m sahar 03

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

m sahar 03

m sahar 03م. سحر

ایرانِ من که خسته و زارم ترا

آخرچگونه دوست ندارم ترا؟ 

با من چه می‌کنی که به خونِ جگر

زینگونه بی‌شکیب و قرارم ترا

چون ماهواره‌ای که به گِردِ زمین

گردان بوَد، به گِردِ مدارم ترا

زان سان که دشمنان ترا دشمنم

از یاورانِ مُشفقِ یارم ترا

با آنکه از کنار تو‌ام بر کران

گویی که روز و شب به کنارم ترا

تا دررسد سعادتِ دیدار تو 

رؤیانوردِ لحظه شمارم ترا

چون بلبلی که جانب گُل می‌پرد

با یادِ گل به گشت و گذارم ترا

تا سردهم سرودِ سرافرازیت

شعر و سرود و شور و شرارم ترا

چون آتشی که شعلۀ رنگین دهد

رنگین چو دانه‌های انارم ترا

آن شاخۀ شکستۀ باغم ولی

چون می‌وۀ رسیده به بارم ترا

با آنکه ره به خِطّۀ دیگر بَرَد

شادم که سرنشینِ قطارم ترا

دشمن اگر به سلسله بندد مرا

باکم نه زانکه سلسله دارم ترا

بذر کویر و طعمۀ طوفان شود

گر دانه‌ها به خاک نکارم ترا

تا خطّ و رسم و نقش و نگارِ منی

بر لوحِ جان، به نقش و نگارم ترا

تا دست من به دامن مِهرت رسد

هرگز زمِهر، دست ندارم ترا

با سال‌های سردِ زمستانی‌ام

چشم انتظارِ فصلِ بهارم ترا

روزی که سربلندی‌ات از رَه رسد

بر خاک ِ راه، آینه دارم ترا! 

م. سحر
۲۶/۶/۲۰۱۳
پاریس

{youtube width=”640″ height=”390″}9gsSHlfblVQ{/youtube}

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.