بینا داراب زند
…مشکل طبقه کارگر ایران برخاسته از تحریم ها و یا عدم توانایی سرمایه داری ایران، و یا آنطور که لیبرال هایمان می خواهند القا کنند، از سوء مدیریت نظام سرمایه داری در ایران نیست. اتفاقاٌ، بر خلاف مشی سیاسی جمهوری اسلامی پس از انقلاب ۱۳۵۷، که تحت تاثیر حاکمیت مشی های «ضد امپریالیستی» چپ در ذهن روشنفکران و انقلابیون ایران و جهان قرار گرفته بود، مرام اقتصادی شان همواره حفظ نظام سرمایه داری بوده و هست…
۱.آنها
موفقیت بی تردید دیپلماسی روحانی – اوباما در نشست مجمع عمومی سازمان ملل و نشست ها و ارتباطات حاشیه ای آن در جهت شکستن بن بست ۳۵ ساله بین دو حکومت مخالفانشان را نیز در کنار هم قرار داده است.
پس از افشاء تماس تلفنی «خداحافظی» میان دو رئیس جمهور، و برقراری ارتباطی که مخالفانشان در دو سوی اقیانوس تلاش در بوقوع نپیوستن اش داشتند، آنها را مجبور ساخت که برخلاف جریان عمومی حمایت از برقراری روابط، که اکثریت جناح های حکومتی هر دو طرف و مردم آن کشورها خواهانش هستند، دست به اعتراضاتی بزنند. جالب توجه اینجاست که خط تبلیغاتی و متون اعتراضی آنها به شکلی مطرح می شود که اگر به «تئوری توطئه» باور داشته باشیم، ظن مان به این می رود که میان آنها از قبل هماهنگی ای صورت پذیرفته است.
بطور مثال، نشریه واشنگتن پست یاداشتی را بعنوان «پیام رسان ایران تغییر کرده، اما پیامش نه» (۱) بقلم دوسناتور برجسته آمریکایی ” رابرت مندز” و “لیندزی گراهام” منتشر کرده که در آن به اوباما هشدار می دهند: «پیام های جدید ایران توخالی و برای وقت طلف کردن است تا بتواند برنامه هسته ای خود را به نتیجه برساند.» البته، وارد جزئیات فنی و مثالهای تاریخی ای که زده اند نمی شوم که از حوصله این مطلب کوتاه خارج است. اما، آنچه توصیه می شود اینستکه نه تنها در راه لغو تحریم ها نباید قدم برداشت، بلکه باید آنها را تشدید کرد و از تهدید نظامی نیز رویگردان نشد.
از طرف دیگر، “کیهان” (وابسته به گروه فسیل های امنیتی بازمانده از دار و دسته لاجوردی) امروز- یکشنبه ۷ مهرماه ۱۳۹۲ – در سر تیتر خود با عنوان «امتیاز نقد دادیم وعده های نسیه گرفتیم» (۲) ، با استناد به مطلب یاد شده در واشنگتن پست، پیام های آمریکا را توخالی شمرده و با ذکر چند واقعه برجسته در این سفر، انگیزه تمایلات آمریکا برای رفع کدورت ها را دروغین شمارده است. همچنین، حمید رسایی که از همان آغاز رسیدن خبرهایی دال بر «برخورد تصادفی» میان روحانی و اوباما در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل آن را «سازش ذلیلانه» (۳) خوانده بود، در سخنرانی اش در جلسه علنی مجلس و در انتقاد به مکالمه تلفنی اوباما – روحانی گفت:« اکنون رئیس جمهور محترم باید به صراحت پاسخ دهد که با شکستن برند مقاومت ۳۴ ساله حسن روحانی در«نه به آمریکا» چه چیزی به دست آورده است. در برابر آب نبات مکالمه تلفنی اوباما و خداحافظ گفتن دست و پا شکسته عروسک صهیونیست ها – هرچند به درخواست آنها- چه قهرمانی ای آفریده است. آقای روحانی بدون تعارف شما بازی برد باخت این سفر به نفع ایران اسلامی را در لحظه آخر به بازی برد برد برای دو طرف تبدیل کردید.» (۴)
بغیر از انتقادات داخلی دو کشور، رژیم اسرائیل هم که در طول برگزاری نشست شصت و هشتم مجمع عمومی سازمان ملل پیام های منفی می فرستاد و تنها کشوری بود که به دستور نخست وزیرش “نتانیاهو” به نمایندگان خود دستور داده بود تا به هنگام سخنرانی روحانی از سالن خارج شوند، بعد از آگاه شدن از وقوع تماس تلفنی روحانی و اوباما، که به گفته کاخ سفید قبلا مطلع شان کرده بود، ناگهان «جاسوس ایرانی ای را بازداشت می کنند که عکس هایی از سفارت آمریکا را همراه داشته است.»(۵)
واقعیت اینست که هر دو طرف به عادی سازی روابط و بازگشت همه جانبه جمهوری اسلامی به محور سیاسی سرمایه داری جهانی نیازمندند و این تغییر ناگهانی روش های خصمانه به مصالحه جویانه برخاسته از این نیازها است. فضای سیاسی مسلط بر حاکمیت های دو طرف نیز حکایت از هواداری جناح های اصلی جمهوری اسلامی و آمریکا، بعلاوه اکثریت قابل ملاحظه ای از جمعیت آنها دارد. سکوت تاییدآمیز جناح های سیاسی آمریکا در مورد قدم های رییس جمهور و وزیر امور خارجه شان در ملاقات دو جانبه و مکالمه تلفنی تایید بر این مدعی است. همچنین، در ایران نیز، برغم فعالیت های رسانه ای و تخم مرغ پراکنی های «جبهه پایداری» و دار و دسته شریعتمداری، اکثریت غریب باتفاق جناح های حاکم از طریق اعلام حمایت از قدمهای برداشته شده در نشست مجمع عمومی سازمان ملل و حتی «قهرمانانه» و «از موضع قدرت» خواندن مکالمه تلفنی اوباما با روحانی (۶)، تمایلات به رفع مشکلات و نزدیکی بین دو حکومت را تایید کرده اند.
سوالی که باقی می ماند اینستکه چه شرایطی بوجود آمده که ترفندهای خرابکارانهِ گروه های مخالف با برقراری روابط مستقیم بین حکومتین جمهوری اسلامی و آمریکا که تا به امروز موفق به ایجاد مانع می گشتند را بی اثر کرده است؟
از همان روز پس از انقلاب ۱۳۵۷ و بخصوص گسست روابط دو کشور، پس از واقعه گروگانگیری، همواره آمریکا در صدد اعمال فشار برای بازگرداندن ایران به محور متحدانش در خاورمیانه بوده است. دست گرفتن «مسئله هسته ای» و تحریم های اقتصادی متعاقب، تهدید به حمله نظامی و … که در ایران بسیاری از “چپ ها” را به حمایت از این و یا آن «جناح ضدامپریالیست» می کشانید، همه و همه ابزارهای فشار بر جمهوری اسلامی برای بازگشت به دامان غرب بوده است. اما در مقطعی، تعیین تکلیف نهایی حکومت ایران، بعلت نقش ممتاز و تعیین کننده اش در تعادل و ثبات منطقه ای، بخصوص پس از وقوع «بهار عربی» در دستور کار فوری هیئت حاکمه آمریکا قرار گرفت. گام های اصلی تحریم نفتی و بانکی از طرف آمریکا و متحدانش به این دلیل برداشته شد که دیگر زمان تعیین تکلیف برای این منطقه را عاجل می شماردند. در میان کلیهِ تحلیل هایی که در این مورد مطرح گردیدند، که تماماٌ ساده انگارانه و مغرضانه مطرح می شدند، نظر رفیق یاسمین منظر در گفتگو با صفحه ۲ بی. بی. سی. با واقعیت تطابق داشت.(۷). نقل به معنی صحبت های این رفیق اینستکه « وقوع بهار عربی و برقراری شرایط همیشه در حال تغییر کشورهای منطقه خاورمیانه بزرگ (خاورمیانه و آفریقای شمالی) پس از آن، طرح های آمریکا و متحدانش را بطور کلی با شکست مواجه کرد و کنترل را از دست ایشان به حدی خارج نمود که حتی طراحی طرح نوینی برای این منطقه را غیر ممکن ساخت.» به همین دلیل است که غرب و آمریکا، در کنار اسرائیل، نیاز به تمکین ایران به محوریت سیاسی غرب دارند. جمهوری اسلامی در بسیاری از جوامع این منطقه دارای نفوذ بوده و می تواند به جای تنش آفرینی علیه ایشان، نقش یار و همبازی شان را عهده دار شود.پس، ایران می بایست تمکین می کرد. حتی اگر این تمکین از طریق دامن زدن به بی ثباتی بیشتر منطقه و شاید تغییر رژیم از طریق سوریه سازی آن می بود. بنابراین، تحریم ها را به فازی وارد کردند که در صورت تداومش کمر سرمایه داری جمهوری اسلامی را می شکاند.
درباره ایران نیز نیاز به تفصیل نیست. حتی اگر باور کنیم که دولتمردان جمهوری اسلامی که خود را همواره مورد تعرض آمریکا می پنداشتند متوجه تغییر تاکتیک غرب و بخصوص آمریکا نشدند، اما، با جدی شدن تحریم ها و تلاشی اقتصاد داخلی و شرایط تب آلود طبقه کارگر که اساس حاکمیت شان را با خطرهای جدی مواجه کرده بود، متوجه شان کرد که باید عجولانه به سمت عادی سازی روابط با غرب و بخصوص آمریکا بشتابند. کمبود و عدم دسترسی ایشان به درآمدهای نفتی، نه تنها طبقه کارگر را به طغیان نزدیک می کرد، بلکه تشدید رقابت های جناحی برای دستیابی به سهم بیشتری از این قطرات مالی، عملا حکومتیان را بسوی تلاشی پیش می برد. نمونه بارز آن، متلاشی شدن جناح نظامی امنیتی حاکم به گروه بندی های سه گانه در انتخابات ۲۴ خرداد امسال بود.
آری! چنین است شرایطی که جناح های معارض هر دو حکومت را حول محور ترک خصومت و نزدیک سازی روابط کشانده و ترفندهای معدود عناصر مخالف با این جریان را عقیم گذاشته است و تقلاهای اسرائیل نیز به جایی نخواهد رسید.
۲. ما
در پایان لازم است که اندکی به توهماتی که توسط برخی از جریانات «چپ» هوادار روحانی و هیئت حاکمه جمهوری اسلامی پراکنده شده است بپردازم.
به این سوال که این تغییر روش و نهایتاٌ نزدیکی روابط ایران و غرب و لغو تحریم های اقتصادی چه سودی برای طبقه کارگر ایران دارد؟ باید پاسخ داد «هیچ!»
مشکل طبقه کارگر ایران برخاسته از تحریم ها و یا عدم توانایی سرمایه داری ایران، و یا آنطور که لیبرال هایمان می خواهند القا کنند، از سوء مدیریت نظام سرمایه داری در ایران نیست. اتفاقاٌ، بر خلاف مشی سیاسی جمهوری اسلامی پس از انقلاب ۱۳۵۷، که تحت تاثیر حاکمیت مشی های «ضد امپریالیستی» چپ در ذهن روشنفکران و انقلابیون ایران و جهان قرار گرفته بود، مرام اقتصادی شان همواره حفظ نظام سرمایه داری بوده و هست. حتی دولتی کردن بانک ها توسط دولت بازرگان نیز برای جلوگیری از ورشکستگی آنها و پشتوانه قرار دادن درآمدهای نفتی بود. پس از جنگ نیز، «دولت سازندگی» روابط بسیار خوبی با «بانک جهانی» و «صندوق بین المللی پول» برقرار ساخت و چهار نعل به سمت حذف سوبسیدها و تک نرخی کردن ارز تازید. اما، «شورش مصرف کنندگان» طبقه کارگر در سال ۱۳۷۴ در شهرک های فقیر نشینی چون اسلامشهر و شمیران نو و دیگر نقاط آن را وادار به تامل نمود. همچنین، همگی اذعان دارند که برغم شعارهای «ضد امپریالیستی» (!) احمدی نژاد، هیچ دولتی باندازه دولت نهم و دهم سیاست اقتصادی منطبق با استراتژی امپریالیستی«جهانی سازی» و ادغام ایران در سرمایه جهانی را پیش نبرد. برداشتن سوبسیدهایی که به ورشکستگی کامل تولیدی های داخلی انجامید. و ایران را بر مبنای استراتژی «جهانی سازی» وابسته به کالاهای مصرفی خارجی نمود و نقش آن را در سیستم امپریالیستی به «پمپ خانه نفت خام» تنزل داد. تمامی این اقدامات سال ها قبل از اعمال تحریم ها و فاز جدی تر آن، تحریم های نفتی و بانکی صورت پذیرفته بود.
بیکاری و دستمزدهای زیر خط فقر و سرکوب هر اعتراض و سازماندهی طبقه کارگر و تحمیل قوانین کار مناسب با حال کارفرمایان و قراردادهای موقت و سفید امضاء و رهایی سرمایه داران از پرداخت بیمه های درمانی و .. و .. و .. همه و همه قبل از این تحریم ها به طبقه کارگر تحمیل شده بود. عاقبت تحریم ها و پایین آمدن ارزش ریال هم بر سر این طبقه ریخته شد. سرمایه داری ایران هم عین خیالش نبود. البته، تا زمانیکه تحریم ها صورت جدی به خود گرفت و سرمایه داری ایران و حکومتش درد آن را حس کردند. همچنین، چند شورش کوچکی که اواخر سال گذشته و اوایل امسال در مشهد و سبزوار و … نیز بوقوع پیوست هشداری بود که تمامی دستگاه های امنیتی نیروهای مسلح آن را حس کرده و جدی گرفتند.
واقعیت اینستکه شرایط طبقه کارگر ایران، پس از سرکوب های گسترده پس از انقلاب هیچ تغییری نکرده است. هنوز طبقه کارگر ما که اکثریت آنها در دوران پس از اصلاحات ارضی و جنگ ایران و عراق از روستاها به شهر کشانده شدند، بدون هیچ معرفتی از نظام سرمایه داری و تضاد غیرقابل آشتی منافع شان با سرمایه، بدون تشکیلات و سازماندهی های ابتدایی، جدا افتاده از یکدیگر و تجربیات غنی مبارزات طبقاتی، در ضعیف ترین موضع قرار دارند. همین واقعیت، ایشان را از تحمیل تامین نیاز های روزمره خود به سرمایه داری نیز محروم ساخته است، چه رسد به تحمیل خواسته های صنفی – سیاسی و استفاده از اختلافات جناحی حکومت جمهوری اسلامی!
دقیقا بعلت این ضعف تاریخی است که طبقه کارگر ایران نمی تواند دل به برداشته شدن تحریم ها بدهد. مگر قبل از اعمال تحریم های بانکی و نفتی توانسته بود حقوق های عقب مانده اش را بگیرد و از سد قراردادهای موقت و قراردادها و چک و سفته سفید امضاء به رسمی شدن بگذرد و تشکیل نهادهای مستقل کارگری و … را بر حکومت تحمیل کند؟ تا شاید قطره ای از درآمدهای نفتی و حاصل ارزش های اضافی تولید شده در سطح جامعه را به خود بازگرداند، که اینک، از این روابط بهبود یافته و احیانا برداشته شدن تحریم ها منفعتی ببرد؟
طبقه کارگر ایران هیچ منافعی در این بازی ها ندارد! این طبقه تا زمانیکه بمثابه یک طبقه، بعنوان گزینهِ دیگری در سطح جامعه سرمایه داری مطرح نشود، حول برقراری حکومت شوراها حزبیت نیابد و تشکلات طبقاتی مورد نیازش را سازمان ندهد و در طی مبارزات خود علیه کلیت نظام سرمایه داری اعتماد به نفس لازم را حس نکند، در بازی های سیاسی طرفین و دعواهای درون سرمایه داری بومی و جهانی هیچ نقشی را نمی تواند بازی کند و هیچ منفعتی در شرکت در این بازی ها ندارد.
۸ مهرماه ۱۳۹۲
(2) http://www.kayhan.ir/920707/3.htm#N301
(3) http://www.rajanews.com/detail.asp?id=168546
(4) http://www.rajanews.com/detail.asp?id=169270
(6) http://www.radiofarda.com/content/o2_mothari_on_rohani_iran_us/25120903.html
(7) http://www.bbc.co.uk/persian/tv/2011/04/000001_page2_weekend.shtml
بینا داراب زند- 8 مهرماه 1392