reza shahabi 02

درباره رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

reza shahabi 02

reza shahabi 02دومین گفتگوی بهرام رحمانی با آقای محمود صالحی

…رضا شهابی، در طول زندان خود چند بار برای اعتراض به وضع موجود دست به اعتصاب غذا زده و آخرین بار برای این که ایشان را جهت مدوا به خارج از زندان انتقال دهند در تاریخ ۲۷ آذر ماه ۹۱، دست به اعتصاب غذا زد که در نتیجه آن اعتصاب، رضا شهابی با قرار وثیقه از زندان آزاد شد…


اولین گفتگویم با محمود صالحی در تاریخ جمعه سیزدهم بهمن 1391 – یکم فوریه 2013، منتشر شده است. این گفتگو، «درباره اخراج منصور اسانلو از رهبری سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و خروج وی از کشور بوده است.

 

محمود صالحی، نه تنها چهره آشنایی برای جنبش کارگری ایران است، بلکه تشکل های کارگری جهان نیز وی را می شناسند. اما با این وجود، شاید معرفی کوتاه وی در این جا بی مناسبت نباشد.

محمود صالحی، یکی از چهره های سرشناس و محبوب و با نفوذ جنبش کارگری ایران است. محمود، از سنین کوچکی وارد بازار کار شده است؛ بازار کاری که بی رحم و ستمگر و استثمارگر است.

محمود صالحی که در انقلاب 1357 مردم ایران، نوجوان بود از آن تاریخ تاکنون، علاوه بر حضور دایمی در مبارزات روزمره طبقه کارگر ایران، همواره یکی از سازمان دهندگان و سخنگویان اول ماه می ها و هشت مارس ها و … بوده است.

وی، از بنیان گذاران اصلی «سندیکای کارگران خباز سقز»، در دو دوره متفاوت بوده است. محمود هم چنین یکی از بینان گذاران «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل ‌های کارگری» است. محمود دو فرزند به نام های سامرند و سیامند دارد و شریک زندگی و همرزم وی نجیبه صالح زاده است. خانواده ای که بیش از هشت سال در زندان های حکومت اسلامی ایران، برای ملاقات با محمود دویده اند و انبوهی از رنج ها و سختی ها و فشارها را تحمل کرده اند. اما هرگز در مقابل زور و سرکوب و بی حقوقی سر خم نکرده اند.

محمود با دلسوزی و با اراده محکم، گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم با ارسال پیام در مبارزات کارگران ایران شرکت داشته و به همین دلیل نیز تحسین بسیاری از کارگران و خانواده آن ها را برانگیخته است. محمود هرگز خانواده زندانیان سیاسی را تنها نگذاشته است. همان طور که هم طبقه ای هایش هنگامی که محمود در دوره های متفاوت مجموعا حدود هشت سال از عمر خود را در زندان های حکومت اسلامی ایران گذرانده در کنار خانواده او بوده اند و برای آزادیش در داخل و خارج کشور اقدامات گسترده و کمپین های زیادی را سازمان دهی و برگزار کرده اند.

نهایتا محمود، عمیقا منتقد مناسبات سرمایه داری از نظر طبقه کارگر بوده و دغدغه دایمی اش مبارزه در راه بهبود وضع زیست و زندگی کارگران و تغییر وضع موجود به نفع کارگران و محرومان جامعه است. وی، همواره صدای پرقدرت ستم دیدگان و استثمار شدگان است.

محمود، تاکنون هرگز مرعوب انواع و اقسام فشارها و تهدیدها و دستگیری و زندانی شدن های چندین باره نشده است. تنها «جرم» محمود و دیگر فعالین کارگری که زندان را تجربه کرده اند و یا در حال حاضر در زندان ها به سر می برند دفاع از هم طبقه ای هایشان و مبارزه پیگیر و بی وقفه علیه سیستم سرمایه داری و برپایی یک جامعه آزاد و برابر و درخور و شایسته انسانی است.

***

آقای صالحی، از این که بار دیگر دعوت مرا برای این گفتگو پذیرفتید بی نهاست سپاسگزارم. من سئوالات متعددی درباره رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده و وضعیت فرزند وی و هم چنین حضورتان در کنگره اتحادیه فرانسه، درباره نشست سازمان بین المللی کار در ژنو و وضعیت کارگران ایران دارم. البته در ادامه گفتگوی مان شاید سئوالات دیگری را نیز از میان پاسخ های شما طرح کنم.

بهرام رحمانی: آقای صالحی، شما در تاریخ دوم دی ماه 1390، به عنوان سخن گوی رسمی «کمیته دفاع از رضا شهابی» انتخاب شدید. رضا شهابی، عضو هیات مدیره و مسئول مالی سندیکای کارگران شرکت واحد و فعال کارگری مدت هاست در زندان به سر می برد.

رضا شهابی از تاریخ 1/9/1390 به مدت یک ماه، اعتصاب غذا کرده بود. بر اساس گزارشات رضا به شدت بیمار است و با وجود این که پزشکان معالج رضا اعلام کرده بودند که رضا بعد از پایان اعتصاب حداقل 30 روز باید زیر نظر باشد آیا معالجات و آزمایشات لازم برای تقویت وی انجام شده و در حال حاضر وضعیت جسمی رضا چگونه است؟

محمود صالحی: قبل از این که صحبت هایم را شروع کنم لازم می دانم از شما و همه کسانی که در رابطه با جنبش کارگری ایران قدم برداشته و یک قسمت از زندگی خود را به مبارزه طبقاتی برای رهایی طبقه کارگر اختصاص داده اند تشکر کنم و امیدوارم در این راه موفق و سربلند باشند.

هم چنان که کلیه عزیزان، طرفداران و دشمنان طبقه کارگر اطلاع دارند رضا شهابی از تاریخ 22/3/ 89 توسط نیروهای لباس شخصی به اتهامات واهی دستگیر و روانه زندان شد. رضا شهابی در چند جلسه دادگاه به 5 سال زندان محکوم شد و هم اکنون نیز در زندان اوین در حال سپری کردن احکام ناعادلانه می باشد.

رضا شهابی، در طول زندان خود چند بار برای اعتراض به وضع موجود دست به اعتصاب غذا زده و آخرین بار برای این که ایشان را جهت مدوا به خارج از زندان انتقال دهند در تاریخ 27 آذر ماه 91، دست به اعتصاب غذا زد که در نتیجه آن اعتصاب، رضا شهابی با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. وی، مدت چند ماه در خارج از زندان به دنبال مداوای خود بود که سرانجام در تاریخ 26 فروردین ماه 92، با بدرقه خانواده و همکاران خود به زندان برگشت. آخرین اطلاعی که از طرف رضا به ما رسیده است، بعد از این که به زندان برگشت وضعیت جسمانی اش رو به وخامت رفته و هر شب برای این که دردهای کمر و پایش تسکین یابد دکترها به ایشان آمپول های مسکن تزریق می کنند که این اقدام مسئولان پزشکی در زندان، برای همه زندانیان یک امر طبیعی است. پزشکان و مسئولان پزشکی زندان برای این که رفع تکلیف کنند و زندانی را برای معالجه به خارج از زندان نفرستند به این کار روی می آورند یعنی به آنان آمپول های مسکن می زنند تا دردهای آنان برای چند ساعت آرام گیرد. یعنی در زندان های حکومت اسلامی برای زندانیان بیمار، در مان جدی و اساسی وجود ندارد.

بهرام رحمانی: رضا به چه دلیل و در چه شرایطی، دستگیر و زندانی شده است؟ چقدر از زندانش باقی مانده است؟

محمود صالحی: در کشور ما، هر کسی که برای طبقه کارگر مبارزه کند از طرف اداره اطلاعات در لیست سیاه قرار می گیرد. یعنی هر کسی از طبقه کارگر سخن بگوید و یا درخواست کند که طبقه کارگر باید تشکل داشته باشد و یا حقوق های معوقه آنان پرداخت گردد بلافاصله سروکلیه نیروهای اطلاعات پیدا می شود و کسی که سخن از طبقه کارگر به میان آورده است یک آرم به پیشانی اش می چسبانند و آن را در لیست سیاه قرار می دهند. نیروهای امنیتی از کارفرمای شخصی که نامش در لیست سیاه قرار گرفته و مقاومت می کند، می خواهند که آن کارگر «ضدانقلاب» را از کار اخراج کند. اگر کارفرما توان اخراج آن را نداشت، آن زمان کارگر معترض را بازداشت و به اتهامات واهی که هیچ پایه و اساسی ندارد به سال ها زندان محکومش می کنند. نمونه های زیادی داریم که در حال حاضر، در زندان به سر می برند.

رضا شهابی، یکی از آن کارگران معترض است که تا این تاریخ در برابر بی عدالتی نسبت به کارگران سکوت نکرده است و به همین دلیل هم امروز در زندان به سر می برد. رضا شهابی، قرار است در تاریخ 1/1/93 با سپری کردن محکومیت خود از زندان آزاد شود. اما منوط بر این که مبلغ هفت میلیون تومان، جریمه به خزانه دولت پرداخت کند در حالی که پرداخت این مبلغ، برای یک کارگر زندانی که مدت 4 سال در زندان بود، امکان پذیر نیست. از طرف دیگر، بعد از این که رضا شهابی از مرخصی به زندان برگشت به اتهام این که سر وقت مقرر به زندان برنگشته است به  دادگاه احضار و یک قرار دیگر برای ایشان صادر شده است. مسئولان امنیتی برای این که کارگران زندانی را بعد از پایان محکومیت خود از زندان آزاد نکنند دست به چنین اعمالی می زنند تا با این نوع ترفندها، از آزادی کارگران زندانی جلوگیری کنند. این عمل غیرانسانی و خارج از هر گونه قوانین نسبت به شخص من هم در سال 1387 انجام دادند.  

بهرام رحمانی: آیا شما می توانید به طور مستند برای ما توضیح دهید که تا این تاریخ اشخاصی به اتهام این که از طبقه کارگر دفاع کردند از طرف نیروهای امنیتی از کار اخراج شدند؟

محمود صالحی: بلی ما هر روز شاهد آن هستیم و حتی اداره کار را تهدید می کنند که همان قانون نیم بند کار را در مورد آن کارگران اجرا نکنند. من خودم یکی از قربانیان اخراج هستم که توسط اداره اطلاعات شهر سقز در سال 1377 از کار اخراج شدم؛ حتی پرونده من چند بار به دیوان عدالت اداری رفت و حکمی که در هیئت های تشخیص و حل اختلاف اداره کار سقز صادر شده بود لغو شد. اما باز هم پرونده من را به هیئت همعرض انتقال دادند که در نتیجه رییس وقت اداره کار مریوان که هیئت همعرض سقز بود اعلام کرد: «من نمی توانم برابر قانون برای شما رای صادر کنم اگر این کار را انجام دهم از کار اخراج خواهم شد، اما می توانم برای شما مبلغی از کارفرما بگیرم ان هم توافقی نه برابر قانون.»

در این مورد می شود به کارگران اخراجی شرکت واحد هم اشاره کرد و ده ها کارگر دیگر به دلیل فعالیت های کارگری از کار اخراج شده اند. تازه کارگری که از کار اخراج می شود در لیست سیاه قرار می گیرد و تا زنده است نمی تواند در یک کارگاه مشغول به کار شود.

در کشور ما، حتی برای کارگرانی که سوء سابقه هم ندارند اگر در کارهایی که به شکلی به دولت مربوط است مشغول به کار شوند باید دارای کارت بسیجی باشد؛ آن وقت اجازه دارد با نیروی بازوان خود نان روزانه خانواده اش را تامین کند.

بهرام رحمانی: اقدامات و تلاش های تاکنونی «کمیته دفاع از رضا شهابی»، برای آزادی رضا شهابی به کجا رسیده است؟ این کمیته ها چه تاثیری در تغییر وضعیت زندانی دارند؟

محمود صالحی: کمیته دفاع از رضا شهابی زمانی تشکیل شد که رضا به زندان محکوم شده بود. اعضای خانواده رضا از کارگران، مردم و همه تشکل ها درخواست کردند تا کمیته ای به نام رضا شهابی تشکیل گردد. این درخواست خانواده رضا از طرف کارگران و مردم آزادی خواه مورد حمایت قرار گرفت و کمیته رضا شهابی تشکیل شد. تشکیل کمیته دفاع برای هر زندانی یک عمل مثبت و انقلابی است. کارگر به این دلیل زندان شده که خواستار یک زندگی بهتر برای عموم است بنابراین، طبیعی ست که عموم مردم نیز از کارگر زندانی حمایت کنند. ما در سال های گذشته، ده ها نفر زندانی داشتیم که سال ها در پشت میله های زندان بودند و حال هم وجود دارند اما هیچ وقت درد و رنج انان در جامعه انعکاس نداشته است؛ یعنی باید بگویم که آن عزیزان ناشناخته دارند زندان می کشند. به مجرد این که کسی وارد زندان شد، دیگر وجودش از میان جامعه حذف می گردد. یعنی در جامعه بیرون از زندان، از او فقط یک خاطره وجود دارد. اگر هم روزی کسانی دورهم جمع شدند تا یادی هم از فلان زندانی کنند این یادها، هیچ آبی را گرم نخواهند کرد.

اما اگر به نام زندانی، کمیته تاسیس شود و این کمیته به نام شخص زندانی باشد، از یک سو، این کمیته موظف است دردها و رنج های زندانی را به اطلاع افکار عمومی برساند و از سوی دیگر، آن زندانی هیچ وقت در جامعه فراموش نخواهد شد. مثلا کمیته رضا شهابی با سربلندی می تواند بگوید که از زمان تشکیل اش تاکنون 55 شماره اطلاعیه در مورد رضا شهابی صادر کرده است. من که سخن گوی این کمیته هستم حدود 30 مصاحبه با تلویزیون، رادیو و نشریات مختلف انجام داده ام و رضا شهابی را به تمام دنیا معرفی نموده ایم. برای نمونه، وقتی من در فرانسه بودم و هنگامی که برای سخنرانی به کنگره کارگران فرانسه رفتم رییس سندیکای ث. ژ. ت در خود کنگره اعلام کرد که محمود صالحی سخن گوی رسمی کمیته دفاع از رضا شهابی است که امروز می خواهد سخن رانی کند.  من به عنوان سخن گوی رضا شهابی، از کلیه اعضای آن کمیته نهایت تشکر را دارم و امید است رضا بعد از آزادی بتواند به طبقه کارگر ایران و جهان در حد توان کمک کند. این که  کمیته بتواند رضا را آزاد کند واقعا این در توان و قدرت آن کمیته و حتی قوه قضانیه هم نیست. چون که در کشور ما، پرونده زندانیان سیاسی بعد از این که قطعیت پیدا کرد آزادی و عفو آن شخص بنا به تشخیص وزارت اطلاعات است. مگر این که محکومیتش به پایان رسیده باشد. تازه اگر مثل رضا شهابی و خود من اداره اطلاعات برایش پرونده سازی نکند.

بهرام رحمانی: تاکنون چه نیروهایی در داخل و خارج کشور از این کمیته حمایت کرده اند؟

محمود صالحی: پاسخ دادن به این سئوال خیلی سخت است به این دلیل که هیچ کس نمی تواند به فرد و جریانی که از کمیته دفاع حمایت کرده است و یا به عضویت آن درآمده است سئوال کند که از نظر فکری و یا از نظر سازمانی به چه نیرویی تعلق دارد. به همین دلیل جواب دادن به این سئوال مشکل است اما کمیته دفاع از رضا شهابی در هر اطلاعیه ای که صادر می کند اسامی اعضای خود را انتشار می دهد، اگر خوانندگان محترم علاقه مندند می توانند برای اطلاع از وضعیت این نیروها به اطلاعیه های کمیته مراجعه کنند و جواب این سئوال را در آن اطلاعیه ها خواهند گرفت.

بهرام رحمانی: این روزهای در یک اطلاعیه اعلام شد که وضعیت جسمی رضا شهابی خوب نیست، چرا هر وقت یک زندانی به زندان می رود به انواع بیماری ها دچار می گردد؟ با توجه به این که خود شما مدت ها در زندان بودید توضیح و تجربه تان در این مورد چیست؟

محمود صالحی: با توجه به این که هر زندانی وقتی وارد زندان می گردد بدیهی ست که نیاز به آب، غذا، هواخوری، ملاقات، ورزش، بهداشت و برنامه های سالم دارد. اما در داخل زندان از این موارد که من به آن ها اشاره کردم وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد در حد این است که انسان از گرسنگی نمی رد. در زندان ها، برنامه غذایی مرتب برای زندانیان وجود ندارند. قطعا باید در هر زندان، یک کارشناس مربوط به امور تغذیه حضور داشته باشد تا در کنترل و نظارت کمی، کیفی و نحوه توزیع غذا دخالت کند و این کارشناس هم باید از میان خود زندانیان انتخاب گردد. چون مسئولین زندان، هر کدام به دنبال کار خودش است. یعنی مسئولان زندان در واقع رفع تکلیف می کنند نه این که به فکر زندانی باشند. وقتی زندانی تغذیه سالم نداشته باشد روزبروز وضعیت جسمی اش تحلیل می رود و رنجور می گردد. بدن رنجور نیز برای ابتلا به بیماری های مسری و غیره مساعدتر است. تازه تحمل تغذیه نامناسب در زندان ها و فشارهای دیگر، بستگی به روحیه زندانی دارد تا کجا مقاومت کند. زندان های ایران از هر نظر غیربهداشتی است و هیچ گونه نطارت و کنترل بهداشتی در آن ها وجود ندارد. در چنین شرایطی، می توان درک کرد که چرا زندانی دچار انواع مریضی ها می شود. ما، همواره شاهد این وقایع هستیم هنگامی که زندانی از زندان آزاد می گردد مدت ها باید به دنبال دکتر و درمان بدود. به این دلیل ساده که در زندان دچار انواع مریضی شده است.

بهرام رحمانی: بهنام ابراهیم زاده، یکی دیگر از فعالین کارگری است که در زندان به سر می برد. در حالی که پزشکان بیمارستان «محک» و هم چنین پزشکی‌ قانونی تایید کرده است که وی باید در طول مدت درمان در کنار تنها فرزندش، نیما که مبتلا به  سرطان خون است، باشد. اما این مساله با مخالفت مقامات قضایی روبرو شد و به دنبال تمدید نشدن مرخصی و تماس مقامات قضایی، بهنام روز یک شنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۲ به زندان اوین برگردانده شد. 

بهنام ابراهیم ‌زاده، عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری، عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و وبلاگ نویس در تاریخ ۲۲ خرداد ماه ۸۹ در تهران بازداشت و در بند ۲۰۹ زندان اوین، زندانی است. وی، بر اثر شکنجه و ضربات وارده در زندان، هفتاد درصد شنوایی گوش چپ خود را از دست داده است. بهنام، هم چنین از آرتروز گردن در عذاب است و طبق تایید پزشک اوین مهره های 5 و 6 وی از هم فاصله گرفته اند. وی، از تاریخ ۷ مهر در اعتراض به وضعیت خود دست به ۱۵ روز اعتصاب غذا زد، او پس از اتمام اعتصاب غذا به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل گردید.  بهنام ابراهیم زاده در دادگاه تجدید نظر به پنج سال زندان محکوم شد.

سئوال این است که وضعیت جسمانی نیما 13 ساله، فرزند بهنام، بسیار وخیم گزارش شده است. هم چنین تهیه داروهای مورد نیاز نیما، به دلیل تحریم ها و قیمت گزاف داروها، بسیار سخت است. آیا شما خبر دارید که خانواده بهنام در چه شرایطی به سر می برند؟

محمود صالحی: توضیحاتی که شما در مورد بهنام دادید جای صحبت بیش تر درباره وی را ضروری نمی بینم. اما در مورد نیما باید بگویم از تاریخ 27/3/92 یک بار دیگر در بیمارستان محک بستری شده و حال در بیمارستان بسر می برد. مادر فداکار نیما، همواره در بیمارستان در کنار نیما است. یعنی برای همسر بهنام، بیمارستان خانه دوم او شده و باید در بالین نیما باشد. به همین دلیل، وی روز دوشنبه مورخ 27/3/92 نتوانست به ملاقات بهنام برود. در مورد وضعیت جسمانی نیما هم باید بگویم که من امیدوارم که هرچه زودتر خوب و سرحال شود و در کنار خانواده خود سال ها با شادی زندگی کند.

اما در مورد قیمت گزاف داروهای نیما باید بگویم که خیلی مشکل است یعنی تهیه دارو ئ نیازهای دیگر برای خانواده بسیار مشکل است. آن هم برای یک زن تنها و در شهر تهران خیلی سرسام آور است. این در حالی است که تنها نان آور آن خانواده، در زندان است و هیچ گونه درآمدی هم ندارند. در کشور ما، اگر یک روز کار نکنید مطمئن باشید که نمی توانید زندگی خود را بگذرانید. حال خانواده ای مثل خانواده بهنام که نه منبع درآمدی دارند و نه شغلی دارند، باید چطور زندگی کنند؟!

بهرام رحمانی: این روزها در یک بیانیه اعلام شد که شما به عنوان سخنگوی کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده انتخاب شدید، آیا این انتخاب چگونه صورت گرفت؟ چرا بعد از چند سال، تازه شما را به عنوان سخن گو انتخاب کردند؟

محمود صالحی: به نظر من هر زمان شخص زندانی و یا خانواده زندانی اقدام به تشکیل کمیته دفاع کنند خوب است. اصولا منوط بر این است که شخص زندانی و یا خانواده او اقدام به چنین کاری کنند.

کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده در سنوات گذشته تاسیس شده بود. ولی به چند دلیل نتوانست مثل کمیته دفاع از رضا شهابی فعال باشد. به همین دلیل بعد از این که بهنام به مرخصی آمد خود شخصا اقدام به فعال کردن آن کمیته نمود. من هم از اولین روز تاسیس آن کمیته، همراه جمعی از کارگران به عضویت آن کمیته درآمده بودیم. بهنام از من درخواست کرد تا به عنوان سخنگو آن کمیته فعالیت کنم. با توجه به مورد فوق جلسه ای در شهر سقز با حضور جمعی از کارگران و شخص بهنام تشکیل شد و در آن جلسه بنده به عنوان سخنگوی آن کمیته انتخاب شدم.

بهرام رحمانی: بهنام به چه دلیلی دستگیر و زندانی شده است؟ تاکنون چه اقدامات و تلاش هایی برای حمایت از فرزند بهنام و آزادی بهنام صورت گرفته است؟

محمود صالحی: بهنام مثل آن صدها کارگری که تا امروز به شکلی آنان را به زندان محکوم کرده اند بدون این که جرمی مرتکب شده باشد. بهنام، از نابرابری بی زار است از این رو، حاضر نیست مثل یک کارگر که تنها مشغول کار خودش باشد، زندگی  کند. وی، به این جامعه نابرابر و مناسبات سرمایه داری معترض است و در زندان هم نه تنها سکوت پیشه نکرده، بلکه در آن جا هم از هر فرصت و موقعیتی استفاده می کند تا صدای اعتراض خود را به بیرون از زندان انتقال دهد. بهنام، حاضر نیست با آن  وضعیتی اقتصادی که دارد در مقابل نابرابری سکوت کند. این نگرش برای جنبش کارگری مهم است. این کارگر آگاه حاضر نیست در مقابل وعده و وعیدها مسئولان زندان و یا مقامات امنیتی، خود را در اختیار سرمایه داران و کسانی که از آنان حمایت می کنند قرار دهد. در رابطه با دوا و درمان فرزند بهنام (نیما عزیز)، ما کارگران هر کاری از دست مان برآید کوتاهی نخواهیم کرد.

بهرام رحمانی: آیا شما آماری دارید که در زندان های حکومت اسلامی ایران، چه تعداد زندانی سیاسی، از جمله فعالین کارگری زندانی هستند؟

محمود صالحی: من آماری از زندانیان سیاسی ندارم. اما همه می دانند که در زندان های حکومت اسلامی ایران، زندانیان سیاسی بی شماری محبوسند که تعدادی از آن ها مانند پدرام نصرالهی، امید شجاعی، شاهرخ زمانی، محمد جراحی، رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده و ده ها کارگر دیگر که حضور ذهن ندارم تا با مشخصات اسامی آنان را معرفی کنم به اتهام دفاع از حقوق خود و هم طبقه ای هایشان زندانی هستند.

مهم تر از همه این است که کارگران هر روز و هر ساعت از طرف نیروهای امنیتی احضار، بازجویی و یا برایشان پرونده تشکیل شده و منتظر رای دادگاه می مانند از جمله هادی تنومند، جمال مینا شیری، قاسم مصطفی پور، ابراهیم مصطفی پور، محمد کریمی، واحد سیده، محمد مولانایی، یوسف آب خراباد، سیدخالد حسینی، وفا قادری، سیدغالب حسینی، حامد محمود نژاد، علی آزادی، بهزاد فرج الهی، جلیل محمدی، شریف ساعت پناه  و …

احضارها و تهدید ها را نمی شود بر شمرد چون تنها در روزهای منتهی به اول ماه مه و هشت مارس  ده ها کارگر را تهدید کردند که اقدام به برگزاری مراسم نکنند.

برخی از خوانندگان اطلاع دارند که در روز 26/3/91، 57 نفر از اعضای کمیته هماهنگی در شهر کرج توسط نیروهای امنیتی دستگیر و برای تک تک آنان پرونده سازی شده و حال هر چند مدت یک بار تعدادی از آنان را احضار و تهدیدشان می کنند که از کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری استعفاء دهند. این برخوردهای نیروهای امنیتی روزمره است و مثل نمک سر سفره همه فعالین کارگری و خانواده کارگران موجود است. یعنی مامورین امنیتی، حتی در زندگی خصوصی ما کارگران نیز دخالت می کنند به شکلی که این مساله جزئی از زندگی روز مره ما کارگران شده و هیچ وقت در امنیت نیستیم، حتی تلفن های شخصی و مکاتبات خصوصی مان را نیز شنود می کنند.

بهرام رحمانی: شما می دانید که روز سیزدهم ماه ژوئن 2013، در حمایت از مبارزات کارگران ایران، تعدادی از فعالین سندیکایی فرانسوی، سوئیسی و سنگالی و فعالین کارگری و هم چنین تعدادی فعال اجتماعی و سیاسی ایرانی از سوئد، فرانسه ، انگلستان، آلمان، هلند، دانمارک و سوئیس، در پاسخ بە فراخوان سندیکاهای فرانسوی، در تظاهرات ایستادە ای در «میدان ملل» شهر ژنو، شرکت داشتند.

این آکسیون هم زمان با برگزاری صدودومین اجلاس سالیانه سازمان جهانی کار، برگزار شده بود. به نظر شما، عملا این نوع حرکت ها تا اندازه به مبارزات کارگران ایران کمک می رسانند؟

محمود صالحی: بلی، من اطلاع دارم که روز سیزدهم ماه ژوئن ٢٠١٣، در حمایت از مبارزات کارگران ایران، از جمله نزدیک به ١۵٠ نفر از فعالین اجتماعی و سیاسی ایران به نمایندگی از نهادهای کارگری و دموکراتیک ایرانی از فرانسه، انگلستان، سوئد، آلمان، هلند، دانمارک و سوئیس، در پاسخ بە فراخوان سندیکاهای فرانسوی، در تظاهرات ایستادەای در «میدان ملل» شهر ژنو، در حمایت از مبارزات کارگران ایران برای به دست آوردن حقوق پایمال شده آنان دست به تجمع زدند. در این مراسم، نمایندگان سندیکاهای فرانسه، از جملە فیلیپ رئو بە نمایندگی از سوی س.اف.د.ت، خانم اوزلم و آقای پی یر کوتاز بە نمایندگی از س.ژ.ت، آلن بارون و کریستیان مایو بە نمایندگی از سولیدر (همبستگی)، دومینیک جیانوتی بە نمایندگی از اف.اس.یو (اتحادیه معلمان) و خانم تون تودیاکیتە دبیر بخش زنان و آقای ممدو دیوف دبیر «سندیکای مستقل کارکنان دولتی سنگال»، سخن رانی کردند.

لازم می دانم که از طرف خودم، دست تک تک این عزیزان را بفشارم و امیدوارم که جهت حمایت از کارگران ایران، مستحکم و پیگیر باشند. چون تجارب تاریخی به ما می گوید که اتحاد میان کارگران کشورهای مختلف مرگ سرمایه داری را نزدیک خواهد کرد.

بهرام رحمانی: گویا نمایندگانی نیز از سوی جمهوری اسلامی به عنوان نماینده کارگران ایران در این اجلاس شرکت کرده بودند. به نظر شما، آیا این ها کارگران ایران را در اجلاس سالیانه سازمان جهانی کار نمایندگی می کنند؟

محمود صالحی: توجه داشته باشید در ایران 25 میلیون کارگر و مزدبگیر از جمله کارمند، معلم، پرستار و… وجود دارد، به اضافه نصف جامعه که زن هستند، خانه کارگر و یا شوراهای اسلامی تنها چند هزار نفر را تحت پوشش دارند؟ یعنی عضو آن تشکل های دولت ساخته هستند. وقتی ما آمار ها را مطالعه می کنیم بزرگ ترین مرکز کارگری یعنی ایران خودرو، حتی دارای تشکل های دولتی مثل شورای اسلامی کار، انجمن صنفی و یا نماینده کارگر هم نیست.

پس نتیجه خواهیم گرفت که این افراد نه نماینده ما کارگران و مزدبگیران هستند و نه هیچ ارتباطی با ما دارند، بلکه این افراد نماینده خانه کارگر و یا شوراهای اسلامی کار هستند که اگر ما اساسنامه آن شورا را مطالعه کنیم متوجه خواهیم شد که هیچ ربطی به آن یک درصد کارگر هم ندارند که عضو آن چند تشکل هستند. شرکت آن افراد به نام طبقه کارگر ایران در اجلاس سالانه سازمان جهانی کار بر می گردد در راستای همان سیاست سه جانبه گرایی است که از نظر ما کارگران، سه جانبه گرایی کاملا مردود است. به علاوه این فرستاده های دولتی به کنگره سازمان جهانی کار، حتی از طرف تشکل های دولتی هم انتخاب نشده اند. بنابراین، آن اشخاص نه نماینده ما کارگران ایران هستند و نه هیچ ارتباطی با ما دارند. آن ها، نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران هستند از این رو، هدف آن ها از شرکت در آن اجلاس، تنها به این دلیل است که از قافله جا نمانند. از طرف دیگر، سازمان جهانی کار هم طرفداران آن افراد و آن سیاست هستند و آنان هم نمی توانند از حقوق پایه ای کارگران ایران که همان آزادی تشکل های خود ساخته است حمایت کنند. در طول سال های گذشته، ده ها نامه اعتراضی به دست مسئولان سازمان جهانی کار رسیده است و هیچ وقت به آن توجه نکرده اند؛ یا هیچ وقت جواب نامه ها را نداده اند. اگر به یاد داشته باشیم زمانی که نیروهای امنیتی به صفوف کارگران خاتون آباد، کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، کارگران نیشکر هفت تپه، مراسم اول ماه مه سقز در سال 1383، مراسم اول ماه مه شهر سنندج در سال 1386 حمله کردند و تعدادی از کارگران را دستگیر و روانه زندان کردند به سازمان جهانی کار شکایت کردیم و پرونده برای این چند مورد تشکیل شد. اما با گذشت 8 سال از آن تاریخ، هنوز سازمان جهانی کار در این مورد اقدامی نکرده است. پس نتیجه خواهیم گرفت که سازمان جهانی کارگر خود عامل بی حقوقی کارگران ایران است.

بهرام رحمانی: با این وجود، برای این که بیش تر موضع شما در رابطه با سازمان جهانی کار روشن گردد دوباره به این سئوال تاکید دارم که آیا سازمان بین المللی کار، از حقوق کارگران جهان، از جمله ایران نیز دفاع می کند یا خیر؟

محمود صالحی: سازمان جهانی کار به هیچ عنوان نمی تواند از حقوق ما کارگران دفاع کند. من خودم شخصا و حضوری با نماینده سازمان جهانی کار در مورد طبقه کارگر ایران و وضعیت فلاکت بار این طبقه، 2 بار ملاقات داشتم و تمام مشکلات پیش روی آن طبقه را در اختیار آن سازمان قرار دادم و ما طی چند نامه این موضوع را کتبی هم به استحضار آنان رساندیم. ولی هیچ اقدامی از سوی آن سازمان صورت نگرفته است.

ما مکررا به استحضار آنان رساندیم که مقاوله نامه های آن سازمان در کشور ما نقض می گردد و ما بارها آن را طی نامه و یا مصاحبه ها اعلام کرده ایم. ولی هیچ گونه جوابی از طرف آن سازمان به ارسال کنندگان آن نامه های اعتراضی و یا مصاحبه ها  داده نشده است.

نتیجه خواهیم گرفت که آن سازمان هم در خدمت نظام سرمایه داری جهانی و برای بازتولید استثمار تاسیس شده است.

بهرام رحمانی: امسال در تجمع سندیکاهای جهان و تعدادی فعالان سیسای مدافه طبقه کارگر ایرانی در جلو سازمان جهانی کار، از جمله شعار «این نماینده ها نماینده واقعی کارگران ایران نیستند و آنان را از اجلاس اخراج کنید» را سر داده بودند. آیا چنین شعارهایی به نفع  کارگران ایران است؟

محمود صالحی: من به عنوان یک کارگر، بار دیگر از حضور تک تک آن عزیزان که در آن تجمع ها شرکت کرده اند تشکر می کنم و امیدوارم شاد و خرم باشند.

اما در پاسخ به این سئوال، ما باید عمیق تر به این موضوع بپردازیم. من هم برایم یک سئوال پیش آمده است: «اگر نماینده های دولت ایران که به نام نماینده کارگران ایران به ان مجمع دعوت شدند از آن مجمع اخراج شوند، چه سودی برای طبقه کارگر ایران دارد؟»   

به نظر من هیچ سودی برای طبقه کارگر ایران ندارد از این رو، ضروری ست که ما در طرح شعارهای مان دقیق تر فکر کنیم. ما خواستار آن هستیم که از کلیه نماینده های کارگری و تشکل های کارگری موجود دعوت کنند تا در آن مجمع شرکت کنند. چون که گرایشات مختلف کارگری، فقط نظر هم فکران خود را نمایندگی می کنند نه نظر کل طبقه را. از سوی دیگر، ما باید سازمان جهانی کار را وادار کنیم هیئتی را به ایران اعزام کنند تا از نزدیک با کارگران و فعالان کارگری ایران دیدار نمایند و مشکلات کارگران ایران را از نزدیک مشاهده کنند. مگر سازمان جهانی کار نمی داند که ده ها کارگر ایرانی تنها به اتهام تاسیس چند تشکل از کار اخراج و یا بازداشت شده اند و سال ها از عمر خود را در پشت میله های زندان سپری نموده اند؟ سازمان جهانی کار نمی تواند ادعا کند که آنان از بی حقوقی کارگران ایران خبر ندارند. زیرا من خودم شخصا با نماینده آن سازمان ملاقات کرده ام و تمام مشکلات طبقه کارگر ایران را به استحضار آنان رسانده ام. در این سال های اخیر هم ده ها نامه از طرف فعالان و تشکل های کارگری که تا این تاریخ مجوز ثبت نگرفته اند، به دست مسئولان سازمان جهانی کار، رسیده است. اما متاسفانه سازمان جهانی کار وقتی به ایران می آیند یک راست به حضور مسئولان خانه کارگر و یا شوراهای اسلامی می روند و طبیعی است که آن چند تشکل دولت ساخته هیچ گونه اطلاعات درستی را در رابطه با وضعیت وخیم کارگران ایران در اختیار آنان نمی گذارند.

                                          

بهرام رحمانی: سندیکای ث.ژ.ت فرانسه پنجاهمین کنگره خود را با بیش از  یک هزار نفر از نمایندگان این سندیکا، که از سراسر فرانسه شرکت کرده بودند، در ماه مارس 2013 در شهر تولوز فرانسه برگزار نمود. تعدادی از فعالین سندیکایی کشورهای دیگر جهان، از جمله شما نیز از ایران، به این کنگره دعوت شده بودید. شما این گنگره را چگونه ارزیابی کردید؟

محمود صالحی: کنگره از نظر خود آنان یک کنگره موفق بود اما از نظر من کسانی که در آن کنگره بودند فقط شنونده بودند. یا شاید من به دلیل این که مترجم صحبت های آنان را برای من ترجمه نکرده است، این برداشت را دارم. چون بزرگ ترین مشکل من در ان کنگره مترجم بود. سندیکای ث.ژ.ت قرار بود یک مترجم برای من آماده کند که با ابیات کارگری آشنایی داشته باشد. ما هم به این امید به طرف تولوز که یک شهر جنوبی است حرکت کردیم. بعد از طی 6 ساعت ما را در یک هتل مستقر کردند. اما وقتی مترجم ما آمد یک جوان دانشجو بود که هیچ گونه آشنایی با ادبیات کارگری نداشت. این عمل سندیکا مورد اعتراض ما قرار گرفت و بعد از چند روز یک خانم دیگر را برای ترجمه  صحبت های من آوردند که او هم با ادبیات کارگری آشنایی نداشت. به این دلیل بود که من نتوانستم آن صحبت هایی که قرار بود در کنگره ایراد کنم محروم شدم و مترجم تنها صحبت های من را نوشت و خودش آن را مثل مقاله خواند.  

بهرام رحمانی: هفتم فروردین 1392، نوبت سخن رانی شما در سندیکای ث.ژ.ت بود. اما سخنان شما را مترجم قرائت کرد. حال استقبال و یا عکس العمل نمایندگان کنگره نسبت به این سخنان شما چگونه بود؟

محمود صالحی: من در سئوال پیش گفتم که بزرگ ترین مشکل ما مترجم بود. اما با وجود این مشکل قرار بود من سه دقیقه یا چهار دقیقه صحبت کنم. بنابراین صحبت های من توسط مترجم قرائت شد. اما بعد از این که مترجم صحبت های من را قرائت کرد مورد تشویق حاضران قرار گرفت. بعد از آن تعداد زیادی از کسانی که در ان کنگره شرکت کرده بودند نزد من آمدند و خیلی از من استقبال کردند. تعدادی از شرکت کنندگان رو به من گفتند «دست شما درد نکند تا این تاریخ ما ندیده بودم که در کنگره چنین صحبت های از زبان کسی جاری شود.» یک خانم آمد و با گرمی با من صحبت کرد وقتی از او سئوال کردم که نماینده کجا است در جواب گفت «من نماینده کنفدراسیون معلمان آمریکا هستم و از دور شما را می شناختم اما از نزدیک و حضوری شما را ندیده بودم که امروز این افتخار نسیب من شد و…  دست شما درد نکند و…»

بهرام رحمانی: چکیده سخن رانی شما در این کنگره، چه مسایلی را در برمی گرفت؟ آیا غیر از کنگره در جای دیگری نیز گفتگو و یا سخن رانی داشتید؟

محمود صالحی: در آن کنگره مسایل اقتصادی یکی از بحث های عمده آن بود و تمرکز روی آن کردند که چطور به اهمیت دمکراسی اجتماعی توجه داشته باشیم.

اما صحبت های من هم ابتدا از بحران سرمایه داری و تداوم سیاست های مخرب نئولیبرالی شروع شد و بعد به بی کاری جوانان در کشورهای جهان اشاره کردم. به دنبال آن، بحث دمکراسی را به میان آوردم. در نتیجه پیشنهاد دادم که سندیکاهای اروپایی برای برون رفت از ریزش اعضایشان که امروز در کلیه سندیکا ها به وجود آمده است آن چنان که باید و شاید از منافع طبقاتی کارگران دفاع نمی کنند از این رو، باید به نفع طبقه کارگر قدمی بردارند، از جمله کاهش ساعت کار به 30 ساعت در هفته. من خطاب به کارگران اروپایی گفتم که برای رسیدن به خواست و مطالبات خود باید تشکل ها و سازمان سیاسی – طبقاتی خود را تشکیل دهند تا قدرت سیاسی را به دست آورند. به این دلیل که سندیکاهای موجود از خط قرمزهای نظام سرمایه داری عبور نخواهند کرد.

غیر از کنگره چند جلسه دیگر با سندیکای کارگران حمل و نقل ث.ژ.ت و سندیکای معلمان  فرانسه داشتم و در خود کنگره هم در یک جلسه که بین المللی برگزار کردند هم هم حضور داشتم. در آن جلسه، بخش اعظم شرکت کنندگان غیرفرانسوی بودند و نماینده هر کشوری، مشکلات و معضلات جنبش کارگری خودشان را مطرح می کردند که به نظر خود من خیلی جالب بود. در آن جلسه، وقتی نماینده هر کشوری صحبت می کرد متوجه می شدید که نظام سرمایه داری برای بقای خود به استثمار طبقه کارگر نیاز دارد. در عین حال برای این نظام فرقی ندارد که کارگر اروپایی، آمریکای، استرالیایی و یا ایرانی باشد، بلکه او نیاز به استثمار طبقه کارگر و کسب سود دارد.

بهرام رحمانی: آقای صالحی، اگر اجازه بدهید در ادامه، گفتگوی مان را به مسایل داخلی کارگران ایران اختصاص دهیم. ایران، با تحریم های اقتصادی بین المللی روبروست. از سوی دیگر، حذف سوبسیدهای دولتی نیز سبب شده است که بسیاری از صنایع کشور دچار بحران شوند. این دو مساله و هم چنین سوء مدیریت سبب شده است که نه تنها اشتغال به سطح نازل تری برسد، بلکه ده ها هزار کارگر نیز کار خود را از دست داده اند و به صف چند میلیونی بی کاران پیوسته اند. نظر شما در رابطه با این مسایل چیست؟

محمود صالحی: البته بحران مالی و ساختاری سراپای نظام سرمایه داری جهان را فراگرفته است حال کشور ما که از طرف قدرت های بزرگ مورد تحریم هم قرار گرفته است، باید وضعیت کارگران و محرومان جامعه از هر زمانی بدتر باشد و حتی بعضی از خانواده های کارگری هستند که نمی توانند نان روزانه خود را تهیه کنند. در کشور ما، طبقه کارگر از هر نظر مورد حمله سرمایه داران و حامیان آنان قرار گرفته و این حمله هر روز بیش تر از روز پیش تشدید می شود. اگر طبقه کارگر برای رهایی از این همه مشکلات اعتراض کند و سخن از فقر، بی کاری، بی مسکنی بگوید بلافاصله نیروهای امنیتی سر راه آن ها سبز می شوند آنان را به هزار و یک اتهام واهی، بازداشت و یا به حبس های سنگین محکوم می کنند. دستگیری کارگران در کشور ما و زندانی کردن آنان، تنها به این دلیل است که آنان از وضعیت موجود معترض هستند به طوری که حاضرند در زندان باشند ولی به این همه نابرابری تمکین نکنند.

در رابطه با حذف سوبسیدهای دولتی نیز باید به عرض برسانم که این درست است که با حذف سوبسیدها مشکلات چند برابر شده است ولی این مشکلات، تنها برای کارگران و مزدبگیران است، نه برای کسی که به شکلی در بازار مشغول کار و فعالیت است. چون در کشور ما، تورم حتی روزانه و ساعتی نیز تعییر می کند در حالی که دست مزد کارگران و حقوق بگیران ادارات دولتی، سالانه تعیین می شود. در همین ماه های اخیر، کالاهای ضروری مردم و دارو و درمان نیز چندین برابر گران تر شده است.  

بهرام رحمانی: محمود گرامی، یکی از مهم ترین مشغله کارگران ایران، تشکل یابی است. به نظر شما، چه موانعی در مقابل تشکل یابی کارگران جامعه ما وجود دارد؟ و چگونه باید این موانع را پشت سر گذاشت؟

محمود صالحی: توجه داشته باشید این که همه تاکید دارند که مهم ترین مشغله کارگران ایران تشکل یابی است، شاید تا اندازه ای درست باشد. ولی تنها مشکل کارگران تشکل نیست؟ چون همین امروز که ما داریم در مورد تشکل صحبت می کنیم، ده ها نفر از کارگران ایران تشکل هم دارند. ولی همان مشکلات کارگرانی را دارند که بدون تشکل هستند. اگر ما به حافظه تاریخی خود کمی فشار بیاوریم متوجه خواهیم شد که تنها تشکل یابی مشکل طبقه کارگر ایران نیست. ما در سال های گذشته، شاهد تاسیس ده ها تشکل بودیم و اگر واقعیت بین باشیم تنها دو تشکل در میان بدنه طبقه کارگر شکل گرفته است. اولی شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه و دیگر تشکل کارگران نیشکر هفت تپه (مسئولان این تشکل ها، درباه تشکل شان نوشته ها و سخنان زیادی منتشر کرده اند).

اما تشکل های دیگر، نه در محل کار طبقه کارگر شکل گرفته اند و نه صددرصد کارگری هستند. این تشکل ها، در میان فعالان کارگری شکل گرفته است؛ به همین دلیل نمی تواند به محل کار طبقه کارگر مراجعه کند و در آن جا به تبلیغ و ترویج سیاسی – طبقاتی بپردازند و کارگران را متحد و متشکل کنند. اگر ما توجه کرده باشیم حتی زمانی که آن افراد توسط نیروهای امنیتی دستگیر می شوند و یا احضار می شوند در اطلاعیه ای که صادر می گردد، اعلام می کنند که آقای فلانی فعال کارگر و عضو فلان تشکل دستگیر و یا احضار شده است. ما در این اطلاعیه ها هیچ وقت ندیده ایم که بنویسند یک کارگر احضار و یا دستگیر شده است. یعنی عملا این تشکل های صف خود را از طبقه کارگر جدا کرده اند. اگر کسانی بیایند بر واقعیت ها انگشت بگذارند و چنین سیاست هایی را نقد کنند ده ها انگ و افترا نثارش می کنند؛ یکی می گوید آقای ایکس پاسیو شده، یکی می گوید تغییر مواضع داده، یکی می گوید مریض است، یکی می گوید دیوانه شده، یکی می گوید سرمایه دار شده، یکی می گوید علیه تشکلی صحبت می کند که خودش در آن عضویت دارد، یکی می گوید آقا آن قدر پول گرفته دیگر به طبقه کارگر ربطی ندارد، یکی می گوید مربوط به فلان حزب است و هزار و یک صحبت دیگر… در واقع باید چشم و گوش بسته همه چیز را قبول کنید و سخن از واقعیت و یا نقد آن چیزی که در کشور ما وجود دارد نگوید. اگر حرفی زدید و واقعیت را گفتید این بار شاید به شما مارک اطلاعاتی هم بزنند و بگویند اگر اطلاعاتی نیست چرا این صحبت ها را می کند و…

دوست عزیز به این مشکلات که من به عنوان نمونه، تنها به گوشه هایی از آن ها اشاره کردم، مسایل امنیتی را هم اضافه کنید. با وجود این، سئوال اساسی این است که آیا با وجود این همه موانع، باز هم می شود مبارزه کرد؟ من شخصا بر این باورم که بلی می شود در همین شرایط نیز مبارزه کرد و طبقه کارگر می تواند دنیای خود را بسازد. دنیایی که در آن، خبری از زور و ستم و نابرابری و استثمار نباشد. اما منوط بر این است که طبقه کارگر، برای خود مبارزه کند نه برای کسانی که هیچ ربطی به طبقه کارگر ندارند. ما امروز شاهد این واقعه هستیم که تعدادی از صنف های مختلف دارای تشکل هستند و سال ها از عمر آنان سپری شده، اما حتی یک بار هم اقدام به تشکیل یک مجمع عمومی نکرده اند. البته روی سخن من به آن تشکل هایی است که در وزارت کار ثبت شده اند.

بهرام رحمانی: به نظر شما و با توجه به مشکلات و معضلات اقتصادی، امنیتی و گیر و گرفت های سیاسی، که شما به گوشه هایی از آن ها اشاره کردید باز هم آیا طبقه کارگر به چه شکلی می تواند به پیشروی خود ادامه دهد؟

 محمود صالحی: طبقه کارگر از رهبرانش فعال تر و رادیکال تر است و خود می تواند راه درست را پیش بگیرد. منوط بر این که بگذارند!

من می خواهم یک مستند را در این جا بازگو کنم. اول ماه می 1391، ما تصمیم گرفتیم به محل تجمع کارگران ساختمانی مراجعه کنیم و همان جا مراسم اول ماه می را برگزار کنیم. ما این کار را انجام دادیم و در میان شور و شوق کارگران ساختمانی مراسم را برگزار کردیم. کارگرانی که نه فعال کارگری بودند و نه فعال حزبی.

بعد از این که مراسم تمام شد و خواستیم محل مراسم را ترک کنیم تعداد زیادی کارگر همراه ما آمدند با این هدف که ما را محافظت کنند تا در مسیر بازگشت توسط نیروهای امنیتی دستگیر نشویم. ما نه آن کارگران را می شناختیم و نه فعال کارگری بودند و نه کسی از آن ها خواسته بود که به فکر امنیت ما باشند. اما آن ها، آگاهانه و داوطلبانه به شکلی ما را محافظت کردند تا از آن مسیر بدون مشکل دور شویم. می دانید برای چه چیزی آن کارگران ما را محافظت کردند؟ آن ها، عملا دیدند که ما دردها و رنج ها و خواسته های آن ها را بیان کردیم و در واقع حرف دل آنان را به زبان آوردیم.

اما فردای آن روز چند نفر از فعالان کارگری شهر سقز، به دلیل این که خودشان در ان مراسم شرکت نکرده بودند، خانه به خانه شهر می گشتند و تبلیغات می کردند «محمود صالحی و چند نفر از افراد هم فکر خودش به محل تجمع کارگران ساختمانی رفتند و در آن جا مراسم برگزار کرده اند؛ یعنی در میان یک عده کارگر بی سواد و… ما با این نوع مشکلات هم دست به گریبان هستیم و کسانی که سازماندهی شده می خواهند آب به آسیاب دشمن بریزند.

بهرام رحمانی: محمود گرامی من سئوال دیگری ندارم و برای شما و کارگران ایران، موفقیت و پیروزی آرزو می کنم.

محمود صالحی: نه خیر عرضی ندارم و شما هم موفق باشید.

***

 

شماره تلفن سخنگوی کمیته دفاع از رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده محمود صالحی: 09357353412

* ایمیل و وبلاگ رسمی کمیته دفاع از رضا شهابی :

 k.d.shahabi@gmail.com

www.k-d-shahabi.blogspot.com

* ایمیل و وبلاک رسمی کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده:

k.d.behnam.ebrahimzadeh@gmail.com
komitehbenam.blogfa.com

جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ – بیست و هشتم یونی ۲۰۱۳

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.