مقدمه ای بر سوگ مبارزی پایمرد
به یاد دوست و رفیق عزیزمان عین الله رضاییان مبارز زجمتکش درگزی
علامرضا سرگران
عین الله میدید که در کنار فقر اقتصادی، فقر فرهنگی هم یکی از بزرگترین بازدارنده های پیشرفت جامعه است و در همان دوران نوجوانی و جوانی تصمیم گرفت که در صورت ممکن شغل معلمی پیشه کند و اینچنین هم شد. بعد از تحصیل در دانشسرای تربیت معلم در مشهد در رشته ادبیات، در شهر زادگاهش درگز به شغل معلمی پرداخت و رابطه صمیمی و صادقانه اش با دانش آموزان و گرایشات انسان دوستانه سیاسی او باعث شدند که حکومت اسلامی ایران او و تعداد زیادی از معلمان متعهد را از کار برکنار کند و بدین ترتیب عمر معلمی رفیق کوتاه بود.
هنوز هم باور این پیشامد، دشوار و سنگین است، هنوز هم تصور اینکه او دیگر در میان ما نیست برای ما ، همه آنهایی که او را میشناختند دشوار است.
عین الله رضاییان در سال 1330 در شهرستان درگز در خانوادهای زحمت کش پا به جهان گذاشت. چهارمین پسر خانواده بود و خانواده پر جمعیتشان بعد از تولد او هم گسترش یافت و آخرین پسر و تنها دختر هم به جمع بزرگ آنها پیوست. گذران خانواده ای بزرگ در شرایط آن دوران کار آسانی نبود و بالطبع همه باید کمک پدر میبودند و عین الله هم از همان کودکی با کار و زندگی زحمت کشان آشنا شد و درد این قسمت از جامعه را با وجود خود لمس کرد و در تمام زندگی دفاع از حقوق کارگران جزو زندگی او بود.
پدر با تمام مشکلاتی که تحصیل بچه ها برایش داشت تلاش کرد که همه فرزندانش به مدرسه بروند و در این راستا هم با تمام مشکلاتی که بود خانه ای در شهر درگز ساخت که بچه ها راحت تر به مدرسه بروند.
عین الله میدید که در کنار فقر اقتصادی، فقر فرهنگی هم یکی از بزرگترین بازدارنده های پیشرفت جامعه است و در همان دوران نوجوانی و جوانی تصمیم گرفت که در صورت ممکن شغل معلمی پیشه کند و اینچنین هم شد. بعد از تحصیل در دانشسرای تربیت معلم در مشهد در رشته ادبیات، در شهر زادگاهش درگز به شغل معلمی پرداخت و رابطه صمیمی و صادقانه اش با دانش آموزان و گرایشات انسان دوستانه سیاسی او باعث شدند که حکومت اسلامی ایران او و تعداد زیادی از معلمان متعهد را از کار برکنار کند و بدین ترتیب عمر معلمی رفیق کوتاه بود. بعد از برکناری از کاری که او عاشقانه انجام میداد چاره ای جز جستجوی راههای دیگری برای امرار معاش خود و خانواده نبود. در این راستا عین الله با سرمایه ای محدود کلید سازی را پیشه کرد و با همان درآمد اندک ساخت اما حاضر نشد در مقابل حکومت زور سر تسلیم فرود آرد. حکومت جمهوری اسلامی در همان سالهای اولیه تاسیس خود تحمل دگر اندیشان را نداشت و در هر موقعیتی مخالفان خود را سرکوب می کرد. سهمیه عین الله از این سرکوبی از دست دادن شغل معلمی و بارها بازداشت او بود. آخرین بازداشت و زندانی شدن او در هجوم جمهوری اسلامی به سازمان فدائیان در سال 1365 بود که زنده ماندن بسیاری چون عین الله باعث خوشحالی و خشنودی خانوادهها و رفقا بود که از موج قتل عام سال 67 گریختند. عین الله که سالها با اداره و کار در کارگاه در و پنجره سازی که برادرش عنایت راه اندازی کرده بود روزگار می گذراند مدام مورد آزار و اذیت حکومتیان قرار می گرفت و زندگی سخت را حکومت با این مخالف آزاری خود بر او سخت تر میکرد. عین الله که حالا خانواده کوچک خود را داشت نمی توانست این شرایط غیر انسانی را تحمل کند و به ناچار از درگز به مشهد کوچ کرد تا شاید دور از چشم ماموران امنیتی حکومت یک زندگی بی دغدغه ای در کنار خانواده اش داشته باشد. متاسفانه مامورین امنیتی در هر موقعیتی نیش سمی خود را وارد زندگی رفیقمان میکردند و او را میآزردند. با همه این ناملایمات عین الله همیشه لبخندی بر لب داشت و بر سختی ها هم لبخند می زد. انگار که می خواست به تقدیر بگوید با من نمیتوانی در بیافتی. اما سرنوشت آخرین و بدترین سلاح خود را به کار گرفت و عین الله همیشه خندان ما را بیماری تقریبا نا علاج سرطان به مبارزه طلبید. عین الله هم بیش از دو سال به مصاف با این هیولا پرداخت و دیروز آخرین روز مبارزه را متاسفانه تسلیم مرگ شد و فرزندان و خانواده و رفقایش را با دنیایی از غم تنها گذاشت. عین الله عزیز یاد تو همیشه در خاطر ما زنده است