رژیم نه جمهوری و نه اسلامیِ ولائی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بهنام چنگائی

آری و اما، سرآخر با چه تاوان جانی و مالی کمر شکن و ویرانگری رژیم ۳۵ ساله ی نه جمهوری و نه اسلامی حاضر شد هویتِ گذشته، اهداف تاکنونی پوشیده و طرح های آتی جاهطلبانه خود را بلاخره در یک تکوین ذاتی، واقعی و ناگزیر، از زیر عبای رهبر محترم بیرون آورد و صراحتا نیات بزرگ تا کوچک قهرمانان رژیم آن را به قضاوت جهانیان مسلمان و مردم شیعه به شدت فریب خورده ی کار و زحمت آشکار سازد. در برابر کشتاری که این بساط از تنها شعیان کرده است؛ اینجا هیچ جای بحث برای ستمدگان سنی و غیره باقی نمی ماند.

در پی این رونمائی بزرگ و گشایش روشنگرانه برای فردای نبرد مردم کارمزد، این تغییر به منزله سرانجام دوره ی بارداری بلند ضدامپریالیستی رژیم ولائی بود که با تمسخر اسلام حسینی ـ عاشورائی آغاز و با حمایت مواضع پروغرب داخلی توسط شیطان بزرگ در ایران تقویت و به پایان خود رسید. و با این زایش بر زمین سختِ واقعیت های ساختار سرمایه، بخش اصلی رژیم رسما مواضع اسلامی خود را رها و به (طیف گسترده ای از سرمایه داری نوپا و دزد و سرسپردگان مسلم خارج نشین امپریالیست ها، فرصت داده و یافته اند تا خود را به یک طبقه ی متحد و منسجم در کشور فرارویانده و تثبیت سازند.) و به تبع آن، چهره بزک شده و دروغین و ضدجهانخوارانه حکومت سرآخر نقاب برداشت و در پیشگاه توده های زمینگیر و غارت شده لنگ انداخت و رسوا شد و ضرورت علنی همگامی، تفاهم و همبستگی دیرین آنها با سرمایه جهانی، با کلید رمز نرمش قهرمانانه خامنه ای، عملا چهره دوستی با اقتصاد لیبرال را روشن و بدون تحقیر و پاسخگوئی از این همه تأخیر و تنبیهِ مردم بینوا توسط تحریم ها و تورم ها و گرانی و بیکاری ها و زندان ها و سرکوب ها و دلیل کشت و کشتارها، روابط علنی آنان آغاز شد.

تولد نوزاد رژیم، یا همان ضرورت رویش به سمت ایجاد طبقه سرمایه دار مستقل و با هویت، دیری ضرورت نهادهای مختلف سرمایه بود. از طیف رفسنجانی های قدیمی ـ تا زنجانی های جدید گرفته، الی همراهی نیروهای وابسته به اقتصاد نو لیبرال نوپا، سران میلیاردر سپاه و ناگهان سرمایه دار شده ی بزرگ، آقازاده های مُکلا و تجار کلان و با روابط وسیع در عرصه معاملات جهانی که همگی مدت های مدیدی در درون نظام فعال ولی مخفی مانده بوده اند و… همه ی اینان، پیشتر در سایه ی مافیای ولایت مطلق، و همچنین با طرح و توطئه ی دیپلماسی مخفی و دقیق تحریم های غربی، هر کدام به مرور دنبه پهن کرده و تبدیل به نیروی مسلم مداخله گر سرمایه داری در اقتصاد سیاه، رانتخواری از نفت و باند برادران قاچاق کالا از بنادر مستقل سپاه، وارد دنیای مالی شده و بر اوضاع نابسامان اقتصادی و سیاسی و اصولا به یاری رهبر و دوست ۸ ساله او،احمدی نژاد، آنان بهترین دوران طلائی و فرصت را یافتند که با هم پیروزی سرقت ۷۰۰ میلیارد دلار مفقود شده را جشن گرفته، و برای امروز خود در معادلات جهانی سرمایه پای مستحکم بیابند و بر حیات اقتصادی کشور مسلط و کل دستگاه ولائی را جهت تبعیت و اطاعت بی چون و چرا در برابر خواست خود و سرمایه آماده ساختند، و همه آنها امروز به علنی ترین نمود بارز بر علیه نان مردم، با دسیسه های بانک جهانی پول قیام کرده اند.

خط و نشان کشیدن سران دولت به مردم چپاولشده، تهدید وزیر اطلاعات علوی و مشاور روحانی، آشنا به همین خاطر است تا رضایت خاطر: سازمان تجارت جهانی، صندوق جهانی پول و بانک جهانی و شرکت های فراملیتی و نهادهای مالی جهان سرمایه را برای پذیرش خود فراهم کند و تردید ندارد که تشدید تحدیدهای نان و درمان و آموزش و تنگدستی ها و گرانی های عمومی نه احتمالا، بلکه حتما بنا به دستور آنها بیشتر و سختر گردیده و اجرا خواهد شد و مردم مزدبگیر به همین زودی ها طعم آن را از دست دولت تدبیر و امید خواهند چشید. وگر نه چه لزومی داشت که علوی اظهار ترس و نگرانی از گایش های سوسیالیستی داشته باشد. مگر نه، پیشتر پیشینیان شریف و رهبر با خردش هر چه بود را ربوده و به شکل ملاخور ناپدید کرده بودند؟ اینک که دیگر چیزی برای بردن برجای ننهاده اند تا تقسیم سوسیالیستی شود! چرا اینان حتی بردباری نگاه برابری جویانه ی مردم آگاه کار را هم ندارند!؟ چرا از اندیشه های سوسیالیستی دم می زنند، زمانی که مردم کارمزد؛ حتی اغلب نان کافی هم ندارند. معنی این شاخ و سینه کشیدن ها علیه برابری خواهان چیست؟ جز دعوت از طیف متنوع اقتصاد گلوبال و لیبرال و به پیش بردن دستورات جهانی سرمایه؟ و در هماهنگی کاملا از پیش تعین شده ی در معاهدات ژنو ۲ که رسما آغاز به کار کرد؟

اینک فصل دیگری ست و این سیر تازه و تبعیت از سیاست و اقتصاد نو لیبرالی، حوادث فراوانی را در آستین دارد و سران رژیم را وادار به تغییر تاکتیک های ریاکارانه ی تاکنونی ضدامپریالیستی، رها نمودن مردم پناهی و دست شستن از دعاوی الهی شان ناچار خواهد ساخت که ساخته است و یا لااقل در ظاهر امر، یک رویداد و پدیده ای متفاوت از رژیم تاکنونی، پا و چشم به جهان واقعیت ها و سیاست های خشن روزِ کشور، منطقه و جهان غارتگر سرمایه گشوده و گذاشته و در پیوند با مناسبات سرمایه دارانه، راه تاکنونی ولی غیر مستقیم و قاچاق را برای سرمایه داخلی و خارجی علنا هموار و باز کرده است که خود رژیم و وابستگان اش عمدتا با سرور و رغبت دروازه سرمایه های اسلامی باد آورده را به روی هموندان جهانی شان بازتر گشاده است.

بنابرین، مواضع نهائی اقتصاد و سیاست رژیم برای اپوزیسیون سرنگونی کاملا روشن شده است و حالا می بایست بازتاب متناسب را برای چگونگی و نحوه ادامه مبارزه با استبداد تاکنونی دینی را با تغییراتی که رژیم یافته است، هویت جدید او را باز تعریف تازه کرد و وظایف آتی در مقابله با آن را ایجاد، ایجاب و بازتاب داد. تا محور اصلی شناخت و نبرد با رژیم هر چه شفاف تر شده و قابل تفسیر و یا دچار تحریف نباشد. شخصا تصورم بر این است که:

پیدایش طبقه ی بورژوازی ایران امری طبیعی و لاجرم ضروری برای تکوین تدریجی رشد کمی و کیفی ساختمان محکم سوسیالیسم آتی ما مبرم است. در ایران سرمایه داری اسلامزده، ما تا به امروز کمترین حقوق مرسوم در جوامع بورژوا دمکراتیک را عملا نداشته و تاکنون در کشور ما این مطالبات دمکراتیک وجود خارجی نداشته و ساختار تمامیتگرای ولایت و تصاحب مطلق قدرت سیاسی و اقتصادی توسط روحانیت مُعمم و مُکلا از عوارض عقب مانده در ساختار مانوفاکتریسم عشیرتی ست که این معجون بیمار اسلامی فرزند آن بوده است که به اجتناب ناپذیرترین شکل ممکن می باید کل او از هستی کشور ما حذف شود.

پس مضمون مبارزه گسترده ی ما همچنان و بیش از پیش مبارزه طبقاتی بوده و در برابر جهانی سازی سرمایه هر چه آشکارا برجسته تر شده است، که این نبرد حیاتی و ناگزیر در درون خود، توامان مبارزه جهت تأمین حق تعین سرنوشت ملت ها را نیز به صورت موازی در کنار خود دارد. مبارزه همزمان در راه نان و آزادی می باید توسط اراده خود ملت ها با هم و به امری مشترک مبتنی بر اتحاد طبقاتی و فراملی کارگران، آگاهانه ساخته شده و مسلما سراسری به آن مهم، پرداخته شود تا مگر شانس پیروزی حق تعین سرنوشت با اتحاد بزرگ خود در سطح کشور راه بیابد. این مبارزه هماهنگ، هیچگاه به تنهائی و بی همیاری دیگر ملت ها قطعا ناتوان بوده و در برابر سرمایه داخلی و جهانی و استبداد مطلق گرا و تمامیتخواهان رنگین شونیست و یا ناسیونالیست تاب مقاومت نداشته و بی گمان شکست می خورد.

هرگز نباید فراموش کرد که این رژیم هیچ اصولیتی را برای خود دیگر قائل نیست و حتی در همین نشست و مذاکرات ژنو ۲ برای سرنوشت آینده ی سوریه، که زیر فشار دشمنان منطقه ای به آن دعوت نشد، حتی اگر لازم باشد، او کنار مخالفان اسد می ایستد همچنانکه برای حزب الله لبنان و دیگران وابسته! پس باید خود ما و در همبستگی سراسری خویش به مطالبات سرکوب شده و معوقه ی ملت های مان، پاسخ درست داده و بر علیه هرگونه تبعیض و برتری جوئی، تعارضات و تصادمات ملی، دینی، مذهبی ، جنسی و جنسیتی، زبانی و فرهنگی با اراده و حضور مردمی در همه عرصه های سیاسی جدید کشور پایان داد و تغییرات بزرگ را توسط خود نیروی کار ملت ها بر علیه نیروی مستقل سرمایه داخلی ملت ها و در سطح کشور میسر دانست و به پا ایستاند و از همین راه درست نان و آزادی را از چنگ استبداد دینی و سرمایه نجات داد.

بهنام چنگائی ۲ بهمن ۱۳۹۲

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.