این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

اسماعیل وفا یغمائی

چو گیسوی میگشائی.

چو گیسو میگشائی ای بانو

تمام معابد جهان تاریک میشوند

وتمام شهریاران  در برابرت به سجده میروند
چو گیسو میبندی
صبح از بناگوشت طلوع میکند
ای گندم وسایه های جنگل و نوای پرنده ناشناس.
بر لبت هزار بوسه میرقصد
در هر بوسه ات هزار تاکستان مست
وآنسوی چشمانت
شبی است که در آن گمشده ام
در جستجوی تمام ستارگان جهان
و آن شعله ی گمشده…..
28 مارس2015

دوم.نمی بوسمت ای گل

 

نمی بوسمت ای بانو

ای  گل

می ترسم که پر پر شوی!

نگاهت میکنم

هنگام که از خود طلوع میکنی

با پلکهای بسته ات که باز میشود

تا معنای ناز را جان دهد

و تمام غزلهای جهان را پناه….

می بویمت با هراس

و می روم و به نوای تمام پرندگان جهان گوش میکنم

که پیرامون تو زیبائی ترا میخوانند….

 بیست و نه مارس 2015 

 

سوم.غزلی که لبهای توست.

 

پنهان نمیکنم اما گاه

نمی خواهم بسرایمت با کلمات و کاغذ

می خواهم ببوسمت با هراس و عسل و گناه

تا ضربان دلهامان

در لبهامان حس شود

تا بدانم که غزل کلمه نیست

تا حس کنم که با لبها میتوان سرودبوسه ها را

و کلمه به کلمه غزلی را

غزلی را که نه میتوان شنید

نه میتوان خواند

غزلی را که لبهای توست

و تنها میتوان بوسید….

 
چهارممیگویند غزلهای مرا میدزدند

می گویند!
غزلهای مرا میدزدند!،
دزدیده اند
می گویم :غزلهای مرا دزدیده اند
نه راهزنان
بل عاشقان!
و می گویم
ای کاش تمام غزلهای مرا میدزدیدند
تا با نام خود واژه به واژه
در گوشهای کوچک گلرنگ معشوقی زمزمه کنند
و می گویم
ایکاش من خود غزلی بودم
تامی ربودندم
و زمزمه ام میکردند
با بوسه ای به نیم شبی بنام خویش
ایکاش غزلی بودم
که میدزدیدندم……
بیست و نه مارس 2015

 

پنجم.با تمام زشتیهایش زیباست این جهان

وبا تمام زشتیهایش
زیباست این جهان.
شب سر بر دامن مینهم و میگریم
وچون به تو میاندیشم
صبح می اید و اشکهایم به شادی میخندند
زیباست این جهان
حتی اگر بمب افکنهای جان بولتون
پرواز کنان
در شب بی انتهای گیسوان تو
غرش کنان صبح را به آتش کشند
و کتفهای معصوم سحرگاهی ترا
به پیرانه سر می اندیشم
بسیار دیدم و خواندم و سفر کردم
اما تنها بوسه تو به من آموخت
ای معشوق
که عشق از تمام جباران جهان نیرومند ترست
و با تمام زشتیهایش
زیباست این جهان……
بیست و نه مارس2015

ششم بزرگ است خدا

 

بزرگ است خدا!

نه بخاطر فرشتگان مضحک

رسولان عبوس سنگی

و کتابهای آسمانی

با عنکبوتهای خون آشامی که در آنها میرقصند

بل بخاطر باران و صبح و نسیم.

**

بزرگ است خدا

نه بخاطر ناقوسها و مناره ها

و قاریانی با دهانهای مرگ و وحشت و گنداب

بل بخاطر   خرد مرموزرسیدن تنها یک سیب بر درخت

و رازهای روئیدن خوشه های خرمابن و انجیر

 بخاطر پرواز یک پرنده بر گندمزار

و بر آمدن ماه

و قرمزی یک گیلاس.

 

**

بزرگ است خدا

نه بخاطر دوزخش

نه بخاطر بهشتش

نه بخاطر سکه ی مبتذل جاودانگیش

نه بخاطر قدرتش

بی نهایتش

و….

بل بخاطر اینکه

از انفجار بیگ بنگ

لبان مرا

وپستانهای ترا رویانید

و دو سرخگل دیوانه را بر آن

گلهائی که نه با دست

بل با لب باید بوئیدشان

و با لب

           باید

             بوئیدشان

بزرگ است خدا ……

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.