قتل دردناک شیخ حسن شحاته یکی از رهبران شیعیان و۳ تن از پیروان اهل البیت علیهم السلام در مصر فاجعه دردناکی است که بی تردید پی بردن به چرائی شکل گیری این حادثه نیازمند یک تجزیه وتحلیل جسورانه است.
حسن هانی زاده در بخش «وبلاگ»های خبرآنلاین در ادامه نوشت: اساسا پس از پیروزی انقلاب اسلامی بدون مبالغه شرایط سیاسی جدیدی بر منطقه حاکم شد. جهان اسلام وبطور مشخص مسلمانان پس از ۱۴۰۰ سال که ازظهور اسلام میگذشت به ظرفیتها ی دینامیکی اسلام برای دولت سازی ومقابله با استعمارخارجی پی بردند.
لذا شورشها و قیامهای پراکنده ای در جهان اسلام به ویژه در یمن ، مصر ، سوریه ، عراق و عربستان صورت گرفت اما این شورشها به سر انجام قابل قبولی نرسید.
دلیل این شکست چیست؟ اولا این شورشها نوعا بصورت هرم وارونه وبدون وجود یک رهبری کاریزماتیک صورت گرفت ولذا از سوی حاکمان این کشورها بیرحمانه سرکوب شدند.
حلقه مفقوده این قیامها تکیه مردم مسلمان به برخی از جریانهای سیاسی مانند اخوان المسلمین بود که نوعا فاقد مرجعیت لازم وپایگاه مردمی بودند.
هر چند آموزههای دینی جوهره این قیامها را تشکیل میداد اما سازمان یافتگی این نوع حرکتها بشکلی غیر منسجم وتحت تاثیر پیروزی انقلاب اسلامی و بصورتی احساسی صورت گرفت وبهمین دلیل با ناکامی مواجه شدند.
برخی قدرتها که به ماهیت ضد استکباری انقلاب اسلامی پی برده بودند با بهره گیری از سازوکارهای خشونت آمیز تلاش کردند تا از تکرار تجربه ایران در کشورهای منطقه جلوگیری کنند.
یکی از رهبران جریان اخوان المسلمین سوریه میگوید زمانی که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد اخوان المسلمین سوریه آن را سر آغازی برای سرنگونی رژیمهای لائیک عرب تلقی کردند .
وی میافزاید با همین نگاه اخوان المسلمین سوریه در سال ۱۹۸۲ در شهرهای حماء و حمص علیه دولت وقت سوریه شورش کردند اما به دلیل این که این حرکت فاقد یک مرجعیت قابل قبول مردمی بود با شکست مواجه شد. لذا جریانهای سکولار عربی ، لیبرالها و قومیتگراها سریعا خلاءهای سیاسی را با حذف جریانهای اسلامگرا پر کردند .
علیرغم بی اعتقادی قومیت گرایان عرب به ظرفیتهای اسلام برای دولت سازی ،تلاش کردند تا نوعی تقابل ایدئو لوژیکی میان اسلامگرایان سنتی وسلفی با تشیع به میدان داری ایران ایجاد کنند.
در عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس نگاه تهاجمی و پرخاشگرانه اسلامگرایان سلفی نسبت به شیعیان پر رنگتر از سایر کشورهای عربی بود اما این نگاه به مرحله تخاصم وتصادم میان شیعه و سنی نرسید.
با این حال زمینه سازی فرهنگی و روانی برای ایجاد یک تقابل قهری میان شیعه وسنی آغاز شد که شبکههای ماهواره ای و فضای مجازی با بهره گیری ظریف و ماهرانه از حوادث تاریخی در ایجاد زیر بنای فکری میان اسلامگرایان سنتی وشیعیان نقش دارند.
در عربستان یکصد شبکه ماهواره ای با چرخش مالی سالانه ۱۰ میلیارد دلار در تشدید جریانهای ضد شیعی وتقویت انگیزههای سلفی گری در میان جوانان عرب مشارکت فعال داشته اند.
عربستان در طول ۳۰ سال گذشته بیش از ۶۰ میلیارد دلار برای شکل دهی جریانهای فکری وهابی در جامعه الازهر مصر وتقویت شیوخ سلفی در این کانون دینی- فرهنگی مهم جهان اسلام هزینه کرده است.
شیعیان پاکستان ، افغانستان ، عراق وحوثیهای یمن نخستین قربانیان تقویت جریانهای سلفی ووهابی بودند . متاسفانه جهان غرب با این تلقی که همه شیعیان به نوعی وابسته به ایران هستند وایران نیز طبیعت ضد استکباری دارد ، در مقابل این جنایات سکوت کرد زیرا این کشتارها را نوعی انتقام جوئی از ایران میداند.
در قطر نیز بزرگترین کانون فتنه ضد شیعی با تاسیس شبکه الجزیره وحضور جریانهای وابسته به اخوان المسلمین شکل گرفت.
حضور شیخ یوسف القرضاوی مفتی مصری الاصل قطردر برنامههای ثابت وهفتگی شبکه الجزیره صرفا برای دادن مشروعیت مردمی به این شیخ سلفی فتنهگر بود که به حق برخی رسانههای عربی به وی لقب مفتی ناتو دادهاند.
شیخ یوسف القرضاوی نفوذ فوقالعادهای روی سلفیها داشت هر چند به ظاهر سعی میکرد تا فاصله خود را از شیوخ وهابی عربستان حفظ کند.
وی برای تاثیر گذاری سیاسی بر جریانهای دینی عربی، اتحادیه علمای مسلمین را در دوحه پایه گذاری کرد. از آنجائی که متاسفانه در ایران همواره نگاه رهبران دینی به جریانهای دارای شاکله دینی یک نگاه احساسی وعاطفی است لذا برخی از شخصیتهای محترم مذهبی در ایران از هیچ تلاشی برای تقویت اتحادیه علمای مسلمین که یک تشکل کاملا هدایت شده ومشکوک است فروگذاری نکردند.
شیخ یوسف القرضاوی که بدون هیچ تردیدی دست پرورده سازمانهای فراماسونری، صهیونیستی و جاسوسی غرب است نهایت استفاده سیاسی را از حضور شخصیتهای مورد احترام ایرانی در اتحادیه علمای مسلمین به عمل آورد.
وی هیچگاه نسبت به کشتار الحوثیهای یمن و شیعیان عراق و بحرین موضع شفافی نگرفت بلکه در تشدید فضای ضد شیعی نقشی کاملا تخریبی ایفا کرد.
از اشتباهات استراتژیکی در ایران ،محاسبات کاملا شکلی وظاهری است که تصور میشود مساله وحدت اسلامی با تشکیل برخی کنفرانسها ودعوت از رهبران اسلامی کشورهای مسلمان به این کنفرانسها قابل تحقق است .
این مساله اساسا بنا به دلایل تاریخی هیچگاه تحقق نخواهد یافت زیرا یقینا غرب و سازمانهای جاسوسی ودستگاههای فراماسونری از وجود شکاف عمیق تاریخی میان مذاهب مختلف اسلامی آگاهی دارند وعناصر خود را برای تشدید این اختلاف در نهادهای اسلامی نفوذ میدهند.
شیخ یوسف القرضاوی در قطر، شیخ سلمان العوده ، شیخ محمد العریفی در عربستان شیخ ولید الطباطبائی در کویت وشیخ محمد حسان در مصر از جمله شخصیتهایی هستند که با قطب نمای سیاسی سازمانهای فراماسونری حرکت میکنند .
این در حالی است که در ایران همه تحت تاثیر شعار فریبنده وحدت اسلامی صادقانه اما سادهلوحانه برای تحقق این شعار تلاش میکردند اما در نهایت شیعیان در جریان وقایع اخیر منطقه بار دیگر به اصطلاح از پشت خنجر خوردند.
یکی از اشتباهات بزرگ، تقویت جنبشهای به ظاهر جهادی فلسطین از جمله حماسبود که همه شاهد بودند که چگونه این جنبش راه خود را از حزب الله شیعه جدا کرد ودر صف وهابیها وسلفیها علیه دولت سوریه قرار گرفت.
عبدالعزیز الدویک رئیس سابق پارلمان فلسطین ویکی از رهبران پر نفوذ حماس اخیرا در یک اظهار نظرعجیب اعلام کرد که جهاد علیه دولت سوریه واجب تر ازجهاد علیه اسرائیل است!
خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی و اسماعیل هنیه نخست وزیر دولت حماس نیز صریحا از گروههای سلفی تکفیری سوریه جانبداری کردند وحتی نیروهای خود راعلیه دولت علوی سوریه بسیج کردند.
این امر وحوادث بحرین ، یمن ، سوریه ، عراق ، لبنان ومصر باید به تغییر نگاه رهبران سیاسی و دینی ایران نسبت به همنوائی با برخی جریانهای سلفیگرا کمک کند.
بدون هیچگونه مجامله وخارج از الفاظ دیپلماتیک وبدون پرده پوشی اساسا خط شیعه با خط سلفیهای تکفیری که لعابی اسلامی هم دارند هیچگاه در یک نقطه تلاقی نمی کنند.
شیعیان منطقه مخصوصا حزب الله باید ازهدر دادن ظرفیتهای خود برای کمک به فلسطنیان پرهیز کنند و خط کشی جدیدی را با جنبشهای فلسطین ایجاد کنند.
شیعیان مصر را میتوان نخستین قربانیان جریانهای اسلامگرا پس از موج بیداری اسلامی تلقی کرد که اگر دولت اخوان المسلمین مصر به رهبری محمد مرسی تقویت شود بسیاری از شیعیان مصر در آتش این دولت اموی خواهند سوخت.
لذا ذوق زدگی در مورد تشکیل دولتهای اسلامگرا در مصر و تونس و لیبی با واقعیتهای میدانی وعقیدتی موجود در جهان عرب سازگاری ندارد زیرا تجربه ثابت کرده که سکولارهای عرب حداقل با مذهب شیعه دشمنی آشکار ندارند اما اسلامگرایان حاضرند با شیطان پرستان همکاری کنند اما با شیعیان در یکمسجد نماز نخوانند!.
به همین دلیل باید نگاه دستگاه دیپلماسی ایران به اسلامگرایان مصر تغییر کند و سازوکار جدیدی را برای همکاری با لیبرالهائی مانند محمد البرادعی، حمدین صباحی وعمرو موسی تعریف کند.
در غیر این صورت منطقه در آینده شاهد کشتار شیعیان بیشتری خواهد بود که در آنصورت تقابل جریانهای شیعه واسلامگرایان سنتی که خواست آمریکا وصهیونیستها است تشدید خواهد شد.