عبدالحمید معصومی تهرانی
این حرفهای قرون وسطایی که من هدایت شدهام و دینم حق مطلق است و مابقی گمراه و ناحق مطلق هستند، امروزه در عصر ارتباطات و دهکده جهانی وجه درست و عقلانی ندارد. انسانی که به جان و مال و ناموس و حیثیت دیگران تعدی نکرده و نمی کند باید محترم شمرده شود، حال به هر دین و آیینی که میخواهد باورمند باشد. بنده فکر نمیکنم که در عصر حاضر، تفکر و اندیشهای ضاله و مضلهتر از این مسلمانان خشک مغز و افراطی که با آرامش آدم می کشند یافت شود.
در این دیدار که در دفتر معظم له برگزار گردید، ایشان ضمن شنیدن سخنان حاضرین در جلسه و مصائب و مشکلات موجود در جامعه برای اقلیت بهائی و نقض مستمر حقوق آنان، خود نیز در این باره نظراتشان را اعلام کردند. در ابتدای جلسه، یکی از حاضرین به مسئله قتل فجیع یکی از شهروندان بهائی در شهر بندرعباس طی روزهای اخیر پرداخته و به نبود اراده قوی نزد مراجع انتظامی برای پیگیری حادثه اشاره کرد. آیت الله معصومی نیز در این مورد اشاره کردند که:
«قتل دلخراش و ناجوانمردانه هموطن بهایی مرحوم عطاالله رضوانی باعث تاسف و تاثر است و بنده به نوبه خود به خانواده، دوستان و تمامی همکیشان ایشان، بخصوص شما عزیزان که این کمترین را قابل دانسته و قدم رنجه کرده و تشریف آوردید تسلیت عرض کرده و امیدوارم با گسترش عقلگرایی و پرهیز از تعصبات کور دینی در جامعهی ایرانی دیگر شاهد چنین اتفاقات دهشتناکی نباشیم؛ و صد البته امیدوارم که مسئولین امر، آمرین و عاملین چنین جنایاتی را شناسایی کرده و به مجازات برسانند؛ زیرا اگر جلوی چنین جنایتهای غیر انسانی گرفته نشود، جدای از اینکه چهره دستگاههای ذیربط را در اذهان جهانی خدشهدار مینماید، باعث جری شدن آمرین و عاملین دیگری نیز خواهد شد.»
در ادامه جلسه، حاضرین به شرح محرومیت خود از بسیاری از حقوق شهروندی شان از جمله حق تحصیل و حق اشتغال و تفتیش عقایدشان پرداختند. سپس ضمن اشاره به برخوردهای امنیتی و انتظامی متعدد و سازمان یافته با بهائیان، از نگاه غیرخودی حاکمیت به این بخش از شهروندان کشور گلایه نمودند. آنان ریشه اصلی این برخوردها را در سوء نظر حاکمیت نسبت به اصل این دین دانسته و اشاره کردند که برخوردهای تنگ نظرانه با پیروان این دین در حالیست که آنها مطابق قوانین و اصول مسلم حقوقی و اخلاقی، که حتی دین اسلام نیز به آنها اشاره کرده است، مختارند که هر دینی را برای خود اختیار کنند. به علاوه، ایشان اشاره کردند که همه ما قبل از بهائی و مسلمان و مسیحی بودن، ایرانی هستیم و همگی علاقمند به کشور خود بوده و این را در طول تاریخ نیز نشان داده ایم.
پس از این سخنان، آیت الله معصومی تهرانی در پاسخ به این مسئله اشاره کردند که: «ایران یک کشوری متشکل از اقوام و ادیان و مذاهب مختلف است که تمامی آنها در کنار یکدیگر ملیت ایرانی را بوجود آورده و میآورند. ایران متعلق به یک قشر یا قوم و دین و مذهبی خاص نیست، متعلق به همه ایرانیان است؛ و نمی توان و نباید افراد را به جهت تعلقات دینی و مذهبی و قومی شان از حقوق اولیه انسانی و اجتماعی محروم و محدود کرد. انسان فی النفسه دارای ارزش است و جان و حیاتش حرمت دارد. نمیتوان به انسانی که به حقوق فردی و اجتماعی دیگران تعدی نکرده تنها به صرف آنکه دارای دین و آیین دیگریست تعرض کرد. بنده از افکار و عقاید آیین بهائیت اطلاع دقیقی ندارم؛ اما بحث بر سر حق و ناحق بودن یا ضاله و هادی بودن ادیان یک بحث مطول است که اساسا هیچ نتیجهای در طول تاریخ نداشته و تنها منتج به همنوعکشی شده است.»
ایشان سپس با اشاره به سابقه تاریخی مناقشات مذهبی کورکورانه و بی تاثیر بودن آن برای تخریب دیگر ادیان افزودند: «طبق افکار و عقاید یهود، عیسی مسیح (ص) در ادعای خود دروغگو بوده و به همین جهت او را به صلیب کشیدند. امروزه نیز علمای یهود دهها دلیل بر ضاله بودن عقاید و افکار مسیحیت اقامه میکنند. در روم باستان نیز مسیحیان مورد تعرض و اذیت و آزار قرار میگرفتند. در دوران امپراطوری نرون برای اینکه مسیحیان را قتل عام کنند آتشسوزی تعمدی ایجاد کردند و آن را به گردن مسیحیان انداخته و مردم را تحریک کردند تا آنان را قتل عام کنند. نهایت این ضاله دانستنها و آن اقدامات چه شد؟ مسیحیت از بین رفت؟
در دنباله این ماجرا، علمای یهودی و مسیحی پیامبر اسلام (ص) را کذاب و دینش را با دهها دلیل، ضالهی مضله که جز خشونت و خونریزی چیزی برای جوامع بشری به ارمغان نیاورده است میدانند. در میان امت اسلامی نیز چندین فرقه بوجود آمد و هر دستهای دیگری را به ضلالت و گمراهی متهم کرد، در صورتی که کتاب و پیامبرشان یکیست. خوب که نگاه کنیم، این یک داستان کشدار است که حداقل سه دین بزرگ سامی یکدیگر را قبول ندارند و افکار و عقاید یکدیگر را یا ضاله قلمداد می کنند یا تحریف و منسوخ شده. هر طرف هم قصد داشت تا ریشه افکار و عقاید طرف مقابل را به هر طریق بخشکاند. هیچ کدام هم تا امروز نتوانسته دیگری را نابود کند یا متقاعد نماید. تنها در این میان کلی انسان جانشان را از دست دادند و حقوق انسانیشان پایمال شد، فقط به خاطر اینکه این آن را قبول نداشت. اینها تجربهایست که از تاریخ جوامع و ادیان بدست میآوریم.»
ایشان همچنین اضافه کردند که «این مناقشات مذهبی شاید در گذشته توجیهی می داشت، لکن امروز با توجه به گسترش فرهنگ حقوق بشر و رشد فرهنگ جوامع بشری با هیچ بهانه و مستمسکی قابل توجیه نیست. آن رفتارها و تعدیات به جان و مال و ناموس و حیثیت دیگران به بهانههای تعلقات دینی و مذهبی در قرون گذشته، بخاطر اینکه بشر درک درستی از حقوق فردی و اجتماعی اش نداشته، قابل توجیه است. اما امروزه که بشر به حقوق فردی و اجتماعی خود پی برده و برای احقاق آن کوشش میکند، تعدی به جان و مال و ناموس و آبروی یک انسان تنها بخاطر تعلقات دینی، مذهبی، قومی، نژادی و جنسیتی هیچ توجیه عقلانی ندارد. ما حق نداریم حقوق فردی و اجتماعی هیچ انسانی را که متعدی به جان و مال و ناموس و حیثیت دیگران نیست محدود کنیم و یا بدان تعرض نماییم. در دنیای امروز حقوق فردی و اجتماعی و در یک کلام حقوق شهروندی انسان بر اساس تعلقات دینی، مذهبی، قومی یا جنسیتی تعریف نمیشود. انسان به ماهُوَ انسان، بدون در نظر گرفتن تعلقات عقیدتی، قومی یا جنسیتی دارای حقوق انسانی است؛ و هیچ کسی حق ندارد این حقوق را برای انسانی که متعرض به حقوق دیگران نشده محدود کند. هر حاکمیتی هم موظف است که از حقوق فردی و اجتماعی همه شهروندان بدون هیچ گونه استثناء قائل شدنی به صورت بیطرفانه دفاع کند؛ و با هر کسی که به هر بهانه و عقیدهای حقوق شهروندی انسانی را مورد تعرض قرار می دهد برخورد نماید.»
آیت الله معصومی در ادامه اشاره کردند که «نه صرف نام دین و آیین افراد، بلکه عملکرد افراد و پیام و آموزه های مکاتب است که ضاله بودن هر اندیشه را به اثبات می رساند. در هر کجای این کره خاکی، پیروان هر دین و آیینی – حتی گاوپرستان هندوستان – دین و آیین خودشان را حق مطلق میدانند و مابقی ادیان را ضالهی مضله. این حرفهای قرون وسطایی که من هدایت شدهام و دینم حق مطلق است و مابقی گمراه و ناحق مطلق هستند، امروزه در عصر ارتباطات و دهکده جهانی وجه درست و عقلانی ندارد. انسانی که به جان و مال و ناموس و حیثیت دیگران تعدی نکرده و نمی کند باید محترم شمرده شود، حال به هر دین و آیینی که میخواهد باورمند باشد. بنده فکر نمیکنم که در عصر حاضر، تفکر و اندیشهای ضاله و مضلهتر از این مسلمانان خشک مغز و افراطی که با آرامش آدم می کشند یافت شود. به نظر بنده آن تفکر و دین و مذهبی ضالهی مضله است که آسایش و امنیت را از دنیای دیگران سلب میکند و برای حیات انسان ارزشی قایل نیست؛ والا نشستن و اتهام زدن و چوب و چماق حق و باطل بر فرق یکدیگر کوفتن، در طول تاریخ جز خونریزی و همنوعکشی هیچ نتیجهای نداشته.»
آیت الله معصومی تهرانی در نهایت سخنان خود را با این مطلب به پایان رساندند که «بنده از پژوهش در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام این را فهمیدهام که پیام و چکیدهی آموزههای این ادیان آن است که ما به هم آزار نرسانیم، به هم ظلم نکنیم، به حقوق هم تعدی و تجاوز نکنیم؛ حالا خدا را با هر زبان و عملی که می خواهیم عبادت نماییم. فردای قیامت خدا خودش می داند که چگونه با بندگانش رفتار کند، اما یقین دارم که خدا کسی را به صرف مسلمان بودن یا مسیحی و یهودی و زرتشتی و بهایی و… بودن به بهشت یا جهنم نمیفرستد؛ به عمل و رفتارش جزا و پاداش میدهد. هیچ کسی را هم در گور دیگری نمیگذارند، و عمل هر کسی به گردن خود اوست. به قول حافظ شیرازی:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هوشیار و چه مست همه جا خانهی عشقست چه مسجد چه کنشت
ناامیدم مکن از سابقهی لطف ازل تو پس پرده چه دانی که چه خوبست و که زشت
بنده امیدوارم که روزی در این کشور شیعه، سنی، زرتشتی، مسیحی، یهودی، بهایی و حتی خداناباوران از حقوقی یکسان و کرامتی همسطح برخوردار باشند. در چنین جامعهایست که استعدادها شکوفا میگردد و کشور قدرتمند می شود. البته این اتفاق مبارک در جامعهی ایرانی خوشبختانه در حال گسترش و نهادینه شدن است و انشاءالله روز به روز بیشتر نیز خواهد شد.»