کشتار مسلمان و نزاع بین آنها برای چیست؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بهنام جنگائی

…مشخصا حمایت دور و دراز و بی دریغ آمریکا و سیاست نژادپرستانه و سرکوبگرانه اسرائیل علیه ملت مبارز فلسطین و دعاوی فرصت طلبانه ی ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی اغلب این جریان های مرتجع در آغاز نضج نفوذشان برای این جنبش ها رسما مفید بفایده و تعین کننده بوده است…


آغاز دور فرود اسلام سیاسی

بیرون از تنوع برداشت ها، نگاه ها و چگونگی تشریح علل تنازعات اینجا و آنجای خونین ملل مسلمان و تحریک فرقه ای درگیری های توده ها با خود و فرصت کشتار بی درد و سر هر دو سوی پاکباخته توسط دسیسه های سران مذهبی، دولت ها و ارتش ها که ما در این مناطق بیدادزده شاهد آنیم از یکسو و همزمان بازتاب مغشوش له یا علیه قدرت های جهانی نسبت به اسلام سیاسی که اغلب مواضع آنها نیز فرصت جویانه، تحریف شده و گمراه کننده می باشد، از دیگر سو، حکایت از آن دارد که جهان ما و به ویژه غرب مقابل یک نقطه عطف تاریخی قرار گرفته است. این واقعه ی در سطح جهانِ حامی و مشوق اسلام سیاسی که تعدادشان در گذشته کم نبوده، اینک بسیار مهم است. برای این دول کهنه کار ذینفع، غارتگر و میلیتاریست این حادثه حائز اهمیت بالاست و به ویژه برای امپریالیست های هرج و مرج جو دیگر به وضوح آشکار شده است که: وظیفه اسلام سیاسی که روزگاری در عرصه سیاسی جهان، علیه کمونیست ها خوب بکار می آمد و به تبع آن به بترین وجه تبلیغ، تدارک مالی و تجهیز نظامی می شد؛ او دیگر عملکرد خود در میان نزاع شرق و غرب را از دست داده و حالا عملا مانع امنیت و ثبات سرمایه جهانی و نیز گردش آزاد سرمایه گلوبال می باشد. و علاوه بر آن در داخل کشورهای خود نیز این جنبش در چشم نسل نو، برُنا و جویای آرامش و زندگی مسالمت آمیزانه مسلمان هم جاذبه گذشته خود را نداشته و در ساده ترین تعریف شکست خورده و رو به نزول می باشد.

شکست، سیاست خرُد و کلان حامیان

زیرا این دیپلماسی و استراتژی ژئوپولیتیک دیریست به پایان عمر خود رسیده و به موازات آن، طبعا سیاست خرُد و کلان حامیان ابر قدرت از اسلام سیاسی هم ناگزیر به بن بست رسیده و لازم به تغییر است. البته شکی ندارد که همه آنها نسبت به این تحول تعابیر مشترک ندارند ولی همگی از پیش می دانستند که شیوه سیاست ارتجاع اسلامی و محورایدئولوژیکی مذاهب آن با تفاوت های ناچیزی کمترین قابلیت تفاهم و انعطاف در یرابر مخالفان را ندارد و واقف بودند که اسلام سیاسی هیچگاه پاسخگوی فضای باز برای رشد متعادل همگانی، آزادی های متداول مدنی، حقوق بشری، تنوعات فرهنگی، عقیدتی، ملی، جنسی و جنسیتی و از همه مهمتر به دلیل ذات اقتدارگرائی، خودکامگی و تمامیتگرائی ایدنولوژیک، حتی در درون کاست خودی و نه رنگینی اجتماعی، هرگز موافق برابری های انسانی نبوده و نیست. خواستی که بدون چشم پوشی مورد نیاز نسل نو و رنگین جوامع مدرن می باشد. (این خصلت ویژه اسلام سیاسی در جنگ سرد شرق و غرب به سود سران غرب کارآمد چشمگیری داشت که اینک آن عصر و فصل و نزاع ِقطب ها سپری شده است.)

ایده آل های صوری و فریبناک اسلام

مشخصا حمایت دور و دراز و بی دریغ آمریکا و سیاست نژادپرستانه و سرکوبگرانه اسرائیل علیه ملت مبارز فلسطین و دعاوی فرصت طلبانه ی ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی اغلب این جریان های مرتجع در آغاز نضج نفوذشان برای این جنبش ها رسما مفید بفایده و تعین کننده بوده است. بخش نیروی اصلی و عمده ی متوهم به ایده آل های صوری و فریبناک اسلام سیاسی، در همین فاصله طلائی به آسانی رشد نموده و خوشبینان مستبدزده و فقیر بسیاری را بسادگی جذب این جریان های متمول، مکار و وابسته به غرب کرد؛ که حالا، گروه گروه آنها با دریافت درست از کنه آن خطاها و همچنین شناخت چندین تجربه سیاه، قهرناک و شکست خورده و یا کشورهای متشنج فعلی مسلمان، طیف های پیشرو کارگران، مزدبگیران، دانشجویان جوان، زنان و دختران، نیروهای سرخورده فرهنگی، از آنا بریدند و بخصوص بسیاری از حاشیه نشینان ویلان و بیکار شهرها توسط روشنگری و افشاگرهای نیروهای مترقی به صف انقلابی ها پیوسته اند. به نظر می آید که به مرور زمینه هرچه وسیع تر بیداری و هوشیاری تاریخی بیش از همیشه شکل یافته و نسبتا انسان اسیر و بنده ی سرمایه از مرزهای ملی و مذهبی عبور نموده باشد. و شاید بشود گفت که آنها متاثر از اندیشه های والای نوع بشری شده است و بخش بزرگی از جنبش معترض ضد اسلام سیاسی اینک در ایران و مصر و افغانستان و تونس و…، همین ها بوده و هستند که هم اکنون در تردید، تفرقه و تعیین برای یافتن راه مستقل طبقاتی خود بپا خاسته و در برابر تحمیق سران مذهبی و طیف لیبرال مذهبی ها علیه آنان آگاهانه و محکم ایستاده اند.

روندی مفید و حیاتبخش که بی گمان رشد نخواهد داشت؛ بلکه روز بروز به ریزش نیروهای منوهم اسلام سیاسی فرا خواهد روئید و به تبع ایجاد هر چه آگاهانه تر شدن این تمایزات و تعمیق دانش و گسترش دامنه بینش استثمارزدائی، پراکندگی ها در صفوف ارتجاع، لاجرم می بایست بالا رود و امید می رود که دکان پر رونق فرصت طلبان دینی و قدرت سیاسی ویرانگر آنان افول کند و به در هم ریزی و اضمحلال تدریجی در کل ساختار جهانی آن هر چه بیشتر بینانجامد. تردید ندارد که نشانه های صریح آنرا همین حالا می توان در چند دستگی، سر در گمی، آشفتگی جدی و نزاع بی رحمانه علنی قدرت بین سران اسلام سیاسی در عرصه جهان متلاطم کشورهای مسلمان ذیربط به اشکال مختلف دید.

رویکرد اقتدارگرایانه اسلام سیاسی

نسل جوان، جامعه مدنی، فرهیخته و پلورال و بخصوص چپ ها و کمونیست ها پی به ضعف و رویکرد اقتدارگرایانه نهاد اسلام سیاسی برده است و تقریبا علیه هر دو ایستاده و حالا می داند که هر دو بخش سنی و شیعه با تنوع نگاه های عقیدتی در داخل خود نیز چندان نرمش ضروری و استعداد سازگاری را ندارد چه رسد به سیاست تکثرگرائی، که اصولا هر دو آنرا برنمی تابند که هیچ، بلکه خود منشأ بروز ستیز و بحران پیگیر و فرساینده ایدئولوژیک و نزاع های سازش ناپذیر ۱۴۰۰ ساله نیز می باشند. بنابرین هر دو شاخه اسلامی، شرایط جلب و گیرائی ویژه گذشته ی خود را در چشم توده ها از دست داده اند و تفسیر چگونگی گرویدن خیل بزرگی از جوانان و بیکاران و خانه خراب ها در چند دهه ی گذشته به طیف های متنوع جنبش اسلامی و سپس همچون اینک استیصال و بریدن دوباره ی بسیاری از جنبش بنیادگرائی اسلامی، دلایل آن امروز دیگر چندان سخت نیست. و حتی ما در حال حاضر ناظر مقابله متقابل این جوانان در ایران، لیبی، تونس، مصر، عراق، افغانستان، ترکیه و…، با رهبران این جریانات خشونت ذات، رسوا و قدرتجو می باشیم. این رهبران جنبش های اسلامی که دیری یاوران و همراهان مستبدین داخلی و جهانی بوده و خود نیز هم اینک جزو متمولین ترین و ثروتمندان ممتاز کشورهای شان می باشند؛ خصوصا این شناسائی اخیر برای بیدارشدگان حائز اهمیت، دقت و بررسی مبارزات طبقاتی در بین جوانان این کشورها برجسته شده است. و مخصوصا به نوع خاصی از آن در مصر خونین بیشتر توجه باید کرد. ضروری ست به ابعاد چنین پدیده ی رهبرانی در خاورمیانه بزرگتر و شمال آفریقا و ایران خودمان تعمق و توقف نمود و برای روشنگری آنان تلاش کرد و سپس امیدوار شد که توهم توده ها به این دزدان فرو ریزد. و به تبع آن باید سرخوردگی کنونی و آتی این توده های بیکار و گرسنه که تنها به دنبال نان و آرامش پی این جریان های فاسد و طماع افتاده اند، پایان گیرد. راه حل رفع سوء استفاده ی دینی، دفع مناقشه های پیگیر فرقه ای، جنگ و همنوع کشی ها در کشف قانومند علل فقر فرهنگی و مالی موجود در بین اکثریت است که باید برایش چاره ی عام و فراملی بیابیم.

معضل بشریت محروم نان و کار است. نه جنگ دینی و مذهبی و ملی

معضل نوع بشر محروم و فقیر و بیکار و همین مسلمانان به جان هم افتاده نان و کار و قدری آرامش است و نه جنگ دینی و مذهبی و ملی و…! زیرا که سرمایه آزاد و بحران انباشت سرمایه و ساختار گلوبال و همه ی این نا آرامی های دیگر فرا ملی و دینی شده و جهانشمول گشته و می باشند. ستیزی جدی، رسما واقعی و جنگی علنی و اجتناب ناپذیر بین قطب کوچک دارا برای حفظ و انباشت کلان ثروت خود از یکسو و اکثریت زمینگیرانی بسیار که حتی نان ساده هم کمتر تصیب شان می شود از سوئی، به آشکارترین شکل در ابعاد و اعماق جهان شکل گرفته است. نبردی به حق برای یافتن کار، نان، زندگی و سقف امنی که سایه ی وحشت از جنگ و فقدان امنیت و ترس از بیکاری و گرسنگی و مرگ هم اینک توده های عاصی و فقیر بخشی از جهان غرب و همزمان با آن اغلب کشورهای مسلمان را علیه دزدان و مستبدان شان به خیابان ها ریخته است. دامنه ی این ستیز نا برابر ولی عادلانه و سرنوشت ساز بخش بین دو قطب (کار علیه سرمایه)ظاهرا و عملا بخش دول مرفه غرب را هم کم و بیش زیر هجوم اعتراض لایه های مختلف و اغتشاش و اعتراض کارگران بیکاران و ناامنی مالی آنان پوشانده و دولت های رفاه را نگران و به خود مشغول کرده است و از سوی دیگر رسما در سوریه، تونس، ایران، مصر، لیبی، پاکستان، افغانستان و بسیاری دیگر جریان نبرد طبقاتی مسقیم در مطالبات کارگران بیان روشن و سازش ناپذیر دارد، و در بخشی دیگری از کشورهای مسلمان اردن، مراکش، بحرین و عربستان و…زمینه بروز و شیوع آنرا غیر مستقیم می توان دید که توسط دولت و حکومت های قلدرشان با زور فعلا محدود می باشند.

نبرد ( کار و سرمایه)

بین ما برابریخواهان چپ و کمونیست عمدتا تفاهم مطلق و مشترک پیرامون زدودن استثمار و اسلام سیاسی وجود دارد. اما بین کل اپوزیسیون چطور؟ آیا بالاخره باید با هم تفاهم کنیم که این جنگ و همنوع کشی و کشتار توده ها توسط نیروهای ارتش و پلیس به نفع این دزدان و مرتجعان مذهبی و علیه آرامش و حقوق بشر نیست؟ آیا برای توده های کارگران، مزدبگیران بیکار، فقیر، بیدادرس و گرسنه که عینیت زندگی سخت، تلخ و غیرقابل تحمل شان همچون مرگ است، با نسخه های خامنه ای ها و رئیس دولت تازه اش و النور ها و اخوان المسلمین ها با و یا بی مرُسی ها این شقاوت به نام زندگی قابل تحمل و درمان توده ها خواهد شد؟ و فقر و قاقه مسلمان را که جزو محرومترین ها در سطح جهان هستند تقلیل خواهد داد؟ پس هر ناظر و آگاه بیطرف ولی مسئول باید با حفظ احترام به آزادی عقیده، اما یک واقعیت بی برو برگرد را بپذیرید که همه ی نا آرامی ها و آشوب های رو به تزاید در سطح جهان، تنها و تنها ریشه در نابرابری، تبعیض، فقر، محرومیت ها، بهره کشی ها، سوء استفاده های دینی انسان های اندکی از قریب به اتفاق انسان های لهیده و مکیده شده رو به طغیان دارد و در خلاصه ترین بیان ممکن و عام در سطح جهان: همه ما باید اقرار و اعتراف اخلاقی و انسانی کنیم که این نزاع، سرنوشت و نبرد طبقاتی ( کار و سرمایه) است که در سطح گیتی دارد مراحل جدی و دیالکتیک تاریخی و تخلخل قطب بندی خود را هر بیشتر در اجزاء، اعماق، اطراف و رأس جامعه ی نگران بشری فعال نموده و پالایش می کند. بیائید در خدمت این آرمان شریف نوع بشر باشیم!

بهنام جنگائی ۹ مرداد ۱۳۹۲

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.