esmail nooriala 01

چند ملاحظه دربارهء حواشی یک کنگره

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

esmail nooriala 01

esmail nooriala 01اسماعیل نوری علا

تبعیضی که ناحق و، در اصطلاح آخوندی «نامشروع»، محسوب می شود هنگامی معنی دارد که در داخل «یک گروه منسجم دارای پیمان نامه» اعمال شود. در مورد شعار «ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم» نیز آشکار است که «گروه مورد نظر» متشکل از مردمانی است که در درون مرزهای سیاسی ایران زندگی می کنند و «ملت ایران» محسوب می شوند. یعنی، خواستاری «ایران بی تبعیض» از جانب سکولار دموکرات ها به معنای خواستاری جامعه ای مدنی است که همگان در برابر «قانون کشور» دارای حق و وظیفهء مساوی باشند، اما در همان حال بتوانند گروه های خود را، با مرزهای مشخص و خط کشی های تمایز آفرین، تشکیل دهند.

 

چشم که بهم می زنم می بینم که «نخستین کنگرهء سکولار دموکرات های ایران» هم آمده، برگزار شده و اکنون به سینهء گزارش ها و عکس ها و ویدئوها پیوسته است. همین جمعهء دو هفته پیش بود که، در سرسرای هتل «وستین» در حومهء واشنگتن، فصل به فصل به استقبال یارانی مشغول بودیم که «به خرج جیب خود» رنج سفر را ـ از استکهلم گرفته، تا سن دیه گو ـ بر خویشتن هموار کرده و آمده بودند تا خواست های دویست ساله و صد ساله و پنجاه ساله و هم امروزشان را بهم گره زنند و در این «بازیابی هویت تیرباران شده» شان بکوشند برای فردای مبارزاتی خود ساختار و تشکیلاتی را بوجود آورند.

اما من قصد ندارم در مورد آنچه در جریان اصلی و رسمی این کنگره گذشت بنویسم چرا که زیر و بم همهء دقایق کنگره اکنون بر روی سایت آن وجود دارد و کسی که علاقمند و کنجکاو باشد می تواند سری به این «مخزن» بزند(1). اما مطلبی که می خواهم بنویسم بیشتر به گوشه ای از آنچه که در حول و حوش کنگره گذشت بر می گردد.

***

          روز اول تیر ماه 92 سندی با نام «پیمان نامهء عصر نو» بر روی سایت ها منتشر و از طریق ای میل برای بیش از 500 تن از شخصیت های سیاسی اپوزیسیون خارج کشور ارسال شد. در این سند(3)، چند نفری که همپیمان شده بودیم(2) تا، در سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه، سکولار دموکرات های انحلال طلب ایران را گرد هم آوریم، کوشیده بودیم، با مشورت صاحب نظرانی در رشته های مختلف، تعریف جامعی از یک ایرانی معتقد به سکولار دموکراسی و خواستار انحلال تمامیت حکومت اسلامیست ها (از بنیادگرایان شان گرفته تا اصلاح طلبان شان) عرضه کنیم و از هر آن کس که خود را با آن تعریف ها دمساز می بیند و می شناساند بخواهیم که پیمان نامه را امضاء کرده، در زمرهء مؤسسین کنگره محسوب شده، در صوت امکان در آن شرکت کرده، و در ایجاد تشکیلاتی که بتواند گردآورندهء سکولار دموکرات های انحلال طلب ایران شود سهم و مشارکت داشته باشد. در طول یک ماه تیر 92  تا روز تشکیل کنگره حدود 220 نفر زیر پای این سند را امضاء کردند و مؤسس کنگره و تشکیلات برآمده از دل آن شدند. کنگره از حضور بخشی از این 220 نفر شکل می گرفت که توانسته بودند خود را به محل برگزاری آن برسانند.

          می خواهم بگویم که ما هیچگاه اعلام نکرده بودیم که کنگره «سقفی برای اتحاد ایرانیان از هر گروه و دسته» است و، بدین لحاظ، از نظر ما تدارک بینندگان کنگره، این گردهمآئی «امری درون گروهی» محسوب می شد که در میان مؤسسان کنگره می گذشت و هر که «پیمان نامهء عصر نو» را امضاء نکرده بود، اگرچه می توانست بعنوان ناظر در جلسات آن شرکت کند اما، نمی توانست در تصمیم گیری های مؤسسان کنگره در مورد آیندهء آن شراکت داشته باشد. از نظر ما این نکته ضابطه ای منطقی و بدیهی محسوب می شد؛ همانگونه که در همهء کشورهای سکولار دموکرات این نوع ضوابط در مورد گروه ها و احزاب وجود دارد. مثلاً، کسی که خود را جمهوری خواه می داند به کنوانسیون های حزب دموکرات آمریکا نمی رود تا بکوشد که اسناد هم پیمانی اعضاء آن حزب را. بر همین اساس در روزهای برگزاری کنگره دیدیم که عده ای، بدون آنکه مؤسس کنگره بوده و حق رأی دشاته باشند در آن شرکت کردند.

          اما پیچشی هم از همان آغاز تیر ماه در کار کنگره افتاد، بدین مضمون که ما نویسندگان اولیهء پیمان نامه معتقد نبودیم که موسی وار الواح اللهی تغییر ناپذیری را از «کوه طور» به میان سکولار دموکرات های انحلال طلب آورده ایم و لذا باور داشتیم که می توان این «پیمان نامهء درونی» را بهتر، منسجم تر، شفاف تر و به درد بخورتر کرد. پس اعلام کرده بودیم که امضاء کنندگان پیمان نامه می توانند پیشنهاداتی در راستای تکمیل آن ارائه دهند تا مجموع آن پیشنهادات در کنگره مطرح شده و متن نهائی سند به تصویب برسد. اما این امر موجب شد که برای برخی از امضاء کنندگان سند مزبور این شبهه پیش آید که می توانند به شرط اجرایی شدن پیشنهادات شان زیر این سند امضاء بگذارند تا اگر پیشنهادات شان مورد موافقت جمع قرار نگرفت از هیئت مؤسسان ـ گاه بی سر و صدا و گاه با نامه نویسی و انتشار اعلامیه ـ کناره بگیرند. و همین «توهم» موجب شد که در دو مورد مشخص دو پیشنهاد متناقص با روح و جسم پیمان نامه به دست ما برسد.

          قبل از اشاره به این دو پیشنهاد، لازم است برداشت خودم را در مورد نوع پیشنهادی که منطقاً می توانست از جانب مؤسسان برای تنقیح پیمان نامه مطرح شود بیان کنم. با توجه به تک تک مواردی که در پیمان نامه آمده بود، به نظر من، که پس از طرح در هیئت ندارکات تبدیل به مصوبهء این هیئت شد، امضاء کنندگان پیمان نامه، بر اساس نص صریح آن، نمی توانستند بگویند که: ما خود را «ایرانی» نمی دانیم، خواهان «حفظ تمامیت ارضی» ایران کنونی و یکپارچگی مردمان اش نیستیم، معتقدیم که نماد یکپارچگی ایران در دوران مدرن تاریخ کشورمان «پرچم شیر و خورشید نشان» نبوده است، از لحاظ عقیدتی «انسان مدار» نیستیم، خود را «سکولار» نمی دانیم، خود را «دموکرات» نمی دانیم، در نزد ما «دموکراسی» به معنای «حاکمیت ملی» نیست، خود را «استبداد ستیز» نمی دانیم، «فرهنگ دوست» نیستیم، «نوگرا» (مدرن) نیستیم، «زیستار گرا» نیستیم، «وحدت گرا و تمرکز پرهیز» نیستیم، به تقسیمات کشور بر اساس زبان و قومیت اعتقاد داریم، در سطح بین المللی «همزیستی گرا» نیستیم، «استقلال طلب» نیستیم، «انحلال طلب» نیستیم، و بالاخره اینکه «خشونت پرهیز» نیستیم و، یا، اعتقاد نداریم که این حکومت های استبدادی بوده اند که کار مبارزان را به اعمال «خشونت تدافعی» کشانده اند.

          از نظر ما بیان هر یک از نکات بالا صلاحیت اشخاص برای عضویت در هیئت مؤسسان کنگره را مورد تردید قرار می داد. و در این میان بود که دو پیشنهاد سلبی و اثباتی از جانب امضاء کنندگان پیمان نامه به دست ما رسید. آقای دکتر عبدالستار دوشوکی خواستار آن شدند که عبارت «عدم اعتقاد به تقسیمات کشور بر اساس زبان و قومیت» از پیمان نامه حذف شود و آقای دکتر اکبر کرمی نیز پیشنهاد کردند که عبارت اعتقاد به انحلال طلبی را اینگونه تغییر دهیم که «ما در استراتژی انحلال طلب و در تاکتیک اصلاح طلبیم». (و عاقبت هم عدم پذیرش این دو پیشنهاد موجب استعفای این دو دوست ما شد، هرچند که در بیان دلایل استعفاء آب و روغن را کمی زیاد کردند که بماند).(4).

          از آنجا که این دو پیشنهاد، علاوه بر تناقض با روح و جسم پیمان نامه، می توانستند جریان مذاکرات کنگره را مشوش کرده و جلوی رسیدن به اهداف آن را سد کنند، هیئت تدارکات کنگره بر آن شد که بحث دربارهء پیمان نامه را از اولویت خارج کرده و، تنها پس از تصمیم گیری در مورد تشکیلاتی که ممکن است از دل این کنگره استخراج شود به آن بپردازد، و اگر وقتی برای رسیدگی به امر ویراستاری پیمان نامه به دست نیامد رسیدگی به پیشنهادات را بر عهدهء تشکیلات محتمل آینده گذاشته و برنامهء کار بعد از ظهر آخر کنگره را، قبل از هر چیز، به ایجاد این تشکیلات تخصیص دهد و از کسانی که برای گرداندن امور آن انتخاب می شدند بخواهد که در عرض دو ماه متن نهائی پیشنهادی خود را به مجمع مؤسسان بیاورند. هیئت تدارکات، در عین حال، پیشنهاد خود را با این توصیه به تشکیلات آینده خاتمه داده بود که: «تنها پیشنهاداتی برای تغییر مفاد پیمان نامه پذیرفته می شوند که ناقض و نافی هیچ یک از اصول آن نبوده و در تقویت و تکمیل دیدگاه و انشاء حاکم بر آن مطرح شده باشند».

          بدین سان، اگرچه جلسهء بعد از ظهر یکشنبه به طرح پیشنهادات هیئت تدارکات در مورد تشکیلات آینده اختصاص داشت اما، پس از طرح سفارش مربوط به ارسال پیمان نامه و پیشنهادات رسیده برای تغییر آن به تشکیلات آینده و موافقت اکثریت حاضران با این پیشنهاد، آقای دکتر اکبر کرمی به مخالفت با این تصمیم پرداخته و اصرار کردند که مسئلهء «اتخاذ روش های اصلاح طلبانه بعنوان تاکتیک تشکیلات آینده» در همان جلسه طرح شده و مورد بررسی قرار گیرد، «چرا که ایشان پیمان نامه را بصورت مشروط امضاء کرده و، در صورت عدم اعمال نظرشان در پیمان نامه، از کنگره کناره گیری می کنند».

بدین ترتیب، یک ساعت و نیم از وقت بعد از ظهر روز دوم کنگره با اصرار شدید آقای دکتر کرمی تلف این بحث شد. نظرات ایشان با مخالفت اکثریت حاضران در جلسه روبرو بود و من نیز، با تذکر اینکه تغییرات باید در آینده صورت گیرند و در عین حال نمی توانند «ناقض و نافی هیچ یک از اصول پیمان نامه باشند»، اصرار داشتم که به این بحث خاتمه داده شود و چنین نیز شد و ما توانستیم، در وقت کم باقی مانده، نمودار سازمانی تشکیلات آینده را، که «جنبش سکولار دموکراسی ایران» نام گرفت، به تصویب رسانده و بر اساس آن انتخابات مربوط به اعضاء «شورایعالی جنبش» را انجام دهیم(5). بدین ترتیب، نظرات آقای دکتر کرمی، که چندین بار از سوی ایشان مطرح شده و با مخالفت اکثر حاضران روبرو شده بود، مورد بحث بیشتر قرار نگرفت.

***

          اما من این همه را به تفصیل نوشتم تا به سوء تفاهم عمده ای که در حاشیهء کنگره بوجود آمد و من نسبت به آن آگاهی یافتم اشاره کنم. بخش عمده ای از شرکت کنندگان در این کنگره از میان اعضاء «شبکهء سکولارهای سبز ایران» می آمدند. بخصوص تعداد شرکت کنندگان آمده از انجمن سکولار های سبز شهر تورنتوی کانادا چشم گیر بود. این شبکه نخستین گردهمآئی خود را دو سال پیش در این شهر برگزار کرده و دوستان آمده از این شهر بقایای پوسترها و بنرهای آن گردهمآئی را هم با خود آورده بودند. شبکهء سکولارهای سبز از ابتدا دو شعار را برای کار خود انتخاب کرده بود؛ یکی «ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم» و یکی هم این که «ایران از همهء ما مهم تر است». شعار سومی هم، که شعار کنگرهء سکولار دموکرات ها بود، نیز چنین اعلام شده بود: «ایران هم اکنون در خطر است؛ در گذشته نمانیم؛ به آینده و راه چاره بیاندیشیم». [در مورد این شعار آخر سخنان دکتر اسماعیل خوئی، رئیس نخستین کنگرهء سکولار دموکرات های ایران، بسیار روشنگر بود و مسیر کنگره را بیان می کرد(6)]. این سه شعار در پوسترهای مختلف در سرسرای هتل و سالن برگزاری کنگره به دیوارها و روی پایه ها به نمایش گذاشته شده بودند.

روز بعد از کنگره، خانم شهرهء عاصمی، که برنامه ای هفتگی را در کانال اندیشه اداره می کنند، از آقای دکتر اکبر کرمی برای اجرای مصاحبه ای دعوت کرده و، برای اینکه گفتگو یک طرفه نماند، از آقای مهندس مهدی حاذق اعظم، که به عضویت در شورایعالی جنبش انتخاب شده بودند، نیز برای شرکت در مصاحبهء مناظره مانند خود دعوت بعمل آوردند. موضوع مناظره روشن بود: «انحلال طلبی ِ ضد اصلاح طلبی» در برابر «انحلال طلبی ِ طرفدار اصلاح طلبی!». ویدئوی این گفتگو بر روی اینترنت وجود دارد و من نمی خواهم در این مطلب به مباحث مطرح شده در آن بپردازم(7).

          اما، در میانهء گفتگو، خانم شهرهء عاصمی نکته ای را مطرح کرد که مرا وادار به نوشتن این مقاله کرده است. من در اینجا، بی آنکه بخواهم ایشان را به جانب گیری بر له اصلاح طلبان و علیه انحلال طلبان متهم کنم، به گوهر پرسش ایشان می پردازم. ایشان از آقای مهندس حاذق اعظم پرسیدند: «شما که شعارتان “ایران بی تبعیض” است چرا در این کنگره علیه اصلاح طلبانی همچون آقای کرمی موضع گرفته و نگذاشتید که ایشان نظرات خود برای تغییر متن پیمان نامه را مطرح کند؟» (البته نقل به مضمون می کنم).

متأسفانه، به نظر من، آقای حاذق اعظم، به جای پاسخ مستقیم به این پرسش، تنها به خاطر نشان کردن این نکته پرداخت که ما از آقای کرمی برای ایراد سخنرانی در کنگره مان دعوت کرده ایم، ایشان بیشترین وقت را به سخنان خود در کنگره اختصاص دادند، در سخنرانی خود از موضوع سخنرانی عدول کرده و بجای تشریح «گوهر سکولار دموکرات جنبش سبز» به طرح نظرات خود مبنی بر «همکاری با اصلاح طلبان» پرداخته اند و در روز دوم کنگره هم یک ساعت و نیم از چهار ساعت وقت تعیین شده برای رسیدگی به پیشنهادات هیئت تدارکات را صرف بیان عقاید خود کرده اند در حالیکه هیچ یک از اصلاح طلبان چنین فرصتی را برای انحلال طلبان فراهم نمی کنند.

          این نکات همه درست و بجا و اساسی بود اما پاسخی را برای پرسش خانم عاصمی فراهم نمی کرد. و من هنگامی که ویدئوی این مناظره را تماشا کردم و به عمق پرسش خانم عاصمی اندیشیدم دریافتم که چگونه می توان یک شعار را «در بیرون از متن خود» مورد استفاده قرار داده و پرسشی ظاهراً منطقی اما عمیقاً انحرافی را مطرح ساخت.

          توضیح می دهم: به نظر من، سکولار دموکرات ها، در عین حالی که در مورد ایران معتقد به برقراری سیستم عدم تبعیض مابین شهروندان کشورند، اما می دانند که «تبعیض» (به معنی یگانه دانستن بعضی و بیگانه شمردن بعضی دیگر) در گوهر کار هر «گروه صاحب پیمان نامه» وجود دارد و نمی توان ایرادی بر آن وارد ساخت. یک حزب می تواند در پشت درهای بسته کنفرانسی را برگزار کرده و مخالفان خود را به داخل سالن راه ندهد؛ پیروان یک دین، بگیریم اسلام، می توانند غیر مسلمانان را به نماز جماعت خود راه ندهند؛ مخالفان «اتمی شدن ایران» می توانند جلوی سخنرانی یک شخص موافق با ایجاد ایران اتمی را بگیرند. در همهء این موارد مسئلهء تبعیض و خودی و ناخودی کردن مردمان امری بدیهی و منطقی است و نمی توان ایرادی بر آن وارد ساخت.

در عین حال، آشکار است که، در همهء این موارد، «انتظار عدم تبعیض» تنها می تواند دو مورد گروهی را هدف قرار دهد:

یکی «رسانه های عمومی» را که، منطقاً و ظاهراً، می کوشند همه را به یک چشم نگریسته و در هر «دعوا» طرفین آن را برای توضیح به افکار عمومی دعوت کنند (که در این مورد خانم عاصمی به درستی عمل کرده و از «طرفین دعوا» خواسته بودند تا در برابر دوربین برنامهء ایشان به مناظره بنشینند)؛

و دو دیگر هر گروه منسجمی را که بر اساس یک سند مورد توافق اعضاء بوجود می آید. در «داخل» چنین گروهی نمی توان نسبت به اعضاء گروه تبعیض روا داشت.

همین مطلب را می توان به گروه های بزرگ تری، مثلاً ملت ها، نیز تعمیم داد و گفت که حکومت ها نمی توانند نسبت به شهروندان یک کشور، که بر اساس پیمان نامه ای به نام «قانون اساسی» اداره می شود، تبعیض روا داشته و بعضی را بر بعضی ترجیح دهند.

در کنگرهء سکولار دموکرات های انحلال طلب نیز آقای دکتر کرمی به شرطی می توانست برای تبلیغ عقاید خود اقدام کند که، مثلاً، برگزار کننده کنگره اعلام «بحث آزاد» کرده باشد حال آنکه نخستین کنگرهء سکولار دموکرات های ایران به آن دسته از «انحلال طلبان» تعلق داشت که اصلاح طلبان اسلامیست و حواشی آنها را سد و عایق رسیدن به سکولار دموکراسی می دانند و این نکته را به صراحت در پیمان نامهء خود ذکر کرده بودند. لذا، امضاء پیمان نامه از طرف ایشان، و سپس مشروط کردن آن امضاء و عضویت ناشی از آن به پذیرفته شدن پیشنهادی که در بنیاد با اهداف کنگره تناقض داشت، صرفاً یک عمل تاکتیکی برای حضور در کنگره، و تحمیل عقاید خود، و شرطی کردن همکاری محسوب می شد و لاغیر. در واقع ایشان از تریبون این کنگره در راستای تبلیغ عقاید خود «سوء استفاده» کرده و جلسه را با خطر اتلاف وقت و نرسیدن به نتیجه ای در راستای ایجاد تشکیلات سیاسی خود مواجه ساخته بودند.

باری، به اعتقاد من، شعار «ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم»، که در پرسش خانم عاصمی به آن اشاره شده، دقیقاً بر اساس برداشت فوق الذکر از امر «تبعیض» پرداخته و اعلام شده است.

بله، ما «ایرانی» بی تبعیض می خواهیم اما خواهان گروه های عقیدتی بی در و پیکر و بی حساب و کتاب هم نیستیم. تبعیضی که ناحق و، در اصطلاح آخوندی «نامشروع»، محسوب می شود هنگامی معنی دارد که در داخل «یک گروه منسجم دارای پیمان نامه» اعمال شود. در مورد شعار «ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم» نیز آشکار است که «گروه مورد نظر» متشکل از مردمانی است که در درون مرزهای سیاسی ایران زندگی می کنند و «ملت ایران» محسوب می شوند. یعنی، خواستاری «ایران بی تبعیض» از جانب سکولار دموکرات ها به معنای خواستاری جامعه ای مدنی است که همگان در برابر «قانون کشور» دارای حق و وظیفهء مساوی باشند، اما در همان حال بتوانند گروه های خود را، با مرزهای مشخص و خط کشی های تمایز آفرین، تشکیل دهند.

اتفاقاً کارکرد «سکولار دموکراسی» نیز درست از همین مجرا مشخص و تعریف می شود. یعنی، در عین حالی که همهء شهروندان در برابر قوانین سکولار دموکرات یک کشور متساوی الحق محسوب می شوند اما، از یکسو، هیچ کدام از ارزش ها و اعتقادات گروهی نهادهای اجتماعی مختلف حق ورود در امر حکومت و دولت و قانون اساسی را ندارند و نمی توانند از بازوی قدرت حکومت برای تحمیل آن ارزش ها و اعتقادات استفاده کنند و، از سوی دیگر و در همان حال، هر گروه می تواند با دیگر گروه ها مرزبندی کرده و کسانی را که پیمان متصل کنندهء اعضاء گروه شان را برسمیت نمی شناسند به میان خود راه ندهد.

          البته، به احتمال ضعیف، ممکن است روزی اتحادیه ای از سازمان ها و شخصیت های مختلف العقیده ای نیز در اپوزیسیون شکل بگیرد که انحلال طلب و اصلاح طلب را در شمول خود بگیرد (که البته این واقعه به معنای نزدیک شدن سقوط حکومت اسلامی و ریزش در صفوف اصلاح طلبان محسوب خواهد شد) اما، در حال حاضر، «جنبش سکولار دموکراسی ایران» نمی تواند چتری باشد که در زیر آن معتقدان به حفظ و اصلاح نظام اسلامی و یا طرفداران تغییر ظاهری و تعمیرکارانهء آن جائی داشته باشند. این جنبش دقیقاً برای این هدف شکل گرفته و صاحب تشکیلات شده که، در راستای انحلال حکومت اسلامی، اصلاح طلبان اسلامیست را نیز از خود طرد کرده و در را بر روی عناصر نفوذی آنان ببندد تا بتواند با فراغ بال با کلیت حکومت اسلامی مواجه شده و با آن در افتد.

          و توجه داشته باشیم که اگر ـ و حتماً! ـ روزی حکومتی سکولار، بر بنیاد یک قانون اساسی سکولار دموکرات، در جامعهء ما مستقر شود آنگاه صاحبان عقاید مختلف می توانند گروه ها و احزاب خود را تشکیل داده و، در مقاطع زمانی معین شده در  قانون اساسی کشور، در راستای تصرف دولت اقدام کنند. اما، باید متوجه این نکته نیز بود که البته در آن روز دیگر اصلاح طلبی اسلامی در میانه نخواهد بود که بخواهد حزب و گروهی داشته باشد؛ چرا که ساختار آن حکومت ایدئولوژیکی که اصلاح طلبان قصد اصلاح اش را داشته اند، یعنی حکومت موسوم به جمهوری اسلامی در انواع ممکن آن،  قبل از استقرار حکومت سکولار دموکرات از هم فروپاشیده و دیگر چیزی برای اصلاحات ایشان باقی نمانده است! به عبارت دیگر، عمر اصلاح طلبی حکومت اسلامی با عمر خود حکومت اسلامی مساوی است.

و نکتهء آخر هم اینکه تنها در یک حکومت سکولار دموکرات است که نوبت به اصلاح طلبان واقعی (یا رفرمیست ها) می رسد تا از سنگواره شدن قوانین و ساختار حکومت جلوگیری کنند و، با نقد دائم کارکرد دولت، مانع پیدایش قدرت های خودکامهء ایدئولوژیک و مذهبی شوند.

_______________________________________________

1.  http://www.isdcongress.com/index.html

2. این چند نفر، بر حسب زمان پیوستن شان به گروه تدارکات کنگره، عبارت بودند از من، کامی کهنلو، بیژن کریمی، حسن کیانزاد، فؤاد پاشائی، مهدی مفخمی، مهدی حاذق اعظم، محسن ذاکری، ایمان فروتن (که بعلت گرفتاری نتوانست در جلسات بعدی شرکت کند)، حسن اعتمادی، کورش اعتمادی، آرمان نجم، مهدی زمانی، سارا سفیری، ناصر پل و تقی مختار. در دومین جلسهء گروه اولیه، آقایان آرمان نجم و فؤاد پاشائی بعلت مخالفت با مفاد پیمان نامه ای که در دست تهیه بود کناره گرفتند و در چهارمین جلسه نیز خانم سارا سفیری (با طرح این موضوع که روابط مستقر بر گروه هماهنگی غیر دموکراتیک است) استعفاء داد، و در هفتمین جلسه آقای کامی کهنلو بخاطر مخالفت با پیمان نامه از شرکت در جلسات عذر خواست، و در هشتمین جلسه نیز آقای بیژن کریمی (تا آنجا که من اطلاع دارم بدون استعفاء از هیئت مؤسس) بعلت مخالفت با برنامهء تدوین شده برای کنگره با جمع خداحافظی کرد. اینگونه بود که تعداد اعضاء گروه تدارکات در آستانهء تشکیل کنگره به نه تن تقلیل یافته بود. اما تفصیل داستان کناره گیری این دوستان خود حدیث مفصل دیگری است که اگر لازم شد و عمری باقی بود،  با رغبت در مورد آن توضیح خواهم داد.

3.  http://www.isdcongress.com/16621740160515751606-1606157516051607-1576158515751740-15781575158717401587-17051606171115851607.html

4.  http://www.isdcongress.com/1575159315781585157515901548-17051606157515851607-1711161015851740-1608-160517051575157815761607.html

5.  http://www.isdcongress.com/160515891608157615751578-17051606171115851607.html

6.  http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=TycM_2_hQu4

7.  http://vimeo.com/71850174

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.