز کرده و پیش روی دگر جنسگرایانی قرار میگیرد که همچنان حکم به حرمت همجنسگرایی داده اند. چگونه ممکن است همجنسگرایان از حقوق جنسی و عاطفی خود که ذاتی و فطری آنها بوده خود را محروم دارند؟ حال اینکه دگر جنسگرایان خود به هیچ وجه من الوجوه پذیرای سرکوب نمودن میل جنسی و عاطفی خود نبوده و نیستند. حال آنکه رسول عظیم الشأن اسلام خطاب به امیر مؤمنان علی (ع) میفرمایند:
« یا عَلِی مَا کرِهْتَهُ لِنَفْسِک فَاکرَهْ لِغَیرِک وَ مَا أَحْبَبْتَهُ لِنَفْسِک فَأَحْبِبْهُ لِأَخِیک تَکنْ عَادِلًا فِی حُکمِک مُقْسِطاً فِی عَدْلِک مُحَبّاً فِی أَهْلِ السَّمَاءِ مَوْدُوداً فِی صُدُورِ أَهْلِ الْأَرْضِ احْفَظْ وَصِیتِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی»
“تحف العقول / صفحه سیزده”
« ای علی! هر چه برای خود نمی پسندی برای دیگری مپسند، و آنچه برای خود می طلبی برای دیگران هم بطلب؛ در این صورت در قضاوت خویش دادگر و در دادگریت یکسان نگر خواهی بود، و اهل آسمان تو را دوست خواهند داشت و در سینه اهل زمین به محبّت جای خواهی گرفت. این سفارش مرا به خواست خدا به خاطر سپار»
آیا آنگونه که از حدیث نبوی بر آمده دگر جنسگرایان قائل به حرمت همجنسگرایی آنچه را برای خود پسندیده اند برای همجنسگرایان هم می پسندند؟ آیا این دگر جنسگرایان آنچه را که همجنسگرایان را از آن باز می دارند خود را نیز از آن باز میدارند؟ آیا این انتظار از همجنسگرایان که میل و گرایش ذاتی و فطری خود را سرکوب نمایند از تکالیف “ما لا یطاق” نمی باشد؟ مگر کلام وحی همواره مسلمین را مخاطب قرار نداده و خبر نمیدهد: “لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا”؟
گویی وقت آن رسیده است که ما مسلمانان باری دیگر با بازخوانی متون منبع اسلام در گزاره های موجود مسلمانی خود بازنگری و اینبار گزاره ها را منطبق با مبانی اصیل اسلام ترسیم و تعریف نماییم.