قبل از پرداختن به این مبحث بسیار مهم اما به ناچار اجمالی، لازم است یادآوری کنیم که سخن گفتن ازهویت ملی امری بسیار حساس است و باید با احتیاط زیادی به این مقوله پرداخت و مراقب بود که در زنجیره ملاحظات تبعیضآمیز و برتریطلبانه نیفتیم. همین طور نباید از نظر دور داشته باشیم که جوامع و ملت ها دارای سرشت ها و ویژگیها وشاخص های گوناگونی هستند که مجموعه آنها هویت ملی یک سرزمین را رقم میزند. از آنجا که انسانها به عنوان آحاد تشکیل دهنده جامعه، در همه شرایط وبدون استثنا،از نظر حقوق انسانی برابرند پس مشخصات هویتی همه ملتها از حقوق مساوی برخوردار بوده و بی هیچ پیش داوری، هرکدام به اندازه خود با ارزش و محترمند و تحقیق و بررسی آنها هرگز نباید جنبه تبعیضآمیز به خود بگیرد. هر نوع برتری طلبی بنا بر ملاحظات هویت ملی یا هر ملاحظه دیگر چه از نظر طبقه اجتماعی باشد یا از زاویه وابستگی دینی یا مرامی میتواند مخاطرات غیرقابل جبرانی در جامعه بشری به وجود آورد.
مخاطراتی که در طول تاریخ بشری برای انسانیت زیانبار بوده متأسفانه هنوز هم در قرن بیست و یکم به نام این تبعیضها خونها ریخته شده و حقوق مردم و ملتها زیر پا گذارده میشود. استفاده از صفاتی مانند مسلمان یا راست یا چپ یا ملی هر آنگاه که جنبه تمایزگرانه بخود بگیرد نوعی تبعیض را با خود بهمراه می آورد. از سوی دیگر در جهان امروز هویت افراد فقط به صرف زادگاهشان و یا زادگاه و محل زندگی پدر و مادر و اجداد شان و یا در سرزمینی که احتمالاً آن فرد دوران جوانی را در آن طی کرده است تعیین نمیگردد.
نوروز اثریست هنری
جشنهای نوروزی و رسوم آن،توازن زیبای تخیل و آفرینش انسان ایرانی و بیان احساسات او در زمانی دقیق از گردش وانتظام سماوات است. انتظامی که سفره طراوت وتازگی را در این سرزمین ها پهن می کند و در ساخته شدن هویت ملی مردمانش به مانندیک اثر هنری یکی از عمده ترین نقش ها را ایفا می کند. اما نگاه کردن نوروز بمثابه یک اثر هنری شاید تعجب آمیز جلوه کند. این هم نگاهی است که سعی میشود در این بخش از نوشته مورد بررسی قرار گیرد.
ملتها و مردمان گوناگون در تاریخ و فرهنگ شان جشنهای بزرگی دارند که به مثابه حلقه به هم پیوستگی آنها است. به راستی در فرهنگ ما ایرانیان جشن نوروز که ازایران باستان به یادگار مانده از اهمیت فراوانی برخوردار میباشد تا جایی که میتوان ادعا کرد جشن نوروز همچون سایر آفرینش های هنری از قبیل معماری، شعر، ادبیات، تئاتر، طرز لباس پوشیدن، و آرایش کردن آفرینشی هنریست و شاید به عبارتی جنبه و ارزش هنری آن از همه دیگران کمتر نباشد‼ چراکه تقریباً همه هنر های دیگر سعی دارند در جشنهای نوروزی خود را بیان و احساسات انسانی را به خود جلب نماید. وپیام عشق ودوستی و فراموش کردن دشمنیها و عداوت ها و فرارسیدن طراوت و زیبایی که همان پیام نوروزیست را به بشریت انتقال دهند. به طور مثال هرگز نمیتوان تصور کرد که در هنر های ادبی، مردمان ایرانی با زبان ها و روسوم و مناسک رنگارنگشان چقدر شعر و نثر در باره نوروز آفریده اند که طی قرون متمادی ودر فراروند شکلگیری و رشد سرزمین ایران و مردمان آن و باورهایشان اثرگذار بوده است؟
اگر به قول امانوئل کانت قبول کنیم که عمدتاً یک اثر هنری به دو شکل تظاهر پیدا میکند: یکی از طریق جسم، با سکون ها و حرکتهایش و با سکوت ها و فریادهایش که رقص و آواز و موسیقی و شعر وتئاتر… را باعث میشود؛ و دیگری از طریق آفرینش تجسمی که احساس را مادیت می بخشد و آنرا به اثری ماندگار تبدیل میکند. مانند بناها و مجسمهها و نقاشیها… می توان مدعی بود که نوروز اثری مفهومی – ادراکی “کنسپتوئل” است که زمینه آفرینش بسیاری از این هنر ها را در خود نهفته دارد که در اثر هیچ گونه فشار و زوری به وجود نیامده است. برعکس بسیاری از جشن های بزرگ و ماندگار خاستگاه دینی و مرامی دارند و زیر نفوذ و فشار صاحبان قدرت عمل و از آن تبعیت میکنند. جشنهای نوروزی پدیدهای مردمی هستند که در روند طبیعی جامعه فراگیر شدهاند.اینست حکمت با ارزش جشن های نوروزی و دلیل این که چنین ملی و فرا ملی شده است.
نوروز نماد مقاومت
سرزمین های ما ایرانیان که در چهارراه حوادث تاریخی پرفراز ونشیب واقع شده و با وجود این که جنگهای بزرگی به خود دیده اما توانسته از جمله باجشنهایی نوروزی خود در برابر تهاجم بیگانگان و فرهنگ های دیگر تاب و تحمل کند و نوروز را به ابزار مقاومت مثبتی برای پاسداری فرهنگ ملی ایرانی مبدل سازد. این مقاومت منطقی ترین و استوار ترین دلیل ونشانه ناب بودن نوروز به مثابه هنری مردمی و ملی و فرهنگی است که درگذار زمان شمولیت یافته و با سنت های زیبای ما در آمیخته و بی هیچ زور فشاری جای و مقام خود را کسب نموده و در خلال قرون تحول و انسجامی گرفته که بدون اغراق در نوع خود کم نظیر است.
تنوع و مرکز گریزی نوروز
مردمان مناطق مختلف بنا برکیفیت ارتباطی که با جهان و طبیعت اطراف خود دارند به بیانهای هنری خود ویژگیهائی میدهند که با آفرینشهای انسانهای مناطق دیگر تفاوت دارد.
مراسم دستهجمعی مردمان به هنگام جشن ها یا شادی و خوشحالی طرز آرایش و تظاهراتی از این قبیل رنگ و بوی و علائم و اشارات خود را دارد. بهطور مثال در همین ایران خودمان رقصهای مردم روستایی به شکل قابل توجهی این گوناگونی را نشان میدهد، رقص کردها با ارائه حرکات جسم، به طور فردی و جمعی که نوعی نمایش و تئاتر است با آنچه که در آذربایجان یا سیستان و بلوچستان و فارس و در میان لرهای بویراحمدی و بختیاری و ترکان قشقایی و مردم به خراسان وجود دارد متمایز است. حالتی که هر ملت به هنگام خشم یا مهربانی میتواند داشته باشد با ملتهای دیگر متفاوت است. مهربانی و دوستی و عشق ورزیدن که نوعی بیان تصفیه روح انسان محسوب میشود میتواند در فرهنگی و در میان مردمانی به نیازی خشن تقلیل پیدا کند و زن یا مرد یکی بنده دیگری بشود و در فرهنگی دیگر میتواند موجب تعالی دوستی و برابری بین زن و مرد و احترام متقابل به حقوق یکدیگر باشد.
این تفاوتها هویت هنری آنها را میسازد که جزیی از هویت ملی یک سرزمین محسوب میشود. برخی از این بیانهای هنری از مرزهای ملی گذرکرده و مشمولیت جهانی پیدا میکنند. جشنهای نوروزی در عین حال که براساس یک سلسله اصول کلی برگزار میشوند اما تنوع هویت فرهنگی و هنری مردمان را تشویق وحفظ و صیانت میکنند و جنبه و رقابت نداشته بلکه بعنوان عامل تکامل فرهنگی عمل میکنند.
نوروز متوازن و خرافات ستیز
حاکمیتها و قدرتهای مذهبی با دستکاری در هنر و جلوه های متفاوت آن هنر را به تسخیر خود درمیآورند و از آن برای تأثیرگذاری بر روحیات و احساسات انسانها به عنوان وسیلهای برای تحکیم قدرت خود استفاده میکنند. در ایران به ویژه در مذهب شیعه عزاداری و سوگواری به شیوه خود زدن و آزار و شکنجه خود از طریق زنجیر زدن وقمه زدن و سینه زدن و به سر خود زدن با فرهنگی که در سنت اصیل و کهن ایرانی وجود دارد.خونریزی و آدمکشی و خشونت نمیتواند بیان هنری داشته باشد.
جشن های آخر زمستان در بسیاری از فرهنگ ها جنبه خرافی دارد در مسیحیت اروپائی کارناوالی که به پیشواز بهاران می رود نخست در خوردن ونوشیدن افراط میکند آنگاه در شرائطی به غایت خالی از تعادل تندیس زمستان را که به انسانی سیاه جامه و خشن و زشت شباهت دارد به آتش می کشند. در حالی که در فرهنگ ایرانی و سنت های نوروزی حقیقت انسان در تعادل و توازن اوست. تظاهرات خلقیات و رفتار انسان ها قبل ازهر چیز نمایش واقعیت آنهاست نمایشی که می تواند با عقلانیت و همینطور با حقیقت فاصله داشته باشد. بازیگران و بینندگان نمایش باید در رفتار خود میزان را حفظ کنند و مرتکب اعمالی نشوند که توازن و تعادل را در اخلاقیات و روحیات انسان مختل کند. کنترل و اداره کردن رفتار و گفتار و حرکات اغراقآمیز وظیفه انسانهای مسئول و فرهیخته میباشد و روشنفکران و رهبران اجتماعی باید از اشاعه رفتار افراطی جلوگیری به عمل آورند و پندار نیک را راهنما باشد. اگر کسانی ادعای رهبری بخشی از جامعه و طرفداری از حقوق انسانی را دارند به هیچ عذر و بهانهای حق ترویج خرافات را ندارند و در مقابل چنین اعمال ناشایستی باید ایستادگی و این رفتار را تقبیح کنند. در فرهنگ ما زمستان را با جشن و میهمانی و پذیرایی از دوستان و نزدیکان و همسایگان و همشهریها وبا پریدن از روی آتش بدرقه می کنیم. در جشنهای نوروزی ما نتفر وآتش زدن زمستان به ویژه در قامت انسانیت غایب است در حالی که این رسم در میان بسیاری دیگر از فرهنگ ها وجود دارد.
در این ایام که تجاوز به حقوق انسان ها و استثمار و آدمکشی و خشونت بیداد می کند نسل ما باید کوشش کند تا پیام آور مفهوم نهفته ای از نوروز به بشریت باشد که مدافع حقوق انسان و مخالف هرگونه ترویج خشونت و آزار است.
نوروز شاد و خرم باد
نوروز 1394
فرهنگ قاسمی