محمود خادمی
در آستانه 8 مارس روز جهانی زن و گرامیداشت این روز
بیش از یک قرن از مبارزه زنان ایران برای دستیابی به آزادی و برابری میگذرد . اولین فعالیت علنی و بیرونی زنان برای بهبود وضعیت خود و در جستجوی برابری و رفع تبعیض ؛ شرکت در تحولات سیاسی انقلاب مشروطیت بود . آنان با احساسات ملی گرایانه و حس میهندوستی در دفاع از انقلاب مشروطه
؛ هم با شرکت در تظاهرات اعتراضی و مبارزه مسالمت آمیز و هم با شرکت در انجمن های مخفی و سازماندهی های عملیاتی با پوشیدن لباس مبدل ــ لباس مردانه ــ به مبارزه مسلحانهِ انقلابیون مشروطه ؛ یاری رساندند .
بعد از آنهم تا بامروز ؛ مبارزه زنان برای دست یابی به آزادی و حقوق برابر همواره جریان داشته است . اما مبارزه مسلحانه زنان در دهه 50 در کنار مردان همرزمشان از دوره های درخشان مبارزات آنان میباشد . علاوه بر آن ؛ حماسه مقاومت و جان بازی زنان در دهه 60 یعنی در دوره ای که ارتجاع دینی بیرحمانه و با شقاوت تمام با شکنجه ؛ تجاوز ؛ اعدام و تیرباران مخالفین ؛ کمر به نابودی و قلع و قمع آنان بسته بود ؛ از برگهای زرین تاریخ مبارزاتی زنان ایران است .
همچنین نقش آفرینی زنان در اعتراضات 88 یکی از پر خروش ترین عرصه های مبارزاتی زنان برای آزادی بود . در این اعتراضات زنان دلیر ایران در صفوف مقدم نبرد ؛ هر خیابان و کوچه را به دژی پولادین در مقابل یورش نیروهای سرکوبگر رژیم تبدیل کرده بودند ؛ اگر چه شور بختانه این شکوهِ پایداری و مقاومت ؛ بخاطر خیانت و نا پیگیری اصلاح طلبان به بار ننشست .
اما حتی اگر این سابقه مبارزاتی درخشان و طولانی ــ یکصد ساله ــ زنان را نادیده بگیریم ؛ صرف حضور گسترده و سرا پا شور آنان و بعضا” هدایت و سکانداری جنبش اعتراضی سال 88 در مقاطعی ــ که مردم و جوانان کشور خود شاهد آن بوده اند را در نظر بگیریم ــ ؛ نشان میدهد که زنان و دختران دلیر کشور بخش مهم و غیر قابل جایگزینی در جنبش ملی برای دست یابی به دمکراسی و حق حاکمیت ملی هستند . بخشی که تا پیش از این ؛ ابعاد رشد و ثبات قدم اش در مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران ؛ چندان جدی گرفته نشده بود .
وقتی از مبارزه زنان در این 36 سالی که از عمر نکبت بار این رژیم گذشته است صحبت میکنیم ؛ نباید رنج ؛ مبارزه و پایداری مادرانِ جانباختگان دهه 60 ؛ مادران خاوران ؛ مادران شهدای اعتراضات 88 ؛ مادران پارک لاله و ….. مادرانی که طعم جنایات خونبار این رژیم را چشیدند و در مبارز علیه استبداد با تمام وجود خروشیدند ؛ را فراموش کنیم .
بنابراین کم بها دادن به مبارزه و حضور اجتماعی و سیاسی زنان که صرف حضور و عاملیت اجتماعی شان ؛ خود بزرگترین دلیل انکار و نفی این نظام دینی است از خطاهای غیر قابل جبران محسوب میشود ؛ امری که چشم انداز رهائی و آزادی مردم ایران را مبهم و مخدوش میکند . واقعیت این است که زنان طغیانگران اصلی جامعه ایران و نیمه عاصی تر جامعه ؛ علیه ظلم و بیداد نظام هستند ــ بعدا” در این باره بیشتر توضیح میدهم ــ .
الف ــ جنبش رهایی زنان بخشی از مبارزه آزادیخواهی مردم :
واقعیت این است که دیدگاه نابرابر نسبت به زن و درجه دو دیدن او به لحاظ تاریخی و در جهان سرمایه داری ؛ ناشی از روابط استثماری از یکسو و نقش نابرابر زن در این مناسبات از سوی دیگر میباشد ؛ که درجه دوم دیدن زن از نقش نابرابر او در امر تولید ناشی میشود . حس تملک نسبت به زن هم بخشی از اخلاقیات ضد انقلابی و استثماری ناشی از روابط تولیدی بهره کشانهِ سرمایه داری است . بنابراین نابرابر دیدن زن و مرد ؛ تضادی است طبقاتی و تاریخی که با مبارزه علیه استثمار و نابرابری ــ قدرت های حاکم عامل اصلی اند ــ و با شرکت هر چه بیشتر زنان در این مبارزه قابل حل است .
اما فاشیسم دینی حاکم بر ایران به تبعیض و نابرابری زنان ؛ مشروعیت دینی و قانونی بخشیده است ؛ یعنی عامل اصلی زن ستیزی و تبعیض علیه زنان ؛ ایدئولوژی دینی حاکم بر کشور است ؛ بعبارتی آزادی و برابری زن در ایران در گرو نفی نظام ولایت فقیه و زمامداری فقها در کشور ؛ نهفته است . ولی فقیه نظام در 30 فروردین 1393 در دیدار با جمعی از زنان حکومتی میگوید : ” اگر میخواهیم نگاه ما به مسئله زن سالم ؛ منطقی ؛ دقیق و راهگشا باشد ؛ باید از افکار غربی در مسائلی نظیر اشتغال و برابری جنسی ؛ کاملا” فاصله بگیریم ” .
ولی فقیه نظام همچنین میگوید : ” بر خلاف برخی دیدگاهها اشتغال مسئله اصلی زنان نیست ؛ بلکه سلامت خانواده اولویت اصلی زنان است که باید به آن پرداخته شود ” . بنابراین همانطور که می بینید خامنه ای میگوید برابری جنسیتی با جوهر اسلام مغایرت دارد ؛ یعنی تبعیض و نابرابری زن از پایه های این نظام دینی میباشد
در عین حالیکه کاملا” روشن است که ؛ سرکوب و تحقیر زنان در این رژیم روی دیگر سکهِ سرکوب و تحقیر کل جامعه است . یعنی هر زمانی که رژیم به سیاست ارعاب بخشی در جامعه نیاز داشته باشد ؛ زنان اولین و در دسترس ترین قربانیان این برنامه جنایتکارانه و ضد مردمی بوده و هستند و آنان با بهانه واهی بد حجابی مورد سرکوب ؛ اذیت و آزار و اسید پاشی قرار میگیرند . ضمن اینکه آخوندها برای ابدی و مقدس نشان دادن منافع سلطه گرایانه و استثماری خود ؛ با استفاده از احکام و قوانین شریعت آخوندی به باز تولید خشونت علیه زنان و تشدید آن می پردازند .
بنابراین تبعیض جنسیتی و سرکوب علیه زنان به بهانه واهی و مسخره بد حجابی قبل از هر چیز ؛ یک مسئله سیاسی است که بقا و منافع نظام دینی به آن گره خورده است . مگر غیر از این است که تعرض به زنان به بهانه بد حجابی با هدف مرعوب کردن کل جامعه صورت میگیرد . درست بهمین دلیل مبارزه و مقاومت زنان در مقابل سرکوب رژیم ؛ نقش برجسته ای در تضعیف و سرنگون شدن این نظام ضد بشری دارد . بنابراین با قاطعیت میتوان گفت شکست و یا پیروزی زنان در این نبرد به سرنوشت همه مردم ایران و از جمله مردان هم مربوط است .
بنابراین وقتی که تبعیض ؛ بی حقوقی ؛ سرکوب و تحقیر علیه زنان ــ مانند دیگر مشکلات جامعه ــ ؛ مسئله ای سیاسی است و نه فرهنگی ــ نه اینکه عامل فرهنگی و از جمله نگرش مردسالارانه در نگاه جنسیتی و تبعیض علیه زنان بی تأثیر باشد ؛ بلکه عامل اصلی نیست ــ ؛ که بوسیله طبقه حاکم حفظ و باز تولید میشود ؛ پس برای رهایی زنان و ایجاد تغییر و تحولی در این وضعیت ؛ قبل از هر چیز باید این نظام پاسدارِ تبعیض و بیحقوقی زنان را ؛ سرنگون نمود .
از طرفی دیگر از آنجا که تبعیض و نابرابری علیه زنان در ایران یک امر رسمی ؛ قانونی و دولتی است و در عرصه سیاسی ؛ کلیت نظام دینی حاکم در برابر زنان میهن مان قد بر افراشته است . پس با تعدیل این و یا آن قانون و ماده از قوانین مدنی و مجازات اسلامی امکان ندارد گرهی از مصائب و مشکلات زنان گشوده شود . ضمن اینکه تعدیل و انسانی تر کردن قوانینی که بر اساس شریعت آخوندی و احکام فقه تنظیم شده غیر ممکن است. بنابراین تنها با رفتن و سرنگون شدن این نظام دینی است که راه برای برابری و آزادی زنان هموار میشود .
بعلاوه از آنجا که خصلت اصلی جنبش رهایی زن ؛ مبارزه و رویاروئی با نظام مرد سالار است ؛ بنابراین رویاروئی با قدرت و ساختار استبدادی نظام دینی ؛ ساختاری که مولد نظام مرد سالارانه و انواع تبعیض علیه زنان در جامعه است ؛ به وظیفه اصلی زنان ایران تبدیل میشود . کما اینکه زنان با شرکت گسترده و تمام عیار در اعتراضات سال 88 نشان دادند که مبارزه برای آزادی و رهائی زنان جزء جدا ناپذیر مبارزه دمکراتیک مردم ایران است .
یعنی عامل اصلی که باعث شد زنان ایران گسترده تر ؛ بی باک تر وارد این عرصه ــ اعتراضات سال 88 ــ شوند و بعضا” در صفوف اول این اعتراضات حاضر شده و برای تداوم آن خود را بهر آب و آتشی بزنند ؛ آن بود که آنان راه رسیدن به مطالبات برابری طلبانه خود را در پیوند یابی با مبارزه سراسری مردم ایران یافته بودند .
خلاصه اینکه جنبش رهایی زنان بخشی از جنبش اجتماعی و انقلابی مردم ایران و آنهم بخش جدا نشدنی از این مبارزه میباشد . یعنی سرنوشت زنان ایران چون دیگر آحاد مردم به سرنوشت این رژیم گره خورده است . کما اینکه انقلاب آزادیخواهانه مردم ایران هم بدون عنصر رهایی زن و حضور فعال و تمام عیار زنان به اهداف خود نخواهد رسید . یعنی انقلاب و سرنگونی این نظام وظیفه اصلی و موضوع کار همه مردم ایران ــ زنان و مردان ــ میباشد .
بنابراین همانگونه که زنان برای پایان دادن به تبعیض ؛ سرکوب و تحقیرها و دستیابی به برابری حقوقی خود لاجرم باید با جنبش ملی و سراسری ــ جنبش آزادیخواهانه مردم ایران ــ پیوند یابند ؛ مردان آزادی خواه ایران هم نمی بایست در مقابل سرکوب و تعرضات لجام گسیخته اوباشان و مزدوران حزب الهی در خیابانها به زنان و دختران ایران بی تفاوت بمانند و باید زنان را در مبارزه شان برای آزادی و برابری یاری نمایند .
بخصوص که ؛ این رژیم با کنترل زنان و درجه دوم نگهداشتن آنان ؛ کنترل مردان ایران و هویت آنان را نیز در چنگ خود گرفته است . مگر غیر از این است که این نظام برای مردان هم مشخص میکند که چند فرزند داشته باشند ؛ دختران آنها چه بپوشند و چه نپوشند ؛ کی ازدواج کنند ــ در 9 سالگی و یا بزرگتر که شدند ازدواج کنند ــ ؛ زنان شان باید بچه داری و خانه داری کنند و یا می توانند دنبال اشتغال هم باشند؛ مردان به تنهایی باید نان آور خانه باشد ؛ مردان خانه باید وظیفه نگهبانی از زنان و دختران خانواده را بعهده داشته باشند و بر پوشش آنها نظارت کنند و ……
ب ــ مردان نباید تماشاگرِ ساکتِ سرکوب زنان باشند :
اگر چه فشار و سختی های وارده بر زنان ؛ در راه مبارزه با این رژیم در مقایسه با مردان بسیار بیشتر بوده است اما علیرغم آن ؛ زنان هر گز تن به تمکین و تسلیم نداده و به مقاومت خود برای در هم ریختن باید و نبایدهای رژیم در مورد رعایت حجاب و سایر ممنوعیت ها همچنان ادامه داده و میدهند و برای تغییر زندگی خود و جامعه شان از هر نوع فداکاری و مایه گذاری دریغ نمی ورزند .
واقعیت این است که زنان دلیر ایران در جریان مقاومت و مبارزه علیه دیکتاتوری شاه و بخصوص شیخ همواره از انگیزه های بیشتری برای مبارزه برخوردار بوده اند . در گذشته هم از آنجا که زنان سرنگونی دیکتاتوری شاه را لازمه هر تحولی در سرنوشت خود میدانستند ؛ از مبارزه سیاسی و تشکیلاتی علیه رژیم با شور و فداکاری پشتبانی میکردند و همه امکانات خود را در این راه می نهادند .
پیوستن زنان به سازمان های انقلابی در رژیم گدشته و حضور شجاعانه آنان در اعتراضات اجتماعی در این رژیم در واقع پاسخ دندان شکن زنان قهرمان ایران به تحقیر و تبعیضی است که دیکتاتوریهای شاه و شیخ بر آنان اعمال کرده و میکند . زنانی که استعداد راهگشائی ؛ فداکاری و ثابت قدمی شان در امر مبارزه می تواند برای روشنفکران بی عمل و مدعیان حرافِ مبارزه صد درس آموزنده در بر داشته باشد ؛ زنانی که همه روزه قوانین و احکام ارتجاعی رژیم را به تمسخر میگیرند و موقعیت برابر خود با مردان را به ذهنیت جامعه مرد سالار ایران ؛ تحمیل میکنند .
مگر نه این است که سرکوب و تحقیر همه روزه زنان برای محدود کردن حضور اجتماعی و ممانعت از ایفای همین نقش کنشگری اجتماعی و سیاسی است ؛ مسئله ای که بی توجهی بآن در نهایت به رکود و سکون مبارزه سراسری و جنبش اعتراضی منجر میشود . پس مقابله مردان با خشونت علیه زنان و تلاش و مداخله برای جلوگیری و توقف این چرخه توحش ؛ از پیش شرطهای ضروری توسعه مبارزه علیه رژیم میباشد .
بنابراین بدلیل پیوند اجتناب ناپذیر مبارزه زنان برای رهایی و مبارزه آزادیخواهانه سراسری ؛ مردان ایران موظف اند که همگام با زنان آگاه و مبارز به مقابله با نظامی که خشونت علیه زنان را تشویق و ترویج میکند ؛ بپا خیزند و زنان را در مبارزه آرمان خواهانه شان تنها نگذارند . یعنی مبارزه زنان برای آزادی و برابری ؛ مبارزه مردان هم هست .
وقتی که مبارزه زنان علیه قید و بندهای ارتجاعی رژیم بخشی از مبارزه آزادیخواهانه همه مردم ایران میباشد ؛ خیر اعتراضات اجتماعی و توسعه مبارزه سراسری مردم ایران حکم میکند که مردان مبارز و آزادیخواه ایران به موازات مبارزه سیاسی و اجتماعی با این رژیم ؛ با صدای رسا و بیانی روشن از منافع جنسیتی حاصل از این ساختارِ ضد زن فاصله بگیرند و صف خود را از مزاحمان و متجاوزین خیابانیِ زنان جدا کنند و نشان دهند که با آنها نیستند و با کار آنها مخالف اند . و آشکارا و با نمایش علنی ؛ با سرکوب و خشونت علیه زنان به اعتراض برخیزند و خواهران خود را در چنگال سرکوبگران وحشی و اسید پاشان حزب الهی ؛ تنها نگذارند .
اگر این همدلی و همراهی با زنان در مقابله با سرکوب نباشد و تنها شاهدی ساکت بر زخم های رژیم بر تن و روان آنان ــ تنها به جرم زن بودن ــ باشیم ؛ نه تنها به روحیه هماردی با رژیم کمک نکرده ایم و کمک نکرده ایم که جسارت اجتماعی اوج بگیرد ؛ بلکه به دامن زدن رخوت ؛ سستی و سکون بر سراسر مرز پر گهر نیز کمک کرده ایم . باور کنید بدون حمایت علنی و عملی از زنان در مقابل آزار و اذبت روزانه آنان در خیابانها ؛ چرخه لعنتی خشونت علیه آنان هر گز متوقف نخواهد شد .
بنابراین مردان ایران در کنار زنان ؛ باید با هر نوع خشونت کلامی و فیزیکی سرکوبگران رژیم علیه زنان مقابله کنند و هنگامی که شاهد حمله و هجوم و خشونت و آزار علیه زنان در خیابانها و اماکن عمومی هستند ؛ نباید تنها شرم زده چشمان خود را بر وحشیگریهای اراذل و اوباش بسیجی و پاسدار ببندند ؛ بلکه باید با اقدامی عملی بدفاع از آنان بر خیزند ؛ چرا که این زور و خشونت عریان است که بقاء حکومت آخوندها را تا همین امروز ممکن کرده است .
…… زنان شجاع تر و از خود گذشته تر از مردان وارد صحنه مبارزه و رویاروئی با رژیم میشوند
زنان ایران پس از سالها سرکوب و آزار و اذیت مستمر توسط انواع گشت های سرکوبگر رژیم در خیابانها و متقابلا” مقاومت در برابر ضرب و جرح و اسید پاشی مزدوران حزب الهی و ….. ؛ به تجربه راههای مقابله با خشونت و مقاومت در برابر اوباشانِ سرکوب گر را آموخته اند . بهمین خاطر برای حضور در تجمعات و اعتراضات خیابانی از اعتماد به نفس بیشتری نسبت به مردان ــ که با درگیریهای اینچنینی کمتر روبرو میشوند ــ برخوردارند .
بعبارتی زنان آزموده تر و با تجربه تر از مردان برای مقاومت و رویاروئی با نیروهای دشمن هستند و با ثباتِ قدم بیشتری دل خود را به دریایِ پر طوفانِ آزادی و رهائی مردم ایران میزنند . علاوه بر این ؛ آنها دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند تا بخاطر آن ؛ محافظه کار باشند و با ترس و تردید وارد صحنه مبارزه با رژیم شوند .
بهمین خاطر بود که در اعتراضات سال 88 آنان شجاع تر و بی باک تر از مردان صحنه گردان نبرد با نیروهای رژیم بودند . بعلاوه مادرانِ داغدار عزیز و قهرمان را بنگرید ؛ که چگونه در برابر دستگیری ؛ شکنجه و اعدام فرزندانشان ساکت نمی نشینند و بی باکانه در راه دادخواهی آنها گام بر میدارند .
همین زنان شجاع میهن بودند که با حضور شجاعانه و پاکبازانه خود در اعتراضات سال 88 علیرغم ناکامی و به محاق رفتن قیام اعتراضی مردم ؛ فضای جامعه ایران را متحول کردند و باعث شدند که امید به تغییر در میان ایرانیان از جوشش باز نایستد . بهمین خاطر است که جامعه ایران امروزه ؛ پیش از هر زمان دیگری برای پذیرش یک رفرم و تغییر بنیادی در جهت تغییر و نگاه مثبت به زن ؛ آماده شده است .
در خاتمه من یقین دارم که آخوندها و سردمداران جنایتکار این رژیم بهیچوجه نمی توانند گریبان خود را از بیداد و ستمی که در این 36 سال بر زنان و دختران میهن مان روا داشته اند ؛ برهانند . دیر نیست که انفجار خشم زنان دلیر و نیرو و پتانسیلی که در آنان ذخیره شده است به سیل بنیان کنی بدل میشود که دودمان سیاه نظام زن ستیز را ؛ از ریشه بر میکند .
8 مارس ؛ روز جهانی زن به همه زنان و دختران عزیز و گرامی ایران ؛ به مادران جانباختگان دهه 60 ؛ به مادران خاوران ؛ مادران شهدای قیام 88 و مادران پارک لاله و ….. ؛ مبارک و گرامی باد .
05.03.2015
14 اسفند 1393
arezo1953@yahoo.de