کورش زعیم
در اسطوره ایرانی، سیستان و بلوچستان یازدهمین سرزمینی است که آهورامزدا آفرید. بلوچان همانند کردان اصیل ترین ایرانیان آریایی هستند، و زبان بلوچی پهلوی اوستایی است که اصالت خود را حفظ کرده است. از زمان کورش بزرگ تا ساسانیان، بلوچان از نخبگان ارتش ایران بودند و در کتیبه های بیستون و تخت جمشید از آنان یاد شده است.
با پیشینه ای که از شایستگی ایرانیان بلوچ و کرد می دانیم، باور دارم که کشور ما باید بیشتر به دست آنان اداره شود، نه کسانی که همه ایران را وطن خود نمی شمارند.
من در زاهدان و سراوان و کنارک و چابهار بوده ام، و با هم میهنان بلوچ محشور و از دردهای آنان آگاه هستم. مهربانتر و صلح جوتر و میهمان نوازتر از این ایرانیان اصیل کمیاب است، و فقیرتر و محرومتر و بی پناهتر از آنان نیز کمیاب. درسده بیست و یکم شرایط زندگی اکثریت هم میهنان بلوچ ما از زندگی آنان در بیست و پنج سده پیش عقب افتاده تر است.
نارضایتی مردم از دولت مرکزی، و بی اعتمادی دولت مرکزی به بلوچستان، از دیرباز دولت به دولت تا کنون منتقل شده و استان به حال خود رها شده بوده است. در صورتیکه مردم بلوچستانخیلی ایرانی تر از مردمانی که کشور را اداره می کردند و می کنند هستند و به سرزمین ایران وفاداری تاریخی دارند. حدود ده سال پیش، که یکی از دوستان من به کویته (در بلوچستان از دست رفته) سفر کرده بود، توی بازار وقتی فهمیدند او ایرانی است، دورش را گرفتند و گفتند: “ما هم همه ایرانی هستیم، کی میایید ما را نجات دهید؟”
امروز بزرگترین مسئله هم میهنان بلوچ ما که آنها را آزرده و خشمگین کرده، تبعیض مذهبی و اقتصادی است. مردم بلوچ، در سال ۱۹ هجری، خیلی زودتر از بقیه ایرانیان، به اسلام گرویدند و اکنون اکثریت آنان اهل سنت حنفی هستند.
من در سال ۱۳۸۵، هنگامی که در انفرادی اوین زندانی بودم، در بازجویی ها گفتم و نوشتم که سیاست جمهوری اسلامی در بلوچستان بسیار خطرزا است. گفتم که می بینم ماموران مخفی یک کشور خاص در آنجا به ایجاد گروه های تروریستی بپردازند و بزودی ما در بلوچستان آتش درو خواهیم کرد. دولت باید بی درنگ تبعیض مذهبی را بردارد، راه ورود مردم بلوچ و سنی مذهب را به هر مقام و مسئولیتی که شایستگی آنرا دارند، بویژه به دولت و اداره کشور باز کند، و در آنجا به سرمایه گذاری سنگین عمرانی و صنعتی و کشاورزی بپردازد.
من گفتم گروه های مخالف مسلح تشکیل و فعال خواهند شد و برخی کشورهایی که با موجودیت جمهوری اسلامی و رفتار بین المللی آن، و حتا یکپارچگی ایران، مخالف هستند، به آنان کمک مالی و تسلیحاتی خواهند کرد.اگر این رخ بدهد شاهد خشونت ها و خونریزی های زیادی خواهیم بود. عملیات خشونت آمیز گروه جندالله را در آن زمان می شد پیشگیری کرد.
به من گفته شد که دیدگاه من را به “بالا” گزارش خواهند کرد. ظاهرا سیاستگزاران “بالا”ی آن زمان که به استناد گواهینامه های جعلی یا فرمایشی تحصیلی، خود را با سواد و عقل کل می پنداشتند، نفهمیدند چه می گفتم. مسئولان بجای دلجویی از مردم به اعدام و اعدام و اعدام پرداختند و بسیاری خانواده ها را سوگوار کرد وکینه را در دلهای مردم نشاندند؛ و کشور ما دهها سرباز جوان ایرانی و بسیاری مردم بیگناه را در خشونت ها از دست داد. من مشابه چنین سخنانی را
درباره بخش های محروم کردستان و خوزستان و محروم نگه داشته شدن ترکمن صحرا هم گفتم. خطرات را هم با صراحت نوشتم.
در سال ۸۸ که دوباره میهمان اجباری وزارت اطلاعات در انفرادی زندان اوین بودم، یادآوری کردم که وقتی بیسوادها و نادانان
کشور را اداره می کنند جز این نمی شود. دیدید که با فعال شدن گروه جندالله چه ها رخ داد و با واکنش های خشونت آمیز و اعدام های تلافی جویانه چه رودیدهای فاجعه باری را شاهد بودیم و چه تعداد از فرزندان سرباز و شهروندان بیگناه خود را از دست دادیم. باز برای جلوگیری از خونریزی بیشتر نسخه ای نوشتم. گفتند که به “بالا” انتقال می دهند.
این گروه های خشمگین بلوچ که دست به کارهای خشونت بار می زنند از عربستان نیامده اند، هرچند می شود از آنها علیه منافع ملی ایران بهره برداری کرد. اینها ایرانی هستند، و سرشت ایرانی آنان با خشونت بیگانه است؛ ولی وقتی شاهد اینهمه تبعیض و بی عدالتی و عقب افتادگی باشند و صبرشان تمام شود، هیچ نیرویی جلودارشان نیست. روحانیت اهل سنت در طی این سه دهه نشان داده اند که با خشونت و بی قانونی مخالف هستند و آبادانی و سربلندی ایران برایشان از هر چیز دیگر مهمتر است. جمهوری اسلامی باید این تبعیض غیرانسانی را متوقف کند و به آنان همان آزادی را بدهند که روحانیان شیعه از آن برخوردارند. امنیت کشور بویژه در مرزها در گرو آزادی های مدنی و به شمار آوردن روحانیت سنی بدور از تبعیض ها و محدودیت های مذهبی و اقتصادی است.
در سال ۸۹ که باز وزارت اطلاعات لطف نمود و من را به انفرادی اوین دعوت کرد، عبدالمالک ریگی دستگیر شده بود. من با اعدام او مخالف بودم. زنده او می توانست تضمین امنیت در بلوچستان باشد. گفتم او ایرانی است و نباید اعدام شود. اگر او برود گروههایی خطرناکتر ایجاد و پای القاعده به بلوچستان باز خواهد شد. فراموش نکنید که اسامه بن لادن گفته بود که هدف اصلی ایران است و نوبت ایران هم خواهد رسید.
گفتم جوانان هوادار جبهه ملی ایران از همه نقاط کشور ما را در جریان رویدادها می گذارند و می دانیم چه جریان هایی زیر
پوست کشور در حال وقوع است. جمهوری اسلامی باید روش کورش بزرگ را اعمال کند، و بجای تلافی و انتقامجویی و اعدام های غیر اصولی و غیر ضروری، باید دشمن را تبدیل به دوست یا دستکم تبدیل به مخالف یا معترض کند. این واکنش های خونین زاییده ستمی است که به بلوچستان و هم میهنان سنی مذهب ما رفته است. من گفتم که گروه جدیدی در
بلوچستان تشکیل شده و در نزدیکی کویته کودکان دبستانی را در اردوگاهی آموزش حمله های انتحاری می دهند. اگر زود چاره نشود، آینده خونینی در پیش داریم.
در گروگانی اخیر سربازان ایرانی، نقش مثبت روحانیت سنی نشان داد که چقدر جایشان در جامعه ایران خالیست. در بلوچستان و کردستان و خوزستان، فقر و محرومیت اقتصادی و اجتماعی در کنار مدارس کپری و زندگی در شرایط ماقبل تاریخ همچنان وجود دارد. هنوز هم میهنان ما در بلوچستان از شغل هایی که شایسته آن هستند محروم و هزاران تحصیلکرده دانشگاهی بلوچ بیکار، و در سراسر بلوچستان اکثریت مردم از کمترین امکانات زندگی محروم هستند. اگر سردمداران جمهوری اسلامی نمی توانند تمامی ایران را میهن خود بدانند و با همه هم میهنان ما یکسان و برابر رفتار کنند، کنار بروند و جای خود را به ما ایرانیان بدهند.
کورش زعیم
شانزدهم فروردین ۱۳۹۳