jrk

آمریکا دولت تروریستی درجه یک است

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

jrk
jrkنوام چامسکی 
در١۴ اکتبر 2014  مقاله ای در نیو یورک تایمز بقلم   مارک  مازتی خبرنگار نیویورک تایمز،نوشته شد که از فعا لیت های سازمان سیا  از بدو پیدایش ان پرده برداشت .  
 در سال 2009، او جایزه پولیتزر را برای گزارش  در ارتباط با  تشدید  خشونت در پاکستان و افغانستان و واکنش امریکا در مقابل ان  گرفت .   سال گذشته، او هم چنان  یکی از فینالیست های جایزه پولیتزر برای گزارش در مورد بازداشت و بازجویی های سازمان   سیا   بود.
متعاقب این مقاله,  مقاله دیگری ازنام چا مسکی در اینفورمیشن کلر ینگ هاو س   منتشر گردیدکه در اینجا می آیند.

آمریکا دولت تروریستی درجه یک است

 نوام چامسکی 
طبق یک نظرسنجی آمریکا به‌عنوان «بزرگترین تهدید نسبت به صلح در دنیای کنونی شناخته شده است، بسیار بالاتر از پاکستان که از این لحاظ در جایگاه دوم قرار دارد، و هیچ دولت دیگری نزدیک به آن‌ها ‌قرار ندارد.
تصور کنید که مقالهٔ مهمی‌ در پراودا، تحقیقی را چاپ کرده است که کا گ ب انجام داده است. این تحقیق در مورد عملیات تروریستی مهمی‌ است که کرملین در تمام دنیا به‌راه انداخته است. این مقاله کوشیده است عواملی را که منجر به شکست یا موفقیت آن‌ها ‌شده، معین کند، و سرانجام نتیجه می‌گیرد که متأسفانه موفقیت‌ها اندک بوده و از این رو در سیاست‌ها باید تجدیدنظر صورت گیرد. فرض کنید که این مقاله در ادامه از پوتین نقل‌قول می‌کند که وی از کا گ ب خواسته که چنین تحقیقاتی انجام دهد تا موارد «تأمین مالی و تأمین سلاح برای ایجاد یک شورش در کشوری که در واقع عملیات موفقی بوده است» را پیدا کند. و نتیجه چندانی حاصل نشده است. بنابراین او در مورد ادامهٔ چنین تلاش‌هایی اکراه دارد.
چنانچه تقریباً به‌طور باور نکردنی چنین مقاله‌ای چاپ می‌شد، فریاد نفرت و انزجار و خشم به آسمان برمی‌خاست، و روسیه به‌شدت محکوم می‌شد ـ یا بدتر ـ نه فقط به‌خاطر این که عمل شرورانه تروریستی آشکارا به‌رسمیت شناخته شده بود، بلکه به‌خاطر واکنش رهبری و قشر سیاسی: هیچ نگرانی دیگری وجود ندارد جز این که تروریسم دولتی روسیه چقدر فعالانه کار می‌کند و این که ممکن است این اعمال افزایش یابند.
به‌دشواری می‌توان تصور کرد که چنین مقاله‌ای ممکن است به چاپ برسد، در حالی که چنین اتفاقی رخ داد، تقریباً.
در تاریخ ۱۴ اکتبر، سرمقالهٔ نیویورک تایمز در مورد تحقیق سیا دربارهٔ عملیات مهم تروریستی کاخ سفید در جهان بود [توضیح «مهر»: ترجمهٔ سرمقالهٔ ۱۴ اکتبر نیویورک تایمز در همین شماره سایت منتشر شده است]. این مقاله کوشیده است عواملی را که منجر به شکست یا موفقیت آن‌ها شده است معین کند، و سرانجام نتیجه می‌گیرد که متأسفانه موفقیت‌ها اندک بوده و از این رو در سیاست‌ها باید تجدیدنظر صورت گیرد. در ادامه به نقل از اوباما آمده است که او از سازمان سیا خواسته که چنین تحقیقاتی انجام دهد تا موارد «تأمین مالی و تأمین سلاح برای ایجاد یک شورش در کشوری که در واقع عملیات موفقی بوده است» را پیدا کند. و نتیجه چندانی حاصل نشده است. بنابراین او در مورد ادامه چنین تلاش‌هایی اکراه دارد.
فریاد نفرت و انزجار و خشم شنیده نشد، هیچ واکنشی نشان داده نشد.
نتیجه روشن به‌نظر می‌رسد. در فرهنگ سیاسی غرب، کاملاً طبیعی و بجا است که رهبر دنیای آزاد باید دولت شرور تروریستی باشد و در چنین جنایاتی آشکارا والامقامی‌ خود را اعلام کند. و طبیعی و بجا است که فرد مشهور دارنده جایزهٔ صلح نوبل و وکیل قانون اساسی لیبرال که زمام امور را در دست دارد صرفا باید نگران انجام موفقیت‌آمیز این اعمال باشد.
نگاه دقیق‌تر به این مقاله نتایج به دست آمده را کاملاً اثبات می‌کند.
این مقاله دربارهٔ عملیات آمریکا «از آنگولا تا نیکاراگوئه و کوبا» است. اجازه دهید اندکی به آنچه از قلم افتاده اضافه کنیم.
در آنگولا، آمریکا در تأمین حمایت شدید از نیروهای ارتش تروریستی یوناس ساویمبی به آفریقای جنوبی ملحق شد، و پس از آنکه ساویمبی در انتخابات آزادی که به‌دقت بر آن نظارت می‌شد به‌سختی شکست خورد، و حتی پس از آنکه آفریقای جنوبی دست از حمایت از این به‌گفتهٔ ماراک گولدینگ، سفیر بریتانیا در آنگولا «هیولایی که شهوت او برای قدرت موجب تیره‌روزی هراس‌انگیزی برای مردم کشورش شده بود»، برداشت، آمریکا همچنان به حمایت از او ادامه داد. رئیس سیا اظهارنظر سفیر را تأیید کرد، وی در کینشازا هشدار داد که حمایت از این هیولا «ایدهٔ خوبی نبود، به‌دلیل شدت جنایت‌های ساویمبی. او به‌طرز وحشتناکی بی‌رحم بود».
علی‌رغم عملیات تروریستی گسترده و مرگبار در آنگولا که از سوی آمریکا پشتیبانی می‌شد، نیروهای کوبایی مهاجمان آفریقای جنوبی را از این کشور بیرون راندند، و آن‌ها را وادار کردند تا نامیبیا را که به‌طور غیرقانونی اشغال کرده بودند ترک کنند، و راه را برای انتخابات آنگولا که در آن ساویمبی پس از شکست خود، «نظر تقریباً ۸۰۰ ناظر خارجی انتخابات را که معتقد بودند رأی‌گیری در مجموع آزادانه و منصفانه بوده است را رد کرد» (نیویورک تایمز)، و همچنان با حمایت آمریکا به جنگ تروریستی خود ادامه داد.
نلسون ماندلا پس از رهایی از زندان، دستاوردهای کوبا در آزادسازی آفریقا و پایان بخشیدن به تبعیض نژادی را گرامی‌ داشت. از اولین اقدام‌های وی اعلام این مسأله بود که «در تمام سال‌هایی که در زندان بودم، کوبا الهام‌بخش من بود. پیروزی‌های کوبا اسطورهٔ شکست‌ناپذیری ستمگران سفید را از بین برد و به توده‌های مبارز آفریقای جنوبی الهام بخشید ـ نقطه عطفی برای آزادسازی قاره ما و مردم کشورم از مصیبت تبعیض نژادی ـ کدام کشور دیگری می‌تواند ادعا کند که بیش از کوبا در روابط‌اش با آفریقا ایثارگر بوده است؟»
بنا به نوشتهٔ لئو گرانده و پیتر کرن بلو در کتابی تحت عنوان نقبی به کوبا که بر اساس اسناد محرمانه‌ای است که اخیراً منتشر شده، هنری کسینجر فرمانده تروریست‌ها درست بر عکس نلسون ماندلا، در مورد یاغی‌گری کاستروی «جوجه» که باید «تار‌و‌مار می‌شد» بسیار عصبی بود.
به نیکاراگوئه برگردیم، نیازی نیست منتظر جنگ تروریستی ریگان باشیم که پس از آن که دادگاه بین‌المللی به واشنگتن دستور داد «استفاده غیرقانونی از زور» را متوقف کند همچنان به جنگ ادامه داد ـ به‌عبارت دیگر، به تروریسم بین‌المللی خود ادامه داد ـ و خسارت‌های فراوانی پرداخت، و پس از قطعنامهٔ شورای امنیت سازمان ملل متحد که از همه دولت‌ها(یعنی آمریکا) می‌خواست قوانین بین‌المللی ـ که واشنگتن به آن رأی داده بود ـ را رعایت کنند.
 
به‌هر حال، باید اذعان کرد که جنگ تروریستی ریگان علیه نیکاراگوئه که بوش اول ـ بوش «رجل سیاسی» آن را گسترش داد، به اندازهٔ تروریسم دولتی در السالوادور و گواتمالا که وی با حرارت زیاد از آن پشتیبانی می‌کرد ویران‌گر نبود. نیکاراگوئه این مزیت را داشت که ارتشی داشته باشد که بتواند با نیروهای تروریستی که از سوی آمریکا اداره می‌شدند رویاروی شود، در حالی که در دولت‌های همسایه تروریست‌هایی که به مردم یورش می‌بردند نیروهای امنیتی مسلح و آموزش دیده توسط واشنگتن بودند.
ظرف چند هفته آینده ما جنگ‌های تروریستی واشنگتن در آمریکای لاتین را گرامی‌ خواهیم داشت: قتل شش رهبر روشنفکر برجسته آمریکای لاتین، جسوای پریست، به دست واحد تروریستی نخبه ارتش سالوادور. آتلاکتی بتولین توسط واشنگتن مسلح و آموزش داده شد. او با پیشینه‌ای طولانی از کشتار قربانیان معمولی، طبق دستورهای صریح فرمانده ارشد عمل کرد.
پس از این که جان اف کندی ماموریت نیروهای مسلح آمریکای لاتین را از «دفاع نیمکره غربی» ـ یادگار کهنه جنگ جهانی دوم ـ به «امنیت داخلی» تغییر داد که در واقع به‌معنی جنگ علیه مردم محلی بود، این جنایت تکان‌دهنده در ۱۶ نوامبر ۱۹۸۹، در دانشگاه جسوای در سان سالوادور پایان غم‌انگیزمصیبت عظیم تروری بود که سراسر قاره را در بر گرفت.
چالرز مک لین که از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ برنامهٔ عملیات ضد شورش و دفاع داخلی را هدایت می‌کرد به اختصار پیامدها را شرح داده است. از نظر وی تصمیم کندی در سال ۱۹۶۲ را می‌توان به‌مثابه تغییررویه تحمل «حرص و آز و بی‌رحمی‌ ارتش آمریکای لاتین» و تبدیل آن به «تبانی مستقیم» در جنایت‌های آن‌ها، به حمایت آمریکا از «شیوه‌های جوخه‌های قلع‌و‌قمع هنریش هیملر» قلمداد کرد.
همه چیز فراموش می‌شود، «حقیقت‌ها» فراموش نمی‌شوند.
در کوبا، پرزیدنت کندی برای مجازات کوبایی‌ها به‌خاطر دفع تجاوز خلیج خوک‌ها که با کمک آمریکا طراحی شده بود، عملیات ترور واشنگتن را کاملاً مخفیانه آغاز کرد. همان‌طور که پییرو گلی جسس مورخ توصیف کرده است، جان اف کندی از برادرش ادوارد کندی، دادستان کل، خواست که گروه رده بالای آژانسی را هدایت کند که برعملیات مان گوس، برنامه‌ای شبه نظامی‌، جنگ اقتصادی، و خرابکاری نظارت می‌کردند. عملیات مان گوس در اواخر ۱۹۶۱ به‌منظور ایجاد «اسباب هراس در زمین» برای فشار بر فیدل کاسترو، و رسمی‌تر، برای «سرنگونی وی».
اصطلاح «اسباب هراس در زمین» به نقل از همکار کندی و مورخ آرتور اسکل سینجر، در بیوگرافی تقریباً رسمی‌ رابرت کندی که مسئولیت انجام جنگ تروریستی بر عهده‌اش نهاده شده بود آمده است. رابرت کندی به سازمان سیا اطلاع داد که مسألهٔ کوبا «برای دولت آمریکا از اولویت درجه اول برخوردار است ـ هر مسألهٔ دیگری ثانویه است ـ هیچ زمان، تلاش، یا نیروی انسانی نباید تلف شود» در تلاش برای سرنگونی رژیم کاسترو، و باید «اسباب هراس در زمین» در کوبا ایجاد شود.
جنگ تروریستی که برادران کندی آغاز کردند موضوع کوچکی نبود. این جنگ ۴۰۰ آمریکایی و ۲۰۰۰ کوبایی را درگیر کرد و متضمن، نیروی دریایی خصوصی قایق‌های تندرو، و ۵۰ میلیون دلار بودجه سالیانه بود. این برنامه توسط ایستگاه سیا در میامی‌ اجرا می‌شد و قانون بی‌طرفی و احتمالاً منع عملیات سیا در ایالات متحدهٔ آمریکا را نقض می‌کرد. عملیات‌ها شامل بمب‌گذاری در هتل‌ها و موسسه‌های صنعتی، غرق کردن کشتی‌های ماهیگیری، مسموم کردن غلات و چارپایان، آلوده کردن صادرات شکر و از این قبیل بود. برخی از این عملیات به‌طور ویژه از سوی سیا تصویب نمی‌شد، اما توسط نیروهای تروریستی انجام می‌شد که سیا آن‌ها را تأمین مالی و حمایت می‌کرد. یک تبعیض بدون تفاوت در مورد دشمنان رسمی.
عملیات تروریستی مان گوس را ژنرال ادوارد لنسدیل که دارای تجربه‌های فراوانی در عملیات تروریستی آمریکا در فیلیپین و ویتنام بود، هدایت می‌کرد. برنامهٔ زمان‌بندی او برای عملیات مان گوس به‌دنبال «شورش آشکار و سرنگونی رژیم کمونیستی» در اکتبر ۱۹۶۲ بود که برای «موفقیت نهایی مستلزم مداخله نظامی‌ قاطعانه آمریکا است» که پس از این که تروریسم و سرنگونی رژیم، شالوده آن را مهیا کرده باشند، رخ می‌دهند.
البته، اکتبر ۱۹۶۲ در تاریخ معاصر لحظهٔ بسیار مهمی‌است. در این ماه بود که نیکیتا خروشچف به کوبا موشک اعزام کرد، موجب بحران موشکی شد که به‌شکل تهدید‌آمیزی به جنگ هسته‌ای نزدیک شد. امروزه کارشناسان معتقدند که انگیزهٔ خروشچف تا حدی به‌خاطر برتری عظیم آمریکا از نظر نیرو پس از این که کندی با افزایش چشمگیرسلاح‌های تهاجمی‌ به درخواست خروشچف برای کاهش این سلاح ها، و تا حدی به‌خاطر نگرانی‌اش در مورد حمله احتمالی آمریکا به کوبا، بود. سال‌ها بعد، رابرت مک نامارا، وزیر دفاع کندی تصدیق کرد که کوبا و شوروی حق داشتند از حمله نظامی‌ بهراسند، «اگر من به جای کوبا یا شوروی بودم، همان‌طور فکر می‌کردم» (اظهارات مک نامارا در کنفرانس بین‌المللی در مورد ۴۰ـ‌مین سال بحران موشکی).
تحلیل‌گر برجسته سیاسی ریموند گارتف، که سال‌های بسیاری در سازمان اطلاعات آمریکا به‌طور مستقیم تجربه کسب کرده بود، می‌گوید که چندین هفته پیش از آغاز بحران موشکی، یک گروه تروریستی کوبایی که با حمایت دولت آمریکا عملیاتی را از فلوریدا آغاز کرده بود دست به انجام «حمله متهورانه‌ای زد، با قایق تندرو هتلی در ساحل در کوبا در نزدیکی‌هاوانا را گلوله باران کرد، در این هتل تکنیسین‌های نظامی‌ شوروی تجمع می‌کردند، در این حمله تعداد زیادی روسی و کوبایی کشته شدند». وی در ادامه اظهار داشت، و بلافاصله پس از این حادثه نیروهای تروریستی به کشتی‌های حمل بار بریتانیا و کوبا حمله کردند و مجدداً به کوبا یورش بردند. این عملیات از آن دسته عملیاتی بود که در اوایل اکتبر آغاز شد. در لحظهٔ دشواری که بحران موشکی همچنان لاینحل بود، در ۸ نوامبر، پس از آن که عملیات مان گوس به‌طور رسمی‌ به حالت تعلیق در آمده بود، یک تیم تروریستی که از ایالات متحدهٔ آمریکا اعزام شده بود تسهیلات صنعتی کوبا را منفجر کرد. به‌گفتهٔ فیدل کاسترو در این عملیات ۴۰۰ کارگر کشته شدند. این عملیات توسط «تصاویری که هواپیماهای جاسوسی گرفته بودند» هدایت می‌شد. تلاش برای به قتل رساندن فیدل کاسترو و حمله‌های تروریستی دیگر بلافاصله پس از پایان بحران موشکی ادامه یافت و در سال‌های بعد از نو شدت پیدا کرد.
در مورد بخش نسبتاً جزیی جنگ تروریستی گفته شده است که تلاش‌های بسیار برای به قتل رساندن کاسترو عموماً به‌عنوان شیطنت‌های بچگانه سیا کنار گذاشته شده‌اند. گذشته از این، هیچ یک از اتفاقاتی که رخ دادند موجب جلب علاقه یا تفسیر چندانی نشدند. نخستین تحقیق به زبان انگلیسی در مورد تأثیر بر کوبایی‌ها در سال ۲۰۱۰ توسط پژوهش‌گر کانادایی کیث بولندر، در کتابی به نام صداهایی از طرف دیگر چاپ شد: تاریخ شفاهی تروریسم علیه کوبا، تحقیق بسیار ارزشمندی که کاملاً مورد بی‌توجهی قرار گرفته است.
سه نمونه‌ای که در نیویورک تایمز برجسته شده اند، گزارش تروریسم آمریکایی‌اند که فقط نوک یک کوه یخ را نشان می‌دهند. با این وجود، این اذعان برجسته تعهد واشنگتن به عملیات ترور مرگبار و مخرب و اهمیت نداشتن همه این‌ها برای طبقه سیاسی مفید است، طبقه‌ای که می‌پذیرد آمریکا باید یک ابرقدرت تروریستی باشد که از لحاظ  قانون و معیارهای مدنی مصون است و این امری عادی و به جا است.
عجیب این که دنیا ممکن است با این نظر موافق نباشد. طبق یک نظرسنجی بین‌المللی که سال قبل از سوی شبکه مستقل جهانی، انجمن بین‌المللی گالوپ انجام شد، آمریکا از نظر «بزرگترین تهدید برای صلح جهانی در دنیای کنونی» بسیار بالاتر از پاکستان است (بدون تردید رأی‌های هندی‌ها بر رتبهٔ این کشور افزوده است).

بررسی سازمان سیا دربارهٔ کمک پنهان به شورشیان سوریه

منبع: نیویورک تایمز ـ ۱۴ اکتبر ۲۰۱۴ ـــ  
واشنگتن ـ سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در طول تاریخ ۶۷ ساله خود در قاچاق اسلحه و مهمات برای شورشیان سراسر جهان ـ از آنگولا تا نیکاراگوئه و کوبا ـ دست داشته است. تلاش مستمر سازمان سیا در آموزش شورشیان سوریه صرفاً جدیدترین موردی است که یک رئیس‌جمهور آمریکا از سازمان جاسوسی در مسلح کردن و آموزش مخفیانه گروه‌های شورشی استفاده کرده است.
یک کار مطالعاتی داخلی سازمان سیا آشکار کرده است که این تلاش‌ها به‌ندرت مؤثر واقع می‌شوند.
این کار مطالعاتی فعلاً محرمانه، که یکی از چندین مطالعه محوله به سازمان سیا در سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ در جریان بحث کشدار دولت اوباما دربارهٔ ورود به جنگ داخلی سوریه است، با این نتیجه‌گیری به پایان رسید که بسیاری از تلاش‌های گذشته این سازمان برای مسلح کردن مخفیانهٔ نیروهای خارجی، تأثیر بسیار کمی‌ بر نتیجهٔ درازمدت مناقشات داشته است. این گزارش آشکار می‌کند تسلیح و آموزش شورشیان، زمانی‌ که شبه‌نظامیان بدون حمایت مستقیم آمریکا می‌جنگیدند، اثربخشی کمتری داشته است.
نتایج این کار مطالعاتی که در هفته‌های اخیر توسط مقامات کنونی و پیشین دولت آمریکا تشریح شد، قبلاَ در کاخ سفید ارائه شده بود و به بروز شک و تردید عمیقی در میان برخی از مقامات ارشد دولت اوباما دربارهٔ عقلایی بودن عملیات مسلح کردن و آموزش یکی از گروه‌های ازهم پاشیده شورشیان سوریه منجر شد.
اما در ماه آوریل سال ۲۰۱۳، پرزیدنت اوباما به سازمان سیا اجازه داد تا برنامه‌ای را برای مسلح کردن شورشیان در پایگاهی در اردن آغاز کند. و تازه‌ترین خبر: دولت تصمیم گرفت با هدف آموزش حدود ۵هزار شورشی در سال، مأموریت‌های آموزشی را به موازات برنامه وسیع‌تر پنتاگون در عربستان برای آموزش شورشیان «قدیمی» جهت نبرد با جنگجویان دولت اسلامی، توسعه دهد.
تاکنون تلاش‌ها محدود بوده‌اند و مقامات آمریکایی گفته‌اند این واقعیت که سازمان سیا چهره‌ای تیره و تار از تلاش‌های گذشتۀ خود در مسلح کردن نیروهای شورشی ارائه داد، به تردید آقای اوباما برای آغاز عملیات مخفیانه دامن زد.
یکی از مقامات ارشد دولت سابق که به‌دلیل محرمانه بودن گزارش به‌طور ناشناس صحبت می‌کرد گفت «یکی از مسایلی که اوباما می‌خواست بداند این بود که آیا تلاش‌های سابق سازمان سیا برای تسلیح و آموزش شورشیان موفق  بوده است؟» وی اظهار داشت گزارش سازمان سیا «دارای نتیجه‌گیری‌های بسیار ناامید کننده‌ای بود».
بحث بر سر اینکه آیا آقای اوباما در حمایت از شورشیان سوری بیش از حد کند عمل کرده است یا نه، دوباره پس از آن مطرح شد که هم هیلاری کلینتون، وزیر سابق امور خارجه و هم  لئون پانته‌آ، وزیر سابق دفاع در کتاب‌های خاطرات خود نوشتند آن‌ها از برنامه‌ای که در تابستان ۲۰۱۲ توسط دیوید پترائوس مدیر وقت سازمان سیا، در مورد مسلح کردن و آموزش گروه‌های کوچک شورشیان سوری در اردن ارائه شده بود، حمایت کرده بودند.
آقای اوباما آن طرح را رد کرد، اما در ماه‌های پس از آن، مقامات دولت اوباما بحث در مورد این پرسش را ادامه دادند که آیا سازمان سیا باید شورشیان را مسلح کند یا خیر. پس از آن که سازمان‌های اطلاعاتی به این نتیجه رسیدند که بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه از سلاح‌های شیمیایی علیه نیروهای مخالف و غیرنظامی‌ استفاده کرده است و بعد از آن که آقای اوباما فرمان انجام ماموریت مخفیانه آموزش شورشیان را به‌طور محرمانه امضا کرد، طرح اصلی آقای پترائوس، دوباره مطرح شد.
اگرچه آقای اوباما ابتدا در نظر داشت که سازمان سیا شورشیان را برای جنگ با ارتش سوریه مسلح کند و آموزش دهد، ولی برنامه آمریکا تبدیل شد به آموزش آن نیروهای شورشی که با دولت اسلامی‌، یکی ازدشمنان آقای اسد، می‌جنگند.
بنا به نظر چندین نفر از مقامات سابق آمریکا، که با نتایج بررسی‌های سازمان سیا آشنا بودند، به‌طور کلی در مواردی که در مناطق جنگی، آمریکایی‌ها در کنار نیروهای خارجی فعالیت نکردند، کمک سازمان سیا به شورش‌ها ناکام مانده است، از جمله طرح دولت برای آموزش شورشیان سوریه.
این گزارش یک مورد استثنایی را در زمانی که سازمان سیا به شورشیان مجاهد درجنگ با نیروهای شوروی در افغانستان در دههٔ ۱۹۸۰ کمک تسلیحاتی می‌کرد و آن‌ها را آموزش می‌داد، مطرح کرد. عملیاتی که به آرامی‌ توانست نفس تلاش‌های جنگی شوروی را بند آورد و به عقب‌نشینی کامل نظامی‌ شوروی‌ها در سال ۱۹۸۹ منجر شود. گزارش نشان داد، آن جنگ پنهان، بدون حضور افسران سازمان سیا در افغانستان، بیشتر به این دلیل موفق از آب درآمد که در افغانستان افسران اطلاعاتی پاکستان در کنار شورشیان کار می‌کردند.
اما با جنگ افغانستان ـ شوروی نیز به‌عنوان یک قضیۀ هشداردهنده برخورد شد. برخی از جنگجویان آبدیدۀ مجاهدین دیرتر هستهٔ اصلی القاعده را تشکیل دادند و از افغانستان به‌عنوان پایگاه برنامه‌ریزی حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ استفاده کردند. این مسأله به نگرانی‌ها دامن زد که بار دیگر به‌رغم تمهیداتی که به‌عمل می‌آمد تا سلاح‌ها صرفاً در اختیار شورشیان به‌اصطلاح میانه‌رو  سوری قرار گیرد، در نهایت این سلاح‌ها می‌توانستند به چنگ گروه‌های وابسته به القاعده مثل جبهه النصره بیفتند.
مقام ارشد سابق، با یادآوری بحث دولت در مورد این که آیا شورشیان سوری باید مسلح شوند یا خیر، گفت: «غیرممکن است آنچه را بعداً رخ داد بتوان ازذهن‌ها پاک کرد».
آقای اوباما در مصاحبه‌ای با نیویورکر در سالجاری به‌طور غیرمستقیم به این بررسی سازمان سیا اشاره کرد. آقای اوباما ضمن صحبت در مورد وجود اختلاف‌نظر بر سر این که آیا او باید از ابتدا شورشیان سوری را مسلح می‌کرد یا نه، به این مجله گفت: «در اوایل این فرایند، من از سازمان سیا خواستم تا نمونه‌های تأمین مالی و تسلیحاتی امریکا به شورش در کشوری را که این کمک‌ها در آن مؤثر بوده‌اند، تجزیه و تحلیل کند. و آن‌ها دست خالی بودند».
برنادت میهان، سخنگوی شورای امنیت ملی، گفت که «رئیس‌جمهور بدون دست گذاشتن روی نتایج اطلاعاتی خاصی، به این واقعیت اشاره می‌کرد که صرف تأمین پول یا سلاح برای یک جنبش مخالف، به‌معنای تضمین موفقیت آن نیست».
خانم میهان گفت: «از همان ابتدا که ما دربارهٔ بند بند استراتژی‌مان در سوریه صحبت می‌کردیم تاکنون، همه چیز برای ما بسیار روشن بوده است. به‌همین دلیل، حمایت‌مان از مخالفان میانه‌رو سوری آگاهانه، هدفمند و مهم‌تر از همه، عنصری از یک استراتژی چندگانه جهت ایجاد شرایطی برای یک راه‌حل سیاسی در سوریه بوده است».
مأموریت محوری سازمان سیا از زمان تأسیس آن تاکنون شامل مسلح کردن نیروهای خارجی بوده است، و یک جزء اصلی از تلاش‌های آمریکا در دوران جنگ سرد برای درگیر شدن کامل در جنگ‌های نیابتی دیگران علیه اتحاد جماهیر شوروی. اولین مورد از چنین عملیاتی در سال ۱۹۴۷، سال تأسیس سازمان سیا بود که پرزیدنت هری ترومن دستور داد تا اسلحه و مهماتی به ارزش میلیون‌ها دلار برای کمک به یونان به‌منظور از بین بردن شورشیان کمونیست ارسال شود. آقای ترومن در یک سخنرانی در برابر کنگره در ماه مارس همان سال گفت «سقوط یونان می‌تواند کشورهای همجوار ترکیه را بی‌ثبات کند» و «بی‌نظمی‌ ممکن است به سراسر خاورمیانه گسترش یابد».
آن مأموریت، موجب حمایت از دولت در شرف سقوط یونان شد. در اکثر موارد ـ و هنوز هم ـ سازمان سیا  از گروه‌های شورشی حمایت کرده که علیه دولت‌های چپگرا می‌جنگیدند و غالباً به  نتایجی فاجعه‌بارانجامیده است. عملیات خلیج خوک‌ها در کوبا در سال ۱۹۶۱، که در آن چریک‌های کوبایی آموزش دیده توسط سازمان سیا وارد جنگ با نیروهای فیدل کاسترو شدند و با فاجعه به پایان رسید. در طول دههٔ ۱۹۸۰، دولت ریگان به سازمان سیا اجازه داد تا طی یک  جنگ مخفی با حمایت کردن از شورشیان کنترا تلاش کند تا دولت ساندینیست نیکاراگوئه را به زیر بکشد، که این تلاش‌ها در نهایت شکست خورد.
پس از حملات ۱۱ سپتامبر، افسران شبه‌نظامی‌ سازمان سیا و تیم‌های ویژه ارتش در کنار شبه‌نظامیان افغان می‌جنگیدند تا نیروهای طالبان را به بیرون شهرها برانند و حکومت جدیدی را  در کابل به قدرت برسانند. در سال ۲۰۰۶، سازمان سیا عملیات قاچاق سلاح و مهمات را برای مسلح کردن جنگ‌سالاران سومالی ترتیب داد که تحت عنوان «اتحاد برای استقرار صلح و مبارزه با تروریسم»، نام آشنای واشنگتن، متحد شده بودند. این تلاش نتیجه معکوس داد. درعوض جنگجویان اسلام‌گرایی تقویت شدند که سازمان سیا برای درهم شکستن آن‌ها وارد عمل شده بود.
لوچ ک. جانسون، استاد روابط عمومی‌ و امور بین‌الملل دانشگاه جورجیا و متخصص اطلاعات اظهار داشت: «این یک تاریخ بسیار مغشوش است. شما به عده‌ای آدم واقعاً خوب و وفادار در روی زمین نیاز دارید که حاضر باشند بجنگند».
ادامه جنگ در سوریه صرفاً به بروز شک و تردید عمیق‌تری در مورد وفاداری‌ها و قابلیت‌های مخالفان سوری انجامیده است. سال‌ها جنگ خونین داخلی، نیروهایی را که با دولت اسد می‌جنگند متلاشی کرده است. ما با تعداد روزافزونی از جنگجویانی مواجهیم که با  گروه‌های رادیکالی مانند دولت اسلامی‌ و جبهه النصره بیعت می‌کنند.
در ماه گذشته، آقای اوباما گفت که او با بهره‌مندی از مشارکت پنتاگون، تلاش‌های آمریکا در مسلح کردن و آموزش نیروهای شورشی را مضاعف خواهد کرد. این برنامه هنوز شروع نشده است.
دریادار جان کربی، سخنگوی پنتاگون، هفتهٔ گذشته گفت که قبل از آن که ارتش نحوهٔ سازماندهی این  برنامه و نحوهٔ استخدام و دستچین کردن شورشیان را تعیین کند، به چندین ماه «کار پرزحمت اولیه» احتیاج بود. وی گفت: «از قرارمعلوم این تلاشی بلند مدت خواهد بود».
 

 

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.