ما همه “شارلی” هستیم.
“شارلی” که نه تنها جدایی دین از دولت بود که در ورای این هر دو جای می گرفت.
“شارلی” به معنای آزادی اندیشه، آزادی بیان، و نه تنها آزادی قلم که آزادی نقش و طرح.
“شارلی” به معنای قدرت آزادیبخش خط، حرف، کلمه، کلام، طرح، رنگ، مرکب.
“شارلی” به معنای قدرت رهائیبخش سخره، طنز، شوخ طبعی و خنده.
“شارلی” به معنای لبخند، پوزخند، ریشخند، نیشخند و زهرخند بر همۀ جزمیتها، رسمیتها، مطلق پنداریها و خشک اندیشیها….
“شارلی” به معنای جسارتی دائم و صمیمانه برای غلبه بر حریمهای عقیدتی، اعتقادی و اعتیادی.
“شارلی” به معنای درهم شکستن بزم خونین و سیاه ظلمات خاموشیها، هراسها، سرابها و کندیها.
“شارلی” به معنای ضرورت حرمت شکنی، حریم زدائی و وظیفۀ عبور از مرزها.
“شارلی” به معنای به پرسش کشیدن سکوتها و سازشها و همسازیها.
“شارلی” به معنای تلاشی پایدار برای به پس راندن همۀ قیدها و بندها.
“شارلی” به معنای خط بطلانی بر هرگونه تبعیض نژادی، قومی، دینی و عقیدتی.
“شارلی” به معنای نو در برابر کهنه، روشنائی در برابر تاریکی، تمدن در برابر توحش، “فردا” در برابر “دیروز”.
“شارلی” به معنای بازتاب امروزینی از پیامهای عصر روشنگری.
“شارلی” به معنای تداوم آرمانهای آزادگی و برابری طلبی جنبشهای اعتراضی جوانان و دانشجویان سالهای شصت و هفتاد.
“شارلی” به معنای گام برداشتن در آن راستا که همواره رهروانی چون ولتر و روسو، هوگو و زولا، ژید و کامو، سارتر و بووار و دوراس داشته است.
“شارلی” به معنای سوگند به قلم، به خطی که بر سفیدی کاغذ تند و چابک می لغزد و می رود و می دود تا طرح شود و دعوتی شادمانه به سنت زدایی، آزاداندیشی و دگراندیشی و دگرزیستی.
“شارلی” یادآور همۀ اهل قلم است که سلمان رشدی باید باشد، کسروی باید باشد، احمد میرعلائی، فریدون فرخزاد، سعیدی سیرجانی، مجید شریف، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، پروانه اسکندری، هالۀ سحابی، محسن امیراصلانی و دیگران و دیگران، همگی از همه جا و از همه سو، باید باشند: از الجزایر و تونس تا دانمارک و سوئد، از پاکستان و افغانستان تا چین و کره و ژاپن ….
“شارلی” به این معنی است که اینان همگی هستند همچنان که ما هستیم و پایدار می مانیم.
“شارلی” به این معنی است که آزادی اندیشه و گفتار، جهان بینی و دین و مسلک و مرام ندارد که در آن سوی این همه قرار می گیرد.
“شارلی” به این معنی است که سرزمین آزادیها نه کفر می شناسد و نه ایمان.
“شارلی” به این معنی است که حکم و یاسا و فرمان سلطان و داروغه و مفتی و محتسب و این اسیدپاش و آن کلوخ انداز، نه قلم را از گردش باز می دارد و نه مداد را از چرخش. هشدار که ” قلم شکسته تیزتر می نویسد” و ” شکستن مداد، افزودن بر شمار مداد هاست”.
احمد آزاد – داریوش آشوری ـ گیل آوایی – مریم اشرافی – احمد اشرف ـ ناصر اعتمادی – محمد اعظمی – بهمن امینی – کاظم ایزدی ـ پری برکشلی ـ علی بنوعزیزی – سهراب بهداد ـ کامران بهنیا ـ شهرنوش پارسی پور – ناصر پاکدامن ـ امیر پیشداد ـ نیره توحیدی ـ علی اصغر حاج سید جوادی – حمید جاودان ـ سیروس جاویدی – ناهید جعفرپور – اسد جلالی ـ بهی جنتی عطائی – علی حجت – حسن حسام – نسیم خاکسار- مهدی خانبابا تهرانی – هادی خرسندی – اسماعیل خویی ـ سبا خویی ـ رضا دقتی ـ محمود رفیع – مرتضی رفیعی ـ فرهمند رکنی (اخوی)- سیما زاویه – صدرالدین زاهد – مجید زربخش – هوشمند ساعدلو ـ بهمن سقایی – اسد سیف ـ شهلا شفیق – حماد شیبانی ـ بهروز شیدا ـ بتول عزیزپور – زویا عطاران ـ رضا علامه زاده – مسعود فتحی ـ شهرام قنبری – کیان کاتوزیان – منیره کاظمی – کاظم کردوانی ـ مصطفی کریمی – احمد کریمی حکاک ـ بهزاد کشاورزی ـ علی گوشه ـ باقر مرتضوی ـ منصور معدل ـ هایده مغیثی – حسن مکارمی – باقر مومنی – ناصر مهاجر – اکبر مهدی – عباس میلانی – منوچهر نامور آزاد ـ شیدا نبوی ـ مجید نفیسی – شهین نوائی ـ پرتو نوری علا – شیدان وثیق ـ ایرج هاشمی زاده ـ فاطمه یوری.